غزاله

1396/02/15

میدونم که شهوانی واس سکسیه ولی ارزش خوندنو داره

درسو که ول کردم چسبیدم به کار اولش شاگرد بدلیجات بودم پول زیادی نمیداد ولی بخاطر کص بازیش دوسش داشتم بعد یه مدت که گل خیری بالا اوردم ب یه شوهردار شماره دادم و شوهرش دهنمو گایید صاحب مغازه بیرونم کرد چنتا مغازه بالاتر تو بازار یه موبایل فروشی بود به هر بدبختی بود شاگرد اونجا شدم و چون شوهره اون زنه تو بازار داد بیداد کرده بود همه فهمیده بودن داستانمو و بخاطر همین هیشکی حاضر نبود برا خودش دردسر بخره خلاصه رفتم موبایل فروشی یسالی بود ک اونجا بودمو هرموقه صاب مغازه نبود و دختر میومد پشت کارتای ویزیت مغازه شماره میدادم و از عشق کص بازی یسره جلو در مغازه میشستم ک دختر رد شه تیکه بندازم خب اقتضای اون دورم بود یروز با علی شاگرد مغازه روبرویی وایساده بودیم یهو یکی با باباش رد شد اولش مات و مبهوت مونده بودم مث این فیلما فقط صدای سوت میشنیدم یهو پس کلم سوخت یهو دیدم کف بازارم و زل زدم به رفتنش علی گف بار هفتمه عاشق شدی امروز دوث گفتم ن حاجی ایندفه واقعی بود راه افتادم دنبالش رفتن حرم (پشت حیاط حرم قبرستونی بود) چنتا خاک پایین تر از خاک بابام نشست منم از دور بودم توحم زدم فک کردم سر خاک بابامه عین عجل معلق بالاسرش ظاهر شدم تا خاستم شماره در بیارم دیدم باباش از سمت حوض اب با یه پلاستیک فریزر پر اب با چهره عصبانی داره میاد سریع خودمو زدم ب اون راهو نشستم سره خاک بابام
تفره نرم مدتها گزشت تا فهمیدم گوشی نداره و رفیق فابش یا همون مهدیه با علی (شاگرد مغازهه روبرویی) رفیقه بعد کلی دعوا ک لاشی چرا نگفتی میتونی ردیفش کنیو من دهنم سرویس شده بس ک گشتم و این حرفا خلاصه علی سور و سات حرفیدن مارو ردیف کرد ک ای کاش نمیکرد
گوشی رو گرفتم ک بگم الو یهو گف چرا دنبالم تا حرم اومدی گفتم سلام گف جواب منو بده گفتم خب چیزه راستش میدونی من مننن … گف من عشق دارم اگرم قبول کردم بات بحرفم چون بیخیال شی منم که خورده بود تو پرم یکی دوهفته ای زدم تو فاز علی بابا و بهزاد پکس و این کسچرا
گزشت و گزشت و گزشت تا فهمیدم عشق سرکاره خانوم همون بچه کونیهه که تو مدرسه خفتش میکردیم کونش میزاشتیم خلاصه رفتم بالاسرشو شرو کردم به گنده گوزی ک پاتو میکشی کنار و اینم اونموقه چون تک بود هیچی نگفت و شبش بعد از مغازه یه کتک از داداش جوادش ک کونش میزاشت و ب اصطلاح بالاخواهش بود خوردیم این بماند . خلاصه دیدم اینجوری نمیشه دوباره رفتم خایه مالی علی ک دوباره باش بحرفم و این داستانا علی خان هم ک دید ما طالبیم گف 100 میگیرم منه خرم قبول کردم کلا ماهی سیصد درامدم بود زنگید و دخترا زنگ تفریحشون بود تو سرو صدا و اون شلوغی مدرسه دخترونه بهش گفتم بیا مغازه واجبه و درباره سعیدته و داره خیانت میکنه و این حرفا …
بعد مدرسه کشوندمش مغازه و شرو کردم ک
لیسی ک اره میخامت و میام میگیرمت و این حرفا هعی از اون انکار از ما اصرار گزشت تا یجا تو کوچه ی پسره خفتش کرده بود گوشه دیوار و میگف : مگ نگفتم زنگ بزن ؟؟چرا نزدی ؟؟؟ حالا جرت بدم ؟؟؟ دستاش میلرزید و چشاش پر اشک بود مانتوی مدرسش خاکی شده بود و حسابی رنگش پریده بود . راستش در حالت عادی زورم به پسره نمیرسید ولی اونجا خودم نمیدونم چجوری با اجر گذاشتم تو کمرش ک دیگ تا الان ک دوسال میگزره تو شهر ندیدمش خلاصه افتاد زمین ب غزاله گفتم فرار کن خودمم تا سه روز مغازه نرفتم از ترسم چون خداییش هم هیکلش درشت بود هم ارازل بود
از این داستان ب بعد جرقه ی عشق ما تو دل غزاله خورد و هر روز از جلو مغازه رد میشد و با یه لبخندی رد میشد میرفت سمت خونه خلاصه یروز شمارمو از طریق علی و رفیقش گرفته بودو از خونشون زنگید و شرو کرد به لاس زدن دوسه ساعتی حرفیدیم دیگ هر روز پشت پنجره اتاقش چشم تو چشم میحرفیدیم تا بخودم اومدم دیدم تو اتاقش نشستم و یسال از رابطمون گزشته گفتم میام میگیرمت گف الان نیا جلو ک جز انگشت سومی , بابام چیزی تحویلت نمیده باباش کارش ازاد بود و مامایش از این خانوم جلسه ای ها بود ک هر روز باید میرفت مداحی مام ک از خدا خواسته هر روز خونشون پلاس بودیم تا اینک برا خانوم گوشی برداشتم از مغازه یه ایفون 5 دادم بش اونموقه اُبُهتی داشت واسه خودش هفته اول بگا رفتو با چَک اول همه رو لو داد ننشم از شانس عنه ما با ننم رفیق جینگ بودن و ما خبر نداشتیم شب رفتیم خونه به 28 روش سامورایی توسط انواع و اقسام ابزار موجود در منزل به درجه گایش نازل شدم و ب مرتبه ای از عرفان رسیدم ک دیگ دردو حس نمیکردم از خجالت کبودیه سرو صورت چن وقتی مغازه نرفتم ننه باباش هم لاشیا گوشیو ک پس ندادن هیچی نزاشتن دیگ پیاده مدرسه بره براش سرویس گرفتن مام دیدیم اینجوری نمیشه به ننم گفتم برو خاستگاری بعد هزار جور ننه من غریبم بازی و کس کلک بازی راضیش کردم با ننه ی لاشیش بحرفه
خلاصه قرار شد باباش جواب بده فرداش ننش زنگید شرو کرد کسچر ک اره خانواده شما رو چشم ما جا داره و ولی غزاله هنوز بچس و استخاره کردیم بد اومده و این کسچرا خلاصه مارو پیچوند و به خیال خودش کر فنی زده به ما . منم که کونده پرو از سرویس ک پیاده شد یه گوشی ساده دادم دستش گفتم شب دو به بعد اس بده دوباره داستان ما شرو شد تا اینک عشق اول خانوم (همون کونیه) با (به اصطلاح) داداش جونش ک فروگذارش بود اومد سروقت ما ک اره تو عشق منو گرفتی و این حرفا خلاصه منم دوتا پا داشتم دوتا پا دیگ قرض کردم و الفرار ولی لاشی موتورمو برد چون سوییچ روش بود شب زنگید بیا موتورتو ببر منم نامردی نکردم یه گله ادم جم کردم رفتم یه گرد و خاکی ب پا کردم و موتورمو برداشتم اومدم
خلاصه ما دیدیم باباش میگ مرغ یه سوراخ داره و راضی بشو نیست رفتم دنبال دعا نویس یه قند داد و گف بده باباش بخوره دادم بش با چایی بخورده باباعه داد
اقا خوردن همانا لال شدنشم همانا باز ننه رو فرستادیم جلو و اینبار جواب مثبتو گرفتیم حلقه ی نشونو دستش کردیم و ب خیال اینک دیگ مال خودمه بعد یسال و نیم رفاقت تازه ما شرو کردیم دست زدن بش
ولی ای کاش نمیزدم چون عشق کون بودم و این کار باعث شد از خابیدن باهام متنفر شه و حتی شب بغلم نخابه البت ناگفته نماند شاید سوال بوجود بیاد ک چجوری نشون کرده شب بغلش خابیدی باید بگم که عارضم به حضور انورتون که یه صیغه سه ماهه تو مرحله سوم خاستگاری خوندیم بعله خلاصه دور نشیم از داستان دیگ یواش یواش از سکس بدش اومد و دیگ با ما نخابید و این شد جرقه ی دلسرد شدن جفتمون …
همدیگه رو دوس داشتیم ولی من خودمو با دوس دخترای دیگ خالی میکردم و اون شبا میفهمیدم ک با سعید ( همون بچه کووووونیه) میحرفه و هرچی میکشم از دست اونه
نمیخاستم بروی غزاله بیارم چون اونم فهمیده بود ک همکلاسیشو کردم و اگ بروم میاورد خیلی تابلو میشد
قابل توجه دوستانی که میخان بگن خیانت کارم باید بگم ک عارضم به حضور انورتون که من نکنم میمیرم دست خودم نیس اهل لاشی بازی هم نبودم همشون واسه یه محل بودن و همشونم میدونستن ک با اون یکی هم هستم ینی فاز تک پری و این چیزا نبودیم همه روشنفکر و ب قول دوستان اوپن مایند بودن
رابطه های من و حضور اثرات دعانویس تو زندگیم مارو به اختلاف و و اون سیلیی ک نباید میزدم کشوند
رفتم دم خونشون زنگ زدم باباش اومد پایین دیدم تا سر کوچه با قمه دنبالم کرد گف اینطرفا بیای زندت نمیزارم از اونجایی هم ک من کونده پرو بودم کف کوچه داد زدم زنمه حقمه به تو ربطی نداره گف زنته ؟ گفتم اره گف هرموقه با شناسنامت ثابت کردی بیا بردار ببرش منم گفتم لاقل بزار خودش نظرشو بگه ببینیم کیو انتخاب میکنه اگ خودش نخاست میرم
وقتی اومد پایینو گف گمشو از جلوی چشمم دیگ نمیخام ببینمت یه شکسته ک
رررری و بدی خوردم اومدم رگ بزنم دیدم نمیشه لامصب درد داره یخورده چاک برمیداره خون حمومو برمیداره خلاصه رفتم دنبال کاره اسون تر اونموقه هم هنوز با قرص برنج اشناییت نداشتم وگرن الان در خدمتتون نبودم خلاصه رفتم از عطاری ترامادول گرفتم خودکشی کنم ده تا ترا 400 خوردم ننم فهمید بردنم بیمارستان یه قرص دادن ما خوردیم زندگی ناممونو بالا اوردیم ین هرچی تو این بیست و یه سال عمرمون خوردیم بالا اوردیم نمیدونم توش چی بود لامصب خلاصه معدمو شستشو دادنو تا یکماه ابیموه خوردن شده بود کار ما. همه دردسرا یه طرف عصبی شدنه معده ی خار*سه یه طرف
اقا تا ما بلند شدیم از جامون و تونستیم اسحالمونو کنترل کینم ک وسط سرفه نگوزیم خبر دادن بچه رو شوهر دادن به اقا سعید(همون کوووووووونیه)
مام دیگ ن فکر خودکشی کردیم ن چیزی گفتم اگ میخاست میموند کون لقش
چسبیدم به کار مغازه زدم برا خودم و یه پیکان گرفتمو زدم تو نخ ماشین بازی و از نخ عشق و عاشقی اومدم بیرون
اقا چن ماهی گزشت عید شد و یه اس ک نوشته بود عیدت مبارک برا ما اومد بعده سوال پیچ کردن فهمیدم خودشه و برا ازمایش رفتن و خون هاشون به هم نخورده و سعیده رفته برا عوض کردن خون ک فهمیدن مرض ریه داره خدااااروشکر و جدا شدن و این حرفا. یه چن وقتی باهام موند ولی دیگ مهرش از دلم رفته بود هردفه میومد خونمون بغلم میکرد و میرفت تو حس عاشقی و این حرفای عاشقونه ک هیچوقت تنهام نزار و دوستت دارم و زندگیمی و این حرفا ولی اخرش به آی آآآی تورو خدا یواش وای دلم صالح تورو خدا بسه و این جور حرفا ختم میشد
دیگ شده بود برام یه سولاخ فوری ک هرموقه از مدرسه میومد میکشیدمش ته مغازه دوربینا رو خاموش میکردم و بدون هیچ امکاناتی رو صندلی تعمیرات ترتیبشو میدادم تا اینک گف اگ منو میخای باید قید سکسو تا قبل ازدواج بزنی منم گفتم خدافظی رفت رگ زد عکس دستشو گزاشت پروفایل (ناگفته نماند با گوشه ژیلت خط انداخته بود حتی اسمشو خطم نمیشه گذاشت بیشتر شبیه به خراشیدگی بر اثر کشیدن ناخون بود ) ولی ماشالا سه تا بسته بتادین و چارتا گاز استریل و شیش تا باند بسته بودتا زیر بازوش باندپیچی کرده بود والا اون زخم چسب زخمم نمیخاست
اقا منه خر چسبیدم به همکلاسیای خوشگلش و این بدبخت هر روز داغون تر میشد وژدانن موهای سفیدو میشد دید تو موهاش
یه دختر دبیرستانی ک جای سالم رو بدنش نمیشد پیدا کرد …
یه دختر تخس و شیطون و وزرشکار ک دیگ ن باشگاه میرفت ن درس میخوند ن حرف میزد رفته بود تو لگ
من هر روز کثیف تر و اون داغون تر تا اینک شنیدم کارش ب بیمارستان کشیده امار گرفتم گفتن میخاسته خودکشی کنه خودشو از پنجره طبقه دوم انداخته پایین فقط سرشو پاش شکسته بازم منه خر نفهمیدم این بشر بخاطر خیانتای منه ک داره خودکشی میکنه تا اینک مهرم از دلش رفتو باز ازم متنفر شد عین بچه ها باز از اول داستان عاشقی از طرف من . تازه فهمیدم ک اخ چ اشتباهی کردم ولی دیگه شتری بود ک رو من خابیدده بود و کار از کار گزشته بود دیگ نزاشت چشم تو چشم بشیم به خطش اس میدادم باباش میزنگید فشم میداد تو خیابون میدیدمش حتی اگ فقط نگاش میکردم باباش یساعت بعد دم خونمون مشغول هوار زدن بود
دیگ بعد اون جرعت نکردم سمتش برم ولی مث سگ پشیمونم بعد اون دیگ با هیچ خر دیگ ای سکس نکردم
دیگ سمت دختری نرفتم و جغی شدم
ولی امیدوارم برگرده به امید اونروز …
ببخشید سرتونو درد اوردم ولی ناموسا خالی شدم هیچوقت دربارش با کسی نحرفیده بودم

نوشته: صالحم


👍 5
👎 8
2059 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

594000
2017-05-05 21:34:59 +0430 +0430

خخخخخ از بس خندیدم مردم

0 ❤️

594002
2017-05-05 21:40:09 +0430 +0430
NA

بچه کدوم شهری؟ اصلیتت کجاییه؟ کلمات و اصطلاحاتت متداول نیست بی معنی و جملات غریبه با گویش شهرستان نوشتی!!! گو اینکه بی سر وته شلوغ بازی و شرو ور زیاد گفتی خلاصه ازپاراگراف دوم نخوندم خیلی مزخرفه مگه مجبوری؟ حالا تو داستان نگی نمیشه ؟خیالاتت رو تعریف نکنی نمیشه ؟چرند نگی نمیشه؟

1 ❤️

594044
2017-05-06 03:43:11 +0430 +0430

یادم باشه رفتم اماکن متبرکه واسه یلامتیت دعا کنم…

0 ❤️

594055
2017-05-06 05:41:32 +0430 +0430

زندگی دختر مردمو خراب کردی، لاشی جغال

0 ❤️

594090
2017-05-06 08:58:05 +0430 +0430

من میگم که این جزییات داستان رو یکم بیشتر کن و بده چاپ بشه
تا تعدا بیشتری اینو بخونن اونوقت کلا خالی میشی از مغز گرفته تا شصت پا

0 ❤️

594103
2017-05-06 10:43:02 +0430 +0430
NA

ﺍﻗﺎ ﺟﺎﻟﺐ ﺑﻮﺩ ﺧﻮﺷﻤﺎﻥ ﺍﻣﺪ ﻏﻠﻂ ﺍﻣﻼﻳﻲ ﺯﻳﺎﺩ ﺑﻮﺩ ﺧﻼﺻﻪ ﻭﺍﺳﻪ ﺳﺮﮔﺮﻣﻲ ﺧﻮﺏ ﺑﻮﺩ
BigDONcjj ﺍﻗﺎ ﻛﺠﺎﺵ ﺑﻪ ﺯﺑﻮﻥ ﻣﺎﺯﻧﺪﺭﺍﻧﻲ ﻣﻴﺨﻮﺭﺩ؟؟؟

0 ❤️

594112
2017-05-06 11:34:59 +0430 +0430

پهلوون ایولا
خوشم اومد از طرز نوشتنت
خیلی لاتی بود

1 ❤️

594113
2017-05-06 11:40:42 +0430 +0430
NA

من خودم دخترم خوشم نیومد

0 ❤️

594121
2017-05-06 12:41:53 +0430 +0430

اخه اوب دار ننه جنده :| اگه پسره رو خفت میکردی کونی بود پس چرا مث سگ ازش فرار میکردی کونی کونییی

0 ❤️

594146
2017-05-06 16:38:58 +0430 +0430

بیا مطبم درست میشی
ترک (wanking) در یک روز

0 ❤️

594168
2017-05-06 19:27:51 +0430 +0430
NA

BigDONcjj ﺍﺭﻩ ﺩﺍﺩﺍﺵ

0 ❤️

594173
2017-05-06 20:24:21 +0430 +0430

گذشت و گذشت گذشت…

این غلط املایی خیلی رو مخ بود…

0 ❤️