چطور خایه فنگ شدم

1392/08/26

با سلام خدمت دوستان عزیز.
کیان هستم 30ساله.پیش دانشگاهی بودم و با یه دختر آشنا شده بودم به نام نازنین.البته از چند سال قبلش زمینه آشنایی داشتم ولی یه روز یهو پادادو با هم آشنا شدیم.اول رابطه سکسی نبود خیلی صمیمانه بود که اگه بخوام براتون بگم وقتتون گرفته میشه.خلاصه کلام از اون عشقهای مدرسه ایی بود.تو راه همو میدیدم و تخمی برا هم ذوق میکردیم.تااینکه دیدم اینطوری نمیشه آخه یه حالی حولی باید باشه.خلاصه رفتیم تو مخ زدن و خونه خالی.خونه ما کمتر خالی میشد.اما اون خونشون اکثرا خالی بودو مامانش اکثرا بیرون میرفت و باباشم که خارج از شهر کار میکرد.خلاصه یه روز بهم زنگ زدو گفت بابام امده کمتر بهم زنگ بزن که تو خونه برام دردسر نشه گفتم باشه.یه چندروزی گذشت تا اینکه دیدم زنگ زد خونمون و گفت میتونی بیای خونمون گفتم مگه بابا مامانت نیستن گفت نه الان رفت شاهین شهر به این زودیا هم نمیان.خلاصه جنگی لباس پوشیدمو رفتم خونشون.بر خلاف بقیه دوستان تا در بازشد نه تاپ دیدم نه شلوارک نه دامن نه ساپورت.یه دختر معمولی با یه تی شرت و شلوار.خلاصه رفتیم توحال نشستیموماهواره داشت شو نشون میداد.گفتم بریم تو اتاق؟گفت بریم.رفتیم تو اتاق اول یه کم درو دیواراتاقشو دیدم.یه چندتایی عکس خواننده بود.امد کنارم دست انداختم گردنشو یه ماچ ابدار زدم به لوپش.کشوندمش روتختو رفتیمتو فازلب و اینا.سینه هاش کوچیک بودن.اما سفت بودن.داشتیم لبهای همو میخوردیم که دیدم صدای ماشین امد آخه پنجره اتاقش روبه کوچه بود گفتم بابات اینا نباشن گفت نه.هول کردم که دیدم زنگ در خونشونو زدن گفتم وای کیان به گا رفتی.گفتم پاشو برو ببین کیه دوید پایین.آیفونو برداشت بلهههه بابا مامانش بودن.گفتم کفشامو بده.دوید کفشامو دادو من رفتم پشت در پشت بومشون که فرار کنم دیدم وای در پشتبوم قفله.زدم تو سرم همونجا موندمواینجور وقتا ادم بیشتر خدا خدا میکنه.صدا امد در بسته شدو صدای ماشینم امد که رفت.دیدم امد بالا گفت بیا بیرون رفتن گفتم برا چی برگشتن گفت مامانم پارچه ایی که قرار بود بده به خیاطه تو شاهین شهریادش رفته بود ببره وسطای راه یادشون افتاده برگشتن.حالا هم رفتن.امدم بیرون اما بازم ترس تو وجودم بود.دوباره رفتیم تو اتاق لب رو لب شدیم اما دیگه اون حسو نداشتم.یکم سینه هاشو مالیدمو تیشرتشوزدم بالا از روسوتینش مالیدم کم کم در اوردمو یکم خوردم لیسش زدم باهاش بازی کردم.شلوارشو دراوردم شلوارش چسبون بود همین که دراوردم شرتشم باهاش امد پایین کار منم راحتر شد.کمک شلوارمو کشیدم تا نصفه پایین افتادو روش.قابل توجه دوستان محترم نه تو کوس کردیم نه تو کون لاپای رفتیم.خالی بندیم نداریم نه یک ساعت کردیم نه 10ونه 20دقیقه 2دقیقه نمیدنم شد یا 1دقیقه سریع ابم امد.نه گفت جرم بده نه پارم کن یه سکس اماتور زیر خط فقر.ابمم همونطور ریخت لای پاش زود بلند شمو دستمال برداشتم خودمونو تمیز کردیم.بعدم با عجله زدیم بیرون تا این بار درست به گا نرفته باشیم.درضمن یادم رفت بگم کیرم ببخشید کیر که نه همون دودولمم نه18 سانته نه 20نه 17.به زورو چک و لگد و مالشو13سانته.امیدوارم خشتون بیاد.و من الله توفیق کیان


👍 0
👎 0
55921 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

404393
2013-11-17 13:30:50 +0330 +0330
NA

Ajab!!!

0 ❤️

404405
2013-11-17 15:09:47 +0330 +0330

هعاهه

0 ❤️

404394
2013-11-17 18:11:27 +0330 +0330

امیدوارم خشتون بیاد. :O
کمک شلوارمو کشیدم تا نصفه پایین افتادو روش =))
آقا کیان خوب بود بازم بنویس اما مواظب باش این بار درست به گا نری =))

دوستای عزیز هر کی فیلم سکسی میخواد پیام بده بهش لینک دانلود بدم <:P <:P

0 ❤️

404395
2013-11-18 00:32:19 +0330 +0330
NA

به این میگن خاطره. نه خالی بندی داشت، نه قسم که راست میگم، نه اغراق های تناسلی. دمت گرم!

0 ❤️

404396
2013-11-18 00:38:18 +0330 +0330

دوستان بازم میگم جزییات سکس جذابترین قسمت داستانه،،بیشتر توضیح بدید…
.
.
من عادت کردم بخاطر داستانهای شهوانی قبل از سکس شربت بخورم که اگه خواستم بنویسم کامل باشه!!! خخخخخ

0 ❤️

404397
2013-11-18 08:01:20 +0330 +0330
NA

خاطره بود واقعا…

0 ❤️

404398
2013-11-18 08:42:59 +0330 +0330
NA

با اون تيكه كه گفتي تخمي ذوق مي كردين خيلي حال كردم. خنديدم خيلي . با صداقت تو كلامت حال كردم ولي داستانت يا خاطرت بيشتر از اين كه سكسي باشه با مزه بود . اينجا مال داستان سكسي هست. از سكس هاي بعد اون بنويس با همين قلم با مزه ات.
مرسي

0 ❤️

404399
2013-11-18 13:29:01 +0330 +0330
NA

من احتمال میدم این بابا داره راست میگه بگو چرا؟؟؟؟؟؟؟
1-نگفت من ساسان-سامان-امیر قد بالای 185، وزن 80 ، بدنسازی کار میکنم
2-من ماشین اونچنانی و…دارم
3- نگفت کیر من بالای 22 سانته
4- نگفت من همیشه دخترا دنبالم بودن
5- از همه مهمتر نگفت:شربت آورد

0 ❤️

404400
2013-11-18 13:32:23 +0330 +0330

بد نبود، بنویس . . . . . . . . . . . . .
درسته که گفتی نه تاپ بود، نه شلوارک ولی ماهواره که بود! بامزه بود لطفا باز هم بنویس ولی باید داستانت کمی طولانی و سکسی باشه. اضطرابت به ما هم سرایت کرد. دمت گرم بنویس.

چو بابایش رسید جیم فنگ شدی تو
ز ترس و لرز، خایه فنگ شدی تو
بنازم بر تو ای لاپا زننده
که توی جاقلان برتر شدی تو

0 ❤️

404401
2013-11-18 14:35:42 +0330 +0330
NA

بلخره یه داستان یا خاطره بدون توهمات فیلم هندی بازی و پورنو استاری خوندیم
اقا کیان شما بازم بنویس

0 ❤️

404402
2013-11-19 17:38:25 +0330 +0330
NA

وای دارم خواب میبینم؟؟؟شربتش کو؟؟؟

0 ❤️

404403
2013-11-27 05:33:20 +0330 +0330
NA

عجب داستان که کوتاه باشه غلط املایی ام که فواره میزنه کاری هم نتونستی بکنی از ترس فحش هم دودولتو اووردی زیر خط فقر
خوب کون گلابی میرفتی جقتو میزدی دیگه تا اینهمه صحنه روبرای خودت جنایی نکنی گلابی >:P

0 ❤️

404404
2013-12-08 19:29:25 +0330 +0330
NA

اصفهان هورا

0 ❤️




آخرین بازدیدها