برای فرار از افسردگی... (۱)

1402/12/04

صبح پنج شنبه. ساعت 8 صبح.
تازه از خواب بیدار شده بودم.
کمی سردم بود. پتو رو کشیدم روی پاهام.
همه بدنم درد میکرد، مخصوصا کمر به پایین.
میدونم تقصیر خودمه. نباید به حرف افسانه گوش میدادم.
چهارشنبه ها که تمرین پا دارم همیشه خودم طبق برنامه ای که مربیم بهم داده پیش میرم و همه چی خوبه.
ولی هر هفته ای که افسانه هم همون تایم هست، دائم میگه سنگین وزنه بزن و چقدر تو سوسولی…
منم جوگیر میشم و این کارو میکنم.

ساعت 10 باید سفارش هایی که قبول کرده بودم و تحویل میدادم. و بسته بندی چند تاش مونده بود.
ساعت 12 هم وقت لیزر داشتم.
واقعا میخواستم بخوابم. یا حداقل برم وان آب داغ.
اینستامو چک کردم دیدم امیر پیام داده.
-سلام رویا، امشب بیام دنبالت یا خودت میای؟
+سلام، بیا دنبالم چون ماشینم دست دنیا است.
( دنیا تنها خواهرمه و امیر هم تنها برادر سروش. چهار سال قبل با سروش توافق کردیم بدون ازدواج محضری با هم یک خونه بگیریم و زندگی جدیدمون و شروع کنیم. در واقع همون ازدواج سفید )
بعد از دیدن پیام امیر یاد برنامه سخت آماده شدن برای امشب افتادم.
خیلی کار داشتم، ولی از اون روزایی بود که میخواستم فقط لش کنم.

دو هفته قبل
رفته بودم بیرون خرید. ساعت 8 شب بود.
وارد خونه که شدم دیدیم سروش روی کاناپه جلوی tv نشسته و داره فیلم پورن میبینه.
+تو اگر اینقدر که فیلم پورن نگاه میکردی برای هر چیز دیگه ای وقت میذاشتی الان…
-الان چی!؟
-الان تو توی این زندگی چیزی کم داری!؟
-رویا حوصله بحث ندارم. لطفا نرو روی مخ من.
+اگه منظورت از کم داشتن فقط بحث مالیه که خیلی پرویی.
+خونه رو که بابای من پولشو داده. هر دو تاییمون و هم که مثل هم داریم کار میکنیم.
+چیه فکر کردی نمیدونم اون پولهایی که خرج میکنی و بابات بهت میده.
+بعدم فکر کردی همه چی فقط پوله؟ همینقدر گاوی دیگه…
اون روز مثل همیشه بحث ما به یک قهر چند روزه رسید.
ما روز های خوبه زیادی داشتیم. الان که بهش فکر میکنم میتونست یه سری اتفاق ها نیوفته.
سروش توی کارش خیلی خوب بود، کلی مشتری داشت. ولی دیگه زیاد کار نمیکرد و بیشتر زمانشو با بازی و پورن دیدن پر میکرد.
تبدیل شده بود به یک آدم درون گرا شایدم افسرده که بیشتر توی خونه است. و منم که یک دختر برونگرا و اجتماعی بودم.
سخت میتونستیم با هم حرف بزنیم یا ارتباط خوبی داشته باشیم.
اون شور و عشق بین ما از بین رفته بود. ولی با تمام این مسائل بینمون، سروش واقعا هنوز منو دوست داشت.
ولی برای من دیگه اون پسر جذابی که واقعا عاشقش بودم نبود.
گاهی توی زندگی تصمیم هایی میگیریم که دیگه هیچی مثل قبل نمیشه.

چند روز بعد سروش بهم گفت برای یک سفر کاری میخواد با یکی از دوستاش بره تهران.
از منم خواست که اگه سفارشی ندارم و میتونم باهاش برم.
امیر بهم گفته بود که آخر هفته میخواد یک مهمونی بره و گفته بود خیلی دوست داشت که با هم بریم.
ولی نمیشد، چون سروش خیلی زرنگه هستش و شک میکنه.
من و امیر چند ماهه با هم در ارتباط هستیم و سکس هم داشتیم. ولی بیشتر ارتباطمون مجازی بوده به جز دو بار که سروش مشهد نبود.
سروش از کار کردنش فقط همین سفر هاش برای من خوبه. زیاد میره تهران.
به سروش گفتم من کار دارم و نمیتونم بیام.
اون لحظه واقعا خوشحال بودم. حس عجیبی بود. اولین بار بعد از چند سال بود که میخواستم با یکی به جز سروش برم مهمونی. از همه مهمتر به عنوان دوست دختر امیر.
درسته من و سروش با امیر زیاد میرفتیم بیرون. ولی امیر بهم گفته بود که یک جمعی از دوستاش هستن که دوستان جدید شن و هیچکدوم و سروش نمیشناسه.
منم خیالم از امیر راحت بود چون میدونستم که اون از من بیشتر حواسش هست که کسی از این موضوع با خبر نشه.

پنج شنبه. ساعت 2 ظهر.
تازه رسیده بودم خونه و باید میرفتم دوش می گرفتم و خودمو برای شب آماده میکردم.
امیر عاشق سکس آنال هست.
من گاهی توی فیلم هایی که سروش میبینه، دیده بودم و فکر میکردم رابطه خیلی دردناکی باید باشه.
سروش چند باری بهم گفته بود ولی من قبول نکرده بودم.
حسم به امیر خیلی زیاده و از طرفی هم توی این مدت کم خیلی بهش علاقه پیدا کردم.
اولین بار که بهم گفت من قبول نکردم ولی وقتی دیدم ناراحت شد و دیدم خیلی براش مهمه و کلی باهام در موردش صحبت میکرد. فقط برای لذت بردن امیر قبول کردم.
من یک دوستی دارم که خیلی رابطه آنال داره. ازش کلی سوال پرسیدم و اونم کامل بهم توضیح داد چجوری باید خودمو برای سکس آنال آماده کنم.
من خیلی روی تمیزی حساسم و برام خیلی مهمه هم خودم هم پارتنرم شیو و تمیز باشیم. سروش خداروشکر از این بابت اوکیه. و امیر هم چون حرفه ای ورزش میکنه خب قطعا اون بدن یک چیز دیگه است.
دفعه آخری که با امیر پیش هم بودیم و سکس آنال داشتیم، یک چیزی خیلی عجیب بود.
اونم اینکه من وقتی میخواستم بات پلاگی که امیر بهم داده بود و استفاده کنم، اصلا نمیتونستم بکنم توم. با اینکه خیلی چربش کرده بودم.
ولی وقتی با امیر سکس آنال داشتم با اینکه کیر امیر خیلی کلفت تر از اون وسیله بود ولی دردش قابل تحمل بود و بعد از چند دقیقه که دردش آروم شد، لذت جالبی و تجربه کردم.
خودش میگفت برای اینکه بلد بوده چجوری منو براش آماده کنه. ولی من فکر میکنم به خاطر اون ژلی بود که به من زد و با اون روی سوراخ و داخل سوراخمو با انگشت ماساژ داد.

چند ساعتی گذشت من خودمو آماده کرده بودم و کمی مشروب هم خورده بودم.
امیر پیام داد که ساعت 7 میاد دنبالم.
بات پلاگ و برداشتم و رفتم روی تخت.
یکم چربش کردم و سعی کردم بکنم توی خودم.
هر کاری میکردم نمیرفت. خیلی درد داشت.
اگر اون شرط و به امیر نمیباختم، شاید این کارو هیچوقت نمیکردم.
شروع کردم خودمو انگشت کردن.
یک لحظه خودمو توی آینه قدی جلوی تخت دیدم.
لخت نشستم روی تخت و یک دستم بات پلاگ و یک دستم مشغول انگشت کردن خودم.
مشروبی که خورده بودم هم خیلی قوی بود.
با اون چشم های خمار و مو های مش شده قهوه ای اون بدن لخت. به خودم گفتم باید یک عکس براش بفرستم.
گوشی و برداشتم و توی همون حالت که یکی از انگشت هام داخل کونم بود. با دست دیگه چند تا عکس از خودم گرفتم.
یکی که زاویه بهتری داشت و برای امیر فرستادم و بهش گفتم تو خیلی مرد خوش شانسی هستی که میتونی توی این قاب منو ببینی.
همونجا آنلاین شد و پیام داد : من اگر خوش شانس نبودم که تو توی زندگی من نبودی.
با این حرفش همونجا چند عکس دیگه هم براش فرستادم 😅
با هر بدبختی بود بات پلاگ و کردم توی خودم.
چالش اصلیش بعدش بود.
نمیتونستم خوب راه برم.
اول گفتم اینجوری که زشته من بخوام باهاش برم بیرون.
بعد خودم و توی آینه دیدم متوجه شدم نه حالت پاهام عادیه و فقط من این حس و دارم.
شورتمو پوشیدم و اومدم بشینم یک لیوان دلستر بخورم که دیدم نمیتونم بشینم و خیلی دردم میگیره.
به خودم گفتم اینجوری که نمیشه. میخوام توی ماشین بشینم. از همه بدتر توی مهمونی که نمیشه دائم ایستاد.
دوباره آوردمش بیرونو چربش کردم و دوباره کردم توم. یکمی فشارش دادم و باهاش بازی کردم که دیدم بهتر شد.
ولی در کل اولین و آخرین باری بود که این کار میکردم چون خیلی سختم بود.
هر چند که کمی که گذشت و رسیدیم به مهمونی دیگه خیلی اذیت نبودم.
یک تاپ نیم تنه و دامن سکسی داشتم که چون هم خیلی دامنش کوتاه بود هم تاپش خیلی باز بود و سینه هام مشخص بود. یکبار هم بیرون نپوشیده بودم.
ولی برای امیر پوشیدمش.

چند ماه قبل. ساعت 11 شب
توی راه با سروش بحث کرده بودم و وقتی رسیدیم خونه میخواست از دلم در بیاره.
-عزیزم منکه گفتم ببخشید.
اومد پیشم نشست و بوسم کرد و یک نگاه شرمسارانه بهم کرد
-باشه!؟
+سروش تو میدونی که من دوست ندارم وقتی میریم خونه بابا اینا تو اینقدر توی گوشیتی و با هیچکس حرف نمیزنی.
+تو نمیدونی این کارات چقدر اذیتم میکنه
+همه هی بهم میگن چی شده سروش توی خودشه؟ مشکلی دارین؟ چیزی شده؟
+اونا نمیدونن که تو اینقدر توی خونه نشستی که افسرده شدی.
+ده بار گفتم برو بیرون خونه کار کن. تو که پولشو داری. برو یک دفتر بگیر. اصلا تنهایی دوست نداری با همون دوستت وحید که با هم کار میکنین یک شرکت بزنین.
-عزیزم من اینجوری راحت ترم. تو مشکلت با اینه که من همش سرم توی گوشیمه؟ باشه رفتیم بیرون دیگه این کارو نمیکنم.
بحثمون نتیجه ای نداشت.
ولی من خسته شده بودم دیگه اینقدر حرص سروش و خورده بودم.
خودمم دیگه داشتم افسرده میشدم.
اصلا دوران خوبی نبود.
چند شب بعدش امیر خونه ما بود.
امیر و سروش داشتن با دستگاه فوتبال بازی میکردن و منم داشتم غذا درست میکردم.
چند دقیقه بعد سروش رفت دستشویی و دیدم امیر اومده توی آشپزخونه.
-رویا چی شده چرا شما تازگی ها اینقدر با هم سرسنگین شدین؟
+تازگی ها!؟ خیلی وقته امیر جان
-والا من که قبلا این چیزا رو از شما ندیده بودم
+ندیدی چون من نخواستم کسی متوجهش بشه
+الانم دیگه واقعا خسته شدم. نمیدونم باید چیکار کنم
-یکسری داستان ها توی همه ارتباط ها هست رویا
-به نظرم خیلی چیز طبیعیه هست
+تو نمیدونی من چه فشاری و دارم تحمل میکنم
-چی شده؟ میتونی به من بگی؟
+دوست ندارم در موردش صحبت کنم
-چرا با سروش نمیرین چند روزی سفر
-کمی حال و هواتون عوض میشه
سروش از دستشویی اومد بیرون و اومد توی آشپزخونه و به امیر گفت
سروش : داداش چیزی شده؟
امیر : نه اومدم حال رویا رو بپرسم از عصر توی خودشه
سروش : دیدی داری میبازی گفتی بیام سر خودم و اینجا بند کنم. ای شیطون.
رویا : من خوبم امیر جان شما برین به بازیتون برسین
سروش دست امیر و گرفت و بردش
سروش کلا فکر میکرد زندگیه طبیعی داره و من الکی نگرانم.
چند ماه اخیر خیلی مست میکرد و سیگارش به روزی یک پاکت رسیده بود.
دیگه این ارتباط و باید کم کم تمومش میکردیم.

پنج شنبه. ساعت 8 شب.
تازه رسیده بودیم مهمونی.
امیر قبلش بهم گفته بود که مهمونی که قراره بریم. ما هستیم و چند تا از دوستاش.
ولی من فکر میکردم کلا 4 یا 5 نفر باشیم.
وقتی رفتیم تو و دیدم یک خونه ویلایی بزرگه و نزدیک 15 یا 16 نفر فقط توی حیاط ویلا هستن. اولین سوالی که ذهنمو مشغول کرد این بود که نکنه یکی آشنا باشه یا یکی از دوست های امیر، سروش رو هم بشناسه.
یکم استرس گرفتم.
بعد که کمی گذشت و امیر منو به همه معرفی کرد. متوجه شدم به جز اون 15 , 16 نفر 4,5 نفر بیشتر داخل نیستن و خداروشکر هیچکدوم آشنا نبودن.
در گوش امیر گفتم مطمئنی هیچ کدوم سروش و نمیشناسن؟
که گفت آره عزیزم خیالت راحت باشه.
امیر شخصیت خیلی عجیبی داشت.
من چند ساله میشناسمش و چند ماه هم باهاش رابطه خیلی نزدیک دارم.
ولی مثل اینکه تا اون شب خوب نشناخته بودمش.
اینجور مهمونی ها رو تا حالا با سروش چند باری رفته بودیم.زمانی که سروش شاد تر و اجتماعی تر بود.
اینجور مهمونی ها بعد از یکی دو ساعت که همه خوب مست میشن.
دیگه کسی به کسی کار نداره و هر کسی با کاپلش میره یک سمت یا توی یک اتاق.
خیلی کم پیش میاد تا آخر شب همه دور هم باشن.
اون مهمونی هم دقیقا همینجوری بود.
فقط با این تفاوت که اون شب یکی از دوست های صمیمی سروش هم بود که البته تنها اومده بود.

بعدی که شام تموم شد. دوباره میز بار و تکمیل کردن و همه نشستن به خوردن. کم کم دو تا دو تا پا میشدن و میرفتن یا سمت استخر یا تو ویلا.
من خیلی زیاده روی کردم خیلی مست بودم.
بعد از چند دقیقه یکی از دوستای امیر که میزبان هم بود به امیر گفت : امیر یکی از اتاق ها توی ویلا رو گفتم کسی استفاده نکنه. تا صبح فقط برای شما است.
بعدا امیر بهم گفت که به دوستش سپرده چون من تازه وارد جمع شدم. بعد از یک تایمی یک اتاق به ما بده که ما راحت باشیم تا صبح.
امیر رو به من کرد و گفت پاشو بریم عزیزم.
به دوستش که تنها بود هم گفت : محمد تو هم باشی اینجا غریبی میکنی. پاشو بیا.
من اونجا هیچی نگفتم. ولی توی مسیر به امیر گفتم :
+امیر دوستتو چرا داری میاری تو اتاق ما؟
-رویا دوستم تنها است اینجا و مثل تو هیچکس و نمیشناسه. فقط یکی دوبار با من اومده اینجا. خیلی هم خجالتیه.
+خب نمیگفتی امشب بیاد
-من که نمیدونستم تو میخوای بیای. خیلی جلوتر بهش گفته بودم.

من بعد اون شب فهمیدم که امیر به دوستش گفته بوده که دوست دخترم خجالتیه ولی سکس سه نفره رو خیلی دوست داره.
ولی آقا خودش چون خیلی به این علاقه داره این و به محمد گفته بود.
کاش قبلش بهم میگفت.

یک میز گرد بلند کنار اتاق بود که امیر آوردش وسط اتاق.
امیر رفت یک شیشه ویسکی هم آورد.
ما دیگه چون خیلی مست بودیم نیازی به مزه نداشتیم و امیر هی میریخت و ما هی میخوردیم و صحبت میکردیم.
محمد پسر خوبی بود. اصلا شبیه امیر نبود. یک پسر ساده بود.
فکر کنم از این هایی بود که خیلی هم رابطه نداشته.
داشتیم در مورد ورزش صحبت میکردیم که امیر گفت :
امیر : رویا میدونستی محمد یک ماسور حرفه ای
محمد : نه بابا حالا اونقدر هم حرفه ای نیستم
رویا : نه. بهم نگفته بودی
امیر : محمد همون دوستمه که بهت میگفتم میرم پیشش ماساژ
رویا رو به محمد : امیر خیلی از شما تعریف میکنه
محمد : لطف دارین
امیر رو به رویا : تو پاهات گرفته بود خوب شد؟
رویا : نه عزیزم هنوزم یکم درد میکنه
امیر رو به محمد : محمد خسته نیستی؟ میتونی یکی از اون ماساژ حرفه ای هاتو برای پاهای رویا خانم ما انجام بدی
رویا : نه بابا چه کاریه حالا همین الان!!؟
محمد : بله حتما. نه خسته نیستم اصلا.
امیر رو به رویا : رویا جان من باید برم یک صحبت کاری با سعید بکنم و زودی میام. شما راحت باشین.
امیر رو به محمد : محمد جان زحمت شما
امیر رفت و در و هم بست. منی که فکر میکردم امشب تا صبح قراره فقط با امیر باشم. الان ساعت 12 شبه و امیر نیست و من و محمد تنها تو اتاق.
-رویا خانم شما روی تخت به شکم دراز بکشین من برم از توی ماشین روغن مخصوص ماساژ مو بیارم
+باشه
محمد خجالتی بود. ولی من واقعا خجالتی نیستم. فقط تو شوک بودم که چرا این اتفاق ها خارج از برنامه داره میوفته.
از امیر ناراحت بودم که چرا بهم نگفته بود قبلش.
اون لحظه فقط استرس این و داشتم که من رو تخت دراز میکشم و دامنم هم کوتاهه و شورت بکلس هم پوشیدم، یک وقت بات پلاگم دیده نشه.
توی همین فکر ها بودم که محمد اومد.
-اِ رویا خانم شما که هنوز اینجایین.
+ببخشید داشتم با گوشی صحبت میکردم
-بفرمایید اینجا دراز بکشین.
رفتم دراز کشیدم و محمد اومد پایین پاهام و یکم به من روغن زد و شروع کرد ماساژ دادن.
-برای روغن هم نگران نباشین اینجا یک سرویس کامل دارن که خیلی هم تمیزه. بعدش برین دوش بگیرین. من توی ماشین حوله یکبار مصرف هم دارم. میرم میارم براتون.
+خیلی ممنون
وقتی محمد رفت بود روغن بیاره. امیر آقا بهش گفته بود شما شروع کنین منم میام.
چجوریشو دیگه خدا میدونست.
چون من که در جریان نبودم. محمد هم خیلی خجالتی تر از این حرفا بود که بخواد کاری بکنه.
اینم بگم که واقعا ماسور حرفه ای بود. من گاهی میرم ماساژ معمولا خیلی شدت ماساژشون زیاده. بعدم که اعتراض میکنی. میگن مگه نمیخواین گرفتگی عضله ها خوب بشه. باید تحمل کنید.
ولی ماساژ محمد اصلا درد نداشت و بعدشم درد پاهام خیلی خوب شده بود.
محمد که خوب پایین پاهام و ماساژ داده بود. کم کم داشت میومد بالا و من خیلی مست تر از این حرفا بودم که دیگه استرس چیزی و بخوام داشته باشم.
محمد هم خیلی داغ بود. از دست هاش میشد این و فهمید.
همینطور که رون هامو ماساژ میداد و یک موزیک لایت خوب هم گذاشته بود و نور اتاق هم کم کرده بود. کم کم داشتم کمی تحریک میشدم.
من در حالت عادی میرم ماساژ حتی اگر مرد هم باشه اصلا این حس و ندارم. آخه هیچوقت اونقدر مست نمیرم ماساژ.

-شما خیلی ورزش میکنین؟
+هفته ای سه جلسه. برای چی؟
-بدن خیلی خوش فرمی دارین. مخصوصا پاهاتون. خیلی از دخترا آرزشون هست بدن شما رو داشته باشن
+مرسی.
-جدی میگم. من خودم واقعا خیلی پسند میکنم
تو دلم به خودم میگفتم که نه تو رو خدا بیا این بدن و پسند نکن
اومدم بگم ممنونم. که همونجا دیگه داشت به باسنم میرسید و پایین باسنم و با دو دستش ماساژ میداد که باعث شد بات پلاگ فشار بیاره بهم. و ممنونم رو با یک آهی گفتم.
هیچی نگفت.
برای چند دقیقه هر دو سکوت کردیم.
محمد رسیده بود به باسنم و توقع داشتم ازم سوال کنه که اگر اشکال نداره باسنم و ماساژ بده. که این کار و نکرد.
هر بار که با دستش میومد روی باسنم و ماساژ بده یکم از دامنمو میداد بالاتر.
دامنم جوریه که خیلی راحت و کامل میاد بالا.
شک نداشتم دیگه بات پلاگ و دیده و به روی خودش نیاورده
یکم که گذشت. باید بگم من دیگه داشتم خیس میشدم.

-میخوان براتون درش بیارم که راحت تر بتونم ماساژتون بدم؟
من فکر کردم منظورش دامنمه.
+آره مشکلی نیست. زحمت شما.
من با اون موزیک و نور و گرما و مستی. دیگه محمد هرکاری میخواست بکنه من هیچی نمیگفتم.
ولی واقعا فکر نمیکردم این کارو بکنه.
بدونی که شورتم و در بیاره آروم از کنار شورتم دستشو گذاشت روی بات پلاگم و شروع کرد بازی کردن باهاش.
منم یک آه عمیق کشیدم.
چند ثانیه که گذشت که من فهمیدم محمد نه تنها منظورش دامن نبوده، بلکه بات پلاگم رو هم نمیخواد در بیاره و ماساژ ادامه بده.
اون میخواد ناله منو در بیاره.
منم هیچی نمیگفتم
بعد از چند دقیقه ای. درش آورد و گذاشتش روی دستمال. حسابی چرب بود.
اینقدر فضا اتاق شهوت آلود بود که من توقع هر کاری و از محمد داشتم.
ولی در کمال تعجب شروع کرد به ادامه ماساژ. فقط این بار فوکوسش روی باسنم بود.
بعد از چند دقیقه که شورتم به خاطر ترشح کوسم حسابی خیس شده بود. امیر اومد توی اتاق.
منکه از ماجرا خبر نداشتم و اصلا یادم رفته بود امیری هم هست که هر لحظه احتمال داره بیاد.
سریع دامنو دادم پایین و برگشتم روی تخت نشستم.
محمد : امیر جان تو هم اگر ماساژ میخوای بیا
امیر : نه محمد جان تو برو یک دوش بگیر خیلی چرب شدی
محمد : شما اینجا هستین؟
امیر : آره هستم. تو زحمت کشیدی بیرون رویا رو ماساژ دادی حالا من میخوام از داخل ماساژش بدم.
با اینکه چند دقیقه پیش کم مونده بود محمد انگشتشو بکنه توم. ولی خیلی خجالت کشیدم.
محمد خندید و رفت
+امیر این چه شوخی بود جلو محمد
-رویا جونم. نفس بابا. هیچی نگو. امشب قراره بهت خیلی خوش بگذره
دامن منو درآورد و شورتمو داد پایین شروع کرد بازی با سوراخ های من.
کمر به پایین حسابی روغنی بودم. با هر رفت و برگشت دستسش روی کوسم. من یک آه عمیق و بلند میکشیدم.
چند دقیقه که خوب کوس و کونمو ماساژ داد. من دیگه به اوج مستی و داغی رسیده بودم.
بلند شدم و رفتم دو زانو نشستم جلو تخت و به امیر گفتم :
+امیر کیرتو میخوام
-چشم دختر بابا
امیر شلوار و شورتشو درآورد و نشست لبه تخت.
یک کیر کلفت ولی شل و سکسی جلوم بود.
بهش گفتم تیشرت رو هم دربیار.
امیر واقعا بدن جذابی داره. من واقعا هر بار با دیدنش تحریک میشم.
سر کیرشو بدون دست بردم توی دهنم.
کیر امیر یکمی دیر راست میشه و من اون شب کاملا آماده ساعت ها ساک زدن برای امیر بودم.
با صدای بلند مک میزدم و تا جایی که میتونستم میرفتم جلو تا حجم بیشتری از کیر امیر توی دهنم باشه.
اینکه بخوام همیشه کیرشو تا ته توی دهنم جا بدم که فقط یک شوخی بود.
همینجوری ساک میزدم و ناله میکردم. 10 دقیقه ای گذشت.
صدای ناله های امیر هم کم کم داشت شروع میشد.
سر کیر امیر و از دهنم در آوردم و بهش خیره شدم و گفتم: اگر محمد بیاد چی.
که گفت محمد به این زودی ها نمیاد.
دوباره سرمو گرفت و به سمت کیرش برد.
منم سرعت ساک زدن و بیشتر کردم.
همینطور که براش ساک میزدم. امیرم بات پلاگ و برداشت و شروع کرد بازی با کونم.
سر کیرش تا حلقم میرفت و برمیگشت.کیرش پر از تف شده بود.
دستامو گذاشته بودم روی زانو هاش و اونم چون میخواست دستش به باسنم برسه منو تا جایی که میشد به سمت کیرش فشار میداد.
کیر امیر هنوز کامل راست نشده بود و همین باعث شد یکدفعه بین همون فشار ها کیرش وارد حلقم بشه.
دستشو گذاشت روی باسنم و بات پلاگ و کرد توم و منو از باسنم گرفت و محکم به کیرش فشار داد.
لب بالایی من چسبید به پایین شکم امیر و لب پایینیم هم به تخم هاش.
امیر گفته بود کیرش 16 سانته و بهش هم میخورد که باشه. تمام کیر امیر توی دهن و حلقم بود.
دخترا متوجه میشن که کیر باید کلفت باشه چون از یک سایزی به بعد برای سکس دیگه فرقی نمیکنه. ولی کلفتی کیر خیلی مهمه.
کیر امیر واقعا کلفت بود. اینقدر که حتی ساک زدن براش هم منو خیس میکرد.
بعد از چند ثانیه که داشتم خفه میشدم. خودش سرمو گرفتو کیر پر تفشو از دهنم در آورد.
پاشد جلوم واستاد و شروع کرد مالیدن کیرش به صورتم.
من معمولا لوازم آرایشی که استفاده میکنم که به این راحتی ها پاک نشه.
ولی امیر قصد داشت حسابی با کیر خیسش آرایش منو خراب کنه.
بعدش بلندم کرد جلوی یک میز و آینه منو هل داد جلو.
منم براش باسنمو دادم عقب.
فرم باسنم یکجوریه که نیاز نبود براش لاشو باز کنم.
پس دستامو گذاشتم روی میز و تا جایی که میتونستم باسنم و دادم عقب.
امیر بات پلاگ و برداشت و از توی جیبش اون ژل مخصوص شو آورد و شروع کردن به مالیدن ژل به بیرون و داخل سوراخم.
امیر خیلی عشق سکس اناله. من واقعا دوست دارم برای شروع اول از کوسم شروع کنه. ولی اون عاشق کونمه و همش قربون صدقش میره.
بعدی که کلی انگشتم کرد. سر کیرشو گذاشت روی سوراخم.
یکمی فشار داد و دید من اذیتم. رفت دوباره ژل و زد به انگشتش و کرد توم و شروع کرد ماساژ دادن.
من نمیخوام بگم خیلی تنگم. که البته بودم به لطف امیر اقا دیگه نیستم خیلی.
ولی کلفتی کیر امیر واقعا اولش اذیتم میکنه.
دیدم کیرش یکمی شل شده. گفتم تا اون مشغوله منم به کیرش برسم.
دستش و گرفتم. بردمش روی تخت و حالت 69 شدیم و شروع کردم براش ساک زدن.
ایندفعه خیلی با سر و صدای بیشتر.
حساب سر کیرشو ساک زدم که دیدم سفت شد دوباره.
برگشتیم به پوزیشن قبلی جلوی آینه.
دوباره سرکیرشو گذاشت روی سوراخمو و فشار داد. دیدش من چیزی نمیگم محکمتر فشار داد و سرش رفت داخل.
آروم آروم شروع کرد به عقب و جلو کردن.
کیرش خیلی داغ بود و اون میزان گرما منو داغ تر میکرد.

-سروشه ما واقعا لیاقت تو رو نداره. آخه این بدن و کون و کوس و ببین. از بچگی حیف و میل کار بوده.
+امیر قرار بود در مورد سروش حرف نزنیم. حسمو خراب نکن.
-باشه عزیزم. باشه قربونت برم. باشه فدات بشم.
همینجوری که اینارو میگفت، یکمی سرعتشو زیاد کرد و احساس میکردم داره تا ته کیرشو میکنه توم.
منم توی عقب و جلو کردن کمکش میکردم.
تو آینه خودمون و میدیدم و لذت میبردیم.
دو تا مست. چشم های خمار. صورت پر از شهوت. لپ ها گل انداخته.
خیالم راحت بود که فاصله اتاق ها زیاده و کنار ما فقط سرویس بهداشتی هست و اتاقی نیست که صدای مارو بخواد کسی بشنوه.
پس با خیال راحت ناله میکردم.
+آره امیر جونم. آرررره. چقدر خوب میکنی عزیزم.
هر بار که از خودش یا کیرش تعریف میکردم یکدونه محکم میزد روی باسنم.
اتاق پر شده بود از صدای ما دو تا و نور بنفشی روی دیوار بود، افتاده بود روی بدن هامون و سکسی تر از همیشه شده بودیم.
بعد از چند دقیقه کیرشو در آورد و بردم روی تخت و گفت برام بخور که میخوام بکنم توی کوست.
منم شروع کردن به ساک زدن.
اون کامل دراز کشیده بود و منم حالت داگی بودم داشتم براش ساک میزدم.
دیدم امیر داره با گوشیش کار میکنه.
یک لحظه سرمو آوردم بالا گفتم داری فیلم میگیری عزیزم؟
گفتش که نه دارم به یکی پیام میدم.
اونجا نفهمیدم چه پیام واجبی الان همین وسط.
بعد از چند دقیقه حس کردم یکی داره باسنمو ماساژ میده
برگشتم دیدم محمده.
گفتم داری چی کار میکنی؟
اینقدر سرگرم بودم که متوجه اومدنش نشدم
امیر : محمد چند دقیقه ای هست اومده. من بهش پیام دادم بیاد.
رویا : یعنی چی امیر؟
امیر : بهت گفتم قراره بهت کلی خوش بگذره. محمد تو راحت باش. رویا دوست داره وقتی داره برای من ساک میزنه یکی کونشو بماله.
من هنوز از محمد خجالت میکشیدم.
ولی اونجا فهمیدم که کلا داستان چی بوده.
فهمیدم که برای علاقه من نیست. برای خودشه. چون من همین سکس خودمون تنهایی و خیلی بیشتر ترجیح میدادم.
ولی امیر دوست داشت دیگه و من در برابر خواسته اش حرفی نداشتم.
بهم چشمک زد و سرمو برد به سمت کیرش. منم شروع کردم ساک زدن.
محمد هم شروع کرد منو انگشت کردن.
بعد از کمی انگشت کردن دهنشو چسبوند به کوسم و شروع کرد وحشیانه لیسیدن.
داشت کم کم خوشم میومد. ولی برام جالب بود که اون پسر آروم الان اینقدر وحشی شده.
امیر : رویا محمد میخواد با گوشیه من از نمای خودش از سکسمون فیلم بگیره.
من مشکلی نداشتم. چون از خودمون بازم فیلم داشتیم و من به مثل چشمام به امیر اعتماد داشتم.
همینطور که کیر امیر و ساک میزدم، به نشانه تایید سرمو تکون دادم.
محمد گوشی امیر و گرفت و لباس هاشو درآورد و سر کیرشو کرد توی کوسم.
نمیدونم ساعت چند بود ولی دیر وقت بود. یکدفعه صدای بلند موزیک و جیغ و خوشحالی اومد.
متوجه شدیم بیرون هنوز همه بیدارن.
خبر خوبی برای ما بود. چون میتونستیم هر چقدر میخوایم سر و صدا کنیم. بدونی که کسی متوجه بشه دوست امیر و با خودش دارن دوست دخترشو میکنن.
محمد وحشی شده بود و دیگه اون پسر آروم و خجالتی نبود.
من داگی استایل بودم و اون محکم توی کوسم تلمبه میزد.
باسنمو گرفته بود و با ریتم تلمبه هاش منم عقب جلو میشدم.
کیر امیر دیگه از کنترلم خارج شده بود. فقط متوجه میشدم که چون حسابی راست شده بود. دیگه توی حلقم نمیرفت. ولی ضربه های محکم محمد باعث میشد سر کیر امیر محکم به حلقم برخورد کنه و کمی اذیت بودم.
امیر که متوجه شد منو اورد روی خودش و کیرشو کرد توی کوسم و به محمد هم گفت :
امیر : محمد بیا اینجا… کون رویا رو میبینی چقدر خوبه. کیر من توش بوده ولی اصلا مشخص نمیشه که کیر به این بزرگی تا چند دقیقه پیش توش تلمبه میزده.
محمد : من همون موقع ماساژ به شگفتی این کون رسیدم امیر. واقعا خوش به حالت
امیر : میخوای امتحان کنی؟
محمد : واقعا؟ میشه؟
یجوری در مورد کون من صحبت میکرد انگار کون من نیست. ماله امیره.
البته که الان دیگه واقعا کون من مال امیر شده…
من روی امیر بودم و امیر تو کسم تلمبه میزد و من از شدت شهوت جیغ میزدم.
راستش اصلا محمد برام مهم نبود.
تمام تمرکزم روی امیر و کیرش بود.
امیر : کوس و کونتو امشب جر میدم رویا. تو چقدر جذابی آخه.
رویا : عزیزم… ادامه بده. بکن. منو محکم بکن. بکن. آره
ناله و جیغ های من، امیر و محمد و وحشی تر کرده بود.
تنها حس شدید و عجیبی که اون شب داشتم و واقعا راضی بودم ازش. لحظه بود که محمد کیرشو کرد توی کونم.
کیر امیر تو کوسم بود و کیر محمد توی کونم.
امیر وحشیانه تلمبه میزد و محمد هم بدتر از اون.
من توی 10 دقیقه سکس توی اون پوزیشن. 6 بار ارضا شدم.
محمد : آبمو کجا بریزم؟
امیر : اینقدر زود؟ مگه قرار نبود قرص بخوری؟ آبرومون و جلوی رویا بردی…
رویا : محمد آبتو بریز توی کونم.
این جمله باعث شد محمد همون جا ارضا بشه.
محمد آبش خیلی زیاد بود. و من فکر میکردم مثل امیر یا سروشه.
کامل حس کردم که کونم پر شده بود از آب محمد.
امیر : کیرتو در نیار محمد یک دقیقه
امیر دستشو دراز کرد بات پلاگ و برداشت و گفت بیا این و بذار سر جاش
محمد کیرشو در آورد و بات پلاگ و دوباره گذاشت توی کونم
فانتزی تری سام و شاید از امیر درک کنم ولی فانتزی بات پلاگ و نه.
منم هیچی نمیگفتم. میخواستم امیر کامل ارضا بشه.
هم روحی هم جسمی.
وقتی محمد پاشد، امیر تازه شد اون امیر خشنی که من زیرش واقعا کم میارم.
چند مدل پوزیشن و عوض کردیم و من که دیگه بریده بودم بهش گفتم امیر آبتو برام بیار
اونم گفت آب منو میخوای. باید براش تلاش کنی.
منو گذاشت روی زمین دو زانو جلو خودش.
دست هاشو برد پشت کمرش و گفت بیا. بیارش.
محمد هم بیکار نشسته بود داشت فیلم میگرفت.
منم شروع کردم با ولع برای امیر ساک زدن.
محمدم مشغول فیلم گرفتن از همه زاویه ها و از همه جای بدنم بود.
بعد از چند دقیقه ساک زدن امیر گفت محمد بیا از زاویه من فیلم بگیر.
دیدم کیرش داره توی دهنم پمپ میکنه. کیرشو در آورد و دستمو زد کنار و تا آخرین قطره آبشو ریخت توی دهن و روی صورتم.

این داستان ادامه دارد…

نوشته: delilah


👍 8
👎 4
7301 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

972375
2024-02-24 06:51:27 +0330 +0330

بسیار عالی

1 ❤️

972403
2024-02-24 10:21:20 +0330 +0330

جالب و گیرا بود اما ایکاش سروش و امیر برادر نبودن اگر دوست بودن بجای برادر هضم روایت آسان‌تر بود، درهرصورت بسیار جذاب بود برای خواننده، براوور سرکار رویا خانم پاینده و برقرار باشید🌹

2 ❤️

972438
2024-02-24 15:52:04 +0330 +0330

درود
عصرتون بخیر
خیلی عالی بود.
دستت درد نکنه.
دلنشین و جذاب بود.
اگه واستون امکانش هست،
لطف کن یه پیام بدین،
یه سوال دارم حونم.

1 ❤️

972441
2024-02-24 16:14:25 +0330 +0330

داستان خوبی بود هرچندبعضی جاها اقار بود توش و من این نوع داستان را تجربه کردم چندبار بجای محمد ولی فکر میکنم اخرش داستان بشه

1 ❤️

972443
2024-02-24 16:21:28 +0330 +0330

خیلی خیلی جذاب بود و واقعی
بیشتر بنویسید درود بر شما

1 ❤️

972454
2024-02-24 18:32:33 +0330 +0330

داستانهای مربوط به این طبقه جامعه واسه ماها جذاب نیست حس ازش نمی گیریم ی طوری واسه ما مصنوعی به نظر میاد فقط به درد خودشون میخوره

2 ❤️