شوگر جذاب

1402/02/31

ساعت شیش بعد از ظهر بود
زمستون بود و توی اتاق روی کاناپه نشسته بودیم ،
بار سومی بود که میومدم خونه ش .
خونه خودش تهران بود و آخر هفته ها یا وقتایی که کار نداشت می‌رفت کرج پیش پدر و مادرش .
از پشت بغلم کرده بود و درحال دیدن فیلمی بودیم که انتخاب کرده بود .
هرچند سعی میکردم تمرکز کنم ولی بازم چیزی از فیلم نمی‌فهمیدم .‌
به دستاش که دستام و گرفته بود و گه گاه نازشون میکرد نگاه کردم .
انگشتاش چه قد کشیده بود
عاشق دستاش بودم …
میخواستم برم آب بخورم وی ولی دلم نمیومد از بغلش بیام بیرون . یکم معذب بودم خودم برم . از یه طرفم معذب بودم به خودش بگم که پاشه بره بیاره !
خواستم تکون بخورم که حلقه دستاش و سفت کرد
_کجا ؟؟
خندم گرفت
برگشتم نگاش کردم
_میشه برم آب بخورم ؟
خندید و دستاش و شل کرد
_بذار میارم برات
_نههههه خودم میارم
با تعجب به ریکشن سریعم که با صدای بلند هم گفته شد جواب داد
_چرا؟
ایندفعه آروم و مظلوم گفتم
_زحمت میشه…
لبخند جالبی زد . یه طوری که مثلا موش بخوره تورو .
_اونموقع که هرجا می‌دیدیم همو دلبری میکردی انقد خجالتی نبودی !
_هیچوقت خجالتی نبودم … نمی‌دونم چم شده !
_باشه برای اینکه اینطوری غریبی نکنی با من و خونه و همه چی خودت برو بخور .
_فیلم و نگه دار
_تو که نمی‌بینی
با تعجب نگاش کردم
_چرا نمی‌بینم!؟؟
_مگه میدیدی ؟
_واااا پس نیم ساعته دارم چیکار میکنم
_به دستای من نگاه می‌کنی 🙂
آببب شدمممم
_کیییی گفتهههههه
_ چشمام
_پس تو ام فیلم و نمیدیدی من و میدیدی !
_حداقل من انکار نمیکنم …
لبخند زدم
فیلم استوپ کردم و کامل به سمتش برگشتم ( همچنان بغلم کرده بود )
به صورتش نگاه کردم
چند تا تار موی سفید بین موهای مشکی رنگ شدش خودنمایی میکرد
کنار چشمای مهربونش چین داشت و لبای نازکش بهم لبخند میزدن
گرد چهل و چند سالگی توی چهره ش مشخص بود
خیلی با من فرق داشت
هرچه قدرم جذاب بود و کمتر از سنش به نظر میرسید ولی فاصله سنیمون کاملا توی چشم میزد .
دستم و روی صورتش کشیدم
زبری ته ریشش انگشتام و قلقلک داد
دلم نمی‌خواست چیزی بگم
اونم همینطور
فقط توی چشمای قهوه ای رنگش نگاه میکردم .
چه قدر نگاهش آروم بود و آرامش می‌بخشید.
همچنان صورتش و ناز میکردم
به لباش که نگاه کردم دلم خواست ببوسمش
برخلاف تصوری که از خودم توی رابطه داشتم پیش قدم شدن برام سخت بود …
مخصوصا در مقابل علی…
در کنار اینکه دوسش داشتم و باهم خیلی خوب کنار میومدیم
خیلی ام بهش احترام میذاشتم و برام بزرگ به نظر می‌رسید و…خجالت می‌کشیدم !
خب حقم داشتم …
۲۱ سال ازم بزرگتر بود …
البته هنوز اوایل رابطه بود و شاید سر جمع پنج شیش بار همدیگه رو بوسیده بودیم که اونم هربار خودش اینکارو کرده بود .
حس میکردم ترجیح میده همه چیز آروم جلو بره .
انگار میخواست لذت هر لحظه رو به جونش بکشه .
ولی ایندفعه دل و به دریا زدم و سرم و نزدیک بردم و چشمام و بستم
ثانیه ای بعد فاصلهٔ بینمون و پر کرد و لبام و آروم بوسید …
دلم ریخت …
بوسه های ریز و پشت هم…
حرکت لبای نرمش و روی لبام حس میکردم و از ته دل لذت میبردم.
همیشه از این میترسیدم که نکنه از بوسیدن کسی خوشم نیاد
ولی راجع به علی
اگه دست خودم بود هیچوقت تمومش نمی‌کردم .
همیشه نفساش بوی خوبی میداد .
نمی‌دونم از سیگارش بود یا خوشبو کننده ش یا حتی عطری که به صورتش میزد !
ولی هرچی بود خیلی سکسی بود !
همزمان از پشت کمرم و نوازش میکرد…
یک دقیقه بعد بالاخره ازش جدا شدم و سرم و به سرش چسبوندم و نگاهش کردم
دستم و روی قلبش گذاشتم
اروم میزد
ولی من تپش قلب داشتم .
تاحالا باهم سکس نداشتیم…و توی اون لحظه فقط به این فکر میکردم که احتمالا الان اتفاق میوفته …
قطعا وقتی داشتم میومدم خونه ش این و پیش بینی میکردم .
پس حسابی به خودم رسیده بودم
لباس زیر ست و شیو و افتر شیو و …
یه عطر خفن هم برای این موقعیت گرفته بودم که به همه قسمتای خصوصیم زده بودم .
ولی بدجور استرس داشتم . خیلی خیلی زیاد .
صدای خمارش و کنار گوشم شنیدم…
_میدونی…چه قد سخته که خودم و کنترل کنم…؟
_نکن…
نفسش و سنگین بیرون داد
دستش و آروم روی بازوم کشید
_خیلی حیفی…
گیج نگاهش کردم…زمزمه کردم …
_میخوام با تو باشم
_منو دوس داری؟
تعجب کرده بودم از این حرفاش …
_مگه تو منو دوست نداری؟
_خیلی…
دلم ریخت
_پس چرا همچین سوالی می‌پرسی
دوباره پرسید
_چرا منو دوست داری؟
_نمیدونم
_میدونستی ظاهر من همیشه اینطوری نمی‌مونه ؟ ده سال دیگه تو هنوزم همینقدر قشنگی حتی قشنگ تر … ولی من پنجاه و چند سالمه . میفهمی اینو ؟
_برام مهم نیست هرطوری که باشی برام دوست داشتنی ای …در ضمن…
دستم و آروم روی صورتش کشیدم و با لحن سکسی ای گفتم
_اگه موهات و ریشات جوگندمی بشه سکسی تر هم میشی …
لبخند کجی زد
ادامه دادم
ولی ایندفعه مهربون و آروم …
_میدونی شاعر چی میگه ؟
به چشماش نگاه کردم و زمزمه کردم
_
حتی اگه پیرم بشی دوست دارم
از دیدنم سیرم بشی دوست دارم…
( موهاش و نوازش کردم و ادامه دادم…)
من فدات شم وقتی آروم نمیشی
با من تو درگیرم بشی دوست دارم…
لبخند عمیقی زد که کنار چشماش چین افتاد
دوباره نگاهم و به لباش دادم و آروم گفتم
_علی میخوام… حست کنم
خمار نگاهم کرد
_منم…
انگشتم و آروم روی لب پایینش کشیدم
صورتم و نزدیک بردم و جای انگشتم و بوسیدم…
زبونم و آروم روی لب پایینش کشیدم که خندید
با یه حرکت کمرم و گرفت ، بلندم کرد و گذاشت روی خودش
حالا باسنم روی کیر سفت شده ش بود که از روی شلوارک کاملا برآمده شده بود …
محکم بغلم کرد و شروع به بوسیدنم کرد
لبای نرمش با ولع لبام و می‌بوسید و نفس تندش دیوونم کرده بود
با هربار حرکت لباش قلبم می‌ریخت …
دوست داشتم اون بوسه ها تا ابد کش بیاد …
همزمان داشت باسنم و چنگ میزد و بازی بازی میداد
سینه های سفیدم از زیر تاپ برجسته شده بودن
بوسیدن و قطع کرد و لباش و روی قفسه سینم گذاشت و از روی تاپ سینم و فشار داد …
تاپم و آروم از سینه هام پایین داد
سفیدی و خوشگلی سینه هام خودمم تحریک میکرد چه برسه اون
با شهوت بهشون نگاه کرد و از روی سوتین فشار داد
_خیلی…نازن !
یکم از سوتینم و کنار زدم که نوک سینه م معلوم شد
با لحن تحریک کننده ای گفتم
_اینجوریش و ندیدی …
لبخند کجی زدم و در لحظه تاپم و وحشیانه از تنم در آورد و به همراهش سوتینم و …
و به سمت سینه هام حمله ور شد
سینه راستم و تو دهنش برد آه کشداری کشیدم و سرش و به سینم فشار دادم …حس موهای نرمش زیر دستم تو اون موقعیت … آه
صدای ملچ‌ مولوچش که میومد بیشتر تحریکم میکرد …
کشیده شدن نوک سینه م با دندوناش باعث شد آخ کوتاهی بکشم
طوری میخورد که داشتم دیوونه میشدم
زبون میزد و میلیسید …
بعد چند دقیقه بالاخره از سینه هام دل کند
بلندم کرد و نشوندم رو صندلی و در لحظه شرت و شلوارکم و از تنم کشیده پایین
با دیدن کص خوشگل و تمیزم لبخند کجی زد
و ثانیه ای بعد …
آهم به هوا رفت …
با ولع میخورد و مک میزد … همچین لذتی و تو خوابم نمی‌دیدم
زبونش و که توی کصم عقب و جلو میکرد دیوونه میشدم …
انقد خورد و خورد که خیس خیس شدم …
_علی…
_هووووم
_بکن توم…
با شهوت بهم نگاه کرد
عقب رفت و شلوارش و کشید پایین
کیر کلفتش افتاد بیرون
_میخوام بخورمش…
اومد نزدیک…
کیرش و تو دستم گرفت
سفت سفت بود …
سرم و بردم نزدیک و زبونم و به صورت دایره وار روی نوک کیرش حرکت دادم
چشماش و بست و نفس عمیقی کشید…
بیشتر …
کیرش و توی دهنم بردم و شروع کردم به خوردن…
بالا … پایین …
آروم آروم اینکارو میکردم…
همزمان با دستمم از زیر خایه هاش و نوازش میکردم و به چشماش خیره بودم …
قفسه سینه ش تند تند بالا و پایین میشد …
چه قد سکسی بود !
کم کم سرعتم و بیشتر کردم
تند تند کیرش و تو دهنم عقب و جلو میکردم
نوک کیرش که به سقف دهنم میخورد دلم میخواست عق بزنم که درکمال تعجب حتی همونم تو اون لحظه تحریک کننده بود !
انقد ادامه دادم که طاقتش طاق شد .
خودش با دستاش سرم و نگه داشت و تو دهنم تلمبه زد…
صدای شدید ضربه هاش تو دهنم اتاق و گرفته بود
یکم بعد کشید بیرون
دستم و گرفت و با سرعت به سمت اتاق خواب رفت
پرتم کرد رو تخت
_دیگه…صبر ندارم …
لبخند ریزی زدم
خوابید روم و …
شروع کرد به بوسیدنم
همزمان کصم و می‌مالید تا دخول سخت نباشه
ولی…نیازی نبود !
خیس خیس بودم …
چند لحظه بعد
بعد از این که کاندوم و روی کیرش کشید
سر کیرش و روی کصم تنظیم کرد …
نگاهم کرد و آروم گفت
_کاش خودت و تو این حالت میدیدی که چه قد سکسی ای!!!
_علی…
_هوم…
_جرم بده…
اینو که گفتم در لحظه کیر کلفتش و محکم فرو کرد تو کصم …
ضربه ای که به کصم زد باعث شد تقریبا جیغ بزنم
با قدرت تلمبه میزد
با هر بار عقب و جلو کردن کیرش توی کصم میمردم و زنده میشدم …
لبام و چنان می‌بوسید و مک میزد که مطمئن بودم کبود میشه
و همزمان کیر گنده و سفتش توی کص داغ و خیسسسسم عقب و جلو میشد …
اوف…
کیرش و کرده بود توم… تا ته…
کیر بزرگش…
کیر کلفت بززگشششششش تو کصصص آبدار و تپلم بود …
و با قدرت داشت میگاییدم !!!
سرش و کرد تو گردنم…
_بکنمت آره ؟؟؟؟؟
_اووووم…بکن تو…تا تههههه بکن توووووم…
حس میکردم با این حرفا بیشتر تحریک میشه همون طور که خودم میشدم …
_جرت بدم آره ؟؟؟؟
_ارهههه…کیر کلفتت و بکن توم…پارم کن عشقم…علی جرم بده …
صدای تلمبه هاش و می‌شنیدم و بیشتر روانی میشدم …
چند لحظه بعد
به شدت شروع به لرزیدن کردم
داشتم ارضا میشدم
بلند بلند اسمش و صدا میزدم و ناله هام داشت تبدیل به زجه میشد !
_تند تررررر
با آخرین تلمبش جفتمون همزمان ارضا شدیم و افتادیم رو تخت …
هیکل مردونه ش و بغل کردم و کمرش و آروم آروم نوازش کردم
_بهترین حس…زندگیم بود !
خمار نگاهم کرد و لبخند بی‌حالی زد
_برای منم
_بخواب عشقم…
ثانیه ای بعد جفتمون بیهوش شده بودیم …
.
.
.
این تصوراتم بود نه خاطره .
درباره خودم و کراشم .
و بار دوم بود که برای شهوانی می‌نوشتم .
امیدوارم خوشتون اومده باشه ❤️

نوشته: گوبلین


👍 22
👎 2
42501 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

929003
2023-05-21 02:04:53 +0330 +0330

تگ عاشقی و شوگر رو دیدم و خندم گرفت 😂😂😂
یاد جمله معروف
آخر عشقای امروزی غسل جنابت میکنم قربت الی الله است افتادم

2 ❤️

929069
2023-05-21 09:39:09 +0330 +0330

خوشمان آمد

1 ❤️

929078
2023-05-21 10:55:41 +0330 +0330

یه کامنت و خوندم حس کردم اینو بگم بد نیست
شوگر و فقط به حساب فاصله سنی ای که باهاش داشتم نوشتم همین.
نه اینکه مخلص و سینه چاک پولش باشم …
خوشبختانه از اون لحاظ خودم تامین ام.
من دوسالی میشه عاشق این آقا ام ولی چیزی نگفتم هیچوقت بهش…برا همین هشتک عاشقی رو هم اضافه کردم …
امیدوارم خوشتون بیاد به هرحال …

4 ❤️

929133
2023-05-21 18:20:30 +0330 +0330

یه شوگر جذذذااااااب بیاد آشنا شیم لطفا 😘

4 ❤️

929461
2023-05-23 15:12:39 +0330 +0330

آخرش ضدحال زدی کاش یکی همینجوری گیر ماهم میومد

1 ❤️

929656
2023-05-24 16:49:23 +0330 +0330

خوب بود عزیزم ولی از این موضوع و استارتت از داستان میتونی یه داستان پنج قسمتی بسازی
خیلی خوب میشه

1 ❤️