تزریقات (۱)

1401/12/20

سلام
موضوعی که می‌خوام تعریف کنم اتفاقی هست واقعی مربوط به ۱۰ سال پیش، اول از خودم بگم الان ۳۵ سال دارم ۱۷۷ قد و ۸۵ کیلو وزنم هست ، اما زمانی که این جریان اتفاق افتاد یادم هست حدود ۷۸-۷۹ کیلو بودم، پوست بدنم سفید و پایین تنه بسیار کم مویی دارم و فقط در قسمت سینه و شکم موی بیشتری دارم، کون بزرگ و سفیدی داشتم و همیشه خودم با کونم ور میرفتم در کل دوران تحصیل و از دوره راهنمایی و دبیرستان کانون توجه بچه های کلاس بودم ، خودم بدم نمی اومد که دستمالی بشم و یه حالی بکنم اما به هیچ عنوان رو نمی‌دادم ، چون میدونستم اگه وا بدم کارم تموم هست و توی مدرسه می پیچه که فلانی کونی هست و آبروم میرفت…، خلاصه حدود سال ۱۳۹۰ بود و من ۲۵-۲۶ سال داشتم و دانشجوی مقطع کارشناسی ارشد بودم ، به واسطه فیس خوبی که داشتم و درسم هم خوب بود دوست دخترهای زیادی داشتم و به لحاظ سکس آدم با تجربه ای محسوب می شدم… اما در همون زمان کم کم حس میکردم سکس در نقش فاعل اونطوری که باید منو ارضا نمیکنه و دوست داشتم تجربه های جدیدی رو بدست بیارم و بتونم طعم لذت های دیگه ای رو در سکس بچشم، یه مدتی بود کونمو همیشه شیو نگه میداشتم و منتظر یک فرصت بودم تا آدم مناسبشو پیدا کنم، هر چند که خب خیلی ترس هم داشتم و سعی میکردم با احتیاط و بدور از شتاب زدگی دنبال کیس مناسب باشم…
دقیقا خاطرم هست دی ماه ۱۳۹۰ بود ، چند روزی بود دندونم درد میکرد و روز به روز هم دردش بیشتر می شد، یه دکتر دندانپزشک داشتم کارش واقعا عالی بود، رفتم پیشش گفت برو یه عکس جدید بگیر بیا… وقتی عکسمو دید گفت دندونت عفونت کرده ، عفونتش هم زیاد هست، ۴ تا پنی سیلین داد و گفت اینها بزن اگه خوب نشد باید عفونت رو با یه جراحی ساده تخلیه کنیم.
رفتم داروخانه و آمپول ها رو گرفتم ، نزدیک خونه ما در تهرانپارس یه درمانگاه بود که تصمیم گرفتم برم اونجا برای آمپول زدن… با اینکه یک هفته ای بود کونمو شیو نکرده بودم اما کلا چون کونم کم مو بود خیلی وضعیت بدی نداشت… خلاصه رسیدم درمانگاه و رفتم صندوق و گفتم آمپول دارم ، هزینه رو پرداخت کردم و رفتم به سمت اتاق تزریق، یه آقای جوونی حدود ۳۰ سال نشسته بود ،سلام کردم و پلاستیک آمپولمو دادم بهش، گفت مشکلت چیه ، گفتم دندون… گفت جدیدا پنی سیلین زدی گفتم نه و گفت باید تست کنیم اگه حساسیت نداشتی ۱۰ دقیقه بعدش آمپول می‌زنیم … توی همون لحظات با خودم فکر میکردم که ای کاش کونمو شیو کرده بودم … به هر حال قبلش به این موضوع فکر نکرده بودم و فکر نمی‌کردم همچین فرصتی پیش بیاد. روی تخت دراز کشیدم و مخصوصا شلوارمو یه مقدار بیشتر کشیدم پایین طوری که چاک کونم تا قسمت های پایینی تقریبا دیده بشه و منتظر شدم تا دکتر بیاد بالای سرم، اومد و خیلی طبیعی بدون اینکه چیزی بگه آمپول رو زد و یه مقدار هم درد داشت، یه پد الکلی گذاشت روی محل تزریق و چند ثانیه ای نگه داشت ، احساس کردم در اون لحظه داره به کونم نگاه می‌کنه و امیدوار شدم که موفق شدم نظرشو جلب کنم ، تصمیم گرفتم سرصحبت رو باز کنم و ازش پرسیدم شما هر روز اینجا هستی؟ گفت بله من از ساعت ۱ ظهر تا ۸ شب هستم به جز یکی دو روز که کلاس دارم ، در ادامه صحبت ها متوجه شدم دانشجوی پرستاری هست و اسمش بابک بود. همون طور که گفتم حدودا ۳۰ ساله به نظر می‌رسید و عجیب بود که با اون سن هنوز دانشجو بود و کار تزریقات انجام میداد تقریبا ۱۸۰ قد و کمی لاغرتر از من و پوستی تیره تر داشت.
اون روز وقتی رفتم خونه فقط قصدم این بود که بهترین شکل خودمو برای فردا آماده کنم و هر طور شده بتونم بابک رو تحریک کنم، به نظرم آدم آروم و قابل اعتمادی می رسید و تصمیم داشتم شانس خودمو امتحان کنم، رفتم حموم دوش گرفتم و کونمو قشنگ شیو کردم ، سفید سفید، طوری که وقتی خودم توی آینه بهش نگاه میکردم دوست داشتم همچین چیزی نصیب خودم می شد

ادامه...

نوشته: سیلور


👍 19
👎 5
58701 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

918387
2023-03-11 01:31:27 +0330 +0330

جالب بود ادامشو بنویس 🙂

0 ❤️

918421
2023-03-11 04:29:59 +0330 +0330

این داستان را قبلا در سایت شهوانی خوانده ام پس لطف کن ادامه نده
تا اون کسی که قبلا این موضوع را نشته ضایع نشه
از خودتان داستان یا واقعیت خلق کنید نه از نظرات بقیه
چرا کسی به این داستان های جعلی توجه نمی کند

0 ❤️

918434
2023-03-11 09:17:49 +0330 +0330

😍 😍

0 ❤️

918695
2023-03-13 17:03:27 +0330 +0330

💋 💋

0 ❤️

918955
2023-03-16 00:46:29 +0330 +0330

عجبا

1 ❤️