خاطرات ده ساله من و یلدا (۵ و پایانی)

1402/02/01

...قسمت قبل

غروب اون جمعه خاطره انگیزی که از ساعت ده صبح تا غروب در خونه خالی دوست محمود داشتیم درمسیر برگشت به خونه یلدا گفت امروز خیلی بیشتر از دفعه اول لذت بردم .
من: فکر کنم بیشتر از پنج ساعت کص وکونت گاییده شد
یلدا: بهترین روز عمرم امروز بود
من:بالاخره محمود کونت را هم گایید
یلدا: آره دوبار هنوز کونم درد میکنه
من: ولی به کص دادن بیشتر علاقه داری
یلدا: بهترین لذت زن لذت کص دادنه
من: استعداد جنده شدن را داری
یلدا: خودم هم دوست دارم
من : اگه لو بریم آبرو ریزی میشه
یلدا: محمود دهنش قرصه
من: حتما درباره تو به دوستش گفته
یلدا : آره توی حموم پیشنهاد داد با امیردوستم بشم
من : امیر همون دوست بنگاه دارش هست؟
یلدا:آره
من: با این تیپ ولباست چطوری بریم دنبال شاهین؟
یلدا: خواهرم دیشب گفت فردا شام میریم پارک وبعد آخر شب خودمون شاهین را میرسونیم خونه تون .
به محض رسیدن به خونه گفت میرم حمام تا کوفتگیم در بره خودم هم پشت سرش رفتم داخل حمام سریع دوش گرفتم ولی یلدا توی وان لم دادتا کص ‌وکونش را آب درمانی کنه. شام هم املت خوردیم ضمن شام سر حرف رو بارکردم گفتم امروز وقتی محمود داشت از عقب تورا میکرد با اون جیغی که کشیدی ترسیدم با اون کیر بزرگش کونت را واقعا جر داده باشه وخونی مالی شده باشی یلدا گفت انگار نه انگار که دوازده سال من را از کون میکنی ، گفتم میخواستم از کون دادنت فیلم بگیرم ولی شارژباطری گوشیم تمام شده بود
یلدا:عکس هم‌گرفتی؟
من:آره ولی بیشتر فیلم گرفتم
یلدا: فیلمها باکیفیت هستن؟
من:هنوز ندیدمشون
یلدا:باید خیلی مواظب گوشیت باشی
من: آره نگران نباش آلبوم عکسها و فیلمها را رمز دار ومخفی کردم
یلدا: محمود هم با من عکس سلفی انداخت
من: آره متوجه شدم سلفی گرفتین حالا نیم تنه بود یا تمام قد ؟
یلدا: آره بالاتنه بود تاحد سینه هام
من: ممکنه عکست را به دوستش نشون بده
یلدا: اتفاقا محمود اصرار میکنه با امیر رابطه پیدا کنم
من: مطمئنم که به همین خاطر ازت عکس گرفته
یلدا: از من اجازه گرفت بعد عکس انداختیم
من : از پایین تنه هم عکس گرفت؟
یلدا:نه ولی قبلا ازطریق واتساپ چند عکس پایین تنه براش فرستاده بودم .
بعداز شارژ باطری گوشیم مشغول دیدن عکس و فیلم شدیم چند فرم از عکس محمود بود که سرش بین پاهای یلداست وصورت و سینه های یلدا خیلی شفاف و روشن پیداست و تقریبا یکساعت ونیم فیلم کیرسواری یلدا توی بغل محمود روی مبل و چندین کلیپ دیگه در وضعیتهای مختلف . یلدا از دیدن رفت وآمد کیر بزرگ محمود توی کصش غرق لذت بود و با دست کصش را مالش میداد منرا بوسیدوگفت عالیه ولی دفعات بعد با دوربین هندی کمی که داریم فیلم بگیر گفتم فیلم خام هم داریم اول تستش کنیم بعد ازش استفاده میکنیم. تا چندروز ذهنم درگیر وسوسه های جدید ی بود که در سر یلدا رشدکرده بود و روی اخلاق و رفتارش تاثیر گذاشته بود و این تغییرات را روزی که برای خرید با آرایشی غلیظ و لباسی شیک که زیباییش را چندبرابر کرده بود به بازار رفتیم چشم های خیلی از رهگذران دنبالش خیره بود خودش هم از این وضع لذت میبرد وقتی برای خرید لباس وارد یه بوتیک شدیم یکی از فروشنده ها که ظاهرا صاحب فروشگاه هم بود حسابی تو نخ یلدا رفت وجشم از پر وپا وباسنش بر نمیداشت و از زیبایی صورتش وآرایشی هم که داشت بیشتر مجذوب یلدا شده بود وقتی یلدا تاپ نافی ودامن کوتاهی که میخواست انتخاب کرد او روحیات واخلاق یلدا دستش اومد پسر خوش تیپ وبلندقد بود واز اون تیپ جوانها بود که مهارتشون مخ زدن زنها ودخترهاست یلدا هم که در دلبری مهارت داره چنان باعشوه رفتار میکرد که جسارت پسره بیشتر شده بود از زیبایی وشیکپوش بودن یلدا و سلیقه ای که در انتخاب لباس تعریف میکرد ودست آخر خرید هم خیلی تخفیف داد و کارت تبلیغاتی فروشگاهش را به یلدا داد و گفت مدلهای جدید لباسمون به زکدی میرسن تشریف بیارین یلدا هم باتشکر به او گفت حتما مزاحمتون میشیم . وقتی بعدازخرید سمت خونه میرفتیم یلدا ذوق زده گفت دیدی پسره چه جوری میخم شده بود گفتم آره تو هم خیلی براش دلبری کردی با خنده گفت دیدی نزدیک به پنجاه هزارتومان تخفیف گرفتم . از اون طرف محمود هم ول کن یلدا نبود و هر روز باهاش درتماس بود و براش کلیپهای تحریک کننده سکسی میفرستاد ویلدا همه را بمن نشون میداد .
یک هفته از دورهمی خونه دوست محمود گذشته بود و درطی این یک هفته محمود هرروز با یلدا درتماس بود تا باهاش قراربذاره اون روز هم پنجشنبه تعطیلی هفتگی بود من داشتم به شاهین کمک درسی میکردم که یلدا بعد از نیم ساعت که با گوشیش مشغول صحبت بود اومد اتاق شاهین و با نگاه واشارش فهمیدم میخواد چیزی بمن بگه
شاهین را با درساش تنها گذاشتم رفتم دنبال یلدا توی هال روی مبل نشستم و پرسیدم خبری شده ؟ یلدا گفت محمود خیلی اصرار داره که امروز یه جایی باهام قرار بذاره که فقط همدیگه را ببینیم و چون خیلی سماجت کرد قبول کردم عصر پاساژ مرکزی شهر همدیگه را ببینیم و یه قهوه یا آبمیوه ای باهم بخوریم من گفتم اشکال نداره برو ولی خیلی مواظبش باش .
عصر یلدا یه نیمچه آرایشی کرد و رفت سمت محمود من هم بعد از خوردن چند پیک مشروب با شاهین رفتیم پارک و یکی دوساعت اونجا بودیم وبعد از خوردن هویج بستنی که شاهین دوست داشت رفتیم چند پاساژ چرخ زدیم ساعت ۸.۵ شب شد واز یلدا خبری نشد ساعت ۹شب بود که تماس گرفت و گفت من اومدم خونه شما کجایین؟
من: با شاهین رفتیم پارک و منتظر تماس تو بودم وکم کم داشتم نگران میشدم
یلدا: ترسیدی زنت را بدزدن
من: دقیقا همین فکر را میکردم
یلدا: من بیرون شام خوردم و شما هم بیرون شام بخورین بعد یکی دوکلام هم با شاهین حرف زد وخوش وبش کرد. ما هم بعد ازخوردن ساندویچ برگشتیم خونه تفریبا ساعت ده بود که رسیدیم و یلدا هم طبق معمول شبهای جمعه آرایش کرده بود ولباس سبک وتحریک کننده ای که تازه خریده بود تنش بود یعنی تاپ نافی و دامن کوتاه بالای رون . شاهین که خیلی با اسباب بازیهای توی پارک سرگرم شده بود خیلی زود خوابش برد . بعداز خوابیدن شاهین شورتششورتش بیرونش آورد وکص پهن وسفیدش نمایان شد گفت تیپم‌خوبه گفتم عالیه اومد توی بغلم و یه لب جانانه ازهم گرفتیم بعد خم شدم چوچوله کصش رو بوسیدم وگفتم چه خبر جنده خانم . یلدا گفت توی بازار باهم گشت زدیم و با اصرار برام کفش ومانتو خرید بعد رفتیم کافی شاپ اونجا باز سورپرایزم کرد وکادویی را قبلش تهیه کرده بود را به من داد ولی یه غافلگیری هم داشتم که با اومدن دوستش امیر واقعا جا خوردم به اتفاق امیر رفتیم شام خوردیم وآخرسر هم محمودمن را تا سرکوچه رسوند ورفت. بعد رفت ، یه چشمک بهش زدم وگفتم کادوش چی بود ؟ از توی کیفش بیرون آورد نشونم داد که از تعجب شاخ در آوردم یه پلاک طلا که نام یلدا روش حک شده بود و به جرات میشد گفت قیمت همون روزش بالای یه میلیون تومن میلیون بود . یلدا که از کادوی محمود خیلی خوشحال بود گفت واقعا محمود آدم قدرشناسیه ؛ کصش را مالیدم وگفتم ببین چه گوهر قیمتی داری که این همه براش دونه می پاشن . یلدا که خیلی بخودش میبالید گفت ازحالا به بعد خیلی قدرشو میدونم و تروتازه نگهداریش میکنم . باز پهنه کصش رو بوسیدم وگفتم از حالا به بعد هم بیشتر مورد استفاده میشه و میشی یه جنده حرفه ای . روی مبل لنگهاش رو بازکرد گفت ببوسش من هم جلوش زانوزدم وشروع کردم به لیس زدن و کصش و با دندون چوچو لش را آروم گازگرفتم انگشتم راکردم تو کصش که داشت لیز میشد وگفتم حالا دیگه شده معدن طلا ، گفت میخوام دل امیر را هم بدست بیارم کیرم داشت سیخ میشد گفتم باشه جنده خانم امیر واون بوتیکیه هم برات تیز کردن . همونجا شلوارک وشورتم را در آوردم تا برام ساک بزنه یه هو یاد فیلم گرفتن از اندامش شدم اول یه موز آوردم و تو کصش فرو کردم و نصفه داخلش گذاشتم تا ازش عکس بگیرم بعد با گوشیم دوسه عکس از نزدیک از اون حالت گرفتم یلدا گفت موز برام باریکه از تو بخچال خیارسالادی داشتیم رفتم کلفترینش و بلندترینش را آوردم و نصف بیشترش را فرو کردم داخل برعکس دفعات سابق که دردش می اومد اینبار به لطف کیر کلفت محمود جا بازکرده بود از این وضعیت هم عکس محشری گرفتم . دوربین هندی کم را قبلابیشتر در مسافرت و مراسم دیگه استفاده میکریم و حالا از بایگانی کمد بیرون آوردم بعد ازشارژباطریش آخر شب در اتاق خواب چند دقیقه از لخت شدن و گوشه گوشه اندام یلدا فیلم گرفتم یلدا رو به دوربین به تقلید از فیلمهای سکسی زیادی که سالها از ویدیو و بعدا از شبکه های ماهواره مثل پلاتینیوم دیده بودیم با عشوه ولوندی رو به دوربین با لیس زدن انگشتهاش ومالیدن سینه ها ی در شتش و دست کشیدن روی کون وکپل و انگشت کشیدن لای چوچوله خود صحنه های شهوت انگیزی خلق کرد . قبل از سکس آخر شب فیلم را دیدیم ویلدا هم ازنحوه فیلمبرداری و کیفیت اون کلی خوشحال شد. آخر سر هم به روال همیشه ضمن دیالوگ سکسی شروع به کردنش شدم و گفتم جنده خانم تو برای گاییده شدن آفریده شدی و کیر خوردن کصت داره پهنتر وتپلتر میشه با این کیری که محمود داره داره اتوبان میشه یلدا گفت دوست دارم کیر شوهرم هم مثل کیر محمود ومردهای کیرکلفت باشه درحالیکه داگی شده بود وازپشت توکصش تلمبه میزدم گفتم اگه کیرم اندازه کیر محمود نشه به هرکلفتی که خواستی کص بده با این حرفم حشرش زد بالا وگفت دوست دارم به بوتیک داره وامیر هم بدم طوری خواسته خودش را با عشوه گفت که دریک لحظه ارضا شدن وآبم را توکصش خالی کردم . آب خودش هنوز نیومده بود و با آوردن همون خیاری که باهاش عکس انداخته بود اونقدر توکصس بالاپایین کردم تا آبش اومد. بیحال کنارهم روی تخت ولو شدیم بعداز چند لحظه پرسیدم یه سوال دارم راستش رومیگی ؟
یلدا:تاحالا دروغ از من شنیدی
من:نه ولی مخفی کاری میکنی
یلدا: بعضی وقتها آره اما سوالت چیه؟
من: دوست داری با امیر هم رابطه داشته باشی؟
یلدا: آره ولی همیشه گفتم هرچی تو بگی من: امروز که توی کافی شاپ دیدیش ازش خوشت اومد؟
یلدا: همقد وقواره محموده ولی شیک پوش وخوش بر ورو بود ومودب
من: پس ازش خوشت میاد؟
یلدا: آره ولی بازهم میگه هرچی تو بگی
من : ازنظر من اشکالی نداره ولی خجالت میکشم راز زن وشوهریمون فاش بشه
یلدا : تا حالا خیلی داستان شهوانی خواندم که یه مرد زنش را با همکارش یا دوستش باهم میکنن و از این کار خجالتی نمیکشه و همون لذتی را که ما درکنار محمود میبریم اونها هم لذت میبرن
من : روم نمیشه به محمود بگم
یلدا: اگه بفهمه ناراحت میشی؟
من: نه ولی خجالت میکشم
یلدا:من هم روز اول که محمود بدنم را دید و لمس کرد اولش خجالت کشیدم ولی بعد برام عادی شد
من: خودت یه طوری بهش بگو
بعد از اوکی دادنم یلدا یه لب تو لب مدت داری ازم گرفت وگفت ولی هیچ کسی را جز تو توی قلبم راه ندادم و نمیدم .
وقتی یِلدا خیالش از ایجاد رابطه با امیر دوست محمود از جانب من راحت شد اوهم به محمود برای ایجاد رابطه با امیر چراغ سبز نشون داد محمود هم به یلدا گفته بود از رابطه با امیر پشیمون نمیشی. رابطه امیر با یلدا هم از طریق شماره تلفن یلدا که محمود به امیر داد بود شروع شد و اولین دیدارشون هم یه روزبعدش انجام شد که امیر یلدا را شام دعوت کرد و برای آشنائیشون هم یه گردنبند خیلی نفیس و گرانقیمتی بود امیر به او هدیه داد و همین مهر تاییدی بر گفته های محمود بود .طبق برنامه ریزی محمود اولین سکس یلدا با امیر ومحمود بدون حضور من در همون آپارتمان انجام شده بود و یلدا یه روز عصر تا هشت شب به گفته خودش کنار محمود وامیر بودهم تک به تک وهم دوبله باهاش نزدیکی کرده بودن وفقط نیم ساعت تنفس برای تقویت وتجیدید نیرو انجام داده بودن. طبق گفته یلدا امیر چنان دلداده و علاقه مند به او وتن وبدنش شده بود که دو سه بار بدون اطلاع محمود و تنهایی با امیر رابطه برقرار کرد و امیر یه دل نه صد دل عاشق یلدا شده بود و دومین کادوی امیر یه گوشی اپلی بود که امیر براش خریده بودو یه خط ایرانسل . یلدا هم بعداز چندسال دوباره شروع کرد به بدن سازی و در سالنی که نزدیک به خونه بود بصورت چرخشی که همزمان با مدرسه شاهین باشه برای روی فرم موندن اندامش ثبت نام کرد . با وجودیکه با من هاهنگ میکرد اما تصمیمات وقول وقرارها را خودش با محمود و امیر میذاشت و رفتن به بوتیک اون پسره که بعدا اسمش راکه سهیل بود فهمیدم میرفت و تنپوشهایی که فقط مناسب ومخصوص سکس بود خرید میکرد که بعد از دوسه بار که به فروشگاه سهیل رفت با او هم روی هم ریخت و خریدهاش مجانی شد .
یلدا دیگه رسماجنده شده بود و حداقل با هرکدوم از این سه نفر ماهی ییکی دو بار رابطه داشت و همه اون رابطه ها را از سیرتا پیاز شبها که توی خونه دراختیار خودم بود تعریف میکرد .بعد از چندماه بالاخره به بهانه نبودن زن و بچه م با محمود توی خونه خودمون یلدا را دوبله کردیم و از کص دادن یلدا به محمود نزدیک به ربع ساعت فیلم گرفتم. یه شب یلدا گفت اگه محمود رابطه زن وشوهری ما را بفهمه میتونیم بیشتر رابطه سه نفره داشته باشیم من هم برای اینکه یلدا را بیشتر زیر نظر داشته باشم قبول کردم .
چند روز بعد توی شرکت متوجه تغییر نوع نگاه وگفتار محمود شدم حدس زدم یلدا به اوگفته که من شوهرشم ولی با خودم گفتم اگه این اتفاق افتاده بود یلدا بمن میگفت وقتی تلفنی از یلدا پرسیدم درجوابم گفت آره دیشب که با محمود تلفنی درتماس بودم
یلدا: یه چیزی راجع به پوریامیخوام بهت بگم ولی تو چیزی به او نگو ، محمود: میدونم چی میخوای بگی
یلدا : چی را میدونی
محمود: میخوای بگی پوریا شوهرته
یلدا: ازکجا فهمیدی؟
محمود: چندنمه پیش عکس تورا روی دفترچه بیمه ات را توی امور اداری شرکت دیده بودم
یلدا :یعنی از اون موقع میدونستی ما زن وشوهریم ؟
محمود: آره ولی حالا تو چیزی به پوریا نگو .
پشت تلفن با شنیدن صحبتهای یلدا خیس عرق شدم یلدا در ادامه حرفاش گفت محمود نخواسته به روت بیاره تو هم طوری رفتارکن که محمود چیزی نمیدونه و من وتو دوستیم .
وقتی فهمیدم محمود میدونسته یلدا زن‌من هست و او هم این موضوع را از ما پنهون کرده هم خجالت زده شدم و هم یه احساس آرامشی داشتم که نگران لو رفتن رابطه زن وشوهری من ویلدا نباشم .
از اون تاریخ تا کنون نزدیک به هفت ساله که روابط یلدا با این افراد ادامه داره . امیر هم درجریان اینکه یلدا زنمه قرار گرفته این وضعیت برای من هم عادی شده و هرموقعیتی که پیش بیاد سه نفره با یلدا نزدیکی میکنیم .
خاطرات ما در قسمت پنجم و آخری طولانی اما به نسبت چندسال آخر مختصر نوشته شد . ۳۰ فروردین۱۴۰۲ (پایان)
نویسنده پوریا

نوشته: پوریا


👍 12
👎 4
15601 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

924342
2023-04-21 02:53:17 +0330 +0330

آفرین کسکش زن جنده

1 ❤️

924347
2023-04-21 04:14:49 +0330 +0330

باید به یکی مثل تو و امثال تو لوح تقدیر حماقت و خریت داد .
حالا با خودت فکر کن چند چندی و قبلاً با ارزش بودی یا حالا و به قول خودت همیشه کار خودش می‌کنه و در نهایت فقط جهت خر کردن بهم میگه ولی ببین تو چقدر ارزش داری ؟! یکدفعه و بی هوا بگو دیگه بس و پای ابرو و چندتا دروغ از دهن دیگران بگو و ببین بعد به تو چس اندازه ارزش میده یا نه ؟ ای بدبخت ، خودت قانع کن ، همین که دیگه با تو و فکر و کیر تو ارضا نمیشه و باید با هزارتا ترفند و موز و خیار … ارضا کنیش و بهت بگه کیرت کوچیکه و … ؟! دیگه چی مونده واست ؟ زن داری یا ته مونده دیگران .
حماقت همین دیگه و علت واقعی نشدن فانتزی هم همین .
حالا تو خودت قانع کن بدبخت بیچاره بی‌غیرت .

1 ❤️

926639
2023-05-06 10:10:42 +0330 +0330

آفرین،نفرسوم خواستی در خدمتم

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها