لیلا را صیغه کردم (۱)

1402/01/07

سلام دوستان
این یک داستان واقعی هست و ممکنه برای هر کسی پیش بیاد اول خودم را معرفی کنم اسمم امیر هست الان که داستان را میگم ۴۹ ساله هستم مهندس هستم قد ۱۷۲ ،وزنم ۶۹ کیلو ،از نظر صورت خوشگلم هرچند لاغر اندام هستم ولی به خاطر چشم های درشت و ابروهای خوشگلم به چشم میام
داستان مربوط به ۷ سال پیش هست اون موقع ۴۲ ساله بودم
یادم رفت بگم متاهل هستم اسم خانمم سحر هست و پزشک اطفال هست دو تا بچه داریم یه دختر و یه پسر ،سحر زن خوشگلی هست ولی از نظر شهوت سرد هست و هفته ای یک بار سکس داریم ولی من دو یا سه بار در هفته باید سکس کنم ومجبورم با زنهای دیگه سکس داشته باشم البته فانتزی من بیشتر زن های شوهردار هست سکس با دخترها را دوست ندارم با زنهای شوهردار زیادی سکس داشتم از منشی خودم تا دختر دایی شوهردارم ، دختر عمه بابام ،خاله خانمم تا زن همسایه و زن همکار به هرحال همه جوره حال کردم به جرات وقتی میرفتم دنبال یه زن شوهردار که خودش پا میداد میرفتم تا سکس باهاش ولی تا حالا هیچ وقت به زور با زنی سکس نکردم و اعتقادم اینه که سکس با هر زنی که خودش خواسته باشه خوبه البته نباید سکس با اجبار باشه یا باعث از هم پاشیدگی زندگی زن و شوهر بشه یه دفعه که با زن همکارم که اسمش شیوا بود سکس داشتم البته با رضایت خودش ولی چون دیدم شوهرش شک کرده و ممکنه دردسر بشه ولش کردم
حاشیه رفتیم ببخشید،یه روز صبح نزدیکای ساعت ۹ بود داشتم از شهر میرفتم بیرون جهت یه پروژه داخل شهرک صنعتی … ،با خروج از شهر معمولا کنار جاده آدمهای مختلفی میدیدم که منتظر ماشین بودند مسیر بیرون شهر بیشتر صنعتی بود اون روز بعد چند کیلومتر خروج از شهر یه خانم چادری دست بلند کرد من معمولا آقایان را که اصلا سوار نمیکنم خانم ها به ندرت ،ولی واسه اون خانم ایستادم ،سوار شد سلام کرد و نشست عقب ،من گفتم ببخشید مسیرتان، گفت میرم شهرک…،گفتم باشه ،از اینه نگاهش میکردم با چادر بود ولی صورت فوق العاده خوشگلی داشت سریع باب صحبت را باز کردم گفتم ببخشید کارمند شرکت. هستید گفت آره ولی با گریه ،گفتم چی شده خانم مشکلی هست گفت نه آقا، من که دنبال این بودم که بیشتر باهاش آشنا بشم گفت خب شاید من بتونم کمکی کنم ،گفته ببخشید اسمتون چیه گفت لیلا،گفت شما اسمتون چیه گفتم امیر گفت شغلتون گفتم مهندس هستم و شرکت مهندسی دارم کارم طراحی و نظارت پروژه های صنعتی هست لیلا گفت میدونی چیه صاحب شرکتتی که داخلش کار میکنم یه پیرمرد ۷۰ ساله هست و چند بار میخواسته با من رابطه برقرار کنه امروز هم جواب رد بهش دادم او هم منو اخراج کرد آخه من چه جوری خرج زندگی را دربیارم منم گفتم خب لیلا خانم کار نکنید برای اینجور ادمی ،به شوهرتان بگید و ازش شکایت کنید دوباره شروع کرد گریه کردن و گفت آخه من طلاق گرفتم یه سالی هست شوهرم معتاد بود وازش جدا شدم گفتم مگه چند سالتونه گفت من ۳۰ ساله هستم
یه پسر دارم که پیش شوهرم خونه مادر شوهرم هست من تنها هستم و خونه بابام هستم آخه مادرم فوت کرده بابام راننده کامیون هست من هم کنار بابام هستم تا تنها نباشه الان ،داشتیم به شهرک …نزدیک می‌شدیم گفتم لیلا خانم این کارت ویزیت منه هست اگر کاری داشتید تماس بگیرید
گفت ممنون آقا امیر ،رسیدیم پیاده شد موقع پیاده شدن یه نگاه کاملی بهش کردم خیلی اندام خوبی داشت مخصوصا صورت ،خداحافظی کرد و رفت
تقریبا یه هفته بعد یه شماره ناشناس به گوشی ام زنگ زد ،جواب دادم لیلا بود ،بعد از احوالپرسی گفت آقا امیر میتونید واسه من یه کار خوب پیدا کنید من هم گفتم باشه لیلا خانم یه فرصتی بهم بدید ،گفت باشه
من اولین بار بود که یه زن مطلقه را میخاستم مخش بزنم از زیبایی لیلا هر چی بگم کم گفتم ،چیزی کم نداشت از زیبایی،حیف بود که این زن خوشگل مال کس دیگه ای بشه ،پیش خودم گفتم هر جوره باید این خانم را یک دفعه که شده بکنم زنگش زدم گفتم فردا بیا دفتر من ،باهات کار دارم ،من یه منشی شوهردار داشتم به اسم زهرا ،زهرا که دم دستم بودو هر وقت میخواستم میکردمش،ولی ،زهرا بیشتر به خاطر پول به من کص میداد ولی حال دادنش اساسی و خوب بود زهرا تقریبا ۲۳ ساله بود و دو سالی بود که ازدواج کرده بود شوهرش کارمند بانک بود زهرا از کص و کون میداد ولی با چند تا فیلم و عکسی که ازش داشتم نمیتونست کاری بکنه یا باج بگیره زهرا به خوشگلی لیلا نبود
لیلا اومد دفتر ساعت ۱۰ بود و زهرا هم بود ،به لیلا گفتم بیا داخل اتاقم ،چند دقیقه ای باهاش صحبت کردم و بیشتر آشنا شدیم کمی درددل کرد اون روز هم با چادر بود ولی داخل اتاق من چادرش کم کم رفت کنار و سینه ها و اندامش بیشتر به چشم اومد کیرم سیخ شده بود و داغ داغ بود اگر منشی نبود شاید همون جا لیلا را میکردم تنم داغ بود لیلا هم خوش صحبت بود هم خوش اندام قدش حدود ۱۷۵ بود البته بعدش خودش گفت قدم ۱۷۲ و وزنم ۷۶ کیلو هست صورتی سفید داشت با لبای برجسته
به لیلا یه سری قول دادم بابت کار او هم رفت ،بعدش کلی فکر کردم بالاخره زنگش زدم و گفتم بیا دفتر خودم و مشغول شو البته به دروغ ،باهاش قرار روز پنج شنبه عصر گذاشتم که منشی هم نباشه و دفتر خلوت باشه
لیلا اومد ولی بازهم همون جور چادری ،لیلا زن ساده ای بود و زود اعتماد میکرد،وقتی اومد گفت آقا امیر ما وشما اینجا تنها هستیم و درست نیست ،بهش گفتم نگران نباش کسی نمیاد کلی صحبت کردیم تا زمینه سازی کردم که نباید تنها باشه وباید ازدواج کنه گفت نه من دیگه ازدواج نمیکنم و… گفتم لیلا جان خب باید یه مرد باشه که پیشتیبانی کنه تو را ،تا بالاخره بهش گفتم بیا خودم حمایتت کنم و نمیخاد کار کنی فقط مال من باش
گفت نه آقا امیر شما زن داری و دردسر میشه واسه هر دوتامون
گفتم خب بیا یه ماهی با هام باش خوشت نیومد جدا شو من هم مالی حمایتت میکنم ،گفت نه درست نیست گفتم خب شرعی اش هم درست میکنیم سه ماهه صیغه شو ماهی یک و نیم میلیون هم بگیر
اشتباه نکنم حقوق زهرا منشی خودم با کص دادنش به من ماهی ۱/۲۰۰ بود اون موقع مبلغ بالایی بود دیدم خندید و خوشحال شد گفت خب باید صیغه خونده بشه بینمون ،گفتم اشکالی نداره همین جا می‌خونیم اول قبول نکرد ولی بالاخره با هر زبونی بود قبول کرد ،من دنبال کردن لیلا بودم و شرعیات برام چرند بود ،زن شوهردار می‌کردم اونوقت برای یه زن مطلقه که اینها اصلا مهم نبود
از روی گوگل صیغه خوندیم 😉خودش هم خوند بعد از خوندن صیغه یعنی محرم شدیم رفتم کنارش و یه بوس کردم خجالت کشید و گفت آقا امیر الان جلسه اول نه ،باشه واسه بعد ،گفتم من وتو محرمیم گفت آقا امیر اینجا نه ،من هم خجالت میکشم و بعد یک سال از جدایی از شوهرم محمد ،این اولین مردی هست که بوسم میکنه باشه واسه جلسه بعد
دو روز بعد صبح ساعت ۸ دعوتش کردم خونه خودم خانمم که بیمارستان بود و شیفت داشت تا ساعت ۴ عصر نمیومد و بچه ها مدرسه بودند تا ساعت یک عصر نبودند ،
لیلا اومد خونه ما ویلایی هست و شمالی برای اینکه کسی نبینه لیلا را ،رفتم سر خیابون سوارش کردم صندلی عقب خوابید و همین جور بردمش داخل حیاط خونه،
اومد داخل ساختمون ،وای چی میدیدم لیلا اصلا از اون چیزی که چند بار دیگه دیده بودم خوشگل تر شده بود چادرش که برداشت احساس کردم این زن را خدا فرستاده ، دستاش را گرفتم و آروم بوسش کردم و با تعارف نشوندمش روی مبل ،همین که میدیدمش کیرم داشت سیخ میشد ،
گفت امیر جان ،گفتم جان امیر بگو ،گفت امیر منو دوست داری گفتم آره چرا اینو میپرسی گفت من یکی را میخام که پشتیبانم باشه منم گفت خودم تو فقط مال من باش رفتم کنارش لبام گذاشتم روی لباش ،دستم روی سینه هاش وای چی بگم از بدن نازش سفید و بدون مو ،مثل حوری بود آروم آروم شروع کردم لیسیدن گردنش ،یه دفعه دیدم گفت امیر لبات را بده لباش را روی لبام گذاشت و شروع کردن خوردن لبام عین زنهای مست با لب خوردن خیلی حال میکرد ،دستم روی کصش بود خیس شده بود خیلی شهوتی بود بهش گفتم لیلا چیه گفت امیر من یک ساله سکس نداشتم باورم نمیشد بردمش داخل اتاق خواب روی تختخواب ،لختش کردم تا لخت شدم اومد کیرم کرد داخل دهانش ،جالب بود واقعا کیر میخاست مست شده بود کصش خیس خیس بود، تعجب کرده بودم با دست هلم داد روی تختخواب و خودش اومد روی من خوابید گفتم لیلا صبر کن …،مهلت نداد خودش اومد روی من و کیرم را کرد داخل کصش ،یک دقیقه نشد ارضا شد اون هم با یه جیغ بلند ،واقعا شهوتی بود و داغ از روی من افتاد روی تخت پاهاش میلرزید ،رفتم وسط پاهاش و شروع کردم لیسیدن کصش ،آه و ناله اش فضای خونه را پر کرده بود ،سرم را فشار میداد لای پاهاش و می‌گفت امیر بخورش امیر مال خودمی بخورش کیر میخام ،کیرم را گذاشتم روی کصش و آروم کردم داخل کصش تلمبه زدم چند دقیقه ای شد دو باره ارضا شد ، من که اسپری تاخیری زده بودم ،آبم نیومده بود ،چند دقیقه بعد دوباره شروع کرد ساک زدن آخ ساک که میزد همه وجودم احساس آرامش می‌کرد خوابید و بصورت داگی شد گفت امیر بکن تو کصم بکن ،من هم کردم داخل کصش تا تهش ،خایه هام روی کصش بود و داشت زیر من لذت می‌برد عجیب شهوتی داشت با چندین دقیقه تلمبه زنی آبم داشت میومد بیرون کشیدم از کصش شاید باورتون نشه اینقدر آب از کیرم اومد که تا حالا یاد نداشتم اینجوری از کیرم آب اومده باشه اینقدر شدت آب کیرم بالا بود که از گردن تا کون لیلا پر از آب کیرم شد
بعد از سکس یه حموم دو نفره کردیم داخل حموم بازم میخاست ولی کیرم بلند نشد کصش را لیسیدم تا ارضا شد کون لیلا خیلی خوشگل بود قول داد سری بعد بهم کون بده
لیلا یه زن بی نظیر در سکس بود هر چند دنبال زن شوهردار بودم و بیشتر از زن شوهردار لذت میبردم ولی لیلا با حالی که به من داد نظرم را عوض کرد
داستان بعدی از ازدواج مجدد لیلا واستون میگم
فعلا بای😉

نوشته: امیر


👍 4
👎 10
25801 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

920403
2023-03-27 01:07:17 +0330 +0330

از کار اخراجش کرده بود بعد دوباره میرفت شهرک نکنه تو کونی میبرن شهرک میکنن دوباره بر میگردی شهرک با دست چپ نگارش کردی معلوم مجلوق کوس ندیده

2 ❤️

920420
2023-03-27 01:57:20 +0330 +0330

مهندس اگر همه مثل تو کمک و محبت بکنن دیگه همه گشاد بودن🤣🤣🤣

0 ❤️

920448
2023-03-27 03:50:46 +0330 +0330

پسر جان یه بار کمی اسپری تاخیری بزن به زبونت
اگه نیومدی اینجا ننوشتی گوه خوردم همش کستان بود
منم قول میدم دیگه زنتو نگام.
هرچند تو یه پسر بچه ی مخلوقی و اصلا زن نداری

0 ❤️

920517
2023-03-27 13:28:09 +0330 +0330

آخه دیوث، تو زنت دکتره و سرده ولی نمیتونه فکری به حال خودش کنه، و تو آنقدر تخم کردی که ببریش تو خونه‌ای که زنت رفت آمد داره… کس زنت و دخترت و ننت اگه دروغ بگی…

1 ❤️

920535
2023-03-27 17:23:08 +0330 +0330

فقط تا اونجاش خوندم ک نوشته بود ببخشید اسمتون چیه✌️🤣

1 ❤️

920556
2023-03-28 00:05:23 +0330 +0330

ریدی مهندس آب هم قطعه

0 ❤️

920709
2023-03-28 16:57:25 +0330 +0330

نمیفهمم شما داستان نویسا که اخرش جقی به حساب میاید اصلا چرا داستان مینویسید…

0 ❤️

920723
2023-03-28 20:25:15 +0330 +0330

این داستان واقعیه=داشتم جق میزدم کصشر نوشتم

0 ❤️

937547
2023-07-14 00:48:16 +0330 +0330

سلام
اگر خانم مطلقه معتقدی هستند که مایل به صیغه باشند ، پیام بدن

0 ❤️