از دهنش افتادم

1398/01/04

دقیقا 16 روز دیگه میشم 21 ساله، یعنی 1397/12/24 … این خاطره ای که براتون مینویسم برمیگرده به 16 سالگیم، اسمم سپهر، ظاهرم هم یه پسر خوشگل لاغر ولی با اندام زیبا چشم هام عسلی، پوستم سرخ و سفید و تا همین حالاشم بی مو، قدم الان 168 وزن 65 …
من تازه شروع کرده بودم به دزدکی با یکی از پسرعموهام که از من سه سال بزرگتر بود سیگار کشیدن با هزار ترس و لرز، منو با خودش و داداشش و بقیه پسرعموهام و دوستاشون که یه اکیپ خیلی بامزه بودن میبرد قهوه خونه و دوستاشون برای اینکه فقط منو بخندونن انواع دلقک بازی و مسخره بازی ها رو در می آوردن که دل منو بدست بیارن، ما این قهوه خونه ای که میرفتیم صاحبش مصطفی بود، یه مرد خیلی جذبه دار 27 ساله پرووووو و اصلا یه جور باحالی بود، کم کم من با این دوست شدم، و از این طریق که تو قهوه خونه ممنوع بود سیگار و من میرفتم تو آشپزخونه پیشش سیگار میکشیدم و رفاقتمون با هم چیده شد، کم کم خیلی صمیمی شدیم و من پاتقم شد پیش آقا مصطفی و بدون پسر عموهام هم میرفتم صبح تا شب اونجا، دو ماهی از رفاقتمون گذشته بود و بهمن ماه بود که یک ماه بعدش من میشدم 17 ساله، سره اعتماد و اینمه خیلی دوستش داشتم ععععجیب دوستش داشتم و عاشق لحظه ای بودم که بهم میگفت داداش، بهم گفت امشب بچه ها میان خونم شلم بزنیم میای ??? (شلم بازی پاسوره) گفتم آره و این حرفا، خلاصه شب شد نشستن به بازی ساعت شد یازده شب همه رفتن و من موندم و داداش مصطفی …
مصطفی گفت داداش من میخوام دود بگیرم تو هم میگیری ??? گفتم دود چی ? گفت شیره و خلاصه توضیح بهم داد و من امتناع کردم و نکشیدم.
وقتی کشیدنش تموم شد اونایی که مونده بود رو سنجاق و کامل در آورد مالید به یه سیگار مگنا نقره ای و بهم گفت بکشش خخخیلی حال میده اصلا سیگار بدون نشئگی حال نمیده و من کشیدم، بعد از یک ربع کاملا نشئه بودم و سرم گیج و داغغغغغ، دراز کشیده بودم به بغل و یه چشمم باز و یه چشم بسته، کم کم احساس کردم داره خودش و بهم نزدیک میکنه و هی دستش به حالت نوازش به همه قسمت های بدنم برخورد میکنه، ولی انگار نه انگار هیچ اعتراضی نمیکردم، من برای اینمه بی خیال بشه رو کمر خوابیدم و به زور تو چرت نشئگی یه نگاه بهش کردم که اصلا نشناختمش !!! این اصلا مصطفایی که من میشناختم نبود، حس شهوت کاملا بهش غلبه کرده بود، دست گذاشت از طرف پهلوهام و خواست دو دستی شلوارم و بکشه پایین، نمیدونم چرا واقعا ولی دستشو گرفتم بوسیدم گفتم داداش من داداشتم خجالت میکشم نکن، اینو که گفتم دراز کشید روم پیشونیم و بوس کرد و بعد گونه هام و بعد لبام، دروغ نگم منم یه حس خیلی عجیبی داشتم انگار که دوست داشته باشم، و یه چیزی نزاره بیانش کنم و تن بهش بدم، همینطور که لبه پایینم بین لباش میک میزد شروع کرد با کیرم ور رفتن، و با حوصله شلوارم و کشید پایین، چشماش برق زد، گفتم داداش تروخدا خجالت میکشم من با کسی از این کارا نکردم (داشتم بهش میفهموندم من تا حالا ندادم) که هیچ جوابی نشنیدم، شروع کرد از گردنم بوس کردن تا پایین وقتی رسید به نافم و یه بوسه از بغلش گرفت وای خدا من یه لذته خخخخیلی باحال پیچید تو بدنم، دوست داشتم ادامه بده که رفت پایین تر، من یخورده کیرم کوچیک بود، یعنی بطوری که حتی دیده بودم بچه دوازده سیزده ساله اندازه من باشه کیرش، میگفتم، رسید به کیرم که مثل یه تیکه استخون کوچیک سفت شده بود و شق و از سرش یه بوسه گرفت که من صدای ناله هام بلند شد، حسابی شهوتی شده بودم، شهوت و نشئگی همه عقلم و دیگه از کار انداخته بود، همونطور که چشم تو چشم بودیم از میز پشت سرش یه کرم ضد آفتاب در آورد و حسابی مالید به کیرش، یه کیر بزررررگ واقعا بزرگ بود که هرچی به سمت پایین تر میرفت کلفت تر میشد، من دیگه یجورایی راضی بودم بیشتر بخاطر نشئگیه بود، میخواستم برگردم و رو شکم بخوابم که قبول نکرد، با یه صدایی که غرق در خجالت بود و لرزون گفتم داداش نمیتونم اینجوری، نگاهم میکنی خجالت میکشم، که در جواب گفت میخوام صورتت و ببینم داداش، گفتم خب چراغ و خاموش کن، گفت نه چشمات و باز کن من داداشتم خجالت نکش، یه بالشت و گذاشت زیر قوس کمرم و یه ملافه رو هم گرد کرد دوباره گذاشت زیر کمرم، کاملا کونم امده بود بالا، من جفت دستام و گرفتم رو صورتم که نگاهم نکنه، دستم و برداشت در حالی که کیر چربش رو کیرم داشت لیز میخورد برای اینکه احتمالا شل بشم خودش و انداخت روم و شروع کرد به میک زدن سینه هام، غرق در شههههههووووت بودم، دوتا انگشتاش و چرب کرد با کرم ضد آفتاب و مالید به سوراخم، سر کیرش و تنظیم کرد و شروع کرد به فشار، ولی نمیکرد تو، با حالت عقب جلو کردن و تقه زدن هی ضربه میزد به سوراخم، که احساس کردم سوراخم داره نبض میزنه!!! همینطور داشت میزد و موهای رون پاش زیر رون پای بدون موی منو قلقلک میداد که آییییییییییییییییی فرووووو کرد، نفسم به زور امد بالا و یه جیغ کوچولو زدم، و همینطور تو سوراخم نگه داشته بود کیرشرو و کم کم دردم کم شد، و یه چیز بزرگ و تو خودم قشنگ احساس میکردم که باعث شده بود کیرم با یه شهوت جدید با تمام قدرت شقه شق بشه، شروع کرد به تقه زدن، بعد از دو دقیقه آبش امد، ساعت تقریبا شده بود یک و من و رسوند دم خونمون و من تمام مسیر حتی یک کلمه باهاش صحبت نکردم، تا سه روز بعدش باهاش قهر بودم حسه نشئگی پریده بود و فهمیده بودم چه اتفاقی افتاده، ولی خب دوستش داشتم، بعد سه روز جواب تماساشو دادم و خیلی گلگی کردم و ناراحتیم و بهش کامل نشون دادم، ولی خب این همش بعنوان لوس کردن بود و منو هر شب بدون استثاء میکرد، دیگه دردی حس نمیکردم و فقط یخورده سوزش داشتم اونم موقعی که کیرش و میکشید بیرون، گذشت و من شده بودم 17 ساله و بهار بود حدودا 3 ماهی گذشته بود با مصطفی نشسته بودیم قهوه خونش و گفت یکی از رفیقام از کرمان داره میاد یه روز هم بیشتر نیست و هم خدمتیم هست، رفیقش امد و شب رفتیم رستوران و بعدهم خونه مصطفی نشسته بودیم که شروع کردن بصورت کاملا نامفهوم با هم دیگه صحبت کردن که من نمیشنیدم، بعد از تموم شدن حرفشون و تایید کردن آخر مصطفی دوستش ببند شد رفت دسشویی، مصطفی گفت سپهر، گفتم بله ? گفت این دوستم فقط امروز هست و میره و دیگه نمیبینیش، گفتم خب ??? گفت از تو خوشش امده قبول میکنی ??? چشمام ده تا شد !!! گفتم مصصصطفی چی میگی ??? گفت ترووووخدا جونه داداش قبول کن، من واقعا اون لحظه دلم شکست، بغض گلومو گرفته بود، چی بهش میگفتم واقعااا ??? گفتم بخدا یبار دیگه بگی باهات حرف نمیزنم و نشست به اصرار کردن و فایده ای نداشت و من قبول نمیکردم، گوشیش و در آورد یه فیلم بهم نشون داد!!! از بالای کمد گوشی و کارگذاشته بود تو یه سری از بارهایی که منو میکرد، دنیا رو سرم خراب شد، هیچی نگفتم، گفت من میگم میرم میوه بخرم این میکنتت، هیچی نگفتم، صدا کرد امید، امید همون لحظه درو باز کرد امد داخل، با چشم هام که یه پرده از اشک پوشونده بودش یه نگاه پر از التماس به امید کردم که مواجه شدم با لبخند امید، مصطفی تا امید وارد شد گفت من میرم خرت و پرت بخرم یه نیم ساعت دیگه میام، مصطفی رفت و امید امد نزدیکم شد، منو کشید تو بغلش، شلوارش باد کرده بود و کاملا کلاهک کیرش مشخص بود، گفتم امید یه چی بگم قبول میکنی ? گفت تو جون بخواه، گفتم برات جغ بزنم ??? خندید، گفت خودمم میتونم اینکارو بکنم، گفتم تروخدا منو نکن نامردی نکن جونه مادرت، فایده نداشت گفت سریع در بیار تا مصی نیومده، گفتم من در نمیارم …
نه اینکه در نمیوردم نه حداقل خودش در میورد چون واقعا بار سنگینیه خودت لخت بشی برای کسی اونایی که تجربه کردن میدونن، لباسامو در آورد منو انداخت زمین، سریع لخت شد، شروع کرد خوردن و لیس زدن تمام بدنم حتی سوراخ کونم، ولی من هیچ لذتی نمیبردم، و فقط بغض راهه نفسم و بسته بود، همینطور که داشت منو میکرد، یهو حس سنگینی یه نگاه بهم دست داد، همون موقع از پنجره مصطفی رو دیدم که داره یه چشمک به امید میزنه و از لون حالت من فیلم میگیره …
کار امید تموم شد و سر کیرشو پاک کرد و لباساشو پوشید و مصطفی رو صدا زد و اصلا هیچ توجهی به من نکرد و من اون وسط با کون لخت و چشمه گریون دراز کشیده بودم با یه حالت واقعا غم انگیزی خودم بلند شدم و کونم و پاک کرد و شلوارکم و پام کردم و رفتم دستشویی در حالی که بغضم ترکیده بود و اشک میریختم داشتم سوراخم و با آب ولرم میشستم …
برگشتم تو اتاق، امید نگاهاش خیلی بد بود به من به چشم یه بچه کونیه ابزاره تخلیه شهوت با اون خنده های کثیفش نگاه میکرد و برای من خیلی سخت بود، کمی که نشستم امید به مصطفی گفت حلالت باشه چه کونه حقی میکنی …
که مصی در جواب گفت خودم صفرشو زدم …
امید : آییییی دهنت سرویس کوفتت بشه، فیلم و برام بفرست بخدا دیگه فیلم سوپر نمیبینم میشینم یا این جغ میزنم

اون شب گذشت و تا همین الانش هم من کونی مصطفی هستم و منو میکنه، ولی من حسی که اون اول بهش داشتم و دیگه ندارم و از سره اجبار بهش میدم و آقا امید هم که کمه کمش هر دو ماه یبار نیاد صد در صد هر سه ماه و میاد و فقط منو میکنه و میره، که بعد از اون اتفاقات فقط امید نبود و مصطفی برای اینکه یه بکه خوشگل و راضی کنه منو مجبور کرد بهش بدم و منه بیست یک ساله رو مجبور کرد بخوابم زیر یه بچه 18 ساله ولی وقتی اونو کرد حتی نزاشت من بهش نزدیک بشم و بکنمش …
پایان

نوشته: ؟


👍 4
👎 5
19022 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

756250
2019-03-24 21:16:27 +0430 +0430

خیلی غم‌انگیز بود.امیدوارم‌ مصطفی نامرد سزای این نامردیشو ببینه. میتونست با عشق و محبت شما رو همیشه برای خودش نگه داره.اما با باج گیری از طریق فیلم گرفتن و نامردی خیلی واقعا زور داره.دعا میکنم از شرش نجات پیدا کنین

1 ❤️

756286
2019-03-24 22:12:39 +0430 +0430

عزیز من برو ازش به جرم سو استفاده و تهدید شکایت کن
خارشو بگا و اگه نمیتونی پس کرم از خودته

1 ❤️

756310
2019-03-25 00:10:57 +0430 +0430

حالم بد شد باید مادر آدمای این جوری رو گایید

1 ❤️

756324
2019-03-25 02:51:57 +0430 +0430

تاکی میخوای بهش بدی اونو بگو

0 ❤️

756354
2019-03-25 09:07:54 +0430 +0430

حالم خراب شد!

نباید بهش باج بدی این تهدیدا همش فیکه
برو شکایت کن ازش

0 ❤️

756356
2019-03-25 09:15:21 +0430 +0430

از ماست که بر ماست!
خودت کردی که لعنت بر خودت باد!
تا تو باشی با غریبه ها نئشه نکنی من با بیست سال سن جرأت نمیکنم با پسر عموم که از خودم کوچیک تره گل بزنم بعد تو با یه غریبه شیره زدی؟

1 ❤️

756418
2019-03-25 20:56:56 +0430 +0430

خاک تو سرت که با یه لاشی هستی دیگه بهش نده هیچ گوهی نمیتونه بخوره اگرم فیلم وبکسی نشون داد برو شکایت بکن یواشکی بصورت محرمانه کونش وپاره میکنن

0 ❤️

756503
2019-03-26 03:57:42 +0430 +0430

ادم نئشه ابش ۲ دقیقه‌ای میاد؟؟؟؟؟؟؟

0 ❤️

756507
2019-03-26 04:36:48 +0430 +0430

داداش داغونم کردی…بیا خصوصی تابهت بگم چکار کنی راحت ازدسش خلاص بشی…

0 ❤️

756690
2019-03-27 02:50:18 +0430 +0430

چقدر حیوون تو این مملکت پیدا میشه واقعا متاسفم

0 ❤️




آخرین بازدیدها