مشکل مالی و بردگی سالی (۱)

1402/06/09

مشکل مالی خیلی بدی خوردم؛ ششصد میلیون لازم داشتم و نمیدونستم کی میتونم پس بدم؛ از همه جا مونده بودم که رفتم سراغ پروین؛ پروین مدیر شرکتی بود که سه سال اونجا کار میکردم و دست راستش بودم و حتی توی خونه و زندگیش رفت و آمد میکردم و همه کارای شخصیش هم انجام میدادم؛ سال آخر همسرم اومد اونجا کار کنه باهاش آشنا شدم و ازدواج کردیم و همین باعث شد که به بدترین شکل ممکن از اون شرکت بیایم بیرون، پروین از دستم عصبانی بود، ولی از اون موقع 5 سال گذشته بود و من الان دستم از همه جا کوتاه بود؛ گوشی رو برداشتم و زنگ زدم؛
+سلام خانم …؛ خوبید ؟
-ممنون، تو خوبی ؟ بفرمایید !
+راستش مزاحمتون شدم، میخواستم بدونم میتونم ببینمتون ؟
-کجایی ؟
+تقریبا نزدیکای شرکتتون
-بیا بالا، به منشی میگم، زود بیا، ساعت 11 جلسه دارم
+چشم الان میرسم خدمتتون، ممنون، خداحافظ…
هنوز خدافظی نکرده بودم که گوشی رو قطع کرد
ساعت 10.35 دقیقه بود، سریع ماشین رو پارک کردم و پیاده رفتم سمت ساختمونی که شرکتش اونجا بود و رفتم بالا، 10.42 رسیدم پیش منشیش، عوض شده بود منشی، گفتم … هستم؛ گفت خانم منتظرتونن، بفرمایید داخل
رفتم تو، از پشت میزش بلند نشد، یکم اخماش توی هم بود
+سلام (با یکم لکنت از جذبش)
-از این طرفا، بشین
+ممنون، خوب هستید ؟ (یکم راحت تر شدم)
-بگو، فکر نمیکنم بعد 5 سال اومده باشی برای احوال پرسی
+راستش یک مشکلی خوردم (سکوت کردم)
-خوب ؟
+(یهو بغضم ترکید) راستش فردا چک دارم، موندم از همه جا، ششصد میلیون کم دارم، نمیدونم تا کی میتونم جور کنم پس بدم، اما همه تلاشم رو میکنم تو اولین فرصت پس بدم؛ بخدا موندم، تو رو خدا اگر میتونید کمکم کنید و … (همینطوری پشت هم التماس درخواست کردم)
-گریه نکن؛ تا یکسال دیگه میتونی پس بدی ؟
+همه سعیم رو میکنم، آره
-اگر نتونی ؟
+سفته میدم، چک میدم، نمیدونم، هرچی بگید
-چکت که به درد خودت میخوره، اگر ارزش داشت به خاطرش اینجا التماس نمیکردی؛ یک وکالت تام میدی از تاریخ یک سال دیگه، اگر ندادی، من میدونم و زندگیت، خوبه ؟
+اگر دادم ؟
-وکالت رو باطل میکنیم؛ واست حق فسخ میزارم در ازای یک برگ چک بین بانکی به ارزش 600 میلیون تومان؛ دیگه ؟
+واقعا بهم کمک میکنید ؟
-البته، چرا به مردی که انقدر خودش رو حقیر میکنه و جلوی من گریه میکنه کمک نکنم ؟
+ببخشید دست خودم نبود، یهو بغضم ترکید
-اشکال نداره، زنت خبر داره اومدی اینجا ؟
+نه، اون فکر میکنه خودم پول چک رو جور کردم
-نمیخوای بهش بگی من کمکت کردم ؟
+از دستم شاکی میشه بفهمه اومدم پیش شما، بعد اون همه اتفاقات…
-مقصر اونا خودت بودی، غیر اینه ؟
+نه خانم
-خوب چکار کنیم الان ؟
+هرچی شما بگید
-من میخوام بهش بگم
+خانم تو رو خدا، هرچی دیگه بگید انجام میدم، هر کاری بگید در ازای این دو لطفی که بهم میکنید انجام میدم واستون، ولی بهش نگید و کمکم کنید
-هر چی ؟
+هرچی بگید خانم
-فردا چک داری ؟
+دیروز بوده تا فردا ازش وقت گرفتم
-فردا اول صبح بیا شرکت، میدونی که از 6 هستم همیشه
+چشم
-اگر همه چیزایی که ازت خواستم رو اوکی بودی؛ کمکت میکنم
+چشم، ممنون خانم
-دستمال روی میز هست (ساعت رو نگاه کردن) برو، فردا میبینمت
پاشدم و دستمال برداشتم و صورتم رو تمیز کردم و برگشتم و خدافظی کردم (با دستش بهم اشاره کرد برو و حتی جواب نداد) و در رو باز کردم و رفتم، مهموناش پشت در نشسته بودن و رفتم؛ فرداش رو مرخصی ساعتی گرفتم و زودتر از خونه زدم بیرون و پنج دقیقه به شیش جلوی در شرکتش بودم و همونجا پارک کردم، ده دقیقه ای گذشت با ماشینش پیچید و رفت توی پارکینگ؛ سریع پیاده شدم و رفتم بالا و پشت در شرکت منتظر وایسادم تا بیان؛ بعد از حدود ده دقیقه از آسانسور اومدن بیرون و کلیدها رو زدن توی سینم و دزدگیر رو زدن
-بازکن درو
در رو باز کردم و کنار در منتظر وایسادم تا برن داخل و منم پشت سرشون رفتم تو
-درو پشت سرت ببند و قفل کن و بیا اتاقم
کارها رو انجام دادم و وارد اتاق شدم و دیدم پاهاشون رو بدون کفش انداختن روی هم روی میز و نشستن روی صندلی شون (قبلا زیاد شده بود پاهاشون رو دیده بودم؛ چه وقتایی که میرفتم خونشون، چه گاهی توی شرکت، چه زمانی که برای تولدشون کفش خریدم، پاهاش سایز 42 بود و کشیده و استخونی و قشنگ بود؛ منم 5 سالی که ازدواج کرده بودم چون زنم علاقه ای به فوت فتیش نداشت و خودم تصمیم گرفته بودم پسر خوبی باشم دیگه سمت این چیزا نرفته بودم، گاهی که خیلی میزد بالا یا داستان میخوندم و یا فیلم نگاه میکردم و در همون حد کفایت میکرد، هر چند قبل ازدواج بارها و بارها شده بود که میس داشتم و بردگی کرده بودم، چه برای میس ها، چه پالیسی برای دوست دخترام و …)
-بشین و اون پوشه رو بردار و بخون و امضا کن، فقط زود باش
پوشه رو باز کردم یک وکالت تام الاختیار بود که تاریخش از 15 شهریور 1402 شروع میشد (دقیقا یک سال بعد) و داخلش نوشته بود که از این تاریخ خانم … اختیار تمام زندگیم و اموالم رو به عهده داره و هر کاری دلش بخواد، حتی غیابی طلاق دادن زنم رو هم میتونه انجام بده و در طول این یک سال من هیچ کاری، هیچ خرید و فروشی رو بدون اجازه ایشون حق ندارم انجام بدم و یکسری بند و تبصره و ماده و نوشته بود اگر تا قبل از 15 شهریور مبلغ 600 میلیون رو به آدرس اون محضری که وکالت رو تنظیم کرده بود ارائه دادم طی یک چک بین بانکی که وکالت نامه به صورت کامل فسخ میشه و اعتبار نداره، وگرنه اگر بشه اون تاریخ و انجام ندم تمام بندهای وکالت نامه فعال میشه؛ امضا کردنش واسم منطقی بود، من میتونستم 600 تومن رو توی یک سال با وام و هر چیزی پس بدم و اینکه سودی هم نمیخواست بگیره، پس امضا کردم همه کاغذها رو گذاشتم کنار که یک کاغذ زیر اونا بود و نوشته بود از امروز به مدت 52 هفته، هر هفته دو جلسه یک ساعت و نیمه در هر مکان و هر جایی که خانم بگن باید در اختیار خانم باشم و هر کاری بگن انجام بدم و این ساعت بین 14.30 الی 16 تعریف شده بود و نوشته بود قبل از ورود به شماره تماسی که بود باید ساعت و تاریخ ورودم رو اعلام کنم و بعد از خروج هم همینطور و همینطور خانم هم باید اعلام کنن تا تایید بشه حضور من و اگر این اتفاق نیافته از وکالتنامه شماره … به ازای هر جلسه عدم حضور، یک هفته کم میشه (آب دهنم رو به سختی قورت دادم و رو کردم سمت خانم)
+خانم ببخشید، منظورتون از هرکاری چیه ؟
-مگه نگفتی حاضری هر کاری بکنی زنت نفهمه ؟
+چرا خانم
-پس منظورم همونیه که تو ذهنته
+فقط خانم ببخشید این ساعت 14.30 الی 16 اگر من اضافه کاری وایسم میشه تایم نهارم (تایم نهارمون توی شرکت 14.15 الی 16.15 بود در صورتی که اضافه کاری وای میستادیم و تا 8 شب شرکت میبودیم
-منم میخوام هفته ای دو روز اضافه کاری وایسی و تایم ناهارت رو بیای پیش هم باشیم، مشکلیه ؟
-فاصله شرکتت تا اینجا هم که ده دقیقه بیشتر نیست، پس میرسی (آمار همه چی رو داشت)
+نه خانم، آخه…
-ببین بانک نیم ساعت دیگه باز میکنه، اگر میخوای چکت پاس شه و زنتم تا سال دیگه که میخوای پولشو بهم پس بدی چیزی نفهمه امضا کن بریم بانک بریزم حسابت، اگرم نمیخوای که پاشو برو وقت منم نگیر (هنوز همونطوری لم داده بودن روی صندلی و پاهاشون روی میز بود و داشتن جعبه سیگار شون رو باز میکردن)
+آخه میترسم
-پاشو گمشو بیرون (یهو همه چیز اومد جلوی چشمم، چکم، آبروم، مشکلاتم و…)
+ببخشید؛ چشم، امضا میکنم (نمیدونستم قراره چه اتفاقی سرم بیاد، اما دلو زدم به دریا و امضا کردم هر سه نسخه رو)
-شماره رو توی گوشیت سیو کن، همه کاغذها رو دسته کن و بزار لای پوشه و بزار روی میزم و زود بیا کفشامو پام کن
پاشدم و همه کارا رو کردم و رفتم سمت میز خانم پروین و خم شدم و کفششون رو برداشتم و گفتم الان پاشون رو میزارن روی زمین که پاشون کنم؛ دیدم هیچ واکنشی نشون ندادن و سریع پاشدم و کفششون رو توی همون حالت پاشون کردم، پاشون رو عوض کردن (روی هم انداختنش رو) اون یکی کفش رو هم پاشون کردم؛ یک نگاهی انداختن سمت کفششون
-کفش چپم کثیفه
یک دستمال از روی میز برداشتم و سریع کشیدم به کفششون و در همون حین پاهاشون رو بردن روی زمین
-پاشو راه بیافت، درو باز کن بریم
(از پروین بگم؛ 178 قدش بود، پاهاش سایز 42، کشیده و استخونی، خودش اندامش خیلی خوب بود، باشگاه میرفت و به خودش میرسید، با اینکه ازم 15 سال بزرگتر بود، اما انگار فقط دو سه سال اختلاف سنی داشتیم؛ خیلی خوش تیپ و خوش لباس بود، همیشه کفشهای مارک می پوشید، با کفشای پاشنه بلندش هیچوقت جوراب پاش نمیکرد، پاهاش خیلی توی کفشاش زیبا میشد؛ هرچند هیچوقت تصور اینکه بردش باشم رو هم نداشتم، اما ابهت و جذابیت خاصی داشت؛ 2 سالی بود از مهندس (شوهرش) جدا شده بود و دخترش رو داده بود به اون و تنها زندگی میکرد، دورادور این چیزا رو ازش میدونستم)
پاشدم و در اتاق رو باز کردم و کنار در وایسادم تا خانم رفت بیرون و بعدش دوییدم و رفتم قفل در شرکت رو باز کردم و همینکه میخواستم در رو باز کنم؛
-نمیخوای ازم تشکر کنی که دارم باهات میام چکتو پاس کنی ؟
برگشتم سمتشون و جلوشون وایسادم
+ممنونم خانم، واقعا متشکرم، خیلی دارید بهم لطف میکنید، امیدوارم بتونم جبران کنم و هرچه زودتر پول رو بهتون پس بدم
-اینطوری خشک و خالی ؟
دستشون رو آوردن بالا و پشت دستشون به سمت من بود و بعد به من با چشماشون اشاره کردم، زیاد خنگ نبودم و فهمیدم باید دستشون رو ببوسم، سر انگشتاشون رو با دستم گرفتم و خم شدم و بوسه زدم پشت دستشون و داشتم سرم رو بلند میکردم
-اینطوری فایده نداره، قشنگ زانو و بزن و تا وقتی نگفتم ادامه بده
جلوشون زانو زدم و دستشون رو دراز کردن جلوی صورتم و اینبار بدون اینکه بخوام دستشون رو بگیرم شروع کردم بوسه زدن روی انگشتاشون و دستشون و هی جابجا میکردن تا بتونم همه جای دستشون رو بوسه بزنم و بعد دستشون رو عوض کردن
-به نظرت بچه های آی تی اگر این صحنه ها رو از تو دوربین ببینن چی پیش خودشون فکر میکنن ؟
ملتمسانه بالا نگاهشون کردم و آب دهنم رو به سختی قورت دادم
-(بلند خندیدن) هاهاهاها، هنوزم رمز دوربینا دست خودمه فقط؛ هر وقت لازم باشه خودم بهشون میگم بازبینی کنن با نظارت خودم؛ خیالت راحت
-پاشو درو باز کن بریم بعدش کار زیاد داریم
پاشدم درو باز کردم و خانم رفتن بیرون به سمت آسانسور
-درو قفل کن، زودتر از من دم در باش و در ماشینت رو باز کن
آسانسور داشت میومد بالا و سریع درو قفل کردم و خانم سوار آسانسور شدن و دویدم سمت پله ها و خداروشکر هنوز طبقه یک بود، رفتم سمت ماشین و در ماشین رو باز کردم و اومدن و نشستن داخل ماشین
-خوبه، داری یاد میگیری؛ بیا بشین بریم
درو بستم و رفتم پشت فرمون
-برو همون بانک تجارتی که حسابام اونجاست
راه افتادم
-خوب، خوشت میاد از این کارا ؟
+نمیدونم خانم
-آره یا نه ؟
+تا حدی خانم
-آره یا نه ؟
+آره
-تهمینه میگفت خیلی دوست داری تحقیر بشی و به یک خانم خدمت کنی
(انگار یک پارچ آب یخ ریختن روی سرم)، برگشتم نگاهشون کردم
-حواست به جلو باشه، خودت میدونی که من تهمینه رو خیلی دوس داشتم، توی احمق رو هم دوس داشتم تا قبل اینکه اون دختره عفریته (زنم رو میگفت) بیاد توی شرکت و تو رو ازم بگیره؛ تهمینه قبل رفتنش که البته دلیل رفتنش هم توی احمق بودی همه چیز رو بهم گفت؛ اینکه با یک خط فیک باهاش قرار گذاشتی و ازش خواستی بردش بشی و بهش خدمت کنی و … (تهمینه یکی از کارمندای شرکت بود که هم سنم بود، حسابی هم خوشگل و داف بود، قبل از اینکه خانمم بیاد توی اون شرکت بهش ابراز علاقه کردم برای بردگی با خط فیک تلگرام، راضی شد، قرار حضوری گذاشتیم و وقتی دید منم، شاکی شد و بعد از دو روز هم دیگه شرکت نیومد که ظاهرا همه چیز رو توضیح داده بوده به پروین خانم)
سکوتی برقرار شد (من همه چیز توی ذهنم مرور میشد)
-اشکال نداره، حالا به جای تهمینه قراره واسه من بردگی کنی، برگه ها رو هم که امضا کردی، هفته ای دو تا یک و نیم ساعت تمام و کمال مال منی؛ بدت که نمیاد به من خدمت کنی ؟ هان ؟
+نه خانم، باعث افتخاره
-خوبه، البته چاره ای هم نداری، مرد بدبخت حقیر
رسیدیم جلوی بانک؛ پیاده شدم و در رو باز کردم واسشون و پیاده شدن و رفتن سمت بانک، درها رو قفل کردم و پشت سرشون رفتم، (دیگه فهمیده بودم داستان چیه و باید چکار کنم، بدمم نمیومد، البته سنش زیاد بود، اما ظاهرا وارد بود، از طرفی هم از زنم میترسیدم که بویی ببره)؛ صاف رفت و نشست پیش رئیس و بگو بخند راه انداختن، منم پشت سرش رفتم، رییس منو شناخت بعد این همه سال، احوالپرسی کرد، اومدم بشینم که
-برو برگه ها رو بگیر مشخصات رو پر کن بیار امضا کنم (با تحکم خاصی گفتن و جلوی رییس حسابی خجالت زده شدم)
+چشم خانم
برگه رو گرفتم و اطلاعات رو پر کردم و مبلغ و شماره حساب خودم رو نوشتم و بردم پیششون و امضا کردن و دادم صندوق و پول به حسابم منتقل شد و برگشتم پیش خانم
+انجام شد، دستتون درد نکنه خانم؛ خیلی لطف کردید بهم
از رییس خدافظی کردن و کیفشون رو به سمت من گرفتن و کیفشون رو ازشون گرفتم و پا شدن و رفتیم، رییس حتی از من خدافظی هم نکرد و محلم نذاشت دیگه؛ دم در در ماشین رو باز کردم و نشستن و رفتم نشستم پشت فرمون و مجدد برگشتم تشکر کنم که
-خفه شو و راه بیافت؛ زنگ بزن شرکت بگو امروز رو نمیری، بعدم برو سمت خونه من، تا ظهر باهات کار دارم؛ انجام دادی پیام میدم که دو جلسه این هفته ات رو اومدی
زنگ زدم شرکت و مرخصی گرفتم و رفتم؛ توی مسیر صحبت زیاد دیگه ای مطرح نشد؛ جز اینکه خانم گفتن
-تهمینه میگفت خیلی دوست داری به صورت کامل تحت سلطه یک خانم باشی؛ آره ؟
+بله خانم
-پس چرا با اون جنده خانم ازدواج کردی ؟ فکر نمیکنم اون از این کارا باهات بکنه
+دوسش داشتم؛ دیگه بعدشم سمت این حس نرفتم
-پس الان بعد 5 سال داری دوباره شروع میکنی
+بله خانم
-دوست داری ؟
+بله خانم
-پس دوس داری تمام و کمال در اختیار من باشی ؟
+شرایطش رو ندارم خانم؛ وگرنه بدم نمیومد
-نظرت چیه طلاقش بدی و بی سگ خونگی من ؟ (اولین بار بود دیگه انقدر رک داشتن صحبت میکردن)
+دوسش دارم خانم
-پس این یعنی منو دوست نداری ؟
+اگر بشه در حد همین جلسه ای بهتون خدمت کنم، ممنون میشم
-خیانت به کسی که دوسش داری نیست ؟
+چرا، اما چاره ای ندارم سرورم؛ شما بهم لطف کردید و منم باید جبران کنم
-خوبه؛ باید ببینم تا آخرش همینطوری پای جبرانت هستی یا نه
+هر کاری بگید انجام میدم
-این یعنی بدون لیمیت هستی ؟
+راستش لیمیت که دارم؛ اما … (حرفم رو قطع کردن)
-پس وقتی لیمیت داری، گوه میخوری میگی هر کاری بگید انجام میدم، فهمیدی ؟
+بله خانم، گوه خوردم
-به گوه خوردنتم میرسه، فعلا خفه شو و برو سمت خونم
توی مسیر زنگ زدن به منشیشون و گفتن امروز احتمالا نیان و یکم با گوشیشون ور رفتن تا رسیدم دم خونشون؛ پیاده شدم و درو باز کردم واسشون و رفتن به سمت در و کلیدها رو دادن بهم و در ورودی رو واسشون باز کردم و رفتن سمت آسانسور
-زودتر از من در خونم رو باز میکنی
دوییدم از پله ها و پنج طبقه رو رفتم بالا و نفس نفس زنان کلید انداختم و در خونشون رو باز کردم و وقتی آسانسور رسید، در آسانسور رو واسشون باز کردم و رفتن سمت ورودی خونه
-بدو بیا اینجا؛ کف کفشام کثیفه، اینطوری نمیتونم برم تو؛ لخت شو و با شرتت کف کفشامو تمیز کن
سریع رفتم داخل و کنار در لباسام رو در آوردم (واقعا توقع نداشتم همه چیز انقدر سریع پیش بره و به این فرصت به همچین جایگاهی برسم)؛ شرتم پام بود یک نگاه به خانم کردم که داشتن براندازم میکردن
-تو تنت میخوای کفشامو تمیز کنی باهاش ؟ یالا درش بیار حیوون
سریع درآوردم و خانم یک نگاهی به کیرم کردن که نیمه شق بود
-خوبه، خوشت میاد؛ بشین تمیز کن کفشامو
و در همین حین برگشتن و پشتشون رو کردن و یک پاشون رو از زانو شکستن و دادن بالا و من کف کفششون رو با شرتم تمیز کردم، بعد یک دقیقه
-تموم نشد ؟
+چرا خانم؛ اگر میشه لطفا اون کفشتون
اون پارو آوردن بالا و اون رو کشیدم و تمیز کردم حسابی
+تمیز شد خانم
برگشتن و با پاشون یکی زدن بهم که یعنی برم کنار و رفتن داخل خونه به سمت پذیرایی (در همین حین مانتو و شالشون رو در آوردن و انداختن روی صندلی میز نهارخوری و الان با یک تاپ و یک شلوار تنگ که قدش 10 سانت از بالای مچشون کوتاه تر بود فقط جلوی من بودن)
-لباساتو جمع و جور کن و زود بیا اینجا؛ البته چهار دست و پا
نشستم لباسام رو تا کردن و مرتب کردن همون کنار در جای جاکفشی و شرتم رو گذاشتم روشون
-کمربندتم به دندون بگیر بیار
+چشم خانم
-بدو دیگه
کمربندم رو در آوردم و به دندون گرفتم و چهاردست و پا رفتم سمتشون، روی مبل نشسته بودن و پاهاشون رو روی هم انداخته بودن، رفتم جلوشون و سرم رو گرفتم سمتشون که بتونن کمربند رو بگیرن از دهنم؛ گرفتن و سرم رو انداختم پایین و همونطور چهاردست و پا جلوشون بودم (قبلا تجربه اینکارارو زیاد داشتم، میدونستم باید چکار کنم و چکار نکنم؛ الانم دیگه جلوی خانم پروین چاره ای نداشتم، قبول کرده بودم که یک سال در خدمتشون باشم) همینکه کمربند رو گرفتن دولاش کردن و یکی باهاش زدن روی کمرم که یکم صدام در اومد و یک آخ کوچیک گفتم
-آخی، دردت گرفت ؟
+نه خانم، راستش یهو بود توقعش رو نداشتم
-خوبه، پس دردت نگرفت ؟ بازم بزنم ؟
+شما مختارید خانم (زبون ریزی رو خوب بلد بودم)
-فعلا هنوز باهات کار دارم، پاشو برو یک چایی بزار، میوه تو یخچال هست پوست بکن بیار واسم و تا وقته مشغولم ظرفارو بشور و آشپزخونه رو مرتب کن
+چشم خانم
پاشدم و یهو برگشتم
+فقط خانم ببخشید
-چته ؟
+میشه شرتم رو پام کنم ؟ اینطوری خجالت میکشم راستش…
-الان تو چیه منی ؟
+برده
-نه، توی اون قرارداد نوشته بود چکار میشی اون ساعت ها ؟
+در اختیار شما قرار میگیرم و هر کاری بگید باید بکنم
-آفرین؛ پس تو از خودت اختیاری نداری که ازم چیزی بخوای، هرچی هم من بگم همونه و باید انجام بدی؛ اوکی ؟
+بله خانم
-پس دفعه دیگه همچین چیزی نشنوم و نبینم، هرچی گفتم بلافاصله باید انجام بشه؛ وگرنه طور دیگه ای برخورد میکنم؛ الانم میخوام پیام بدم که اینجایی، کاراتو کردی گوشیتو بیار که از گوشی تو هم پیام رو ارسال کنم، جلسه امروز، دو روز این هفته ت رو از بین میبره
+بله خانم، چشم، دیگه تکرار نمیشه، ببخشید
رفتم و کارا رو انجام دادم و چایی گذاشتم و میوه پوست کندم و آوردم گذاشتم جلوشون و گوشیمو دادم و رفتم آشپزخونه رو مرتب کردم و ظرفارو شستم و ایشون توی این مدت داشتن فیلم میدیدن و میوه و تخمه میخوردن؛ کارام که تموم شد رفتم جلوشون و زانو زدم، جلوی پاهاشون (که هنوز توی همون کفشای پاشنه بلند بود) پر از پوست تخمه بود
-تموم شد ؟
+بله خانم
-باید سرعتت رو بیشتر کنیا، تو ظرف شستن فکر کنم کندی؛ تو خونه بیشتر به زنت کمک کن دستت راه بیافته
+چشم خانم
-اینجا رو هم تمیز کن
+چشم الان میرم جارو میارم
-خم شو، قشنگ با دهنت همه این پوست تخمه ها رو جمع کن و بخور؛ زود باش
خم شدم و شروع کردم یکی یکی با دهنم پوستای تخمه رو جمع کردن و میجوییدم و خوردش میکردم و قورت میدادم، باز پوست تخمه جدید توف میشد سمتم، روی سرم میریخت، جلوم میریخت و جمع میکردم؛ ده دقیقه ای مشغول بودم که دیگه چند تا دونه بیشتر نمونده بود، خانمم دیده بود داره تموم میشه دیگه تخمه خوردن رو بس کرده بودن، یکی دو تا انگور هم افتاده بود که یکیش زیر کفششون له شده بود و یک تیکه هلو هم افتاده بود که مشخص بود نصفش جوییده شده، به شدت داشتم تحقیر و تحریک میشدم و همه اونا رو جمع کردم و خوردم و اومدم بالا که خانم به کف کفششون که انگور رو له کرده بودن باهاش اشاره کردن
-بلیسش
شروع کردم لیسیدن و تمیز کردم، مزه خاک و انگور له شده بعد از اون مزه های شوری پوستای روی زمین بدک نبود؛ 5 سال بیشتر بود مزه کف کفش رو تجربه نکرده بودم، دوباره حس هام داشتن تازه میشدن؛ کیرم داشت راست میشد، خانم پاشون رو عوض کردن و اون یکی کفششون رو با اینکه تمیز بود نسبتا و چیزی نچسبیده بود لیسیدم و یکم مزه خاکی که داشت رو نوش جان کردم، کیرم دیگه تقریبا شق بود، سرم رو حالت سجده جلوشون گذاشتم که هم بدونن تمیز شده کف کفششون و هم اینکه کیرم دیده نشه
-پاشو وایسا
پاشدم و یهو خانم از خنده ترکیدن
-معلومه خیلی خوش میگذره (و باز میخندیدن)
-خاک بر سر هَوَلِت کنن، هنوز چیزی نشده که شق کردی توله سگ (دفعه اول بود بهم میگفتن توله سگ، البته از اون توله سگای شوخی و خنده بود و باز خندیدن)
-الان حتما بهش دست بزنم، آبشم میپاشه، آره احمق ؟ (یهو جدی شدن)
سرمو انداخته بودم پایین و خجالت میکشیدم
-جواب منو بده احمق سگ، بخاطر لیسیدن کف کفشام شق کردی ؟
-پس اگر میخوای ارضا شی بفرستمت توی جاکفشی، آره ؟
+نه خانم
-نه چی ؟
+راستش بخاطر حجم تحقیری که جلوتون شدم، بزرگ شده
-پس یعنی میخوای بگی لیسیدن کفشامو دوست نداشتی ؟
+چرا خانم، دوست داشتم (به تته پته افتاده بودم)
یهو دوباره زدن زیر خنده
-خاک بر سرت کنن، برگرد خم کن
برگشتم و خم کردم سمتشون، اونطوری که نشسته بودن الان دقیقا کونم جلوی صورتشون بود با یک فاصله ای؛ دستی روی کونم کشیدن؛ یکم مور مورم شد و خودمو جمع کردم
-تهمینه میگفت توی فیلمایی که واسش فرستادی فیلم کون دادن هم بوده، دوس داشتی بدی، آره ؟
هیچی نگفتم و سکوت کردم که یهو یک سیلی محکم به کونم زدن
-دوست داری بدی ؟ آره ؟ قبلا دادی توله سگ ؟
+بله خانم، خیلی سال پیش دادم
-به کی ؟ تعریف کن (همینطوری دست میکشیدن روی کونم و لای چاک کونم و سیلی میزدن به کونم)
+یک خانمی بود، 6 سال ازم کوچیکتر بود، 7 سال پیش (راستی من پژمانم، الان 34 سالمه، سبزه ام، بردگی زیاد کردم قبلاف تو مجردی ها شیطون بودم، تقریبا هر دوست دختری داشتم یکبار پاهاشو لیسیدم)
-خوب ؟
+پاهاش رو میلیسیدم و بهش سواری میدادم؛ جلسه سوم که پیشش بودم خواست کونم رو با خیار بکنه، هرکار کرد تو نرفت، با انگشت و وازلین افتاد به جون کونم، تا سه تا انگشت کرد و بازم کرد، بعد بردم توی دستشویی و کونم رو داخلش رو تمیز کرد و با خیار و بادمجون حسابی منو کرد، اون روز 4 ساعت پیشش بودم و بعدش تا دو روز نمیتونستم درست راه برم، حسابی پاره شده بودم، بعدش هر سه روز که میرفتم پیشش همین داستان بود، بعد از کارای بردگی، کونم رو با خیار و هویج و ماژیک و هرچی دم دستش بود میکرد، البته هیچ وقت دیگه مثل اون روز اول چیزای به اون کلفتی تو کونم نکرد، ولی همونا لذت بخش بود (در همین حین دست میکشیدن روی کونم و لای چاک کونم و سیلی میزدن به کونم و یک انگشتشون رو تا یکی دو بند میکردن تو و در میاوردن)
-بعدش چی ؟ پیش مرد نرفتی تا حالا ؟
+چرا یک بار، یک زوج بودن، بردشون شدم، مرده کیرش خیلی کلفت و گنده بود، میخواست بکنه، هرکار کرد نشد، بیخیال شد
-پس که اینطور؛ بجاش الان تنگ شدی (سعی کردن انگشتشون رو تا آخر بکنن داخل، یکم دردم گرفته بود، بعد 7 سال، یکم خودمو جمع کردم)
-شل بگیر (یکی محکم زدن روی کونم؛ کیرم داشت منفجر میشد، انگشت رو تا ته کردن و در آوردن)
-برگرد و زانو بزن
برگشتم و زانو زدم جلوشون (انگشتشون رو تا ته کردن توی دهنم)
-بلیسش (انگشتشون رو لیسیدم)
-فعلا با کونت کاری ندارم، ولی بعدا شاید حسابش رو برسم؛ امروز اومدی تا خونم رو تر و تمیز کنی، برو جارو برقی بیار و همه جا رو جارو بکش و گردگیری کن، من میرم پشت میزم توی اتاق، جاروبرقی تو اتاق کوچیکه است
رفتم و آوردم و شروع کردم جارو کشیدن و همه جا رو تمیز کردم و مرتب کردم و دستمال برداشتم گردگیری حسابی کردم و گلدون ها رو آب دادم و دورشون رو دستمال کشیدم و دستمال ها رو شستم و پهن کردم روی تراس و حسابی مثل یک کدبانو براشون کار کردم و رفتم دم اتاق زانو زدم
+خانم ببخشید (هنوز کفشاشون پاشون بود و داشتن روی میز کار میکردن)
-تموم شد ؟
+بله خانم، غذا درست کنم براتون ؟
-بلدی ؟
+تقریبا
-چی بلدی ؟
+قیمه دوست دارید ؟
-بلدی ؟ کیر نزنی بهش ! (تا حالا نشنیده بودم اینطوری صحبت کنن)
+تمام سعیمو میکنم
-ولش کن، زنگ میزنم از بیرون بیارن، کار دیگه ات دارم
+هرچی شما بگید
+فقط خانم ببخشید
-باز چته ؟
+میشه اگر اشکال نداره گوشیمو بدید یک زنگ به خانمم بزنم ؟ همیشه این موقع ها زنگ میزنم بهش
-میخوای چی بگی ؟ میخوای بگی اومدی بردگی ؟ (خندیدن و مسخره کردن)
+میخوام بگم شرکتم که زنگ نزنه وسط کار
-بیا (پرت کردن سمتم، یهو بود، ولی به سختی گرفتمش)
+زود بیا
(رفتم توی اون اتاق اونطرف و زنگ زدم و یکم صحبت کردم و سریع قطع کردم و رفتم دم اتاق خانم زانو زدم)
-بیا تو زیر میز
همونطور چهاردست و پا رفتم داخل و زیر میز
-کفشامو در بیار و یک سرویس اساسی به پاهام بده، اول حسابی بوشون کن، بعدم ببوسشون و بعدشم با لیسیدن و ماساژ حالمو جا بیار، برای هر پا بیست دقیقه وقت داری
مشغول شدم؛ این بهترین کاری بود که میتونستم توی اون موقعیت انجام بدم، کفش پای راستشون رو در آوردم و یکم بو میداد، از صبح توی کفش بود، اول داخل کفششون رو بو کردم، بوی نسبتا تند تری نسبت به بوی پاشون داشت و بعد حسابی پاشون رو گرفتم جلوی دماغمو نفسای عمیق میکشیدم و بو میکردم، یکی از لذت بخش ترین کارا واسم بو کردن پاهای عرقی بود، اونم پاهای این پروین خانم 49 ساله که باید حسابی بهشون عادت میکردم؛ بعد حسابی بوسه بارون کردم پاهاشون و همه جا و رو و کف و انگشتا رو تا ساق پاهاشون بوسه های آبدار میزدم و شروع کردم لیسیدن، یک لیس از پاشنه پاشون اومدم تا زیر انگشتاشون و رفتم سراغ انگشتا و یکی یکی همه رو ساک زدم و بینشون رو لیسیدم و تا زیر ناخنهای کاشت قشنگشون رو حسابی لیسیدم و برگشتم کف پاهاشون و انقدر لیسیدم که داشت کم کم ازش آب میچکید
-25 دقیقه گذشت، برو پای بعدی
رفتم سراغ پای بعدی و سعی کردم سریعتر کارمو انجام بدم و همه اون کارا رو به شکل بهتر و سریعتری انجام دادم، آخرای لیسیدنم بود، واقعا دوست نداشتم دست بردارم از پاهاش خوشمزه و خوش فرمشون که یکی با پاشون زدن توی صورتم
-بسه دیگه کونی؛ بیا بیرون
از زیر میز اومدم بیرون
-همینجا وایسا بشینم پشتت، میخوام برم دستشویی
قشنگ جابجا شدم جلوشون و صندلی رو چرخوندن و نشستن پشت منو یکی زدن در کونمو راه افتادم و رفتم سمت دستشویی؛ رو پشتم برگشتن و همونجا شلوارشون رو در آوردن و پاشدن در دستشویی رو باز کردن (الان دیگه با تاپ و شورت دیده بودمشون) و رفتن تو؛ من همونطور پشت در داشتم به این فکر میکردم که چی شد یهو همه چیز اینطوری شد ؟ پروین که تو رو جای پسرش میدونست الان یهو شد اربابت، تو که قول داده بودی بعد ازدواج دیگه اینکارارو نکنی الان داری انقدر با لذت بردگی میکنی، صدای شیر آب از توی دستشویی میومد و قطع شد و دوباره صدای شیر آب و در باز شد و اومدن و همونطوری لخت نشستن پشتم
-راه بیفت پذیرایی
رفتم کنار مبل و از پشتم نشستن روی مبل و کمربند رو که روز میز بود برداشتن دستشون (آب دهنم رو قورت دادم به سختی و فکر کردم میخوان کتکم بزنن)
-سرت رو بیار جلو
کمربند رو دور گردنم سفت گرفتن و حالت اندازه گیری بود؛ بعد باز کردن و انگشتشون رو گرفته بودن روی کمربند
-مثل سگا برو خط کشم رو از رو میز به دندون بگیر بیار
چهاردست و پا رفتم و سریع خط کش رو به دندون گرفتم و برگشتم سمتشون و دادم دستشون، گرفتن روی کمربند
-خوب، 38 سانت، یکم اضافه میکنم که راحت باشی و رد نندازه، 45 میگیرم واست؛ دوس داری ؟
فهمیدم که میخوان قلاده بخرن واسم
+ممنون ارباب، لطف میکنید به سگتون
-(بلند و به حالت مسخره خندیدن) چه عجب قبول کردی سگم شدی دیگه
+هاپ هاپ هاپ
-(دوباره بلند خندیدن) خوبه، خوشم اومد
-تا اینجا نظرت چی بوده ؟
+ممنون سرورم، همه چیز خوب بوده، ممنون ازتون
-چیاش رو دوس نداشتی ؟
+من هرکاری شما باهام بکنید رو دوست دارم
-یکبار دیگه بگی هر کاری، واقعا باهات هر کاری رو انجام میدماااا
(سکوت کردم)
-ببین، میخوام یکم بزنمت، دلیل خاصی هم نداره، برای لذت بردنه خودمه؛ تو هم وظیفته کتک بخوری، درسته ؟
+بله خانم، در خدمتم
همینکه از دهنم خارج شد یک تو گوشی اومد توی گوشم، یکی دیگه هم اون طرف، دوباره و دوباره، شاید نزدیک به سی تا تو گوشی زدن و توف کردن توی صورتم و با پاشون زدن وسط سینمو پهنم کردن روی زمین و بلند شدن و برگردوندن تنمو با کمربند چند تا زدن روی کونم و نشستن
-آخیش، خالی شدم و خسته (خودشون رو انداختن روی مبل و پاهاشون رو انداختن روی میز)
-بدو بیا زیر بغلم رو بلیس و یک دستشون رو بلند کردن و به بالا گرفتن
از درد داشتم به خودم میپیچیدم، انتظار همچین کتک هایی رو نداشتم، خیلی یهویی سنگین و بود تنبیهشون؛ هر طوری بود خودم رو جمع و جور کردم و سریع پاشدم و رفتم سرم رو گذاشتم زیر بغلشون و شروع کردم عرقای زیر بغلشون رو لیسیدن، یکم مزه گسی میداد، یکم سر زبونم سِر شد، اما تا نگفتن بس نکردم، یکم که گذشت دستشون رو آوردن بالا و موهامو گرفتن و سرمو هدایت کردن زیر اون بغلشون و اونجا رو هم همینطوری 5-6 دقیقه ای لیسیدم و دستشون رو آوردن پایین و موهامو گرفتن و سرمو آوردن جلوشون و روی صورتم که از کتک هاشون قرمز شده بود و میسوخت رو دست کشیدن و نوازش کردن
-خیلی دردت گرفت ؟
+نه خانم، ممنون که زدید منو
-دارم باهات جدی صحبت میکنم (با تحکم گفتن)
+آخه جای زدن های شما درد نمیگیره،
لذت میده بهم
-یعنی اینقدر دوست داری برده باشی ؟
+بله خانم
-چرا تو این 5 سال سمتش نرفتی ؟ چرا با منا ازدواج کردی ؟
+دوسش داشتم، نمیخواستم خیانت کنم
-چرا با یکی که همیشه تحقیرت کنه و بردش باشی ازدواج نکردی ؟ بهتر نبود ؟
+خیلی بهش فکر کردم؛ اما منا واقعا کمکم میکنه تو همه چیز، خیلی از اون زندگیه اونطوری واسم بهتره
-الان از زندگیت خوشحال و راضی ای ؟
+بله خانم
-از اینکه سگ من شدی چی ؟
+راستش هیچ وقت فکرشو نمیکردم شما علاقه ای به این چیزا داشته باشید، وگرنه شاید همون موقع ها ازتون میخواستم
-الان که سگ منی راضی تری یا اگر سگ تهمینه میشدی بهتر بود به نظرت ؟
+راستش شما حس بهتری بهم میدید با اینکه تهمینه خانم هم فکر میکردم قبولم کنن، توی چت همه چیز رو قبول کرده بودن، اینکه دید منم همه چیز بهم ریخت
-اون دوست داشت برده داشته باشه، ولی تو رو نه، دنبال یک پسر خوشتیپ و خوش هیکل و یکم مغرور بود که هم بردش بشه و هم پارتنرش؛ با تو حال نمیکرد کلا
+بله خانم
-واسه امروز بسه بنظرت ؟
+هرچی شما بگید ارباب
-بنظرم بسه، برو یک آب به دست و صورتت بزن، بشین یک چیزی بخور، یکم رفرش کن، بعدم برو به زندگیت برس
+ممنون خانم؛ مزاحم نباشم، میرم من
-اول خودتو روبراه کن، بعد برو، هنوز صورتت قرمزه
+چشم خانم
+ببخشید خانم میتونم بلند شم و لباسام رو هم بپوشم ؟
-بلند شو و راحت باش، ولی لباسات رو فعلا نه
-راستی اذیت نشدی ارضا نشدی ؟ هنوز راسته هااااا (خندیدن)
+نه خانم؛ ارضا نشم بهتره، تحقیرش واسم بیشتره
-باشه، من میرم یک دوش بگیرم، تو هم راحت باش؛ نرو تا بیام
رفتن و منم رفتم تو آشپزخونه یک چیزی خوردم و آب به صورتم زدم و یکم رفتم تو اتاقشون کرم برداشتم به کونم زدم و رفتم دستشویی با آب سرد شستمش و موهامو شونه کردم و شال و مانتوشون رو برداشتم گذاشتم سر جالباسی و کفشاشون رو از توی اتاق زیر میز آوردم و روشو تمیز کردم و گذاشتم جلوی در جفت، کمربندم و گوشیم و سوییچم رو گذاشتم کنار لباسهام و کلیدهای شرکت و خونه خانم رو از تو جیبم گذاشتم روی جزیرشون و لباسهاشون رو روی تخت واسشون آماده کردم و سشوار رو به برق زدم و یکم روی میزشون رو که کار میکردن مرتب کردم و اومدم پشت در حمام منتظرشون؛ از حمام اومدن بیرون با حوله تنپوش و رفتن اتاق و به من توجهی نکردن
-وای، مرسی اینا رو آماده کردی
-دوس داری تو لباس تنم کنی ؟
+هرچی شما دستور بدید خانم
-فکر کنم زوده واست هنوز، بیرون وایسا، لباسام رو میپوشم میام
یکم گذشت و باز با همون حوله تن پوش اومدن
-حوصله لباس پوشیدن نداشتم، جایی که نمیخوام برم
+هرچی شما صلاح بدونید
-خوب؛ تو خوبی ؟ اوکی ای ؟
+بله خانم؛ ممنون
-میخوای بری ؟
+اگر شما صلاح بدونید و اجازه بدید
دستشون رو دراز کردن، دستم دادم باهاشونو پشت دستشون رو برگردوندم و بوسه زدم و زانو زدم و تشکر کردم ازشون؛ پاشون رو از دمپایی های حمامشون آوردن بیرون و سرمو بردم پایین و بوسه زدم روی پاشون
-خوبه، برو، پیام بده ساعت خروج بگو بهش
+چشم
برگشتن و رفتن توی اتاق، منم لباسام رو پوشیدم و از در زدم بیرون و رفتم خونه

ادامه دارد …

نوشته: پژمان

ادامه...


👍 38
👎 4
50401 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

945088
2023-09-01 00:30:26 +0330 +0330

اوضاع خیلی خیطه

0 ❤️

945099
2023-09-01 00:59:54 +0330 +0330

عالی بود

0 ❤️

945119
2023-09-01 02:08:44 +0330 +0330

اوکی عالییی بود
رمان های زیادی خوندم ولی جدا عالی بود

0 ❤️

945121
2023-09-01 02:21:43 +0330 +0330

واقعا دلم بردگی یه خانم میانسال رو میخواد
ایدی تلگ من:
@saeeds0heily

0 ❤️

945122
2023-09-01 02:23:04 +0330 +0330

عالی لطفا ادامه بده

0 ❤️

945135
2023-09-01 03:29:03 +0330 +0330

ادامه بده

0 ❤️

945156
2023-09-01 05:51:44 +0330 +0330

فقط تا اونجا که متن قرارداد بود رو خوندم

فهمیدم که تراوشات یه مغز کیریه

دیسلایک

1 ❤️

945191
2023-09-01 12:13:36 +0330 +0330

خوبه عالی بود ادامه بده قشنگه

0 ❤️

945195
2023-09-01 13:15:08 +0330 +0330

حوب بود تا اونجا که گفت با شرکت کفشام تمیز کن از اونجا دیگه نخوندم چون خیلی سریع پیش رفت

0 ❤️

945196
2023-09-01 13:36:15 +0330 +0330

خوشبحالت انقدر کفپاهاشو لیسیدی

0 ❤️

945206
2023-09-01 15:50:20 +0330 +0330

وااااااااااای آرزومهههههه

0 ❤️

945212
2023-09-01 17:12:00 +0330 +0330

توطئه در کارست 😂😂

0 ❤️

945321
2023-09-02 05:25:26 +0330 +0330

کونی

0 ❤️

945408
2023-09-02 21:03:29 +0330 +0330

خفه شو ابله بی شرف آبروی هر چی مرد بود بدی پدر سگ حرامزاده زن باید زیر مرد گریه کنه داد بزنه ابله بی شرف کوسکش بی ناموس مرد ی گفتن زنی گفتن ناموست گاییدم

0 ❤️

945516
2023-09-03 10:38:27 +0330 +0330

بازم بنویس
سریع تر بنویس

0 ❤️

946435
2023-09-09 13:45:18 +0330 +0330

داش ادامشو بنویس پس گایدیمون

0 ❤️

947846
2023-09-17 03:58:22 +0330 +0330

این خوب‌بود واقعا
اگه میشه‌بیشتر بنویس 🤘🏽

0 ❤️