در دامگه حادثه (۴)

1401/12/07

...قسمت قبل

قسمت چهارم
همینجوری که تو بغل پری بودم حس های چندگانه شهوت، ترس ، دلشوره و تهییج رو داشتم و واسه همین قدرت تفکر و حتی حرکت ازم سلب شده بود.
با افتادنم روی تخت تو یه اتاق تاریک با نور کمی که از حیاط به زحمت از پرده پنجره رد میشد به خودم اومدم. چند ثانیه از افتادنم تو تخت نگذشته بود که زبون خیس پری رو کصم دوباره قدرت تکلم رو ازم گرفت و با کشیده شدن زبونش رو کلیتوریسم بی اختیار آه کم صدایی کشیدم که باعث لیسیدن محکمتر پری شد.
دو تا دستامو رو شیکمم گذاشته بود و با دست چپش هردوشونو محکم گرفته بود. دست راستش گاهی با سینه ها و گاهی با لبهام بازی میکرد همه اینا در حالی بود که سرش لای دو پام بود و برای اولین بار و اونم زیر یک زبون حرفه ای داشتم طعم اورال سکس رو می چشیدم.
مقاومت! نه من توان مقاومت نداشتم و اینو هر ثانیه بیشتر متوجه میشدم.
نفسام کم کم تند شد و بعد صدایی شبیه آه یا ناله از گلوم بی اختیار خارج میشد. به ارضای من چند ثانیه ای بیشتر باقی نمونده بود که لیسیدنشو متوقف کرد. چشمام از زور لذت بسته بود و سینم بالا پایین میرفت از شدن نفس های هیستریک.
حس کردم کنارم سمت چپ دراز کشید به طوری که نیمی از بالاتنش رو بدنم خیمه زده بود. یه دستش رو برد زیر سرم و دست راستمو گرفت. دست چپم زیر بدنش قدرت حرکت نداشت. چند ثانیه بعد شروع کرد به مکیدن لبام خیلی آروم و با طمأنینه. انگار که از تصاحب من خیالش راحت شده بود و میدونست من کاملا تسلیمش شدم. دست راستش رو بدنم می لغزید و با مالش داخل رانم بی اختیار می لرزیدم.
لباشو از لبام برداشت و اینبار گردن و بعد سینه هامو لیسید. دوباره نفسام داغ شده بود. اومد کمی بالاتر سینهاش درست روبروی چشام بود با لحنی هوس آلود گفت چشمت دنبال اینا بود؟
من هچی نگفتم ولی با کشیده شدن نوک سینه راستش به لبام، دهنمو باز کردم و اجازه دادم نوک سفت و بزرگ سینشو تو دهنم بذاره.سرمو به سینش فشار داد انگار که داره به طفل چند ماهه ای شیر میده.
با مالیده شدم کصم با انگشتش بی اختیار سینشو گاز زدم که باعث شد آهی از شهوت بکشه. در گوشم گفت دخترکوچولوی من، برات یه سورپرایز بزرگ دارم. نفسم تو سینه حبس شده بود دوباره اون استرس اولیه لعنتی اومد سراغم.
مچ دست راستمو با دست راستش گرفت و گذاشت رو شرتش. یک برامدگی خیلی بزرگ رو شرتش بود اینو از تماس دستم با شرتش متوجه شدم. فکر کردم دیلدوی کمری هست. همین دیروز و امروز کلی فیلم دیده بودم از سکس زنان با دیلدو. اما پری به حرکت دستم ادامه داد و وقتی دستم زیر شرتش رفت با برخوردش به یه کیر کلفت و داغ رعشه به تنم افتاد.بدون اختیار و با یه واکنش طبیعی دستمو کشیدم عقب و گفتم پری خانوم یعنی چی؟؟؟
گفت یعنی متوجه نشده بودی من شیمیلم؟
گفتم نه توراخدا ولم کنید و کمی تقلا کردم که ازش جدا بشم ولی دوباره همون پوزیشن قبلی تکرار شد.
افتادن وزن بالاتنش روی بدنم و گرفتن دست راستم و مالیدن کلیتوریسم با انگاشتای خیسش و بعد لیسیدن گردنم و اطمینان دادن بهم که نترس قرار نیست اذیتت کنم. توالی این کارها در چند دقیقه دوباره مقاومتم رو کم کرد و مجدد دستمو گرفت و گذاشت روش. خواستم دستمو بکشم ولی اجازه نداد.
گفت تا حالا مگه دستت بهش نخورده که اینجوری میترسی
با صدایی که از ته چا می اومد گفتم نه
ولی تو دلم داشتم فکر میکردم که بیشتر از اینکه شیمیلی ترسیدم ولی شهامت همچین جوابی رو نداشتم.
حس اون لحظم همچنان ترکیبی از تمایل و ترس بود.
من واقعا تا اون موقع دست هیچ پسری به بدنم نخورده بود چه برسه که بخوام کیر کسی رو تو دستم بگیرم و برام خیلی تازگی و البته استرس اور بود. تو اون تاریکی اتاق که امکان دیدن کیرشو ازم سلب کرده بود و دستای نااشنای من که هیچ شناختی از سایز و این حرفا نداشتم، باعث شده بود نتونم درکی از بزرگیش داشته باشم فقط از اینکه براحتی نمیتونستم دستمو مشت کنم دورش حدس میزدم باید کلفت باشه.
پری با شکل دادن دستم رو کیرش سعی داشت که براش بمالم ولی نابلدی من و استرسم کارو خراب کرده بود از نظرش. دستمو گرفت جلوی صورتش و یه لیس خیس به کف دستم زد و گفت اگه خوب بمالی مطمین باش اذیتت نمیکنم. اینقدر نترس جوجه سکسی من.
و دوباره مالوندن دستم به کیرش رو شروع کرد. مجدد شروع به لیسدنم بدنم کرد و وقتی مطمین شد دیگه مقاومت نمیکنم دستشو از رو دستم برداشت و مالیدن مجدد کصم رو ادامه داد. دوباره گر گرفتم لعنتی چرا در برابر نوازشاش نمیتونم مقاومت کنم؟
پری دستشو دراز کرد و از پاتختی یه شیشه روغن دراورد. بعد پاهامو جفت کرد و نشست رو پاهام. شروع به ریختن روغن رو کیرش و کمی هم لای پام کرد. از تصور اینکه میخواد کیرشو تو کصم فرو کنه ته دلم خالی شد. با التماس گفتم پری خانم توروخدا نکن من دخترم. بی اعتنا بمن کارشو کرد و دراز کشید روم کلفتی کیرشو لای پام بیشتر حس کردم.با دو زانوش هر دو پای منو محکم بهم فشار داده بود و کیرش رو اروم به سمت کصم جلو میبرد.
گفتم پری جان تورو خدااااااا نکن من آمادگیشو ندارم. قول دادی اذیتم نکنی
گفت روقولم هستم و قرار نیست اذیت بشی فقط لای پات میذارم و با جلوت کاری ندارم دختر خوشگل من. کامل روم دراز کشید و صورتم رفت لای سینه هاش دستامو بالای سرم گرفته بود و حالا حرکت کیرشو که اروم عقب جلو میکرد و تماس کیرش با کسم رو حس میکردم. چند دقیقه اول رو کلی استرس کشیدم که الان میکنه تو ولی خوب چاره ای جز اعتماد بهش نداشتم.
با گذشت چند دقیقه و مالیدن محکم تر سر کیرش به لبای کسم و خاطرجمعی از اینکه قرار نیست بکنه تو، باعث سرازیر شدن آب کصم شد. پری گفت دیدی قرار نیست اذیت بشی! اگه دختر خوبی باشی قراره لذتی رو با من تجربه کنی که هرگز تو خوابتم ندیدی!
ادامه مالیدناش و فشار سر مخملی کیرش رو کصم و بخصوص کلیتوریسم باعث شد که بعد چند دقیقه عمیق ترین ارضای زندگیمو تجربه کنم. ارضایی با مالش یه کیر واقعی رو کصم و نه دستام.
وقتی آخرین ناله های ناشی از ارضام رو میکشیدم سرمو بیشتر به سینش فشار میداد و مرتب میگفت جانم. عزیزم. بیا دخترم. بذار خالی شی.
دو سه دقیقه طول کشید که نفسم طبیعی شه. تو چشام نگاه کرد و گفت خوب بود؟ دوس داشتی؟
هیچی نگفتم و فقط به چشاش زل زدم.
راستی دوس داشتم واقعا؟ اون لحظه خودمم نمیدونستم. فقط میدونستم که بخاطر ارضای عمیقم بشدت احساسی شده بودم و هر لحظه ممکن بود بزنم زیر گریه.
به زحمت و با خجالت به چشمای مشتاقش نگاه کردم و گفتم بله خانوم خوب بود.
شروع کرد به بوسیدن لبام و گونم و بعد در گوشم گفت دخترم من هنوز ارضا نشدم. برمیگردی ؟
گفتم یعنی میخوای از عقب … ؟
گفت نه خوشگلم واسه اینکارا هنوز زوده و گفتم بهت قرار نیست اذیتت کنم. حالا برگرد. چاره ای نداشتم برگشتم و دمر خوابیدم ولی دوباره استرس به جونم افتاده بود. با ریختن روغن لای باسنم برگشتم و با التماس بهش نگاه کردم.
گفت هیسسسسس نترس
کیرشو گذاشت لای باسنم و خوابید روم.
برخورد سینه های داغش پشتمو میسوزوند. انگار حشری تر شده بود. چون نفساش به شماره افتاده بود.
انگشت چپشو گذاشت دهنم و شروع کرد گردنمو گازای ریز ریز زدن.
گفت عزیزم واسه اینکه بیام باید محکم تلمبه بزنم پس نترس کوچولوی سکسی. با تکون دادن سرم بهش فهموندم که متوجه شدم. چون دو تا انگشتشو کرده بود تو دهنم و امکان حرف زدن ازم گرفته بود. گفت میکشون بزن قشنگم. کاری که بهم گفتو انجام میدادم که تلمبه زدن لای پامو شروع کرد و اینبار دیگه اروم نبود و محکم کیرشو میمالوند لای پام. میدونست دیگه جلوش کص نیست که نگران فرو رفتن توش باشه و محکم تر میمالید طوریکه وقتی وسطای کیرش به لای کونم کشیده میشد بی اختیار تو تخت فرو تر می رفتم.
نمیدونم چند دقیقه کشید چون شل شده بودم و ارضام باعث شده بود یکم گیج بشم نسبت به سپری شدن زمان ولی با برخورد نفسای عمیق تر و ناله گونه پری کنار گوشم متوجه شدم ارضاش نزدیکه.
یهو چنتا تلمبه محکم زد و از روم بلند شد و نشست پشت باسنم . حس کردم با دو دستش لای کونمو باز کرد و قبل اینکه بتونم حرفی بزنم احساس کردم از پشت بهم خنجر زدن. ناله هردومون بلند شد من از درد و سوزش ناگهانی و پری از لذت. بلافاصله پمپاژ آب داغی رو تو کونم حس کردم و بدون اینکه بیشتر فشار بده صبر کرد تا با دو سه نبض همه ابشو خالی کنه و فقط اه میکشید.
خوشبختانه فقط اندکی از سرشو فرو کرده بود و هیچ قصدی واسه ادامه دادنش نداشت. میدونست که من حتما جر میخورم زیر این کیر. چون همین یک سانتی که فرو کرده بود نزدیک بود اشکمو در بیاره.
پری بعد شل شدن کیرش افتاد کنارم و شروع به نوازشم کرده بود. درد اندکی داشتم ولی از اینکه کامل تو نکرده بود و آبش اومده بود؛ خوشحال بودم و خیالم راحت شده بود!
یه ربعی طول کشید تا هردمون انرژیمون رو بدست اوردیم گفت خوشگلم بیا بریم حموم که بعدش قلیون بکشیم. گفتم نه پری خانم من دیگه باید برم. نگاه جدی بهم کردو و گفت خودت میدونی که امشب اینجا میمونی پس نه نیار!
دستاشو انداخت زیر گردن و زانوم هام و مثل پر کاه دوباره بلندم کرد و بردم سمت حمومی که داخل اتاق بود.
برق حمومو که روشن کرد چشام از برخورد نور بسته شد. و یه دلیل دیگه هم داشت ، خجالت.
اینکه لخت مادرزاد تو بغلش باشم تو روشنایی چیزی نبود که بهش عادت داشته باشم و این اذیتم میکرد.
واسه همین چشمام رو بسته نگه داشتم و دستمو گرفتم جلوم. بعدها پری برام تعریف کرد که وقتی تو بغلش بودم و چشمام بسته بوده عین یک فرشته معصوم شده بودم و همونجا قسم خورده بود که هیچ وقت منو ول نکنه.
منو گذاشت زمین و با ملایمت شروع به شستن بدنم کرد. دوباره مهربون شده بود کلا این زن فقط وقتی حشری میشد یه ادم دیگه میشد. در حال عادی خیلی ملایم و باملاحظه بود اما تو سکس یه دامیننت مقتدر و تاحدی بی رحم بود.
زیر دوش چشمامو باز کردم . شرت پوشیده بود ولی برآمدگی جلوش مشخص بود که زیر اون شرت چی هستش. متوجه خط نگاهم شد و گفت میدونم دوس داری ببینیش ولی عجله نکن وقت زیاده دخترقشنگم.
شستنم که تموم شد گفت بشین رو توالت فرنگی و دستشویی کن تا ازت خارج بشه. آب کیرشو میگفت ولی سعی میکرد که مستقیم اشاره نکنه. بعد اینکه کارم تموم شد گفت بلند شو دولاشو. دوباره ترس تو چشام افتاد گفت نترس میخوام بشورمت. با استرس ازش پرسیدم یعنی مریضی میاره؟
محکم و تا حدودی با انزجار گفت نه .
اولا که من با هر کسی تو رابطه نمیرم دوما مرتب آزمایش میدم پس استرس نداشته باش. منو دولا کرد . هیچ مقاومتی نکردم انگار مسخ شده باشم. شیلنگ کنار توالت فرنگی رو برداشت. سر شیلنگ خیلی عجیب بود یه چیزی شبیه لبی قلیون بهش وصل بود. یکم کفیش کرد و بعد اروم کرد تو تو سوراخ کونم و جریان آب ولرم رو توم حس کردم. بعدا فهمیدم به اینکار میگن شلنگ شور.
کارش که تموم شد بهم گفت بدنتو یبار دیگه آب بزن و بیا بیرون برات حوله میذارم رو تخت. تا آماده میشی من بساط قلیون و مشروب رو اماده میکنم. اینقدر عادی رفتار میکرد انگار نه انگار که همین نیم ساعت پیش با من سکس کرده بود.اینکه اصلا نظر منو نمی پرسید لجمو در می آورد من دختر یکی یدونه بابا که تا حدی هم لوس بودم و بعد مرگ مادرم کسی از گل کمتر بهم نگفته بود کاملا تحت تسلطش بودم.
کارم که تموم شد رفتم تو اتاق خوشبختانه تو اتاق نبود و سریع حولرو برداشتم و خودم خشک کردم. پری رو صدا کردم و گفتم میشه لباسای منو بدید. تو آشپزخونه بود گفت لازم نیست همون حولرو بپیچ به خودت و بیا پیشم.
گفتم پری خانوم اینجوری راحت نیستم اگه میشه لباساموبیارید. از تو اشپزخونه با صدای بلندتر گفت دخترم من خوشم نمیاد کسی رو حرفم حرف بزنه.
گفتم چشم خانم و از اتاق بیرون اومدم. چشمم دنبال لباسام بود دم در ولی اثری ازشون نبود.

ادامه دارد…

نوشته: بامدار خمار


👍 49
👎 3
40701 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

916747
2023-02-26 05:51:25 +0330 +0330

قشنگ بود و جالب , نویسنده پر احساسی هستی

0 ❤️

916756
2023-02-26 08:25:46 +0330 +0330

احسنت این داستان خود جنسه

0 ❤️

916759
2023-02-26 08:54:29 +0330 +0330

قشنگ‌نوشتی ایول

0 ❤️

916765
2023-02-26 09:53:14 +0330 +0330

زیبا و روون بود. احساسات در نظر گرفته شده بود و مهم تر از همه اینکه برا خواننده ارزش قائلی و داستانا با فاصله کم میاد.مرسی و خسته نباشی❤️🙏

0 ❤️

916777
2023-02-26 12:39:51 +0330 +0330

عالی

0 ❤️

916794
2023-02-26 15:45:59 +0330 +0330

اسم شیمیل که میاد از خودم بیخود میشم …تاحالا ندادم بدنم سفید فیسی هم خوبم 23سالمم هس ولی متاسفانه بی اعتمادی باغث شده نتونم به ارزوم برسم تو رو خدا به حسی که دارم کمک کنید

0 ❤️

916795
2023-02-26 15:47:12 +0330 +0330

خیلی خوب مینویسی ایول ، منتظر قسمت های بعدی هستیم و امیدوارم به نوشتن ادامه بدی و لذت ببریم

0 ❤️

916800
2023-02-26 16:39:52 +0330 +0330

عالی می‌نویسی ❤️

0 ❤️

916814
2023-02-26 20:39:46 +0330 +0330

اوسگلی بعد اون شب دوباره باهاش در ارتباط بودی؟،در هر صورت اگه بخوای میتونم اگه بخوای با رفقای قهوه خونه ام خفت اش کنیم ببریم اش قهوه خونه البته بیاد قهوه خونه ما عروس قهوه خونه میشه بیست سی تا شوهر پیدا میکنه ی روز کامل باغچه کونش حسابی بیل میخوره

0 ❤️

916871
2023-02-27 02:53:08 +0330 +0330

یکم چاشنیه مقاومت رو بیشتر کنی داستان هات تحریک کننده تر میشن و باور پذیر تر البته این ها نظر هستند شما خودت صاحب اختیاری و اینکه نمیشه هر کی هر چی بگه یکی بگه چشم اونم در حالت غریبگی پس باور پذیر ترش یکم مقاومت و یکم جنجالی تر شدن این داستانه که مخاطب رو تشنه تر کنه، مرسی از توجهت

0 ❤️

917011
2023-02-28 07:43:08 +0330 +0330

خیلی خوب می نویسی ادامه بده ❤

0 ❤️

917080
2023-03-01 01:30:42 +0330 +0330

بیگ لایک

0 ❤️

917345
2023-03-02 19:58:56 +0330 +0330

نویسنده عزیز کی اپدیت میشه قسمت بعدی ؟؟

0 ❤️

917696
2023-03-05 13:45:38 +0330 +0330

بامداد جان قسمت بعدی کی میاد مردیم از خماری

1 ❤️

917735
2023-03-06 01:01:32 +0330 +0330

بقیشم بنویس دیگ

1 ❤️

917830
2023-03-06 19:28:08 +0330 +0330

خوب مینویسی اما هم داستانت کوتاهه هم خیلی دیر به دیر آپ میکنی ادامه داستان رو …
که باعث میشه خواننده حس خوبی نداشته باشه به این موضوع و حس میکنم میخوای خیلی طولانی ب طولانی اپدیت کنی اما اگه قسمت ها رو زود به زود اپدیت کنی میتونی مدل داستان های دیگه ای هم بنویسی که جذاب باشن

1 ❤️

917964
2023-03-08 00:41:40 +0330 +0330

سلام دوستان عزیز
عذرخواهی میکنم بابت تاخیر در ارسال قسمت بعد
یک هفته ای مسافرت بودم و نتونستم داستان رو بنویسم
امشب داستان رو ارسال کردم
دوستانی که داستان نوشتند خوب میدونند نوشته ای که خواننده رو جذب کنه جقدر کار سخت و زمانبریه
اما همه اینا باعث تاخیر در ارسال نمیشه
بازم معذرت

2 ❤️

918077
2023-03-08 20:39:48 +0330 +0330

امروز دوتا داستان یک شکل در مورد شیمیل بود یکی از یکی بهتر ولی میشه گفت تکراری ولی عالی بود دمت گرم

1 ❤️

918326
2023-03-10 14:42:34 +0330 +0330

نگارش داستان عالیه
ولی این داستان واقعیه یا تخیلی؟

0 ❤️

918361
2023-03-10 20:11:29 +0330 +0330

کی میخوای ادامشو بزاری پس ۱ ماه شد

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها