بعد از ظهر سگی (۲)

1401/11/04

[...قسمت قبل]

همش چیز های مختلف رو میاوردن جلوم تا حسمو بگم!
+دوست داری تحقیر بشی؟
-نه چرا باید خوشم بیاد
+بین رابطه ها چجوریشو دوست داری؟
-عادی یکم جوراب هم علاقه دارم ولی
حرفمو قطع کرد یه تیکی زد و ادامه داد
+علاقه ای بات بودن داری؟
-اون چیه؟
+مفعول بودن
-نه اصلا
این با خودش چه فکری کرده
بعد از چند تا سوال دیگه زیر پروندم یه چیزایی اضافه کرد و نوشت ۹۸ درصد .فکر کنم میزان صداقتم بود . یعنی واسه چه کاری دارن امادم میکنن ؟ میخوان چیکار کنن! باید سردربیارم اینجوری نمیشه.
موقع برگشت وقتی تو سالن بودیم سلول ۸ درش باز بودو یکی از زندانیای مثل من رم کرده بود. یکی از دخترای نگهبان من سریع رفت داخل اتاق .قشنگ صدای ضربه هاشونو میشنیدم .
نگهبان دومیه دستبندمو قفل کرد به لوله و رفت داخل
سعی کردم دستمو ازاد کنم چند بار کشیدم و دیدم نه به همین سادگیا نیست ! کیرم توش چقدر محکمه .
در یکی از اتاقای ته سالن باز شد و همون خانم مهربونه شبیه پرستاره تو دستش یه سرنگ سریع بدو بدو اومد سمت اتاق .
چشمش که به من افتاد انگار یاد چیزی بیافته سرعتشو کم کرد و دم گوشم گفت
+به نفعته شبیه برده ها بشی
-چرا؟ چیشده ؟
+اونایی ک برده نیستن بلاهای بدی سرشون میاد
اینو گفت و رفت تو اتاق .چند ثانیه بعد صدای اون زندانی هم قطع شد . این چی میگه؟ یعنی چی ؟ منظورش از بلا چیه؟ یعنی میخوان همه رو برده کنن؟ نمیفهمم.
وقتی برگشتم تو اتاق میزم سرجاش بود خواستم بکشمش سمت پنجره که دیدم قفله به میله توی دیوار .ای بیناموسا میخوان از هیچی خبر دار نباشم مگه بیرون چی بود؟!
صدایی اومد پشت سرم برگشتم از زیر در یه دریچه کوچیک گذاشته بودن درش باز شد یه ظرف نون خشک و اب توش بود.
خیلی گشنه بودم نشستم به خوردن .شانس اوردم این سری دستبندمو از جلو بسته بودن.یه لحظه ذهنم جرقه زد!
باید با این سلول بغلی ارتباط بگیرم! سریع رفتم سمت دیوار چند تا مشک کوبیدم به دیوارش. جوابی نیومد
خب احمق جوابم میداد اون مگه کد مورس بلد بود! خودتم چیز خاصی بلد نیستی بیخیال شدم !
دراز کشیده بودم رو تخت و به سقف نگاه میکردم ، یعنی اینا میخوان برده بفروشن؟ برده بسازن؟ یا اونایی ک برده نیستنو بکشن ؟ کلافه شدم و سرمو بردم بالا و کوبوندم به پشت روی تخت !
غیژ غیز صدا داد! وایییی احمق حواست کجاست! فنر تخت!
سریع رفتم زیر تخت دستمو کشیدم زیرش تا ببینم فنرش تو دشکه یا زیرش! زیره خوبه پس باید این پارچه زیرشو پاره میکردم تا برسم به فنرا . رفتم سراغ ظرفای غذا جفتشون بپلاستیک از این یک بار مصرفا بودن! معلومه حواسشون هست.
رفتم دوباره زیر تخت با مشت زدم به پارچه
-اخ دستم تف تو این فنر
چند تا مشت زدم تا یه سوراخی چیزی باشه دستم بگیره بتونم پارچه رو پاره کنم
بلاخره پاره کردم یه گوششو نباید همش پاره میشد .ضایع بود .
یکی از فنرای کوچیکو خم کردم و شکوندمش .این خوبه میتونم باهاش این قفل تخمیو باز کنم .سر فنرو کردم تو سوراخ میله و با هرچه زور تمام تر سعی کردم کجش کنم ولی نمیشد .
صدای تق تق کفش میومد از پشت در سریع فنرو انداختم زیر تخت و رفتم روش
در باز شد ! دوتا نگهبان با یه زن جدید اومدن داخل !
+خب شماره ۱۰ وضعیتت چطوره؟
-خوبم غذا خوردم .
میدونستم اگه میخواستم اونجوری که اونا میخوان نباشم برام بد تموم میشه .تازشم باید فکر کنن من ارومو مطیعم!

  • هوی احمق با توام!
    -بله خانم؟
  • میگم از نظر جنسی چطوری فشار میاد بهت؟
    اره باید بگم میاد شاید تونستم بکنمش!
    -اره خیلی
  • ببریدش اتاق ۳۳
    اتاق سیو سه دیگه چرا کصکش نکنه کیرمو ببرن. کصخل چرا ببرن مگه کرم دارن ساکت باش .
    ته سالن ما یه در بود فکر کنم راه خروج این سالن همین دره !
    سرمو یه گونی مشکی کشیدن .در بز شدو دوباره ادامه دادن .
    ۱.۲.۳.۴.۵.۶.۷.۸.۹.۱۰.۱۱ پیچیدیم چپ 1.2.3.4.5.6.7 وایسادیم
    داشتیم با ثانیه و قدم و سرعت و جهت ببینم داریم کجا میریم! به دردم میخوره !رفتیم تو اتاق چشمبندمو باز کردن .
    وای اینجا اتاق شکنجست . این زنجیره چرا از سقف اویزونه
  • قیافه شو نگا کن ریده به خودش هه هه هه هه
    این قیافش جدید بود شبیه میسترسای وحشیه!
  • لخت شو!
    هان .جلو اینا؟ نه نمیشه . احمق لخت شو همشون زنن دیگه از خداتم باشه! چون زنن باید هرکاری میگن
  • هوی یابو درار لباساتو!
    -یابو اسمته زنیکه جنده!
    با پاش کوبید وسط پام! ایییییییی چشام سیاهی رفت با سر خوردم زمین. ای تخمام
    جلو پاش بودم .
    +افرین حالا پاهامو ببوس !
    این کصکش فکر کرده بردشم؟ نشستم رو زانو هام چسبیدم از پاهاش. بهش نگا کردم از پایین. لبخند شیطانیشو میدیم . گردنبند صلیبشو!
  • میدونم خوشت میاد توله سگ!
    تو یه لحظه جفت پاهاشو کشیدم سمت خودم و یدفعه بلند شدم پاهاش تو دستای من اومد بالا و سرش از پشت محکم خورد زمین ! ارههه جنده .پریدم روشو دستم انداختم دور گردنش مثل خفه کردن ! با لگدی که تو استخونای پهلوم خورد پرت شدم زمین .
    دوتا از سربازا اومدن سراغم دستمو انداختم زمین بلند شم دهنشونو سرویس کنم
    تا یکم از زمین بلند شدم یکیشون با قدت تمام کوبید تو شقیقم سرم خورد به دیوارو از حال رفتم!
  • احمق چرا اینجوری زدیش نمیدونی قیافه این مهمه برامون؟
    ×ببخشید خانم ولی اگه ببند میشد درگیری بیشتر میشد و ممکن یود اسیب بیشتری ببینه شایدم ما ببینیم!
  • خفه شو ببریدش پیش دکتر
    فکر میکردن هنوز بیهوشم ولی حرفاشونو شنیدم! قیافم براشون مهمه؟ تو فروشم یعنی تاثیر میذاره؟ نه نه نمیخوان بفروشنم ! مگه اسباب بازیم. فعلا که هستی . رو تخت چشمامو باز کردم جفت دستام به تخت بسته شده بودن علاوه بر پاهام
    چراغشو انداخته بود خانم مهربون تو چشم
  • میبینی این چراغو؟
    -اره میبینم
  • خوبه پس چشمات اسیب ندیده ولی سرت شکسته.
    اومد گوشمو معاینه کنه
    +مگه بهت نگفتم سعی کن برده باشی
    این چرا میخواد بهم مهربونی کنه؟
    سرمو باند پیچی کردنو فرستادنم تو اتاق !
    خوابم نمیبرد یه نفر پشت در گفت
  • بیداری
    صداش خیلی اروم بود
    -چی؟
    درو باز کرد اومد داخل و درو هل داد و بسته شد
    -تو دیگه کی هستی ؟
    قیافه معصومی داشت قدش ۱۶۵ این حدودا میشد اندام دخترونه ای داشت
  • ببین من یکی از کارکنای اینجام ، دیدم امروز چه اسیبی خورده بودی .اگه جوری که اینا میخوان نباشی بلای بدی سرت میاد
    بلا بلا بلا چرا همش میگن بلا
    -چه بلایی مثلا؟
    -میفرستنت قسمت فروش اعضا
    -اعضای بدن؟
    با قیافه پوکر نگام کرد حس گیج بودن بهم دست داد
    -اهان .اگه حرفاشونو گوش بدم چی میشه
  • انقدر سوال پیچ نکن بیا بشین رو تخت برسیت کنم
    این بسیش مشکوک میزنه چون تاحالا منو کسی جز اون پرستار مهربونه برسی نکرده بود! ولی وایسا ببینم چی میشه.
    دستشو کشید رو کمرم سرمو گذاشت رو شونش .پشتم بهش بود و نشسته بودیم روی تخت. بالارو نگاه میکردم
  • دستش بشکنه چه بد زده تو سرت
    -دستش نبود پاش بود
  • باشه پاش بشکنه هه هه هه
    صدای خندش واقعا کیوت بود .دوست داشتم بهش اعتماد کنم .
    دستشو کشید رو پهلوم
    -اخ
    +به پهلوتم ضربه زدن؟
    -اره
    +اخی ببینمش
    بدون اینکه منتظر جواب من بمونه پیرهنمو از پایین کشید بالا تا پهلوم رو ببینه
    دستشو اروم کشید رو جایی که کبود شده بود
  • اخی بمیرم برات
    -خدانکنه
    یه جوری رفتار میکنه انگار عاشقمه! مشکوکه این.
    از گونم بوسید و کشید سمت خودش تا دراز بکشیم .دستشو از پشت گذاشته بود رو شکمم و داشت تیکه های شکممو لمس میکرد
    +چه سیکی پکی داری ناقلا
    -قابلتو نداره( باخنده)
    یدفعه کیرمو گرفت تو مشتش و یکم فشارش داد .هنگ کردم یه لحظه نتونستم جلوشو بگیرم! شایدم نمیخواستم . با اینکه حشری نبودم ولی با لمس کردن کیرم دوست داشتم ادامه بده .کیرم شروع کرد به بزرگ شدن تو دستش!
  • هههههه این چرا اینجوری کرد
    -(با خنده) چجوری؟:
  • یدفعه بزرگ شد
    براش جالب بود اینجوری با سرعت بزرگ شد کیرم انگار اولین بارشه کیر لمس کرده!!
  • میشه ببینمش؟
    -باشه
    برگشتمو اون بلند شد نشست شلوارمو کمی داد پایین
    +وای چه بزرگه!
    کیرم حدودا ۱۸ سانت بود و کلفتیشم معمولی .سرشو نزدیک کیرم کردو سرشو بوسید
  • اوممم
    زبونشو چرخوند دور کیرمو برگشت منو نگاه کرد .زل زد تو چشمامو دهنشو باز کرد کیرمو گذاشت تو دهنش!
    انگار داره بستنی میخوره !
    زبونشو از پایین کیرم تا بالاش کشید و دوباره کرد تو دهنش .
    لعنتی چقدر خوب میخورد! به این قیافه مظلوم نمیخورد انقدر خوب ساک بزنه! دستمو گذاشتم رو سرشو موهاشو گرفتم و بالا پایینش کردم.
    از دهنش صدا در میاورد و همش هوم هوم میکرد .
    داشتم خشن میشدم با این کاراش! سرشو محکم فشار دادم به کیرمو قشنگ وارد شدن کیرم تو حلقشو حس کردم
    +عوق عوق
    سرشو ول کردمو دراورد کیرمو از دهنش .اب دهنش سرازیر میشد رو کیرم . عاشق این صحنه بودم
    کیرمو بوسید و دوباره کرد تو دهنش و دوباره تند تند کیرمو ساک میزد .
    کیرمو از دهنش دراوردم
    -حالا نوبت منه
    خابوندمش کف اتاق.پوتینای مشکی دخترونشو دراوردم .دوتا جوراب سفید عروکسی پوشیده بود.وااای عاشقش بودم
    پای چپشو گرفتم جلو صورتمو بوکردمش .هووووم چه بویی .
    کف پاشو بوسیدم.
    +فوت فتیشی؟
    -یکم
    شلوارشو دراوردم .شورت صورتی بچگانش دلمو برد. چه کیوته این دختر خدایا.
    سرمو بردم لای پاشو از روی شرت کصشو بوسیدم ، پاهاشو گذاشت رو شونم و فشارم داد سمت کسش .
    شورتشو کنار زدم .وایی چه کسی داره پدر سگ .صورتی و کوچولو ! اخ که بخورمش!
    از شدت حشر و تحریک شدن عقلمو انگار از دست داده بودم
    یه لیش محکم به کسش زدم
    -اوممممممم لعنتی چه خوشمزست
    +آههه بخورش حسین
    -ای جونم اوممممم
    چوچولشو کردم تو دهنم و کشیدم با لبام . با زبونم تند تند چوچولشو بازی میدادم .دستشو گذاشته بود جلو دهنش و اه های ریزی میکشید .
    شکم نازش تند تند بالا و پایین میشد و این منو بیشتر از هرچیزی تحریک میکرد
    بلند شدم کیرمو کشیدم لای کسش سرشو تنظیم کردم
    فشار دادم داخلش.
    اخخ چقدر داغهه کسش ، کیرمو فشار میدادم داخل تر .
    +اییی بکن جرم بده
    -جوون جرت میدم توله سگ
    تند تند کیرمو تو کسش عقب جلو میکردم. صدای خوردن تنم به تنش اتاقو ورداشته بود.خم شدم و لباس کوچولوشو بوسیدم ، زبونشو کردم تو دهنم و میک میزدم
    کیرمو دراوردمو داگیش کردم .سرشو گذاشت روی زمین و گودی کمرش و کشید به رخم. چه کونی داشت یه جقله بچه ! لپای کونشو که مثل ژله نرم بودنو گرفتم تو دستم و کشیدم.
    کیرمو دوباره وارد کسش کردمو شروع کردم به تلمبه زدن. دستمو بردم بالا و محکم زدم روی کونش !
    +ایییی اروم تررر
    موقع حرف زدن صداش میلرزید .دوست داشتم فداش بشم از بس کیوت بود !
    یدفته انگار اب سردی ریختن روم! این منو چی صدا زد؟ حسین؟
  • اخ بکن دیگه چرا وایسادی
    ادامه دادم به تلمبه زدن. یعنی اسم من حسینه؟ این یعنی پرونده منو خونده؟ منو میشناسه؟
    گیج شده بودم
  • اخخخخخخ
    و خودش دراز کشید رو زمین .یکم نفس نفس زد .داشتم روناشو نگاه میکردم که لرزه ریزی داشت .سوراخ کونش باز و بسته میشد و منقبظشون میکرد
    +چیشده به کونم؟
    -هیچی خوشگله
    +ببوسش اگه راست میگی
    خم شدمو کونشو بوسیدم .رفتم پایین ترو کسشم بوسیدم
    بلند شدو منو دراز کرد
  • میخوام ابتو بخورم!
    اگه یدفعه ادامه نمیدادم مشکوک میشد
    کیرمو کرد تو دهنشو شروع کرد مکیدن
    بعد چند دقیقه ارضا شدم تو دهنشو ابمو تو دهنش خالی کردم.انگار انتظار اینو نداشت و با یکم مکث ابمو قورت داد
    دستمو کشیدم رو گونش . این چرا انقدر زیباست؟!
    لباساشو پوشید و گونمو بوسید و رفت!
    این واسه چی اومده بود؟! یعنی ازم خوشش اومده؟
    حسین اسمم بود؟
    با همین فکرا خوابم برد…
    .
    .
    ‌.
    .
    .
    .
    دوستان ممنون از لایک ها و کامنت های مثبتتون.
    داستان دوم بنده بود.اگر دوست داشتید بازهم ادامه میدم.ممنون

نوشته: زندانی


👍 11
👎 2
16901 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

911973
2023-01-24 04:56:39 +0330 +0330

خب بیشتر بنویس چیه همش چس مثقال مینویسی

0 ❤️

911992
2023-01-24 08:36:14 +0330 +0330

ادامه بده عالیه

0 ❤️

912170
2023-01-25 16:00:35 +0330 +0330

عالیه

0 ❤️

930539
2023-05-30 02:40:05 +0330 +0330

ادامه بده جالبه نوشتنت

0 ❤️