ساک برای راننده

1402/01/08

چند سال پیش با یه زوج دیگه که دوستای اقام بودن رفتیم مسافرت چندین روزه با یه ماشین
راستی فاطمیا هستم معروف به کون کوچولو ۲۵ساله

خب خلاصه چند روز توی صفر سکس نداشتیم و اصلا موقعیتش نمیشد و هر جا میرفتیم اونا هم بودن خب بگو لامصب پنج دقیقه برو انور من کار دارم .نمیرفتن خلاصه
گذشت تا رسیدیم به برگشت و توی ماشین عقب بودیم اول . اقام خیلی حرفای سکسی در گوشم میزد منم شهوتی شدم و هی من میمالید منم خیلی شهوتی بودم اما حس استرس نمیگزاشت حال کنم
شاید یک ساعتی توی جاده میمیالید کسم رو و حرف سکسی میزد اما به دلیل حضور اون دوتا نمیتونستم حواسم جمع کنم تا ارضا بشم و حتی میترسیدم ارضا بشم صدای ارضا شدنم خیلی بلند باشه اونا بفمن
این از حرکت ما عقب ماشین

رفتیم تا یه جا سجاد گفت من خسته شدم بیا اینجا بخوابیم حالا که تاریکه
شوهر من گفت من خودم میشینم زود برسیم خونه این تا صبح میخواد بخوابه
خلاصه بگم به خدمتت ما رفتیم جلو اونا رفتن عقب به حساب بخوابن .
ماهم رانندگی کردیم بعد یه مدت که اروم حرف میزدیم کمی بحث جدی شد .در گوشی حرف میزدیم واقعا کارمون مشخص بود چه خبره داریم حرف خصوصی میزنیم یا سکسی .کمی گذشن کنسول دادیم عقب روی پاش خوابیدم و دست میکشید روی سرم منم دستش بوس میکردم . و راست شدن کیرش رو احساس میکردم .
و یه کم کیرش مالیدم و یادم نیست دقیق چی شد که شروع کردم به خودردن کیرش
و اونا عقب خواب بودن به حساب ما
چند دقیقه ای یک بار میزد به سرم که نخورش ارضا میشه . (یه رمز قرار دادی داریم با هم ) و منم انجام میدادم و یادم رفت بگم خیلی خوابم میامد .
این بعدش شوهرم بهم گفت که یا بار داشتی خواب میرفتی و نزدیک بوده کیرم بره تو حلقت و عق بزنی

خب مانع میشدیم از ارضا اما دیگه یه جا نتونست کنترلش کنه . یادمه پاهاش سفت شدن و گاز میداد به ماشین چه گازی
خلاصه ابش امد و ریخت رو لباسش و شلوارش .
سریع پنجره رو داد پایین چون بوی منی خیلی زیاد بود .عقبی ها بیدار شدن گفتن چرا پنجره رو باز میکنی تو این سرما گفت حالم داره بهم میخوره .
اما خیلی بوی منی زیاد بود تو ماشین و تا دو سه دقیقه قشنگ بو می آمد یه مغازه دید وایساد رفتیم خودمون مرتب کردیم و کمی اب ریخت رو صورتش و پیراهنش که مشخص نشه چیزی روش ریخته اما مشخص بود . منم رژ لبم رفته بود رو کیرش رو درست کردم و موهام خراب شده بودن وقتی دست میکشید رو سرم درست کردم
هیچی دیگه سوار شدیم و جوری رفتار کردیم که انگار نه انگار اتفاقی افتاده
و صد درصد اونا هم خر بودن نفهمیدن 🤣🤣 یا نشستن فیلم سوپر زنده نگاه کردن و دمش بالا نیاوردن

نوشته: کون کوچولو


👍 3
👎 19
38901 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

920644
2023-03-28 08:51:50 +0330 +0330

فقط از یه چیزت خوشم اومد،اینکه به شوهرت احترام میزاری و میگی آقامون ،هم قشنگتره هم سکسی تره

1 ❤️

920663
2023-03-28 11:09:25 +0330 +0330

راستی تو که اسمت فاطمیا کون کوچولو هست چند وقته وارد ایران شدی؟ کارگری می کنی یا بنایی هم انجام می دی؟ سر کدوم گذر کارگری پاتوقت هست؟ شبا بعداز کار بری نهضت سواد ٱموزی می تونی یواش بواش سرکارگر هم بشی، ٱفرین کوچولو دست از تنبانت دربیار و کمی لالا کن ـ

0 ❤️

920665
2023-03-28 11:12:03 +0330 +0330

کیر شترای عربستان و خرهای افغانستان و چوپونهای لرستان از پهلو تو کونت با این داستان نوشتنت کس کش

1 ❤️

920885
2023-03-29 16:48:22 +0330 +0330

مگه میشه؟ مگه داریم؟

1 ❤️