صیغه زندگی من (۱)

1401/07/28

صیغه ، زندگی من
قسمت اول
سلام این داستان زندگی من و نیاز جنسیمه کاملا واقعیه فقط برای شناخته نشدن اسم رو تغییر دادم اولش بگم بی غیرت نیستم و از بی غیرتا متنفرم و باورم این بی غیرتا باعث بدبختی ایرانن
این داستان اول منه اگه غلط داشت ببخشید
قسمت اول من وصیغه
اسم من حسامه متولد سال 74 هستم بچه یکی از محل های آپارتمان نشین و خیلی مذهبی تهران هستیم سال 88 من یک نوجوان 14 ساله بودم ما طبقه سوم یک آپارتمان زندگی می کردیم من پسر درس خون و مذهبی مسجدی بودم تازه تازه داشت سیبیلام در می اومد از پارسال زیر بغلم و زیر شکمم مو درآورده بود ولی به خاطر آموزش های پرورشی مدرسه درست نبود و تو بسیج هم که عضو بودم از این چیزا یاد نمی دادن مو های زائدم فابریک مونده بود و نمی زدم تو ساختمون ما هر طبقه دو واحد داشت واحد رو به رویی ما یک زن 45 به اسم نسرین خانوم که من بهش می گفتم خاله نسرین زندگی می کرد نسرین خانون 4 تا بچه داشت که همه ازدواج کرده بودن و شوهرشم 5 سال قبل تو تصادف از دست داده بود پارسال برای آخرین بچش که یک پسر 24 ساله هست زن گرفت و از پارسال تنها زندگی می کنه البته هر جمعه خونشون شلوغه خاله نسرین با مامان ناهیدم خیلی رفیق بود با این که مامانم 10 سال ازش کوچیک تر بود بابای من هم شغلش طوری بود که باید می رفت ماموریت اکثرا هر بار که ماموریت می رفت 2 الی 5 ماه خونه نمی اومد و من مامنم تنها می موندیم خواهرم که ازم 4 سال بزرگتره دو ساله ازدواج کرده و الان حاملست و پا به ماه خاله نسرین تقریبا هر روز بعد از ظهر که از سرکار می اومد خونه ما بود چون من رو بچه می دونست جلو من حجاب نمی گرفت و پیش من با شلوارک و رکابی می گشت و چون آسانسور داشتیم می دونست نامحرم تو طبقه ما نمیاد با همون حجاب از خونه خودش تا خونه ما می اومد یبار که سبزی خریده بود آورد خونه ما برای تمیز کردن با مامانم نشسته بودن و تعریف می کرد از هر چیزی می گفتن اینون بگم که هم مامانم چادری مذهبی بود هم نسرین خانوم واسه همین حواسشون بود که غیبت نکنن ولی چون هردو زن بودن و از شوهراشون دور به هم تیکه های جنسی می داختن فک می کردن من بچه ام و نمی فهمم ولی اون روز نسرین خانوم هی مجبور شود بلند شه و بره دنبال چیزایی بشین این بلند شدن و نشستن باعث شد که شلوارش از پشت تا وسط باسنش پایین بیاد و چاک کنش پیدا بشه من هم برای اولین بار بود نسرین خانوم رو این طور می دیدم ناخداگاه نگاهم از تلوزیون می رفت به چاک باسن نسرین خانوم سفید توپل رفنه رفته دیدم کرم داره با لذت راست می شه خیلی حال می داد ضربان قلبم بالا رفته بود اولین بار بود بدن ی زن به خصوص اونجاشو می دیدم همین طور ی نگاه به چاک عقب نسرین خانوم بود و ی نگاهم به تلوزیون نمی دونم چی شد که نسرین خانوم یهو پاشد بره چی بیاره که برگشت به جلوی شلوار من نگاه کرد خیلی ضایع بود مامانم هم دید خجالت کشیدم ولی خودمو زدم به اون راه و به تلوزیون نگاه کردم وقتی نسرین خانوم برگشت دامن تنش کرده بود
مامام بهش گفت: چه عجب خوشگل شدی بلخره فهمید ادم تون این خونه هست
نسرین خانوم هم گفت: الهی قربونت برم ناهید جون اصلا حواسم نبود اون پشت چه خبره دره پیدا بود آدم هم بشره دیگه توی این سن فضول می شه چشمشو دوخته بوده به دره دیگه مراعات می کنم ببخشید
مامانم گفت: قربونت برم نسرین جون شوخی کردم وگرنه اگه بامن باشه می خوام آدم حال که بلخره هرکسی بچشو دوس داره
نسرین گفت: این که کاری نداره می خوای چشم گوش آدم باز شه بفرستش پیش خودم شب جمعه هم ی دل از عزا در بیارم هم آدم سرحالی بشه
مامانم گفت: انگار بدتم نمیادا از خداته
نسرین: گفت چرا بدم بیاد بیوه ام دیگه ی قبلتو حلالش می کنم
مامانم گفت: ای پروی بی حیا
نسرین هم گفت: منظورت از پرو روفهمیدما
مامانم هم گفت: دقیقا منظورم همونه بعد هر دو خندیدن
گذشت چن وقت بعد اسفند ماه شد مامانم هم مجبور بود بره پیش خواهرم چون دیگه نزدیک زایمانش بود خواهر تو شهر های نزدیک تهران زندگی می کرد من مدرسه می رفتم مجبور بودم خونه باشم واسه همین مامانم به نسرین خانوم می سپرد که برام نهار درست کنه نسرین خانوم هم ساعت 4 از سر کار می اومد برام هم شام درست می کرد یکم زیاد درست می کرد که بقیش بمونه برای نهار فردا تا فردا از مدرسه می اومدم نهار گشنه نمونم چند روز بعد نسرین خانوم سرکار نرفت وقتی از مدرسه اومدم منو صدا کرد خونشون گفت بیا نهار وقتی رفتم خونشون مثل همیشه پیشم با شلوارک و رکابی گشت
موقع نهار به هم گفت: حسام جون خاله به بچه ها گفتم بیان کمکم برای خونه تکونی شب عید انقدر مشکل داشتن که نتوستن بیان اگه می شه دو سه روز منو مدد بدی من خونمو تمیز کنم احتمالا مامانت سر زایمان خوهرت نتونه خونه تکونی کنه بعدش کمکت می کنم خونه تکنی کنی قبوله
منم گفتم: مشکلی ندارم ولی باید از مامانم اجازه بگیرم
گفت: خودم زنگ می زنم ازش اجازه می گیرم
از مامانم اجازه گرفت گفت بریم خرید رفتیدم خرید نسرین خانوم ی پراید سفید داشت رفتیم بازار یکم لوازم بهداشتی و شستشو خرید بعدشم رفتیم خرید لباس برای منم ی لباس خرید ولی تو لباس زنونه فروشی فهمیدم برای خودش لباس زیر هم خرید چون بخش لباس زیرش ورود آقایون ممنوع بود ولی چون دیوارش شیشه ای بود توش دیده می شد
وقتی برگشتیم تو ماشین بهم گفت: چرا به لباس زیر زنا این طور نگاه می کردی
گفتم: مگه چطور نگاه می کردم گفت فروشنده گفت پسرتون دیگه بزرگ شده نباید بیاریدش تو این محیط ها
گفتم: نه فقط برام اون لباسه جالب بود که هیچی رو نمی پوشوند سوراخ بود واسه همین بهش نگه می کردم
گفت: اون لباس زیر نیست لباس زن و شوهریه برای شب جمعه
من از خجالت سرخ شدم حرف نزدم
گفت: چی شد خجالت کشیدی پس معلومه می دونی که شب جمعه زن شوهری یعنی چی
گفتم: بله ی چیزای از دوستم شنیدم
گفت: یعنی چی مگه به بلوغ نرسیدی
گفتم: رسیدم گفت خوب پسری که به بلوغ رسیده باید رساله رو کامل بخونه دوستام دیگه چه صیغه ایه
گفتم: رساله خوندم فقط بخش نمازشو گفت پس همشو بخون ، خوب بگو ببینم نشانه های بلوغ پسر چیه
گفتم: صداش کلفت می شه و ی جاهایش مو در میاره
گفت: کجاش
گفتم: زیر بغل اونجا
گفت: منظورت زیر ناف دیگه گفتم بله گفت آفرین درسته ولی اصلش چیز دیگه ایه
گفتم: چی
گفت: تو باید بگی
گفتم: نمی دونم
گفت: اگه آبت بیاد
من دیگه وافعا سرخ شدم
گفت: پس معلوم میاد درسته
گفتم: بله
گفت: می دونی اون آب به چه دردی می خوره
گفتم: بله
گفت: چی
گفتم: برای حامله کردن زن
گفت: آفرین
رسیدیم خونه وفتی رفتیم تو دیگه پیشم لختی نگشت فقط چادرشو در آورد با مانتو مقعنه گشت شروع کردیم به تمیز کاری
گفتم: خاله چرا لباستو در نمی یاری
گفت: چون به بلوغ رسیدی زشته مثل اون رو که خونتون سبزی تمیز می کردم دکلت برام راست می شه
منم خجالت کشیم گفتم: اون به خاطر چیز دیگه بود
گفت: چی
گفتم: از پشت شلوارتون بد بود
گفت بد بود باید نگاه کنی و تحریک بشی من از مامانت 10 سال بزرگترم زشته
گفتم ببخشید دیگه تکرار نمی شه
گفت تقصره منم بود که نمی خواستم قبول کنم تو دیگه مرد شدی و نیاز داری
بعدش ادامه دادیم به کار یکساعت بعد هر دو خیس عرق بودیم از تمیز کاری
گفت: من دیگه تحمل ندارم برو رسالو رو از روی تاقچه بیار
رفتم رساله رو آوردم
گفت: می دونه ازدواج موقت چیه
گفتم: نه
گفت: نمی دونی صیغه چیه
گفتم: نه
رساله رو داد بهم گفت: برو بخش ازدواج دنبال احکام ازدواج موقت باش من برم ی چایی بیارم بخوریم
گفتم خاله اگه می شه آب خنک بیار خیلی گرمه چایی نمی چسبه
گفت: باشه ، رفت من رساله برداشتم گشتم وقتی پیدا کردم شروع کردم به خوندن
نسرین گفت: پیدا کردی
گفتم: بله
گفت: پس بلند بخون ، من هم احکام صیغه رو خوندم بعد این که تموم شد نسرین با شربت آبلیموم اومد گفت : فهمیدی
گفتم آره فقط یعنی الان با ی بسم الله من و شما زن شوهر می شیم
گفت ی بسم الله و ی صیغه که من می خونم و ی قبلتو که تو می گی و ی مهریه که باید بهم بدی
گفتم: آخه یجوریه فرقش با زنا چیه اون وقت
نسرین بهم بد نگاه کرد گفت: حالا کی گفته که من می خوام بهت بدم قرار فقط محرم شیم که جلوت راحت بگردم
گفتم: اون وقت تحریک نمی شم
گفت: اگه تحریک بشی دیگه گناه نیست ثوابه
گفتم: خوب باشه
اون موقه هزار تومن پول توی جیبم بود گفتم همین رو دارم خوبه گفت خوبه فقط تا امشب زن شوهر شیم بعد صیغه رو خوند من هم گفتم قبلتو بعد پاشد جلوی من کاملا لخت شد حتی شورتشو هم درآورد
گفتم: خاله زشته
گفت: خاله کوفت آدم به زنش نمی گه خاله باید بگی نسرین جون عشقم
گفتم: باشه
گفت: خوب بگو
گفتم: نسرین جون
گفت: آفرین شوهر کوچلوی من شربتو بخوریم و پاشیم کلی کار داریم
من هی حواسم پرت سینه و لای پای نسرین می شد هی سرخ می شدم
گفت: خجالت نکش عزیزم من تو آلان زن و شوهریم
پاشو گزاشت رو مبل دیگه کاملا کش سفیدشو می دیدم یکم ته ریش مردونه داشت
گفت: دست بزن شوهر گلم
گفتم: خاله زشته خاجالت می کشم
زد تو گوشم یکم محکم بود بی شعور آدم به زنش می گه عشقم نه خاله
گفتم: چشم
گفت چشم چی
گفتم چشم عشقم
کفت حالا دست بزن
من دست زدم حس خوبی بود شربتشو خورد و با دو دستش لای کصشو باز کرد گفت توشو ببین دیدم یکم خیسه
گفتم: خاله جیش کردی دباره زد تو گوشم
کفتم: ببخشید عشقم چرا خیسه
گفت: چون تحریک شدم ما زنا وقتی تحریک بشیم آب ترشح می کنیم انگشتت بده
انگشت وستمو گرفت کرد توی ک
ش حس قنشنگی بود کرم راست شده بود
نسرین گفت: داری حال می کنیا شلوغ راست کردی
گفتم: دست خودم نیست
گفت: طبیعه اگه راست نمی کردی مریض بودی ، نمی خوای بهم نشونش بدی
من با خجالت درش آوردم نسرین گرفت دستش گفت: ببین اگه به کسی بگی که منو تو صیغه کردیم هم آبروی من می ره هم آبروی تو هم این که من به خاطر آبروی بچه ها این دودولتو از ته می برم
گفتم: مگه خرم اگه به کسی بگم مامان و بابام بفهمن منو می کشن
گفت: نترس نمی تونن کاریت کنن چون کارت کاملا حلال و قانونیه فقط من بد بخت می کنن که چرا پسرمون رو اغفال کردی
گفتم نترس نیمگم عشقم
دستش دور ک
رم خیلی حال می داد باعث می شد مهروبون بشم و حال کنم بهش بگم عشقم خیلی کیف کرد بادستش بالا و پایین کرد لذتش باور نکردنی بود برام دیگه صدای سیس مانند از خودم نا خدا گاه در آوردم از سر لذت زیاد
نسرین گفت: جونم شوهر کچلو داره حال می کنه پاشو بریم دسشویی
رفتیم دسشویی کف دستش مایع دسشویی زد گفت شلوار و شورتمو در بیارم بعد برام جق زد خیلی حال می داد
گفت: تک خور تو هم به من حال بده خوب
گفتم: چی کار کنم
گفت: من برات جق می زنم تو هم ممو بخور انگشتم کن
من همین کار کردم چن دیقه ای آبم اومد تو کف دستش گفت خب دیه بشین جیش کن بعد خودتو بشور کلی کار داریم وقتی از دسشویی اومدم دیدم شورت تنش کرده من شورت و شلوار تنم نبود گفتم عشق چرا شورت پوشیدی گفت واسه این که حواست به کار باشه تو هم شورتتو بپوش من شورت پوشیدم و بقیه لباسامو در آوردم هر دو فقط شورت داشتیم خیلی تو اون حالت کار کردن برام حال می داد تا شب کلی کار کردیم موقع شام شد همون شکل نشستیم شام خوردیم بعد
گفت: دیگه تا تمون شدن محرمیتمون کم مونده پاشو بریم روتخت رفتیم روی تخت همه چیز رو مثل معلم بهم یاد می داد که چی کار کنم بیشتر لذت ببره بهم گفت ممه هاشو بخورم و انگشتش کنم که ارضا بشه خواستم بکنم تو کش
گفت: نمی شه صیغه عدم دخول خوندیم نمی تونی بکنی توش حرومه انگشت کن تا ارضا بشم من قبول کردم رو تخت دراز کشیده بود ناخداگاه ک
شو بوسیدم
خیلی حال کرد گفت: به پا ترشحاتم دهنت نره نجسه
اون ترشحات ی بوی خاصی می داد که هم بد بود هم شهویتیم می کرد
چوچلوشو نشون داد گفت: اینو با انگشتت بازی بده با ی دست دیگت انگشت کن
منم چوچولشو لیسیدم و انگشتش کردم بعد چند دیقه به شکل آه گفت ای وایییی بعد ساکت شد منو زد کنار چند ثانیه ساکت بود
بعد یک دیقه بلند شد گفت: بریم حموم
رفتیم حموم همه بدنمو به خصوص کرمو با صابون شست بعد دهن گرفت خیلی حال می داد می گفت: کاش کاندم می گرفتم نجاست دهنم نره
بعد صابون داد دستم من براش کل بدنشو کفی کردم بعد ک
رمو صابونی کرد گفت: بکن لای لنبه های کنم بزار آبت بیاد
خیلی حال می داد کون بزرگ سفیدشو می کردم بعد چندیقه آبم اومد گفت: بسه دیگه بیا غسل کنیم بریم نماز خواب فردا دوباره صیغه می خونیم این بار دخولی غسل کردیم رفتیم
فردا بعد از ظهر که از مدرسه برگشتم دباره نسرین خانونم منو صدا کرد گفت: حسام جون خاله بیا
منم رفت تو بازم جلوم حجاب می گرفت گفت: صیغه دخولی می خونم مهریه چی می دی منم دباره هزارتومن پول نشونش دادم
گفت: قبوله تا یک هفته زن و شوهر شیم صیغه رو خوند گفتم قبلتو بعد دباره لخت شد تا بهش دست زدم
گفت: وقتی کار تموم شد می دم بکنی توش شوهر کچلو دودلتو بخورم
رفتیم سر نهار بعد نهار منو لخت کرد و لخت کار کردیم وقتی کار خونه تموم شد گفت: بریم حموم
رفتم حموم بدنمو قبل خیس شدن واجبی زد بهم یاد داد چطور مو های زائدم بزنم حتی لای ک
نمم واجبی زد بعد تموم شد واجبی داد دستم گفت من براش بزنم. از زیر بغلش شروع کردم تا لای کنش رو واجبی زدم وقتی تموم شد گفت تو خودتو بشور من شستم مثل دوران کودکیم بدمنم کاملا بدون مو شد خیلی حال می داد دلم می خواست کر خودمو بخورم انقدر که دوس داشتنی شده بود بعد من نوبت نسرین شد وقتی خودشو شست تازه فهیمدم ک* یعنی چی آینه شده بود خوشگل خوردنی و دوس داشتنی بعد کل بدن همو با کف سشتیم بعد رفتیم رو تخت یهو از کشوی کنار تخت یچیز در آوردی برام یکم خورد تا راست و سفت بشه بعد اون بسته رو باز کرد تازه فهمیدم کاندمه تا حالا کاندم ندیده بودم گزاشت روی کرم با دهن کشید روش خیلی حال می داد گفت کاندم با طعم انار گرفتم تا برای شوهر کچلو بخورم دیگه نگران نجاست نباشم که بره دهنم بعد شدیدن برام ساک زد انگار کی می خواست آب از شیلنگ بکشه خیلی سفت و جدی کمتر از دو دیقه آبم ادم حس خیلی خوبی بود
گفتم: نسرین جون من می خواستم بکنم تو ک
ت چرا نزاشتی
گفت: کار دارم پا شو برو دسشویی کاندمتو درآر جیش کن خودتو بشور بیا
من رفتم همین کار هار رو کردم اومدم زانوهام به زور راست می شد انگار بهم فشار اومده بود وقتی برگشتم با عشوه گفت: اومدی شوهر عزیزم بیا که حلاکم این ناناز من الان 5 ساله رنگ کر به خودش ندیده بیا بکن توش
تا اومد روش خواستم بکنم توش گفت: یواش چته چرا انقدر هولی براز کاندم بکشم روش بعد
گفتم: برای چی
گفت: نکنه می خوای بریزی توش حامله شم بابا بشی
گفتم: نه
گفت: پس بزار کاندم بکشم
دوباره از کشو کاندم درآورد به همون روش کشید روش بعد خوابید لنگاشو داد هوا گفت: منتظرم شوهر عزیزم
تا اومد بکنم کفت: چته چرا انقدر هولی چرا وحشی شدی
گفتم: چی کار کنم
گفت: ده دیقه نیست بهت حال دادم الان نوبت منه بهم حال بده ارضام کن
گفتم: نمی زاری که بکنم توش
گفت: درسایی که بهت دادم یادت رفت
گفتم: آهان ببخشید
حرفایی که دیروز یادم داده بود رو انجام دادم رفتم سراغ لباش ازش لب گرفتم همزمان ممه هاشو می مالیدم بعد رفتم سراغ چاک سینش لیس زدم بعد نوک ممه هاشو انقدر لیسیدم و مک زدم که شهوت تو صورتش مشخص شد بعد رفتم سراغ ک
ش انقدر چوچولشو لیس زدم و انگشتش کردم که خودش به زبون اومد بسه دیگه چرا نمی کنی
گفتم: چشم عشقم
خوابیدم روش یکم شکم داشت ولی خیلی حال می داد تا کرمو گزاشتم دم کش خودش راهنمایی شد تو سوراخ خیس آب بود تو این مدت پیش نوازی که می کردم کرم یکم خوابیده بود حالت نیم شق گرفته بود همین که توش یکم تلمه زدم دوباره راست شد مثل سنگ شد لذتش قابل وصف نیست سروراخ خیس و گرم و سرسری دلم می خواست بدون کاندم بگامش ولی اجازه نمی داد همین طور که تلمه می زدم لذت تو صورتش می دیدم نوک ممه هاش شق شده بود انگار می خواست به بچه شیر بده همزمان با تلمه زدن نوک ممه رو هم هی بوس و لس موک می زدم صداش در اومده بود به شکل آه می گفت: لعنتی تو مگه چن سالته مثل حرفه ای ها داری ک می کنی بکن منو قربونت برم عزیزم بکن
هی تلمه می زدم خیسی سوارخش بیشتر می شد یدفه ی آه جیق ماننده ریز کشیرد بعد گفت: ای وای
با دستش دهنشو گرفت بعد سوارخش ضرابان شدید زد بعد خسیسی بشتر شد چند ثانیه ساکت شد بعد گفت: بسه دیگه بجنب من ارضا شدم
گفتم: باشه آخه تازه ارضا شدم نمیاد
گفت: یکار بکن بیاد
تندتر تلمه زدم تا بیاد خیلی خسته شدم گفتم: نمیاد چی کار کنم
گفت: بخواب رو تخت
خوابیدم مثل حالت دسشویی نشست روش تا ته رفت توش حالا بالا پایین می کرد گفت: عجب کمری داری چرا نمیاد
گفتم: نمی دونم شاید چون تازه ارضا شدم گفت: می دونم چی کارت کنم
کروم در آورد آروم برد سمت سوراخ عقبش گفت :می خوام کاری بکنم به واسه حاجی خدا بیامرز(شوهرش) سالی یبار به زور می کردم
چون 14 سالم بود ک
رم نازک بود سایزم هم 14 بود خیلی راحت رفت توش بعدش گفت: خدا شما مردا رو لعنت کنه که به سوارخ کن ما زنا رحم نمی کنید
گفتم: من از ک
ن بدم میاد توش کثافته جلو دوست دارم
گفتم: معلوم می شه
بعد یکم تلمه زدن دیدم خیلی سوراخشت تنگ شد یهو ی لذت وحشت ناکی از کرم گرفت تا پا ها و شکمم رو فرا گرفت انگار جونم از سر کرم زد بیرون خیلی حال داد البته بگم بوی خیلی بدی تو اتاق پیچید با این که هیچ کثافتی بیرون نیومد
وقتی ارضا شدم گفت: قیاف رو ببین حالا نمی ری خونت بیفته گردنم مامانت بگه جون پسرمو سر کرش گرفتی
یک بعد حالم جا اومد ک
رم خوابید از سوراخش سر خورد اومد بیرون لم داده بود روم بعد خوابید کنارم بهم فشار اومده بود واقعا طاقت این همه لذت رو نداشتم گفت: نمی خواد از جات تکون بخور خودم تمیزت می کنم شوهر عزیزم دسمال کاغذی رو برداشت خودشو بعد بدن منو تمیزی کرد بعد کاندم رو برداشت کروم تمیز کرد گفت: نمی خواد بری خونتون امشب کنارم بخواب باشورت ، زن شوهری
گفتم: باشه بعد بلند شد رفت آشپز خونه چند دیقه بعد با ی کیک و آب میوه اومد گفت: بیا شوهر عزیزم بخور جون بگیری این هفته فقط باید منو بگایی عقده این 5 سال ندادن رو دربیاری
کیک آب میوه رو خوردیم بعد خوابید کنارم گفت: واقعا خجالت آوره شوهرم 10 سال از پسر کوچکترم کوچیک اگه کسی بفهمه آبروم رفته
گفتم: راستش من حس خوبی ندارم حس می کنم داریم گناه می کنیم این همون زناست دیگه فقط با ی جمله عربی
گفت: این حرف رو نزن صیغه جز احکام دینه و برای شرایط اضطراری گزاشته شده
گفتم: یعنی چی اضطراری
گفت: یعنی همی که تو چاک ک
ن منو دیدی تحریک شدی چیزی نمومنده بود بری حموم گناه کنی
گفتم: من گناه کبیره نمی کنم خود ارضایی گناه کبیرست
گفت الان میل جنسیت کمه می تونی خودتو کنترل کنی یکم که بزرگتر بشی دیکه بهت فشار میاد خدایی نکرده می سراغ گناه
گفتم: با این حال بازم من حس می کنم زنا کردیم
گفت: خوب پس چرا زنا کردی
گفتم: چون رساله نوشته بود حلاله من قبول کرد وگرنه دلم راضی نیست
گفت: ببین اصل قضیه این که اسلام نمی خواد هیچ کی بدون کر بمونه در عین حال نمی خواد خیانت بشه
گفتم: یعنی چی گفت یعنی این که زن شوهر دار می تونه زنا کنه ولی نمی تونه صیغه بشه این یعنی امنیت جنسی
گفتم: عجب دین باحالی داریما بکن ثواب ببر گفت: اره روایت داریم هر قطره آبی که از غسل جنابت حاصل از مجامعت زن شوهر ریخته بشه کلی گناه از زن و شوهر بخشیده پاشو بریم غسل کنیم بیام بخوابیم
گفتم: نه من واقعا جون ندارم اگه می شه بخوابم صبح برم
کفت: هر طور راحتی من الان می رم تو برای نماز صحبت غسل لازم
گفتم: باشه
شب رو خوابیدم نسرین جون صحب بیدارم کرد گفت: پاشو 5 دیقه دیگه نمازت قضا می شه پاشدم گفت ای وای حال چی کار کنم برم حموم قضا می شه
ی سنگ مرمر زیر تختش داشت گفت بیا تیمم بدل از غسل کن
تیمم کردم و گفتم: یعنی الان دیگه جنب نیستم گفت: نه
گفتم: برم وضو بگیرم پس
گفت : نمی خواد این مثل غسل جنابت بجم نماز بخون
همون طور با شورت نماز خوندم نمازم تموم شد
گفت :خیل دیگه با خدا صمصی شدی با شورت نماز می خونی
گفتم :من تو استخر همیشه با شورت می خونم اشکال نداره
گفت :می دونم شوخی می کنم پاشو بریم صبحونه بخوریم مدرست دیر نشه
گفتم :چشم همسر عزیزم همون طور با شورت رفتیم سر صبحونه
سر میز صبحونه گفت: می دونی اگه پسرام بدونن مامانشون رو گاییدی چی کارت می کنن گفتم هیچ میان دستمو می بوسن می گن مرسی که مادرمون رو ارضا کردی نزاشتی بره جنده بشه
گفت: ای پروی بی حیا بفهمن مادرتو جلوی چشت می گان
گفتم: مامانم شوهر داره نمی تونه صیغه شه
گفت: اونا عصبانی می شن بدون صیغه می کنن
گفتم: بسه دیگه از این حرفا نزن
گفت: چی مادر اونا مادر نیست مادر تو مادره
گفتم: مادر من شوهر داره مادر اونا بیوست فرق داره
گفت: یعنی اگه مادرت بیوه باشه مشکلی نداری صیغه بشه
گفتم: نمی دونم نه چرا باید مشکل داشته باشم وقتی حلال و قانونیه
بعد لباس پوشیدم رفتم مدرسه

این داستان آشنایی من با صیغه بود که همشون مدیون نسرین جونم تو ادامه قرار اتفاقات سال 99 رو بنیویسم این که چطور مامانم صیغه شد الان باز خورد ها رو می خونم خوب بود قسمت های بعدم می نویسم.

نوشته: حسام


👍 40
👎 11
113701 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

899547
2022-10-20 00:33:51 +0330 +0330

خوب بود بازم بنویس

0 ❤️

899550
2022-10-20 00:59:25 +0330 +0330

من نمیفهمم چرا داستانای شهوانی لحنشون اینطور شده جدیدا؟ “مدد بدی”، “کش” “کر”. کجایین این نویسنده ها؟

1 ❤️

899560
2022-10-20 01:21:58 +0330 +0330

خیلی غلط املایی داشتی
کر و کش و کن دیگه چیه!!؟؟
بعدم ما اصلا صیغه بدون دخول نداریم اینو دیگه از کجات درآوردی!؟

1 ❤️

899594
2022-10-20 08:40:17 +0330 +0330

خوب بود بنویس

0 ❤️

899603
2022-10-20 11:03:42 +0330 +0330

خوب بود بنویس

0 ❤️

899612
2022-10-20 13:02:38 +0330 +0330

حسام ابنه ای بچه کونی تو رساله نوشته ننه هر چی بسیجیه باید جلوی شوهرهاشون گاییده بشه. برو بکن واسه ننت پیدا کن!

0 ❤️

899645
2022-10-20 23:00:34 +0330 +0330

کرم تو کنت

0 ❤️

899658
2022-10-21 00:50:33 +0330 +0330

خوب پس گو میخوری تو این دسته بندی داستان مینویسی
یه مشت جقی مث خودت بگن آره عالیه بنویس.

0 ❤️

899791
2022-10-21 19:07:55 +0330 +0330

داستانت قشنگ بود ولی میخواستی از زبون بچه بنویسی خوب نبود
شما داری خاطره می‌نویسی یعنی داستان مال گذشته بوده پس نیاز نیس کرم دست بگیری

0 ❤️

899795
2022-10-21 19:45:34 +0330 +0330

عرف ایران تخمی تر از دین و قوانینش هست
از ترس آبرو جلوی نیازهامون رو می گیریم

0 ❤️

899924
2022-10-23 00:05:15 +0330 +0330

تا اونجا که گفتی مذهبی هستی خوندم
کیرم تو مذهب و دین و اسلام و آخوند

0 ❤️

900546
2022-10-28 01:51:24 +0330 +0330

برا مامانت بنویس از این پیرزنه ننویس

0 ❤️

937550
2023-07-14 00:50:40 +0330 +0330

سلام
اگر خانم مطلقه معتقدی هستند که مایل به صیغه باشند ، پیام بدن

0 ❤️