جنده مقدس

1401/12/03

مارال داشت اشک می ریخت و همزمان برهنه میشد…
نه به خاطر خجالت از لخت شدن جلوی دو مرد نه ، چونکه می دونست منو وارد چه بازی کرده یه لحظه حرصم گرفت و اشک چشمامو پاک کردم قشنگ روبه امیر و میلاد که روی صندلی نشسته بودن و داشتن با ولع خاصی به لخت شدن ما نگاه می کردن ! با حفظ ظاهر خیلی آروم و سکسی برهنه شدم .
به چشمای میلاد نگاه کردم . بهم قول داده بود اگه باهاش بخوابم فیلم سکس منو مارال رو به امیر شوهرم نشون نمیده ولی الان در نهایت تحقیر این بار با تهدید به نشون دادن سکسم به خانوادم می خواست در حیوانی ترین حالت ممکن سکس زنش رو زنده تماشا کنه !
دیگه اهمیت ندادم خیلی ضعف نشون دادم که این شد تاوانش و برهنه رفتم روی تخت و دستای لرزون مارال پس زدم و با بوسه و حرکات سکسی انگشتام خیلی لطیف پرهنشو و با نیم تابش دروردم و شروع کردم به بوسیدن گونه هاش و لیسیدن اشکش و در آخر خوردن اون لب های گوشتی و قرمزش …
چرا بهم نگفته برادر دوقلوش ، میلاد ، باهاش میخوابه ؟ چرا نگفت اولین بار که زن شد تو یه رابطه تریسام با برادرش و شوهرم بود ؟
نکنه از اولش یه بازی بود ؟ همیشه وقتی امیر رو به خاطر بی بندوباری هاش سرزنش می کردم و به قول خودش ژست مقدس رو می گرفتم بهم می گفت هرزه گری های تو هم به موقع خودش !
تو گوش مارال گفتم گریه نکن یادته می گفتی اینقدر قشنگ باهام لز می کنی دلم میخواد جق زدن یه مرد رو روبروم ببینم ؟
اینو که گفتم بیشتر گریه اش گرفت و امیر بلند به مارال گفت ببین کوزت بساط گریه رو جمع کن وگرنه خشک خشک کون این مریم مقدس رو جلوت برای اولین بار پاره می کنم !
مارال نتونست خودشو کنترل کنه امیر از روی کاناپه بلند منم یه جستی از ترس زدم و مارال با استرس گفت : باشه باشه و شروع کرد ازم لب گرفتن .
انگار چاره ای نبود در گوشش گفتم فکر کن کسی نیست و همزمان بوی تلخ سیگار میلاد هم بلند شد و بازم در گوشش گفتم فکر کن بوی همون عودی هست که قبل سکس روشن می کردم
انگار آروم تر شد و گردن و ممه های همو می خوردیم و حشرمون زد بالا و زبون زدم تو ناف نرم و تمیزش و دیدم کوسش خیس شد و به حالت ۶۹ شدیم و شروع کردیم به کوس و کون همو خوردن و اصلا توجه نکردم تا نره خر دارن نگاه مون می کنن و آه می کشیدیم اونم بلند و با ناله های از روی مستی .
کنار تخت روان کننده ، بات پلاگ و دابل دیلدو رو برداشتم .
همزمان کون همو با روان کننده چرب می کردیم و بات پلاگی که انتهای قلبی شکل نرمی داشت رو تو کون هم فرو کردیم .
حالت دراز نشست روبه روی هم قرار گرفتیم و شروع کردیم به مالید کلیتوریس مون بهم و صدای روشن کردن فندک برای بار چهارم شنیدم و همزمان که مارال کوسشو به کوسم می مالید دو سر دبل دیلدو رو چرب کردم با هم کردیم تو کوسمون و با ناله های زیاد تلمبه می زدیم مغزم از شهوت داشت می ترکید داشتم ارضا می شد که از پشت یکی گردنمو گرفت و برم گردوند دیدم میلاده و از روی تخت انداختم زمین ولی سرم رو به لبه تخت چسبوند .
از حرکت رفت برگشتی و آه و ناله های همراه با سیلی خوردن مارال فهمیدم امیر داره میسونری می گادش و میلاد یه سیلی تو گوش من زد و مجبورم کرد کیرش رو ساک بزنم و رو به امیر گفت : اولین بار که زنت رو گاییدم خیلی تنگ بود تقصیر نداشت اینقدر از دستت شاکی بود اینقدر درگیر اون پلنگ پلاستیکی ها بودی که کوس این تنگ مونده بود

امیر : مگه کوس میداد جنده مقدس ! می گفت مریضی بهم منتقل می کنی و می رفت در اتاق رو قفل می کرد نمی دونست کوسی رو می لیسه که با آب کیر من غسل می کنه !
عصبانی شدم کیر میلاد رو دندون زدم و اونم جوری بهم سیلی زد که برق از سرم پرید و گوشه لبم خون اومد و پرتم کرد روی تخت طوری که سرم کمی با سر مارال فاصله داشت و واقعا بی حال و مضطرب بودم و دیدم میلاد بات پلاگ رو از کونم درورد و یه خلاء خوشایند و سرد تو کونم حس کردم مثل زخمی که چسب زخم ازش باز کردی تا هوا بخوره و یهو با جیغ ناشی از درد یه چیز داغ و کلفت تو کونم به خودم اومد آره کیر میلاد بود قشنگ روم دمر خوابید تو کونم تلمبه می زد و گفت :

بیا اینم جایزه یه جنده شجاع ! تا دفعه بعد هوس نکنی مدارک قاچاق ما رو ببری آگاهی . می دونی چقدر سیبیل بازپرس رو چرب کردم تا قبول کنه قاچاق رو گردن کسی دیگه بندازه ؟ کوست یا کونت ارزش اون همه پول به طرف برای گردن گرفتن قاچاق ارزش داره جنده ؟
از درد لال شده بودم و فقط لحاف روی تخت رو چنگ می زدم و گوشم از جیغ های خودم و مارال کر شده بود …داغی آب میلاد کونم رو سوزوند و از درد و ضعف چشمام سیاهی رفت
تو رویاها داشتم فقط تو علفزار می دوییدم چون یه گرگ دنبالم بود و پام به سنگ خورد بدجور به زمین خوردم گرگه بالاسرم اومد و دستمو گاز گرفت یهو از خواب پریدم و به زور چشمامو باز کردم
توی تاری دیدم یه زن بالا سرمه و یه سرم به دستم تزریق کرد رو به میلاد گفت سوراخ مقعدش رو پانسمان کردم غذای سنگین بهش ندین یه مدت وگرنه احتمال پارگی مجدد هست !
اینو که شنیدم از شدت آشفتگی روانی گریه ام گرفت با درد زیاد علارغم هشدار زیاد خانومه حالت جنین وار شدم گریه خفه ای می کردم و میلاد با خانومه جر و بحث کرد و خواست بره …کنارم دراز کشید بغلم کرد . قدرت و جرئت پس زدنش رو نداشتم تو گوشم گفت : چرا اینطوری کردی ؟
گفتم : وقتی دیدم امیر داره خواهر متاهلم که شوهرش بستری تو بیمارستان بود رو تخت اتاق مون می کنه ازش بدم اومد فقط یه ماه بود که زنش شده بودم و هعی می گفت خوشگلی و هوش از سرم می بری و اینطوریم کرد خواستم طلاقم بده و یکسال اول زندگی مون جهنم بود خودت می دونی خودش منو نمی زد و آدم اجیر می کرد می فرستاد خونه که منو بزنه و و جزوه ها مو تیکه پار کنه که طلاق بگیری وضع همینه طوری رفتار می کرد که همه حتی خواهر جنده ام منو مقصر می دونستن از کمبود محبت و حمایت به خواهر تو رسیدم و بعدش تو !

میلاد : کی جای مدارک و شماره تماس ما رو با واسطه بهت لو داد که ببری بدی دست اون جاسوس پلیس نما ؟
…سکوت…سکوت …
میلاد : آنا بگو مگه فقط پای ما گیره ؟ می دونی پای چندتا آقازاده خارج نشین گیره ؟ اگه مدارک رو می شد حتی نمی دونی چه بلایی سر تو اون خواهر جنده من میومد بگو کی بود ؟
من : کار جاوید بود …می گفت خوب دارین مفت از قاچاق ارز و شمش طلا می خورین اگه مدارک رو یه جوری بدوزدم اونم پخش کنه توی اینترنت اعتبارتون پیش اون آقازاده ها از بین می ره و اونم کمکم می کنه طلاق بگیرم و بهم اونقدر پول میده همراه با هویت جعلی با مارال برای همیشه بریم آمریکا جنوبی و بی سر و صدا زندگی کنیم …
میلاد : جای مدارک رو چطور فهمیده بود ؟
من : زنش یعنی زنش نیست در واقع جاسوسشه گفت اونقدر خوشگله که شما از سکس باهاش نگذشتین یه شب که داشتین بیلیارد بازی می کردین دم از کشتن قاچاق چی تون که از طرف اینترپل مورد تعقیب بود و قایم کردن مدارک و هویت جعلی طرف به عنوان حاتم رفیع ،تاجر عتیقه ، توی یه باغ زدین و گفتین موسی عین گرگ مراقبه …
میلاد : خب بقیه اش ؟
من : می خواستن از طریق من بفهمن موسی کیه و اوایل نمی دونستم بعد به برادر ناتنی خودم شک بردم که یه بار به بی سیم پلیسیش صداش زدن موسی در حالی که اسمش عرفان بود و چندباری از زنش شنیدم عرفان یه باغ از طرف پدربزرگش بهش ارث رسیده ولی به حرمت عشق به مادر ، به اسم مادرش کرده و خیلی شبا اون جاست !
چندباری به مهمونی دعوتش کردم دیدم علارغم ارتباط محدودمون خیلی قایمکی با امیر پچ پچ می کردن شک من یقین شد و بعد چندهفته جست و جو باغ رو پیدا کردم شب خودم رو گل مالی که سگ ها بوی منو حس نکنن پریدم توی باغ و عرفان انگار عجله داشت درو از پشت قفل نکرده بود و آروم خزیده م تو کلبه و داشت تو گاو صندق دنبال چیزی می گشت و گفت حاتم رفیع پدرسوخته یا اسماعیل بخشی گدازاده که خیانت رو با سر بریده اش جواب داد و دیگه فهمیدم شکم درست بوده و از حماقت با مجسمه از پشت زدم تو سرش ولی برگشت بهم نگاه کرد از چشمای خاکستریم منو شناخت و دوباره زدمش فکر کردم مرده و با هرچی تو گاوصندق بود فرار کردم و مجسمه ای تصویر سنگی یه مادر با با بچه تو بغلش بود رو انواختم تو آب …
حس گندی بود خیلی گند جاوید رو مقصر می دونستم اصلا همه رو مقصر می دونستم و مدارک رو قایم کردم و به جاوید گفتم هیچی پیدا نکردم …
عرفان نمرده بود کارگر باغش برده بودش بیمارستان و بعد مدتی از کما که بالا سرش بودم جلو پلیس فقط سه کلمه گفت : خاکستری…باغ …مدارک… و انگار وضعش بدتر شد و رفت تو حیات نباتی و از خودم متنفر شدم و تو گیجی بودم که تو با فیلم من و مارال و پیشنهاد سکس برگشتی و بعد سکس باهات دلو زدم به دریا و با جاوید قرار گذاشتم چون از دستتون عصبانی شدم و قشنگ سر مبادله مدارک و پول با واسطه بودیم که مزدورهای شما دوتا سر رسیدن و واسطه می دونست کارش تمومه یه قرص سیانور خورد و خودکشی کرد و بعدش …

میلاد : می دونی شبی که عرفان اومد تو حال خودش اون به قول تو سه کلمه رو گفت چیزای دیگه ای هم گفت مثل جنده مقدس !که پلیس روش نشد عملا بعد بازجویی کنار تخت به بقیه بگه …به امیر گفتم چیکار کنیم گفت تو یه شرایطی قرارش بده که یه کار احمقانه کنه و خودش رو لو بده و اون همه سکوتت و فرار از رو به رو شدن با خانواده عرفان ضایع بود اینکه هعی می پرسیدی با چی زدنش و الان اون وسیله کجاست ؟ راستش جنده مقدس رو همین عرفان خان برات انتخاب کرده بود وقتی امیر می گفت بهش خواهرت بهم کوس نمیده عرفان می گفت تو گوشیت پر فیلم سکسی خشن پیدا کرده و دید زده باهاشون خودارضایی می کردی و جلو والدینت ادعا پاکی می کردی…

من : میلاد گوه خوردم ولم کنید برم به جان مادرم قسم لال میشم اصلا می رم هرجایی که شما می گید
میلاد : نه دیگه نمیشه دست تو لونه مار کردی …خیلی باهوشی آزاد کردن امثال تو دلهره آوره و خوابیدن باهاتون جذاب تر ، فکر نمی کردم اینقدر جنده هیجان انگیزی باشی و کردنت برام قشنگ تر از گاییدن خواهر دوقلوم ، مارال ، بود !
اینو که گفت مجبورم کرد به پشت دراز بکشم و پاهامو از هم باز کرد … دردم گرفت بعدش شروع کرد به خوردن کوسم و اینقدر حرفه ای خورد که عمیق ارضا شدم و انگار دردم کم شد و بی حال شدم .
سرم رو از دستم کشید و گفت می رم برات آمپول تقویتی بیارم و آرام بخش که راحت بخوابی … گفتم :میلاد مارال کجاست ؟ گفت : نگران نباش شاید در حق خواهرم گاهی بی رحم بشم اما نمی ذارم آسیبی بهش برسه …گفتم : بذار امشب پیشم بخوابه خواهش می کنم …
گفت : باشه یه امشب رو حرف حرف تو باشه …
کمی گذشت دیدم مارال لنگان لنگان با میلاد اومدن تو اتاق و میلاد بهش گفت کمک کنه من دمر بشم و یه چک به کونم زد و دردم گرفت و آیی گفتم و مارال گریش گرفت و میلاد به حالت تشر بهش گفت : هنوز تو انگار درساتو خوب یاد نگرفتی !..
مارال اشکاشو پاک کرد و میلاد چندتا آمپول کمی دردناک بهم تزریق کرد و جرئت آیی گفتن نداشتم و می خواست بره بلند گفت : ازین به بعد بزنین زیر گریه میدم جوری کتک تون بزنن که صدای واق واق سگ بدین …
مسکن ها اثر کرد و دردم کمتر شد مارال لخت شد تو تنش پر کبودی و قرمزی بود به خصوص سینه هاش اروم سرشو برد میان سینه هام شروع کرد به گریه کردن و منم فقط می گفتم بسه هر چی جفتک بپرونیم بیشتر اذیت مون می کنن باید یه جوری همه چی درست کنیم …مارال : بیا فرار کنیم دیگه خسته شدم خیلی زیاد …
دیگه نمی تونستم بهش اعتماد کنم و گفتم : بیا بخوابیم الان تنها راه نجات مون همینه …

نوشته: ایشتار بانو


👍 0
👎 6
65001 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

916286
2023-02-22 03:33:06 +0330 +0330

مغزم درد گرفت !!
بابا این توهمات خدایی روی مافیای کلمبیا و ایتالیا رو سفید کرده !
قاچاق ؟ طلا و ارز
بیخیال بابا
ناموسا این مذخرفات چجوری به ذهنتون میرسه که سر هم میکنید ؟ ساقیتونو معرفی کنید مشتری بشیم شابد از این وضعیت کسشر نجات پیدا کنیم
فکرمون درگیر هزار و یک مسئله هست میایم یه داستان بخونیم مغزمون دود میکنه.

کس خارمادر هرکی از این به بعد داستان تخیلی بنویسه

4 ❤️

916321
2023-02-22 10:19:01 +0330 +0330

کس و شعر محض بود

1 ❤️

916380
2023-02-22 23:24:23 +0330 +0330

عاقبت اعتیاد به بازی مافیا همینه

نکشیمون پدرخوانده

2 ❤️

916460
2023-02-23 12:37:01 +0330 +0330

من اصلا نخوندم، واقعااین کس شعرا دیگه آخرشه، کسکش ها، کیرم تو تخیلاتتون

0 ❤️

916483
2023-02-23 17:22:18 +0330 +0330

من کتابهای پیچیده هدایت،کتاب ۷گناه دانته،رساله کیری وپیچیده خمینی،راخوندم،ولی این داستان خیلی پیچیده بود
در ضمن دیلدوی شیشه ای موجود است،جنس فوق العاده قوی،ساخت چین،۰۹۱۹۰۲۷۹۳۷۹پیام بگذارید

0 ❤️

916515
2023-02-24 01:07:39 +0330 +0330

ضعیف بود ، داستان اصلا اروتیک نبود و‌بیشتر وزنش روی موضوع بی ربط به قسمت سکسی داستان بود

یه مطلب دیگه ، خواهشا بیان از انال سکس فقط دردشو‌ ننویسید اصلا اروتیک‌ نیست

0 ❤️

918562
2023-03-12 14:24:01 +0330 +0330

کلا داستانایی ک با مارال و شمیم و سارا و آرشام و فرهاد و این دست اسامی هستن کصشعرن همون رمان های سکسی مزخرفن

0 ❤️