مالیده شدن مامان

1402/06/17

سلام
داستانی که میخوام براتون تعریف کنم نه فانتزیه نه دروغ نه خواب و خیال فقط میخوام جایی که حس میکنم مامان مالیده شده رو تعریف کنم براتون
از مامانم براتون بگم ناهید 45 ساله یکم شکم داره کون گنده و سفید و سینه های 95 افتاده با نوک صورتی و بدن سفید که کیر هر مردی رو شق میکنه کونش اینقدر گنده است که زیر چادر هم لرزشش رو میبینی
بریم سراغ داستان حدود 5سال پیش بود که مامانم تیروییدشو عمل کرد بعد از عمل باید تحت نظر دکتر میبود بار اول شد و قرار بود من باهاش برم اونموقع هم من یه بچه14ساله بودم مامانمم همیشه چادر ملی میزنه زیرش دیگه معمولا یه پیرهن شلوار میپوشه اون روزم چون تابستون یه پیرهن و شلوار پوشیده بود که پیرهنش یکم نازک بود سوتین سفیدش زیر پیرهن معلوم بود بدون اینکه بدونیم قراره چه اتفاقی بیوفته رفتیم مطب نشستیم تا نوبتمون شد رفتیم داخل دکتر یکم حرف زد با مامانم اونم جواب داد دکتر گفت چادرتون رو باز کنید باید گردنتون رو چک کنم مامانم با خجالت چادر رو باز کرد و چادر افتاد پایین رو صندلی یکم گردن مامانمو دید مامانمم بهش گفت از صبح احساس ضعف داره و پاهاش درد میکنه دکترم گوشی رو گذاشت در گوش و گوشی برد زیر سینه مامانم و سینشو کشید بالا سینه مامانم قشنگ رو دست دکتر بود مامانم یکم سرخ شد یهو صندلی رو چرخوند یه دستشو گذاشت رو شونه مامانم و از پشت گوشی رو گذاشت رو کمرش بعد گفت باید با گلوتون رو چک کنم یه تخت بود که دستگاه بالای تخت بود که باید رو شکم دراز میکشید و گردنش میرفت تو دستگاه مامانم ایقد هول شد یادش رفت چادرشو برداره و همونطوری رفت رو تخت دراز کشید وقتی داشت میرفت متوجه نگاه هیز دکتر به کونش شدم دکتر به بهونه تنظیم کردن بدن مامانم دستشو گذاشت تقریبا وسط رونای مامانم و از هم بازشون کرد وقتی داشت با دستگاه کار میکرد مدام دستش رو کمر مامانم بود چندبار گرفت دستگاه خطا میداد دکتر گفت خانم جسم فلزی باهاتونه مامانم با یه صدای خیلی آروم و همراه خجالت گفت بند سوتینم گیره فلزی داره دکتر گفت باید سوتین رو دربیاری اتاق دکترم پرده و چیزی نداشت دکتر رفت رو صندلی نشست و روشو برگردوند مامانم پیرهنشو درآورد و از پایین سوتینشو کشید بالا وااااااااای سینه های95 و سفیدش از سوتین اومدن پایین باور نمیشد مامانم گفت بیا سوتینمو بگیر سوتینو گرفتم برم گذاشتم رو صندلی در مامانم پیرهنشو کامل نپوشیده بود که یهو دکتر برگشت گفت خانم تمام مامانم هول شد و دستش گیر کرد تو آستین و حدود چند ثانیه دکتر یکی از سینه هاشو دید وقتی که نزدیک شدم دیدم وااااااای نوک سینه هاش از زیر پیرهن معلومه دکتر دوباره به بهونه تنظیم کردن بدنش یکم مالیدش دستگاه دوباره خطا داد گفت خانوم باید به پهلو بخوابید اونطوری امتحان کنیم مامانم به پلو خوابید دکتر به بهونه تنظیم رفت پشت سر مامانم دیدم یه دستشو گذاشته رو بغل کون مامانم و اون دستشو گذاشت رو رون مامانم و دوتا پاشو تنظیم کرد اومد روبرو مامانم که دستگاه رو بزاره رو گردنش دیدم ساعد دکتر رو سینه مامانم یهو نگام خورد به صورت مامانم ک دیدم داره عرق میکنه و چشماشو بسته دکترم هی به بهونه تکون دادن دستگاه دستشو میزد به سینه مامانم کارش که تموم مامانم بلند شد که چادرشو از رو صندلی برداره دید سوتینشو گذاشتم رو صندلی گفت این بی صاحاب رو گفتم بزار تو کیف وقتی برگشتیم خونه به بابام گفت من دیگه پیش اون دکتر نمیرم و دکترشو عوض کرد
امیدوارم خوشتون اومده باشه

نوشته: Zizi golo


👍 28
👎 22
193801 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

946350
2023-09-09 00:16:06 +0330 +0330

الان دقیقا باید چیکار کنیم؟

4 ❤️

946352
2023-09-09 00:24:25 +0330 +0330

دیوث اعظم

1 ❤️

946358
2023-09-09 01:04:00 +0330 +0330

آره خیلی خوشمون اومد
چند سال بود منتظر این داستان بودیم


946410
2023-09-09 09:15:26 +0330 +0330

استفاده از یه sss بعنوان سوژه کار باعث شده که این ارائه بجای داستان یه فرا داستان از اب در بیاد !

پ.ن :sss مخفف عبارت «subject of solo sex» میباشد

0 ❤️

946436
2023-09-09 13:46:16 +0330 +0330

خیلی تاثیرگذار بود

1 ❤️

946449
2023-09-09 16:10:18 +0330 +0330

برای بچه های طلاق اینجور اتفاقا خیلی میفته اگر با مادرشون برد پیش پزشک عجیب نیست

2 ❤️

946637
2023-09-10 18:42:08 +0330 +0330

چقدر داستان مزخرف زیاد شده

1 ❤️

946818
2023-09-11 21:07:48 +0330 +0330

یع مشت کسشعر؟آخه احمق اگه این چرت و پرتا رو‌ننویسی مگه بهت مین لال؟؟؟؟

0 ❤️

946821
2023-09-11 21:52:12 +0330 +0330

خوب بود. بدون اغراق و دروغ نوشته شده بود

1 ❤️

949902
2023-09-27 15:28:21 +0330 +0330

منم تقریبا یک همچین تجربه ای داشتم

0 ❤️

964896
2024-01-02 13:37:15 +0330 +0330

یعنی اینقدر از این کونی ها چندشم میشه. برو جقتو بعد کونده

0 ❤️

969033
2024-01-31 21:57:11 +0330 +0330

دمت گرم آبم پاشید باهاش کاشی های حمامو سوراخ کردم

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها