سلام . من سینا هستم . پسری ۲۳ ساله هستم و قیافه و اندام معمولی دارم . یه خاله دارم به اسم پریا . اندام های خیلی خوب و قدش هم دقیق نمیدونم ۱۷۴ اینا هست . داستان از اینجا شروع شد که من یه شوهر خاله داشتم که بدلیل یک بیماری قلبی فوت کرد .
اون بیوه شده بود . من با اون زیاد تفاوت سنی داریم اون تقریبا ۴۲ سالش اینا هست . من وقتی خیلی بچه بودم نمیدونستم که خاله دارم و اون رو در ۹ سالگی فهمیدم چون مامانم چند سال فقط تلفنی باهاش صحبت کرده بود . اونا یک شهر دیگه بودن و ما یک شهر دیگه . خلاصه بعد ۳ ماه گریه زاری اومد خونه ما . مادر و پدرم بهش گفتن که اگه میخواد اشکالی نداره که اینجا باما زندگی کنه . شپهر با خواهر و پدربزرگش یک ورثه گردن کلفتی بهش خورده بود . که مجبور شد هرچی بود رو بده به خواهر و پدربزرگ شوهرش . اون تقریبا همه چیزشو از دست داد بود . من حتی میشنیدم که گریه میکرد. یک بار باهاش صحبت کردم گفتم خاله جون خوبی ؟ گفت گمشو از چشمام حالم ازت بهم میخوره . من نمیدونستم با آدمی که کلا ۱۰ بار هم در زندگیم هم ندیده یودمش چه مکشلی داشت با من . با این وجود چند وقت بعد از فوت شوهرش . سر شام هعی به من نگاه زیر چشمی میکرد و اخم میکرد و من ناراحت بودم که از یه طرف اون حال روحیش خوب نبود و از دست بدون هیچ دلیل عصبانی بود . چندبار پیش خودم رویا پردازی کرده بودم . که مال خودم بشه چون حمام وسط اتاق پدر مادرم بود . اون رو به روی حمام یک آینه بسیار بزرگ وجود داشت . چندبار که. رد شدم فهمیدم که صدای تیغ میاد که داشتش اصلاح میکرد . من پیش خودم فکر میکردم احتمالا داره موهای زیر بغلش رو میزنه و یا موهای بدنش . تا اینکه تو آینه یه ۲ ۳ باری دیدمش . دیدم قدی وایستاده بود . یه کص خوش خط و خال و بدون حتی ۱ مو .
سینه های گرد خوردنی . کمر بسیار باریک . کونش هم تقریبا درشت بود ولی نه زیاد .
دفعه آخر که داشتم دید میزدمش . یک لحظه سریع برگشت و من رو نگاه کرد . من چند لحظه خشکم زد . دیدم جلو اومد و با حوله جلوی خودش رو گرفت و من رو ۳ تا فحش خواهر مادر داد . چندتا سیلی هم منو زد . من هم با حالت بغض آلود و خیلی ناراحت رفتم و در اتاق رو قفل کردم به روی خودم .
چندساعت بعد که پدر مادرم وارد شدن . پریا مادرجنده نامردی نکرد و گذاشت کف دست بابام . بابام هم منو چندتا حرف بارم کرد . که پسر زشته و نمیدونم میترسی زن نگیری و اینا . مادرم هم یه پس گردنی بسیار سوزاننده منو زد . تا دو روز با پریا و مادرم قهر بودم . ولی با بابام کنار اومده بودم. بابام تعریف کردم . گفتم این منو اذیت میکنه . از وقتی تخت مون تو یک اتاق شده همش به من گیر میده .الکی من رو فحش میده . پدرم هم گفت ولش کن . با من هم حتی بده .
من و پدرم قبول کردیم . بعد از روز سوم . من از خواب بیدار شدم . پریا و مادرم داشتن . بحث میکردن که پسرت بی حیاست و نمی فهمه . من هم اومدم اتاق گفتم چخبره . پریا گفت بیا آقا زاده پیداشم شد . داشت میومد منو دوباره منو بزنه . مادرم جلو شو گرفت . گفت پریا چته مگه دیوانه شدی . گفت ایم پسره نره خر رو از چشمم دور کن . مادرم گفت سینا برو بیرون تا شر نشده و برو خونه پسر عمه تا فردا برنگرد . من به زور قبول کردم و به خالم چیزی نگفتم . رفتم خونه پسر عمه ام . خیلی باهم جور بودیم . رفتم براش تعریف کردم . تعجب کرد . گفتم عیب نداره من تا فردا اینجا بمونم گفت سینا من شب باید برم جایی کار ضروری دارم نیستم . من گفتم آخه من چیکار کنم . گفت من تا دیر وقت ام نمیام . گفتم باشه من اول شب میرم پس . گفت باشه . یکم باهم حرف زدیم . پلی استیشن قدیمی شو آورد باهم بازی کردیم . فوتبال داشت فقط .
ساعت ۸.۳۰ بود هردو از خونه خارج شدیم . اون من رو رسوند . و خودش رفت . من رفتم بالا دیدم . کفش های غرببه دم در خونه است . خیلی ترسیدم . رفتم اروم تو خونه . دیدم صدای بک مرد میاد . میگفت جون جون . پریا قربون سوراخای کصت و کونت بسم امشب مال منی . پریا میگفت . آخ من فدای کیرت بشم . من سریع از لای دیوار با گوشی فیلم گرفتم . مرده کیرشو کرده بود تو کص خالم . ناله های سکسیش بلند شده بود . هغی میگفت جرم بده پارم کنن حامد . فهمیدم اسمش حامده . یکم دوربین زوم کردم . دبدم تو کص پریا حروم زاده یچیز زرد اینور اونور میشه . دیدم کاندومه . آخر بعد از چند دقیقه مرده آبش اومد و داخل کاندوم ارضا شد . و یه لب از خالم گرفت داشت لباس هاشو میپوشید . من دنبال جای قایم بودم از ترسم رفتم زیر مبلامون قایم شدم . تا منو حامد نبینه . بعد خداحافظی قربون صدقه همدیگه . حامد رفت . خالم رفت حمام . من فقط منتظر فرصت بودم . رفتم و فیلم رو تو کامپیوتر گذاتشم . تو فلش قدیمی ام . حتی توی یک دی وی دی هم اون رو رایت کردم .تا ازش آتو بگیرم .
من همه کارام رو که کردم . رفتم. در رو محکم بستم . تا بفهمه مثلا من وارد شدم . بعد که داشت از حمام در می اومد بیرون رفت سمت تخت تا لباس هاش رو بپوشه من رفتم از پشت گرفتمش و انداختمش گفت : سینا تویی تو مگه الان نیومدی . ولم کن ولم کن زشته من خاله ات ام . بلند سرش داد زدم .گفتم خفه شو جنده . من نیستم خونه مرد غریبه میاری ؟ آره حامد جون حامد جون قربون کیرت برم میکنی .؟ ترسیده بود قرمز شده یود و پوست ظریفش کاملا با اون لختی قرمز شده بود . خیلی میلرزید ترسیدم الانا سکته کنه . گریه کرد . گفت سینا تروخدا به بابات نگو . تروخدا غلط کردم . من اشتباه کردم . تروخدا . بعد داد زدم پریا جنده هفه شو من فیامتونم ضبظ کردم . میتونم الان یکاری کنم اعدامت کنن ( شوخی گفتم بهش یکم بترسه ) . اینقدر ترسیدم برگشت با ممه هاش تقلا میکرد برگرده ولی من نمیزاشتم . گفتم یک شرط داره پریا جنده . گفت چی هر چی باشه قبول میکنم . تروخدا نگو به بابات . گفتم .شرطش اینه حامد رو از زندگیت بندازی بیرون
گفت باشه . اگه همینه باشه . من غلط کردم ببخشید سرت داد زدم . من اشتباه کردم .
گفتم یه شرط دیگه هم داره . گفت چی . گفتم هرشب با ید با من بخوابی . باید هرشب بهم بدی . وگرنه کاری میکنم تو خیابونا شبا بخوابی . گریه کرد . زد زیر گریه ولش کردم خیلی ترسیدم . در رو روش بستم و لباس هاشو برداشتم و در رو روش قفل کردم . زنگ زدم به مادرم گفتم سلام مامان من خونه پسر عمو ام . کی برمیگردی . گفت ما تا چندروز نمیایم . عذوسی دختر دوستمه . عارفه همون که بچگیات باهاش بازی میکردی . گفتم عه عروسی اون . تبریک بگو از سمت من . گفتباشه مامان جان . به خالت یکم وقت بده و فردا برگرد درست میشه و اینا گفتم باهش خداحافظ .
در رو باز کردم . پریا بود لخت عریان جلوی من نشسته بود . گفتم چیشد جنده شرطم رو قبول میکنی یا نه . گفت هر شب نه . گفتم بیخود کردی ( یاد از خونه راندن من بخاطر خالم افتادم بد عصبی شدم . ) گفت تروخدا آروم همسایه ها میفهمن . گفتم خفه شو جنده . بزار همسایه عا بشنون چه خاله جنده ای داریم .
گفت من خالت ام نباید و اینا درست نیست. . گردنشو گرفتم . دیدم صورت نازنینش و خوشگلش با اشک پر شده بود . یه سیلی محکم بهش زدم . گریه میکرد . گفت ترخدا ولم کن سینا . در رو قفل کردم
رفتم یه چیز بیارم . یه خط کش . در رو باز کردم و رفتم تو اتاق در رو قغل کردم . بدن لختشو میدیدم . کیف میکردم . کص بی مو سوراخ کون تنگ و ممه های صورتی ۸۰ ۸۵ . گفتم دفعه آخره که ازت میپرسم قبول میکنی یا تو خیایون امشب میخوابی. . با بغض گریه گفت باشه . موهاش ریخته بود رو سینه هاش من رو حشری کرد .
گفتم شرطمو تکرار کن . گفت ه ه هرشب باید با تو سکس ک کنم . با لحن گریه گفت . شلوارمو در آوردم . رفتم سرشو از پشت گرفتم و کیرم رو انداختم رو صورتش ( تنها هدفم ام تخقیر بود ) . و دهنش با اشک و گریه مخلوط شده بود . کیرم شق شده بود . سرش با دستم میزدم به دهن پریا . محکم میزدم . تا حرص ام خالی شه . و گریه میکرد . بعد برای تحقیر خط کشو دادم بهش . گفتم بگیر دستت خط کشو . گفت ب برای چی آخ آخه . گفتم بگیر حنده . گرفت دستش . یه سیلی محکم بهش زدم . گفتم برعکس نگیر جنده . جنده زودباش . دلم سوخت براش ولی گریه اش که در اومد خودم یکم ناراحت شدم . خط کشو گرفت . کیرم رو گذاشتم سایز بگیره . گفتم ایینکارا برای چیه ؟ گفتم بگیر جنده . بگو سایزش چنده . گفت ۱۷ سانت متر. . گفتم درسته جنده . حالا ببینم کیر حلمد بزرگتر بود یا من ؟ گفت تو بزگتری .گفتم درسته . بعد بغلش کردم به روس کم خوابوندمش . کیرم رو محکم گرفتم گذاشتم تو دهنش . تخمام افتاد روی دماغش و داتش خفه میشد که چنگ میزد . یه سیلی محکم به یکی از ممه هاش زدم . و نپک اون یکی رو گرفتم کشیدم و همزمان کیرم رو در آوردم بیرون . چند بار اینکارو انجام دادم . چندتا سرفه کرد . و آب دهنش پرت شد و ریخت رو خط ممه هاش و یکی از تف هاش از نوک سینه اش آویزون شد و ریخت زمین . یه منظره خیلی سکسی برام پیش اومد . چرخوندمش . و گفتم ۱ یا ۲ جنده ( میخواستم اذیتش کنم و از کپن کوس امشب تا صبح همش بکنمش . ) گفت چی گفتم ۱ یا دو جنده یه سیلی دیگه زدم . گفت ۲ . کیرم رو با دستمش آغشته به وازلین کردم . گفت چیکار میخواس بکنی . گفتم امشب کون کست برای منه جنده . کیرم رو. سرش گذاشتم تو سوراخ کونش . سرش به زور رفت تو . گفت آیییییی نکننن دردم گرفت . نکن . نه غلط کردم . غلط کردم . یهو کیرم رو کردم تا ته کونش و حس کردم یه لحظه از حال رفت . یکم تلمبه زدم و آب داشت میومد . بدون اینکه بپرسم . گفتم بیا اینم جایزت جنده .آب کیرم از سوراخ کونش داشت میریخت بیرون . یه آب مایل به زرد رنگ اومد بیرون . بعد چند دقیقه رفتم یه لیوان آب خوردم و کیرم دوباره شق شد . ایندفعه نوبت کسش بود . دیدم سوراخ کون گشادش هنوز داره ریز ریز ازش آب کیر میاد .
یهو رو به صورتش کردم . داشت نفش نفش میزد و گریه میکرد . بعد از تون نمیتونست تو چشمام نگاه کنه . بعد کیرم رو تو کصش فرو کردم . وایییییی یخورده از آب کیرم رفته بود در دهانه کصش و همین باعث لبز و لزج شدن کصش شده. بود . تلمبه زدم . آه آه میکرد و با گریه . و اشک لذت میبرد . بعد از اون گفت نریزی داخلم . گفتم خفه شو . و ممه هاش رو گرفتم از نوکش کشیدم . یه آه کشید . حس کردم آبم داره میاد . کصش رو به کیرم فشار دادم و آبم دوباره توی کصش خالی شد . ایندفعه آبم خیلی کمتر از قبل بود . ولی همچنان از کصش داشت بیرون میریخت و من لذت میبردم . دستشو گذاشت رو چشمش . چندتا هم زدمش گفتم . شرط یادت نره جنده خانوم .
گفت خودکشی میکنم . گفتم با اونم چیزی حل نمیشه و فدا کیرم میام سر قبرت جق میزنم بعنوان آب برای قبرت جنده . و بهش خندید بعد
شب موقع خواب که بود اونجا زیر لبی بغض کرده بود . بعد از ۳ ساعت رفتم بالای تخت و شرت و سوتین اش رو گرفتم پرت کردم . خوابش سنگین بود کیرم رو در آوردم و تنظیم کصش کردم . و رو خودم انداختمش . خواب بود . چندتا تلمبه محکم که زدم . بیدار شد با این وضعیت که منو دید گفت چیکار میکنیییی ولم کنننن سینا ازت متنفرم با مشت میزد تو سینه ام . اشکاش رو روی بدنم حس میکردم . از یه طرف کصش تو کیرم که بود . ممه هاش که بالا پایین میشد . و میخوردن تو صورتم . خیلی یهم حال میداد . تا صبح ۵ بار کردمش و ۵ بارشم آبم رو تو کصش خالی کردم . آخرین بار کیرم همش درد گرفته بود .
امیدوارم خوشتون اومده باشه .
الان هرشب باهم سکس داریم . خیلی تحقیرش میکنم و اون شب من اونو کبود سیاه کرده بودم .
نوشته: سینا
بدبخت انقدر کونت گذاشتن که دیگه نمیفهمی چی میگی برو کونتو بده حرف زیادم نزن مجلوق کونی
یکی ترجمه کنه ببینیم این زبون بسته چی داره میگه
تا بیرون کردنت از خونه و رفتنت به خونه پسر عمو راست بود داستان سکسی از اونجا به بعدشم به همی نزودی سپر عموت مینویسه!!
میگم حالا چندتا چک خوردی دلیل نمیشه کسش تو کیرت باشه ها🤣🤣
معلوم مرحوم شوهر خاله همچبن به کونت گذاشته که مغزت قاطی کرده با خودت فکر می کنی گوزی هستی میان چس ها
بی ناموس حوم زاده معلوم نیست چه بلایی سرش اوردن توی بچگی، که به این مرز از حروم زادگی رسیده ۔
آخه دیوس این چرندیات چیه سرهم کردی خودت بخون اگه فهمیدی چی بلغور کردی بعد بزار برای بقیه
قطار سریع السیر توکیو توی کونت بره
سینا جان ، پسرم
خیلی ها که اینجا هستن بخصوص اون قدیمی های سایت ، می دونن که من اهل فحش دادن و ایراد گرفتن های بی دلیل نیستم اما ببین چی نوشتی که من دیگه نتونستم طاقت بیارم و اومدم بهت بگم ؛ سینا واقعا خیلی خری
باز هم دلم نیومد بهت فحش بدی بدم . آخه عزیزم این چیزی که تو نوشتی به قول دوستان خوش ذوق این سایت ، حتی توی خود برازرس هم قفله . ضمنا تا جایی که من و همه دوستان خبر داریم و زنهای ایران رو میشناسیم ، زن ایرانی رو بخصوص بیوه هاش رو حتی در حین سکس با غریبه هم بگیری یا ببینی ، به موی اونجاش هم حساب نمیکنه و ترسی نداره ، چه برسه به اینکه بیاد و اینطوری وا بده و اینجور تحقیرها رو به جون بخره و چیزی نگه . با اون اختلاف سنی زیاد که گفتی با هم داشتید و اون اخلاق سگی که تعریف کردی ، محال ممکن هست این چیزها رو قبول کرده باشه. سعی کن زیاد جو گیر نشی پسرم .
خب حالا این کستانو نوشتی عقددت خالی شد ؟یا باز میخوای با فانتزی کردن زورکی خالت جق بزنی و کستانشو بنویسی؟ماد قحبه خوب نوشتی ولی کردن با خواست دوطرف می نوشتی جقت لذت بیشتر ی داشت
شماره ساقی اینو میخوام ، معلومه خیلی حلال خوره
😐 چند تا چیز باحال ، اگه اون رو رو شکم خوابوندی و کیرتو محکم کردی تو دهنش و تخمات میخورد به دماغش یعنی تو باید برعکس شده باشی رو سرت وایساده باشی پاهات به سمت بالا باشه یا زیرش داشتی کوسشو میلیسیدی ، کوسشو به کیرت فشار دادی ؟؟ اونو سیاه و کبود کردی ؟؟؟ تو طویله زندگی میکنید کسی نمیپرسه این چرا کبود شده ؟؟؟ پدرمادرت یهو پاشدن رفتن عروسی تو رو نبردن ؟ خو اگه قرار بود دور بشی از خالت بهتر بود میبردنت دیگه ، زیاد نزن خون میزنه بیرون ، ازما گفتن بود
کاش ما هم مثل سلیمان نبی زبان حیوانات رو میفهمیدیم، تازه اون وقت شاید میتونستیم بفهمیم چی نوشتی،
خلاصه این داستان:
ملجوقیات صاحب یک ذهن جقی و کون گاییده شده توسط شوهر خاله!