ماجرای اولین خیانتم (۱)

1396/06/18

6 ماه بود با شوهر اولم ازدواج کرده بودم و تصمیم گرفته بودم بهش وفادار باشم. حوصلم روزا تو خونه سر میرفت. مخصوصا که شوهرم بوتیک داشت و صبح میرفت و آخر شب میومد خونه. رابطه جنسیمونم خیلی خوب نبود. (بعدا فهمیدم گی هست). تصمیم گرفتم برم سر کار. یه چندجا رفتم مصاحبه تا تو یه شرکت بالاخره یا محیط معقول رو دیدم و قرار شد منشی بشم. البته شرکت کوچیکی بود. خیلی رییسم آدم صمیمی بود و همیشه با احترام برخورد میکرد. بعد از دو سه هفته خیلی صمیمی شدیم و زیاد با هم صحبت میکردیم و از همسرامون درد دل می کردیم ولی اصلا لاس نمیزد باهام. دوستانه بود محیطمون.
یه روز بهم گفت زنش رفته ماموریت و فردا شب کلی مهمون داره و خونشون احتیاج به رسیدگی داره. اگه بشه یه غذایی هم درست کنم. خودشم کمک می کنه. منم به عنوان یک دوست قبول کردم و قرار شد فردا رو واسه اینکه شریکش فکر بدی نکنه مرخصی رد کنم و صبح برم خونش. صبح مثل همیشه آرایش کردم و به شوهرم هیچی نگفتم. من رو جلو شرکت پیاده کرد و رفت. منم آژانس گرفتم رفتم خونه رییس. یه خونه نسبتا شیک تو یه آپارتمان تو کامرانیه. تقریبا مرتب بود و کار خاصی نداشت. یخورده حال و احوال کردیم بهم گفت قراره شام رو از بیرون سفارش بده. کمک هم جاروبرقی کشیدیم و گردگیری کردیم. ناهار هم از بیرون پیتزا سفارش داد. بعد ناهار دعوتم کرد یکم تلویزیون ببینیم و آلبوماشو نشونم داد. هیچ فکری تو سرم نبود. عکسای عروسیشونو که دیدم گفتم لباس عروسی خانومت چقدر شیکه. کلی تعارف کرد که چشماتون قشنگ میبینه. گفت میخوای ببینیش از نزدیک، قبول کردم. لباس رو از تو کمد دراورد، خیلی شیک بود، فهمید که خیلی خوشم اومده پرسید میخوای بپوشیش یه بار؟ منم گفتم آخه میترسم خراب بشه گفت فدای سرت. تازه میخواد هفته دیگه بده خیاط درستش کنه واسه دختر همسایمون. قبول کردم و رفتم تو اتاق خواب در رد بستم و عوض کردم لباسمو. خیلی شیک بود. فقط سینه های من توش زده بود بیرون و جا نشده بود درست. از پشت در گفت میزاری ببینمت؟ گفتم صبر کن. یخورده سرم گرم شده بود. با دهن سرویسی زیپ پشت لباس رو دادم بالا یه آرایش غلیظ کردم و گفتم بیا. در رو باز کرد و حسابی معلوم بود شگفت زده شده. خیلی از اینکه بهم میاد لباس و آرایشم قشنگ شده تعریف کرد. فقط گفت معلومه سایزت بالاستا! بهش گفتم نه خیلی. من 80 هستم ولی خانمت 70 هست. گفت بیا یک بشین با این لباس. رفتم جلو تلویزیونش. پی ام سی رو گرفت. یه آهنگ رقصی بود. یکم با هم رقصیدیم. گفت یاد عروسیش افتاده پرسیدم روزش یا شبش؟ گفت هردوش.
رفتم تو اتاق و در رو بستم تا دوباره عوض کنم. خیلی تحریک بودم. اونم معلوم بود. کنترلم دست خودم نبود. دستام میلرزید. یکم نشستم. ناخودآگاه صداش کردم که بیاد کمکم کنه زیپ پشتش رو باز کنه. فوری اومد تو اتاق. موهامو دادم بالا پشتم رو بهش کردم. نفسم در نمیومد. خیلی با احتیاط شروع کرد به باز کردن زیپ. نفسم به شماره افتاده بود. زیپ که باز شد نیم دور چرخیدم به طرفش. اونم خیلی گیج بود. لبش رو گذاشت رو لبام. انگار آزاد شده باشیم فقط کلی بوسیدیم لب همو همدیگرو سفت بغل کردیم. هر دوتا داغ بودیم اون سینه هام. میمالید منم دستم رو کیرش بود. به زخمت کنترل کردیم گفتک بزار لباس رو در بیارم خراب نشه. خودش در اورد لباسمو بعد آروم خوابوند رو تخت منو. فقط کرست بودم و شورت. کل بدنم رو میلیسید و میبوسید. سینه هامو با عطش خاصی میبوسید. کیرش داشت مثل بمب منفجر میشد. من کاملا گیج بودم. دستش رو گذاشت رو کسم. تا دستش رو گزاشت ناله گردم و دستش رو فشار دادم. لبش رو اورد جلو. مثل عسل میمکیدم. رفت پاییت شورتمو دراورد و شروع کرد به بوییدن کسم. انگار توش بود. همینطور ناله میکردم. نفسش میخورد به کسم. نوک سینه هام زده بود بیرون. زبونش رو گزاشت رو کسم ئ به طرف بالا کشید. دیگه داشتم بیهوش میشدم. عین وحشیا داشتم ممه هامو میمالیدم و فشار میدادم. خیلی ملایم و لطیف کسم رو میلیسید. خیس خیس بودم… اومد بالا و لبامو بوسید طاقت نداشتم. ولی نمی تونستم حرف بزنم. فقط دستمو بزور کردم تو شلوارش. دستم که خورد به کیرش از حال رفتم. میلزیدم. شروع کرد به لخت شدن. هرچی بیشتر لخت میشد من بیشتر شهوانی میشدم. کیرش رو که در آورد چشمام سیاه شد. ارگاسم شدم. باورم نمی شد.یکم بغلم کرد. داغ بودم. یکم نوازشم کرد تا حالم جا اومد.دراز کشیده بود رو تخت و کیرش مثل شاخه درخت زده بود بیرون. کلفت و سفت مثل سنگ. آروم بهش دست زدم. از نوک انگشتام که میخورد به کیرش حس لذت بود که فوران میکرد. میخواستم بشینم رو کیرش ولی تکون نمی تونستم بخورم. فهمید. منو خوابوند رو تخت و پاهامو باز کرد. آروم کیرش رو مالوند به چاک کسم.انگار هی داشتم ارگاسم میشدم ولی تمومی نداشت.نوک انگشتامو میمالیدم به بدنش. وزن باحالش رئ انداخت رو بدنم و لبامو شرو کرد به مکیدن. خودشم ملرزید. به سختی کیرش رو رو سوراخ کس بیچارم تنظیم کردم و خودم رو ریلکس کردم. آروم لامصب رو فشار میداد تو. منم فقط ناله می کردم. وقتی شروع کرد به تلمبه زدن وحشی شده بودم.انگار سایزش، سرعتش بوسه هاش نفس کشیدنش وزنش کلا همه چیزش فیت من بود. تو ابرا بودم. زمان ایستاده بود و ما داشتیم لذت میبردیم. یه لحظه هم لبامون جدا نشد. با من ارضا شد و آبش رو ریخت تو کسم. هزار بار ارگاسم شدم تو اون لحظات. دلمون نمیومد از بدن هم جدا بشیم تو همون حالت چند دقیقه قفل بودیم. کیرش تو کسم هی شل میشد و دوباره سفت میشد. وقتی درآورد از شدت سرخوشی تو بغلش میخندیدم و اونم میگفت جوووون. بهش گفتم نگران آبش نباشه . بدنم رمقی نداشت. رفت حموم رو آماده کرد و وان آب رو پر کرد. منم تمام جزییات اون لحظات رو داشتم تو ذهنم ذخیره می کردم و بهش فکر می کردم. از فکرش دوباره ارگاسم میشدم. اومد بغلم کرد و برد تو حموم. اونجا باز هم عشقبازی کردیم و تمام مدت حلقه ازدواجم تو دستم بود. همون حلقه باعث میشد بیشتر تحریک بشم. اون روز عالی هیچوقت تو زندگیم تکرار نشد. اگرچه با رییس بعدا روزهای فوق العاده ای داشتم که هر کدومش موضوع داستانهاییه که بعد از 11 سال تصمیم گرفتم شما رو هم توش شریک کنم.

ادامه دارد …

نوشته: مهسا


👍 21
👎 23
36587 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

650928
2017-09-09 20:38:46 +0430 +0430

والا جا داره به شما دوست عزيز خسته نباشيد بگيم
شما چند باااااار خيانت كردي گلم؟! 🙄

البته خوشم مياد تصميم گرفته بودي وفادار باشي
آفرين به تو!

4 ❤️

650929
2017-09-09 20:40:52 +0430 +0430
NA

مهسا جون شما متسافانه کمی جنده تشریف داری واست امپول کیر تجویز میکنم چیزی که اینجا فت فرواونه ^-^

3 ❤️

650937
2017-09-09 20:50:05 +0430 +0430

خیانت در هر حال خوب نیست و بتونی باهاش کنار بیای هرزه ای
ولی وحشتناک لذت بخشه

4 ❤️

650962
2017-09-09 21:17:16 +0430 +0430

عالی بود زن منم به دو نفر رفت سکس کرد البته با اجازه من.خیلی دوست داشت

1 ❤️

650968
2017-09-09 21:38:04 +0430 +0430

دیسلایک بخاطر خیانت

1 ❤️

650969
2017-09-09 21:40:31 +0430 +0430
NA

عالی بود مهساجان ,عالی عالی بعدازمدتها یه داستان قشنگ خوندم که تحریکم کرد ولی چون داستان سکسی مینویسی باید به جزئیات سکس بیشتر اهمیت بدی مثلا بعد که رفتی حمام وبعدش رو میتونستی تو غالب سکس ادامه بدی ,همچنین دلیل طلاقت رو هم بنویس که آیا شوهرت متوجه شد و یا ازسکس باهاش ناراضی بودی ؟ مشتاقانه منتظر ادامه داستانت هستم به چرت وپرت های بقیه هم اصلاتوجه نکن اینا به همه فحش میدن .چون بلد نیستند درست انتقاد کنند.فدات

1 ❤️

650973
2017-09-09 21:52:29 +0430 +0430

میشه با رسم شکل بهم توضیح بدی ( وزن باحالشو انداخت روم) یعنی چی؟؟!! ?
آدم اینجا کلماتی میشنوه که تو هیچ جای دیگه نشنیدیو نخواهی شنید…عجججججب

0 ❤️

650978
2017-09-09 22:24:54 +0430 +0430

نظر شما چیه؟کس ننش

0 ❤️

650982
2017-09-09 22:48:49 +0430 +0430

جدیدا زنا هم میرن ماموریت???

0 ❤️

650993
2017-09-10 00:30:05 +0430 +0430

خیلی مزخرفی مهسا …
خیانت خیلی بده و هیچ توجیهی هم نداره …
وقتی که به یه نفر متعهد میشی هر اتفاقی هم بیفته تو بهش تعهد داری و در بدترین شرایط هم نباید تعهدت رو بشکنی …
اول حواستو جمع میکردی که گی نباشه شوهرت بعد بهش متعهد میشدی یا اگه خیلی دلت میخواست بدی قبلش بهش میگفتی …
دیس …

0 ❤️

650998
2017-09-10 01:54:11 +0430 +0430

بازم یه داستان هدف دار دیگه از سایت

0 ❤️

651001
2017-09-10 03:29:22 +0430 +0430

گیر سگ تو دهن رن شوهرداری که خیانت میکنه

0 ❤️

651031
2017-09-10 08:10:05 +0430 +0430

این داستان چیزی جز تراوشات ذهن جقیه یه پسر نمیتونه باشه چون دخترا به ممه نمیگن ممه…اگر هم دختر نویسندش باشه باید بگم که خیلی وفادار بوده و اصلا هم نگران نباشه چون الکسیسم وفا داره من جندم…همه اینایی که کون و کس میدن منم همش منم شما پاکی

0 ❤️

651033
2017-09-10 08:40:11 +0430 +0430

وای عالی بود
تعریف کردنت هم عالی بود
لذتش رو به منم منتقل کردی
کردن زن شوهردار بزرگترین لذتی وصف ناشدنیست
اشاره به وجود حلقه در دست موقع سکس اشاره ی ظریفی بود که خیلی تحریک کننده است
نوش جونت دوباره قسمت منم بشه ایشالا

1 ❤️

651064
2017-09-10 13:25:37 +0430 +0430

خجالت بکش وننویس،،،خیانت خیلی بده،،،زن ومردهم نداره،،،اه،بیشعور

0 ❤️

651078
2017-09-10 15:01:42 +0430 +0430

جالب بود "لطفا ادامه بده

1 ❤️

651085
2017-09-10 16:10:46 +0430 +0430

کرست بودی و شورت :-/…
منم الان تی شرت و شلوارکم ^__^
بیشتر از این نخوندم…برو راضی باش ?

0 ❤️

651088
2017-09-10 16:23:01 +0430 +0430

وقتی زنی میره خونه خالی که مردی اونجاس جزکردن و دادن چیزی نمیتونه باشه بقیشم توجیه کردنه خیانت ادم هستش
پس به عمدوقصدبرای دادن رفتی واونم به عمدبرای کردن توروکشونده اونجا
دیسلایک به خیانت

0 ❤️

651091
2017-09-10 16:46:23 +0430 +0430

بیگ لایک مختصر و جذاب ،نوش جون کست کیری که زدی به جان

1 ❤️

651105
2017-09-10 18:58:04 +0430 +0430

بعد بگین چرا سریالای ترکیه ای اینقدر طرفدار داره

0 ❤️

651108
2017-09-10 20:12:28 +0430 +0430
NA

باز خوبه قول داده بودي خيانت نكني ???
تا دست رو سرت كشيد سريع خوابيدي كه

0 ❤️

651111
2017-09-10 20:17:18 +0430 +0430

به اینکه بد نوشته بودی یا خوب کاری ندارم ولی جان هر کس که بهش میدی ادای تنگارو در نیارید!!! از همون اول که گفتی با خودت قرار گذاشتی به شوهرت خیانت نکنی تابلو بود که قبل ازدواج زیر صد تا کیر دوره چرخیده بودی،به عبارتی کیرو رو هوا میزدی.بعد گفتی رفتی سر کار صاحبکارت آدم خوبی بودو اصلا دونبال کردن تو نبودو بعدم از شانس کیری اون بنده خدا که اصلا به کردن تو و تو که تصمیم گرفته بودی به شوهرتخیانت نکنی ی دفعه بند خدا صاحبکارت از رو حواسپرتی وقتی زنش داشت یجا دیگه میداد وخونه نبود مهمون دعوت کرد و به تو گفت بیای غذا درست کنی.(البته بعد مشخص شد غذا رو هم ازبیرون سفارش داده وهیچ نقشه ایی برای کردن تو درکار نبوده) بعدم بجای اینکه ی حرکتی بزنید رو خونه نشستید بدون اینکه نقشه ایی برای بکن بکن تو سرتون باشه آلبوم عروسیشو نگاه کردید بازم بدون هیچ فکری در مورد سیخزنی تو رفتی لباس عروس زن یارورو تن کردی ی آرایش تپلم زدی تنگش و خلاصه نه اون نقشه کردن داشت نه تو فکردادن بودی که فلمجلس یاد چاقال بودن شوهرت افتادی و گفتی من که لباس عروس و تن کردم آرایش تپلم که ضمیمش کردم شوهرمم که چاقاله پس جواب معادله چیزی در نمیاد جز دادن کس.صحبکارتم که بنده خدا علیه السلام یدفعه به خودش گفت من که اصلا تو خط کردن این بابا نبود ولی حالا که عروس شده وشوهرشم که چاقالی بیش نیست بنابراین برای رضای خدا ی توکی بهش میزنیم.وآن شد که کسی حتی بهش فکر نکرده بود!!! سیخی به سوخی.حالا خدا وکیلی آخرش مهمون چیزی اومد یا مهمون خودت بودی عزیزم.در پایان نتیجه اخلاقی اینکه دسته گلی که به آب دادی نپیچون روراست بگو ی صابکارداشتم کسو رو هوا میزد منم که رو هوا کس میدادم بنابرین خونه رو خالی کردو الهی به امید تو.دفعه بعدم آلبوم عروسی کسی رو نگاه نکن نگاهم کردی لباس عروس طرفو تن نکن تنم کردی آرایش غلیظ نکن آرایش غلیظم کردی خودت دیگه از اول میخواستی کس بدی ملتو حداقل اسکول فرض نکن.

0 ❤️

651190
2017-09-10 22:31:35 +0430 +0430
NA

كلا حمام رفتن به صورت يك رسم درومده تو همه داستان ها ???

0 ❤️

651245
2017-09-11 05:56:07 +0430 +0430

ببین اینکه رفتی دادی ب خودت مربوطه ولی اینکه رفتی رو تخت اون زن توخونه ی اون زن تو لباس عروس اون زن این کارو کردی دلم میخواد با دستای خودم جرت بدم چون سر خودمم اومده خیلی دردناکه,خیلی ,اقایون متاهل خواهشن اگرمیخواین خیانت کنین حرمت خونه رو نشکنین,این همه خونه و هتل

2 ❤️

651269
2017-09-11 09:09:06 +0430 +0430

داستانت خیلی خوب بود ، از اون داستان هاییه که باهاش ارتباط برقرار کردم ، دوستانی هم که فحش دادن زیره داستان و نوعی بچه زرنگی میدونن و بعضی هم تو این سایت معلم اخلاق شدن ، شوهر این خانوم که گی بوده و با این وجود زندگی یه آدم به بازی گرفته کاره بدی نکرده اونوقت این بنده خدا مستحقه فحش های شماست ؟!!! براتون متأسفم

1 ❤️

651287
2017-09-11 10:47:28 +0430 +0430

خواهرم من محو وفاداریت شدم
میشه بیام بندازم قپ قلیت ؟؟؟

0 ❤️

651338
2017-09-11 16:32:34 +0430 +0430

اوه مای گاد عجب جنده ای هستی
فکرکنم به تنها کسی که کس ندادی من بودم
بیا به منم بده رزومه ات کامل شه کسکشه خائن

0 ❤️

651497
2017-09-12 00:49:11 +0430 +0430

جای بعضیا توی کتاب جغرافیا با عنوان پست ترین نقاط دنیا خیلی خالیه! :|

0 ❤️

651543
2017-09-12 07:57:24 +0430 +0430

خیلی عالی بود خوشم اومد مرسی ادامشو بنویس

1 ❤️

651567
2017-09-12 11:16:06 +0430 +0430

تو بیشتــر شهوانی میشدی!!!
مگه چه خبره؟
حالا واقعا شهوانی میشدی؟
تازه شیش ماه گذشته بود قول داده بودی خیانت نکنی وفادار باشی؟
بعد شیش ماه دادی ؟
شوهرت گی بود ؟
قبل ازدواج شغلت چی بود ؟
واقعا فک کردی الان همه خوششون میاد عنتر

0 ❤️

652030
2017-09-14 12:01:01 +0430 +0430

نظری ندارم ولی نوش جانت ?

0 ❤️

653884
2017-09-23 15:11:49 +0330 +0330

خیلی خوب باریکلا
حالا خیانت یا هر چی
داستان پردازی ت خوب بود

0 ❤️