انتقام از دخترعمه

1401/10/01

باسلام خدمت عزیزان دوتا نوشته قبلیم باهمسر خوبم بود این یکی با دختر عمم بوده که به تازگی اتفاق افتاد
جریان برمی‌گرده به دوران بچگیم حدود ۲۵سال پیش که من ۷سالم بود قبلنا رفت آمد زیاد بود بین فامیل ما هم خونه عمه خودمون رفت و آمد داشتیم
دخترعمه ما که هم سن ما هم بود بازی میکردیم و خواهران من باخواهرای اون که بزرگتر بودن بازی میکردن از یه قل دوقولو گرفته تا بازی های منچ و از این بازی‌های اون زمان ما هم چون هم سن بودیم دنبال بازی تو حیاط خونه
یه روز برحسب عادت دسشویی گرفت و من تابخام برم دسشویی تو حیاط شلوارمو کشیدم پایین و کنار دیوار خودمو راحت کردم. این وقتی این مساله رو دید به۱دقیقه نرسیده کف دست همه گذاشت ولی یه جور دیگه که پسر داییم اونجا رو به من نشون داده تا ۱هفته کتک بود میخوردم و بعد اون قضیه هروقت خانواده میخواستن برن اونجا من میرفتم خونه خالم و با پسرخالم فوتبال و هفت سنگ بازی کردن می‌گذشت

سالها گذشت و من بزرگتر شدم خیلی‌ها از دنیا رفتن مثل پدربزرگ مادر بزرگ عموها و دیدن ما تو مراسم عزا یاعروسی اونم در حد چند دقیقه احوال پرسی می‌گذشت ولی هروقت میدیدمش حس انتقام ازش داشتم اینم بگم کمپلت دخترایی بودن که چفت و بست نداره دهنشون و تا دلتون بخاد حرف در بیارن
گذشت تا ما متاهل شدیم و اونا هم دعوت اومدن عروسی و عمه ماهم فکر می‌کرد که ما قراره دختر اونو بگیریم و تو مراسم فقط اخم بود که جمع نمیشد از صورتش تا اینکه دختر اونم عروسی کرد و بعد از یک سال عید بعد از کرونا اومدن برای عید دیدنی و خونه ما هم اومدن و از اونجایی که خیلی فضول تشریف دارن تو اتاق خواب و همه جای خونه به بهانه دیدن وسایل خونه سرک کشیدن بماند که خانوم ما هم بدش اومد از این حرکات و شام موندن بعد از شام هم رفتن دوستانی که نوشته هام رو دنبال میکنن میدونن شغل من تهیه لوازم خودروهای کلاسیک هست و این رو تو فامیل میدونن و شوهر این دخترعمه ما هم کلاسیک باز ولی نه در حد حرفه ای فقط دوست داره سوار بشه
یه روز به من زنگ زد وگفت که به ماشین براش پیداکنم و اون بخره من هم براش یدونه تو دستمون داشتیم و براش بردیم ناهار که خونشون مارو نگه داشتن دختر عمه ما تازه اونجا دیدیم عجب هلویی شده متوجه نمی‌کردیم سینه هایی م بزرگ شاید۹۰سایز و زیاد هم شل و آویزون نبود چون بچه دار نمیشدن و ایراد از شوهره بود بعد ها فهمیدیم کونم قلمبه با رونهای تپل
یاد انتقام هم منو ول نمی‌کرد گفتم باید اینو کاری که نکردم بچگیهام و تهمتی که بهم زد و کتکی که به ناحق خوردم اینجا تلافی کنم شماره منو شوهرش داشت ولی نمیشد شمارشو بگیرم یا اون بخاد یه روز پیامکی برام اومد احوال پرسی که منم اون نشناختم ولی خودشو معرفی کرد و بهانه شد برای من

اوایل باشک وتردید جواب پیامش رو میدادم چون یکبار تجربه داشتم آش نخورده اونم بچه بودم الان اگه چیزی میشد که مصیبت بود شوهرش بخاطر لوازم خودرو بامن صمیمی شده بود یه روز بهم پیشنهاد داد بریم باغشون تاکستان قزوین ما هم با خانواده در جریان گذاشتیم پاییز بود راه افتادیم وقتی رسیدیم اون چیزی که تو فکرمون بود از باغ به کلی بهم ریخت یه خونه باغ قدیمی از اینا که کرسی دارن وسقف چوبی خلاصه وسایل پیاده کردیم و زنا مشغول درست کردن شام شدن ماهم یه گشتی تو باغ زدیم واز اینکه چرابچه دار نمیشن حرف زدیم اونجا بازار بدبختی از زبونش کشیدم که کیرش کوچیکه وبااینکه آزمایش دادن اسپرم هم ضعیفه بهش گفتم الان هزار راه هست برای بچه دارشدن گفت دختر عمه راضی نمیشه خلاصه برگشتیم و شام خوردیم کرسی راه انداختیم من وخانومم یه طرف کرسی بابامون خوابیدیم اونا هم یه طرف دیدین آدم یجا میره برای اولین بار دوست داره سکس ونه ماهم زیر کرسی گرم از این کرسی‌ها که روی تنور میذارن توش زغال میریزن نه کرسی های امروزی با اشاره به خانومم اونم مثل اینکه طالب باشه یواش شلوارشو کشید پایین ویه سکس آروم که آخرش بعداز۵دقیقه تموم شد وآبمو لای کونم زنم ریختم وبعد از نیم ساعت یکی یکی برای شستن خودمون رفتین دسشویی حیات فرداش بعد از صبحونه شوهر دختر عمه ما برای خرید رفت تاکستان ومنم تو باغ نشستم وسرگرم درست کردن آتیش برای قلیون شدم زنم تو خونه مشغول پوست کندن سیب زمینی شد ودخترعمم آوند بیرون وسرحرف باز کردن چه خبر وازاین حرفا منم گفتم شکر خوبه که یهو گفت دیشب خوش گذشت منم از همه جا بی‌خبر گفتم آره خوبه خونه قدیمی کرسی حال وهوای دیگه داره که گفت اونو نمیگم بازنت حال داد زیر کرسی منم یهو جا خوردم باخنده گفت بیدار بوده وشنیده صدای پچ پچ رو منم گفتم بهش خب توهم برو به همه بگو بلدی که دهنت چفت وبست نداره بعدشم زنمه که گفت چرابگم دهن لقم مگه یهو گفتم آره از بچگی بودی که یادش آوردم اونم گفت بچه بودم نمیدونستم فکر میکردم بده بهش گفتم خب مگه الان میدونی خوبه که گفت آره خوبه الان میفهمه واز این جور حرفا که مثلا میخاست از دلم دربیاره و اینکه میدونسته ازش بدم اونده و این حرفا منن زدم تو خط مثبت بودن که گذشته ها گفته ولی تو دلم میگفتم تانکنم ولت نمیکنم چون عقده شده برام خلاصه زنم اومد بیرون وگفت سرده نمی‌آییم تو گفتم عزیزم زغال قلیون درست کنم میام بعد از شستن سیب زمینی‌ها رفت تو که گفت راضی ازش گفتم آره زن خوبیه اون گفت ولی من از شوهرم راضی نیستم گفتم اون که مرد خوبیه که گفت خوبه ولی همه جیز پول نیست من کمبود دارم منم گفتم خوشی زده زیر دلت که گفت کدون خوشی اون حتی نمیتونه یه بچه برام بیاره که گفتم خب درمون کنین گفت کیرش کوچیکه مشکل اسپرم نداره مشکل اینه کوچیکه منم گفتم ربطی نداره اسپرم مشکل نداره باردار میشی خلاصه حرف که میزد منم راست کرده بودم قلیون حاضر بود که گفت حالت زود خراب میشه گفتم آره گفت نظرت درمورد من چیه گفتم ازچه نظر گفت ازنظر بدن واندام گفتم خوبه طرفت باید راضی باشه که گفت اون اصلا بلد نیست وزود آبش میاد دیگه راحت حرف می‌زد وچشمان هم یجوری شده بود گفتم خی همه مردا اینجوری خیلی کم هست طبیعی بشه۱۰دقیقه سکس کرد که گفت تو که دیشب خوب بودی منم گفتم خب۵دقیقه بیشتر نمیشه اونم گفت ولی بیشتر بود که گفتم اول زنم رو میمالم تا ارضا بشه بعد اون برام خیسش میکنه ونهایت۵دقیقه بکنم من حرف که میزدم اونم روبروم روی کنده نصفه درخت نشسته بود وداشت فقط گوش میداد

نوشته: Ass dell


👍 5
👎 9
41301 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

907636
2022-12-22 01:38:05 +0330 +0330

والله عقل من اجازه نمیده فکر کنم بخاطر جریان ۷سالگی بخوای انتقام بگیری و با توجه به اینکه رفتی باغ اونم اطراف قزوین و خونه قدیمی و زیر کرسی گرم و از انتقام هم که حرف میزنی فکر کنم هرچی اتفاق افتاده جدیده!!!
نشستن و توالت رفتن چی؟؟اذیتت نمیکنه؟؟😂😂😂😂

2 ❤️

907637
2022-12-22 01:38:11 +0330 +0330

به به نمایشگاهی و دلال کلاسیک و صفر فروش و چپی بنداز کم بود تو سایت که کلا دیگه بارمون تکمیل شد

1 ❤️

907646
2022-12-22 02:18:03 +0330 +0330

چقدر انتقام بود

0 ❤️

907744
2022-12-22 15:15:46 +0330 +0330

ریدی بابا

0 ❤️

907748
2022-12-22 16:17:28 +0330 +0330

کسشعر

0 ❤️

907784
2022-12-23 01:14:02 +0330 +0330

تبریک میگم 👏👏👏
تو یه کسخلی

0 ❤️

907870
2022-12-23 14:56:52 +0330 +0330

ناموسن چی نوشتی خودت هم فهمیدی؟ الان این کجاش انتقام بود؟

0 ❤️

908369
2022-12-27 07:16:12 +0330 +0330

ننویسی با ابن نوشتنت .احمق نهصت دوباره ثبت نام می کنه برو چند کلاسی سواد یاد بگیر.ولی قول نمیدم وقتایی که میری کلاس برو بچ نرن سراغ زنت این همه که ازخودت گفتی معلوم میشه هیچ پخی نیستی دودولت برا زنتم سیخ نمیشه اونم مجبوره بره کوس بده

0 ❤️