پرستو و پیمان (۱)

1402/01/16

سلام. اسم من پرستو هستش. سیزده سال داشتم که پدر و مادرم رو از دست دادم و پدربزرگم سرپرستی من و داداشم که اون موقع هجده سال داشت رو به عهده گرفت و اومدیم خونه پدربزرگ. داداشم همیشه هوای من و داشت و همیشه پشتم بود. الان که دارم این داستان مینویسم ۲۰ ساله هستم و موضوع برمیگرده به چهار سال پیش. از مدرسه تعطیل شده بودم و مسیر مدرسه تا خونه رو باید از یه پارک میگذشتم. یه روز که داشتم از پارک رد میشدم و پارک خلوت بود یه پسره مزاحمم شد و وقتی رسیدم خونه به داداشم گفتم. بعد چند روز که دوباره داشتم از پارک رد میشدم همون پسره اومد دنبالم و شروع کرد به متلک گفتن و حرف های زشتی که تا حالا نشنیده بودم. سرعتمو بیشتر کرده بودم تا زودتر از پارک بیام بیرون که یکدفعه یه صدای آخ شنیدم. برگشتم دیدم داداشم داره حسابی پسره رو میزنه. بعد اون موضوع هر روز دم پارک میومد دنبالم و بعضی از همکلاسی هام فکر میکردن دوست پسرم هستش و از قد و هیکلش تعریف میکردم. و منم وانمود میکردم دوست پسرم هستش. همین باعث شد که حسم به داداشم عوض شه. باهاش راحتتر شده بودم و بعضی روزها که برای خرید یا کلاس باید بیرون میرفتم ازش میخواستم همراهیم کنه و اونم همیشه همراهم بود.
از داداشم بگم، قدش ۱۹۰ بود، وزنش هم حدود ۹۰ کیلو، چون بدنسازی میرفت هیکلش عضلانی و عالی بود. منم قدم ۱۶۵ قدم بود حدود ۷۳ کیلو وزنم. سینه هام ۹۰ بود، کون و رانم هم بزرگ بود و کلا تپل بودم.
تابستون شروع شد و تصمیم گرفتم هیکلمو درست کنم. باشگاه ثبت نام کردم و شب ها هم چون پیمان عادت داشت میرفت پارک نزدیک خونه می دوید منم همراهش میکردم.
این نزدیکیم باعث شده بود حسم به داداشم از خواهر برادری تغییر کنه ولی احساسم میگفت پیمان این حس رو نداره. باید بهش نزدیکتر میشدم و تحریکش میکرد. یه روز که مامان بزرگ خونه نبود ازش خواستم تو خونه چند تا حرکت رو باهام کار کنه و اونم قبول کرد. رفتم یه لگ تنگ پوشیدم بدون شورت که خط کسم کامل معلوم بود با یه نیم تنه ورزشی که سینه هام داشت پاره میکرد نیم تنه رو و نوک سینه هام زده بود بیرون.
وقتی پیمان منو دید چشماش گرد شده بود. شروع کردیم تمرین کردن و تو بعضی از حرکات سینه هام کاملا می‌لرزید و لرزشش معلوم بود. حین تمرین چشمم به شلوار پیمان افتاد و مشخص بود کیرش بزرگ شده و واسه همین خودش نشسته بود و منو تمرین میداد تا اینکه تمرین تموم شد و موقع رفتن کاملا معلوم بود که شق کرده.
راهم رو داشتم درست میرفتم و تصمیم گرفتم نحوه لباس پوشیدن خودمو عوض کنم. تو خونه بیشتر لباس های تنگ میپوشیدم تا برجستگی هام رو نشون بده یا تی شرتی میپوشیدم که وقتایی که خم میشم سینه هام معلوم میشد و عمدی سعی میکردم جلوی پیمان اینکار انجام بدم. رد نگاه پیمان رو روی خودم حس کرده بودم و رابطمون هم صمیمی شده بود. تمرین تو باشگاه، خونه و پیاده روی هایی که با پیمان داشتم در کنار رژیم چند کیلویی وزنمو و دور شکمو کوچیک کرده بود و اندامم ایده آل شده بود و کمر و دور شکمم به نسبت سینه و کونم خیلی کوچیکتر و سکسی تر شده بود.
اواخر شهریور بود و چند روزی مونده بود تا عروسی پسر خالم. میخواستم واسه عروسی یه لباس بگیرم واسه همین با اصرار از پیمان خواستم تا باهام بیاد برای انتخاب لباس. وارد یه مغازه شدیم و عمدا یه لباس دکلته برداشتم و رفتم تو اتاق پرو. کامل لخت شدم و لباس پوشیدم. فقط تا نوک سینه هام پوشونده بود و سینه هامو قلمبه جمع کرده بود بالا. پیمان صدا زدم تا بیاد زیپ لباس بکشه بالا. چشم پیمان که بهم خورد اخماش رفت تو هم در حالیکه به سینه هام زل زده بود به لباس ایراد گرفت. لباس درآوردم و یه لباس دیگه برداشتم. این لباس پوشیده تر بود و پیمان هم قبولش کرد.
روز عروسی رفتم آرایشگاه و قرار شد پیمان بیاد دنبالم. وقتی کارم تموم شد و پیمان منو دید یه لبخند رضایت گوشه ی لبش بود.
-چه خوشگل شدی؟؟
+خب وقتی یه آقای خوشتیپ همراه آدم باشه، بایدم خودم خوشگل کنم.
رفتیم عروسی و سرآخر هم پشت ماشین عروس رفتیم عروس داماد تا خونه بدرقه کردیم و بعدش راه افتادیم و اومدیم سمت خونه. با ریموت درب ساختمون باز کرد و وارد حیاط شدیم.هنوز از ماشین پیاده نشده بودیم که پیمان دستمو گرفت و زل زد به چشمام:
-خیلی خوشگل شدی. ضایع بود که خیلی ها تو نخت بودن.
+من که فقط بخاطر داداشیم خوشگل کرده بودم.
-میتونم بغلت کنم؟
+چرا که نه؟
همون طور که رو صندلی ماشین بودیم بغلم کرد و شروع کرد بوسیدن گردنم. گرمی نفسهاش که به گردنم میخورد حالمو عجیب کرده بود، یخورده که گردنمو خورد لبشو از گردنم برداشت و سرمو با دوستاش گرفت و شروع کرد به بوسیدن لبهام. منم چشمامو بسته بودمو و همراهیش میکردم. همزمان هم یه دستشو گذاشت رو سینم و شروع کرد به مالیدنشون. منم دستمو بردم از رو شلوار کیرشو گرفتم.
یخورده که این کارو کردیم ازم خواست بریم تو اتاقش. سریع پیاده شدیم و راه افتادیم سمت اتاق. مامان بزرگ خواب بود و خیالمون راحت بود که بخاطر قرصایی که میخوره بیدار نمیشه.
اول من وارد شدم پشت سرم پیمان. در اتاق قفل کرد و از پشت من گرفت چسبوند به خودش. هر دوتا سینه هام گرفته بود و لبشو چسبونده به گردنم. یخورده که سینه هام مالید یه دستشو برد از رو لباس گذاشت رو کسم و شروع کرد به مالیدن کسم و با دست دیگش سینمو فشار میداد. حرکت لبش رو گردن و دستاش رو کس و سینم، بدنمو داغ کرده بود. یخورده که اینکار ادامه داد خودشو ازم جدا کرد و زیپ لباسمو کشید پایین و لباسمو درآورد. گیره سوتینمو هم باز کرد.حالا با یه شورت پشت به داداشم بی حرکت واستاده بودم. خودش منو برگردوند لبشو گذاشت رو لبم آهسته هدایتم کرد سمت تخت و خوابید روم. حالا زیر داداشم رو تخت داشتیم لب همو می‌خوردیم و بزرگی کیرش رو که به کسم میخورد احساس میکرد. بعد چند دقیقه از روم بلند شد و همه ی لباساشو درآورد و دوباره خوابید روم. شروع کرد به خوردن لب و گردن و سینه هام. همینجور که داشت منو میخورد با ناله و آه ازش خواستم کیرشو بخورم.
از روم بلند شد، منم جلوش زانو زدم و کیرشو با دستم گرفتم. یه قطره از آبش رو کیرش برق میزد. با زبونم ابو از کیرش پاک کردم آروم شروع کردم به خوردن کیر پیمان. اول سر کیرشو زبون میزدم و کم کم تموم کیرشو کردم تو دهنمو آروم آروم شروع کردم به ساک زدن طوری که دندونم به کیرش نخوره. چند دقیقه ای اینجوری ساک زدم بعد پیمان دراز کشید رو تخت و منم رو تخت شروع کردم به لیس زدن کیرش. از کله کیرش لیس میزدم تا رو تخماش و تخماش میکردم تو دهنم. هر چند بار که لیس میزدم کل کیرشو میکردم تو دهنم و براش ساک میزدم. کیر و خایه هاش پر شده بود از آب دهن من. وقتی حسابی کیرشو خوردم، ازم خواست دراز بکشم و شورتمو از پام درآورد شروع کرد به لیسیدن کسم. کسمو لیس میزد و من دیگه صدای اهم بلند شده بود. خیلی داشت بهم لذت میداد. چند دقیقه ای که کسمو خورد رو زانو نشست رو تخت و کیرشو گذاشت رو چاک کس گوشتیم و سرشو میمالید بهش. دلم میخواست تا ته کیرشو بفرسته تو کسم و پارم کنه. با ناله و خواهش ازش خواستم کیرشو بکنه تو اما بهم گفت سکس بذاریم برای یه وقت دیگه. دوباره شروع کرد به لیسیدن کسم و اینبار تا جایی کسمو خورد که ارضا شدم. وقتی ارضا شدم اومد نشست رو شکمم و یه تف زد به کیرش. کیرشو گذاشت لای سینه هام و شروع کرد به عقب جلو کردن. چند لحظه بعد از روم بلند شد و آبش با فشار پاشید رو سینه هام.
وقتی ارضا شد یخورده پیش هم دراز کشیدیم و یه لب ازم گرفت. منم بلند شدم و با شورتم آب کیرشو پاک کردم. پیمان هم بلند شد و لباس پوشید و رفت دستشویی، منم رفتم تو اتاقم. واقعا لذت بخش بود برام. یه پیام بهش دادم و براش نوشتم که چقدر برام لذتبخش بود و ازم خواستم یه سکس کامل داشته باشیم.
داستان اولین سکس کاملمون رو اگه دوست داشتید براتون می زارم.
پرستو

ادامه...

نوشته: پرستو


👍 46
👎 8
85701 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

921914
2023-04-05 00:42:38 +0330 +0330

منم میخوام

0 ❤️

921924
2023-04-05 01:40:46 +0330 +0330

سایز نود برای یه دختر ۱۶ ساله؟یکم غیرقابل باور بود

1 ❤️

921928
2023-04-05 02:05:57 +0330 +0330

اهل فوش دادن نیستم ،ولی انگار خط سیر این نوع داستان های تابو یا بیغیرتی با هدف مشخصی به رشته تحریر درمیادتا افکار بعضی ها تحت تاثیر قرار بگیره .


921942
2023-04-05 03:39:17 +0330 +0330

قشنگ بود

0 ❤️

921953
2023-04-05 04:36:29 +0330 +0330

قسمت دو رو بده دمت گرم

0 ❤️

921975
2023-04-05 07:26:01 +0330 +0330

نمیخام تئوری توطئه بدم ، ولی بعد اعتراضات تم اکثریت داستان ها شده بی غیرتی و خواهر و… ، اعتراضاتی که جلودارش دخترا بودن ، غیرممکنه اگه این موضوع اتفاقی باشه و ج.ا و سایبری ها دستی توش نداشته باشن ، و اینکه هدف شون از اینکار خیلی مشخصه.

6 ❤️

922192
2023-04-06 22:50:47 +0330 +0330

تابو شکنی نکنید

0 ❤️

922361
2023-04-07 16:53:23 +0330 +0330

داستان کلا تخیلی بود پیدا بود همه چیز از افکارت میاد
ی پسر با قد 190 بدن ورزشکاری خب دیگه چی میخوای
یا از خودت که دختر 16 ساله با قد 170 با سینه های نود
عزیزم یک بار خودت داستان را بخوان بعد بگذار

0 ❤️