با سلام به دوستان شهوانی مطلبی که مینویسم کامل واقیت داره برا همین چون ذاستان نیت کوتاه و مفیده . من و زنم خیلی همدیگه رو دوست داریم و عاشق همیم و برای هم هر کاری میکنیم . من داستان های شهوانی را زیاد میخونم . یه روز یکی از داستان ها رو که میخوندم راجع به بی غیرتی و این حرفا بود خیلی تحریک شدم و آمپرم حسابی زد بالا برا همین بعد از اینکه زنم اومد خونه گفتم بریم بیرون یه دوری بزنیم زنم گفت من الان از خرید اومدم و خسته هستم باشه یه وقت دیگه . گفتم نه الان بریم . خلاصه از من اسرار و از اون انکار خلاصه راضی شد بعد یه دوش گرفتن بریم بیرون .موقع لباس پوشیدن گفتم هوا گرمه نمی خواد مفصل لباس بپوشی بریم زود میایم خونه که قبول کرد . گفتم حتی نمیخواد سوتین بزنی کافیه .زنم گفت واه آخه اینجوری که بده . گفتم برا تو یا مردای توی خیابون حیف نیست که فقط من از اونا استفاده کنم بزار مردای دیگه هم ببینن تا دلشون بره دیدم کمی ناز میکنه ولی راضیه خلاصه راه افتادیم و رفتیم توی مسیر تا کافی شاپ تو ترافیک هی از زنها ی تو خیابون تعریف میکردم و میگفتم اون زنه عجب کونی داره ولی نصف کون تو میشه یا اون یکی عجب پستونی داره از مال تو بزرگتر و از این حرفا تا رسیدیم به کافی شاپ تو کافی شاپ جونای زیادی بودن همه رقم با لباسای رنگ بارنگ سر یه میز نشستیم و منو را دادم بهش داشت منو را می خوند بهش گفتم خیلی دوست دارم که پستونت را ببینم که یهو گفت باشه شب میدم هم بخوری هم ببینی گفتم نه اینجا که با تعجب گفت اینجا گفتم اره لبش رو گاز گرفت و چشم ابرو میرفت که نمیشه و من اسرار کردم .گفتم دکمه بالای مانتو را باز کن با اسرار یکیشو باز کرد گفتم دوی را باز کن با اسرار باز کرد و سومی را حلا دیگه نصف سینه هاش رو میتونستی ببینی و از اینکه زنم پستونش را تو یه جمع غریبه بیرون ریخته بود کیرم راست شده بود . تو همین فاصله بار من کافی شاپ برای گرفتن سفارش اومد سر میز ما مسیرش جوری بود که از پشت سر زنم میومد و زنم اونو نمیدید برا همین زنم نتونست به موقع خودش رو جمع و جور کنه و بار من وقتی سینه های زنم رو دید چشماش چهارتا شده بود منم که خودم را زده بودم به هواس پرتی دیدم که بار من برای اینکه بیشتر دید بزنه بلا سر زنم وایستاده و ذل زده به پستونای زنم که زنم فهمید و خودش را جمع و جور کرد بعد گرفتن سفارش و رفتن بارمن زنم گفت ببین به چه کاری وادارم میکنی پسره سینمو دید حالش خراب شد . گفتم دیدی میگم بهت این سینه ها را هرکی ببینه حالش بد میشه کمی از هیکل و سکس و اینا صحبت کردم دیدم داره گوشاش قرمز میشه فهمیدم که بدش هم نیومده . قراره با هم دوباره بیایم همین کافی شاپ و دوباره شیطونی کنیم
نوشته: فربد
فک کنم یا ۱۳ سالته یا تحصیلاتت در حد کلاس شیشه !
خب الان چیکار کنیم ما ؟ میخوای ی گروه از بچه های شهوانی بیان دسته جمعی خودتو زنتو خواهرتو بگان تا ارضا شی ؟؟
بچه جقی پلشت
الهه داریم آلاله هم داریم اما الاهه نداریم. چین زده اینو؟؟؟
بارمن کافی شاپ!!؟؟؟؟ بارمن!!؟؟؟ لابد صورتحسابو هم با سپه چک بانک تجارت دادین!! (dash)
**کُسکِش
عزیزم عکس پستون و کُس و کون زنت را توی شهوانی بذار، مطمئن باش هردوتون گوشاتون هم قرمز میشه، هم داغ و هم دراز و هم کیر شهوانیون هم راست. شاشیدم توی کافی که مینوشی.
ها کوکا
احتمالا کپشن این بوده :
همسر آتیشی من الاغه !
اگه الاغ نبود همسر توعه بی غیرت جفنگ اوبی نمیشد !
یاد درس زیست افتادم کسکش انقدر گفتی پستان
تو که داری کسشعر تفت میدی لااقل یکم سکسی باش
بگو سینه بگو ممه
سلام دوست عزیز هیچ وقت از این کارها نکنید آخر عاقبت نداره پشیمون میشی
اسم زنت هم بلد نیستی درست بنویسی الهه درسته
بعدشم اصرار نه اسرار
اینهمه زور زدی یاد بگیری به اون یارو که توی کافی شاپ کار میکنه بگی بارمن، املای کلماتو اول یاد بگیر
داستانت وحشتناک بود …
من اگر فیلم با ژانر خشن و تکه تکه کردن عضوهای بدن رو میدیدم انقدر اعصابم به گا نمیرفت… من فکری هستم چرا هرکی از راه میرسه با یه گوشی اندرویدی سعی میکنه خودش رو داستان نویس خوب جلوه بده توی شهوانی.!!!
بدتر از این جماعت غلط نویس جفنگ باف عده ی خیلی کم و ناچیز هستند که عقده فحش دادن به منتقدان رو دارند .
و به لحظه نکشیده مدافع حقوق چرند نویس ها میشوند شروع میکنند چرت و پرت نوشتن و سنگ یارو نویسنده رو به سینه میزنند. کما اینکه از دید من چه بسا خود نویسنده است که برای دفاع از تخیلات جقیش با یک اکانت دیگه به دفاع از داستان وارد صحنه میشه… که خیلی شباهت به بسیجی های ساندیسی و دهان گشادی داره که کله بدون مغز دارند و عر عر های رهبرشون رو دکلمه میکنند. و مثل نوشخوار پس میدهند…
در کل کیر تو روحت ننویس !!!
ننویس از بی غیرتی هات اونم با کلی غلط …
دستت رو هم از تو شرتت در بیار احمق …
جای آقا مهدی هم خالیه…
آق مهدی با اجازه شما یه عنتری ، بوزینه ی چیزی وصله ش زدیم تا خود جنابت تشریف بیارید و حکم و صادر کنی…
یاحق…
خار هنرهای تجسمی رو گاییدی .صابونتو عوض کن مث این ک عوارض جانبی داشته باعث شده زیادی کصشعر بگی
کسکش بی غیرت مادرتو گایدم مثل سگ داری دروغ میگی خیلی باشی 15 سالته گمشو جغتو بزن
این بود ارمان های امام - جواب خون خاشچقی رو چی میخای بدی توووووووووووووو لعنت بر تو ای گوزو
چقدر پسر بنجول و بدبخت و دهاتی ریخته تو این سایته تخمی…
عجب کوسشری نوشتی دیسلایک 14:/
حداقل ادرس کافی شاپو میدادی واس دفعه بعد…
کیر بارمن هم تو ماتحتت الاهه جون:)
فکر کردم نوشتی همسر آتیشی من الاغه خخخ.داستان چرتی بود.من حوصله ندارم وگرنه داستان مینوشتم البته واقعی
واقعن مال كجاي ايراني!!! روستاهاي ابوغريب هم بهترن!!! ذل !! اسرار !! اخه عنتر مگه مجبوري با اين سوادت داستان بنوييسي
کیرنادرقاضی زاده نماینده ارومیه تودهنت جاکش تااونجاش که رفتی کافی شاپ خوندم بقیه کلمات هم توکونت اوبی
یه چیزی دیدم که مجبور شدم کامنت بزارم و توی چهار پنج سال شهوانی بودن دفعه اوله که کامنت میدم و اونم کامنت (zhazha) اگر اشتباه نکرده باشم اسمش رو …
دمت گرم واقعا خندیدم بهترین کامنتی بود که دیدم ???
مدتی بود کمتر داستان میخوندم،حالا میبینم چیز زیادی از دست ندادم
مطمئنی توی قوه خونه طغرل بچه باز نبودی، وقتی اقا سیبیلوئه تلمبه توی کونت میزد و لپاتا میکشید، این چیزا به مغز فندقیت نرسیده،من نظرم اینه که سردیت کرده و احتیاج به اب جق نبات و کیر دوالملک داری
کونی مونی از گمرک و قلعه یه جنده رو میبردن شابدالعظیم اب توبه میریختن سرش میبردن سر زندگی امثال تو زور میزنید از یه زن زندگی یه جنده بسازید! اون مشتیا و لوتیا و بابا شملا رفتن و با امثال تو لانتوری حالا حالا ها این حکومت کیرشو از ملت کون ملت بیرون نمیکشه
خوبه ادامه بده عزیزم جوانان مملکت به این جور سینه ها احتیاج دارن
خوب دقیقا بگو الان چیکار کنیم؟