من همیشه بی غیرت نیستم

1402/06/28

درود خدمت همه
امیدوارم از تجربه بیغیرت شدنم خوشتون بیاد.
۲۲ سالم بود که با الهام آشنا شدم . هیچوقت توی زندگیم به ذهنمم خطور نمی‌کرد که دیدن ناموست توی بغل یه مرد دیگه چه حسی میتونست داشته باشه.اصلا فکر نمیکردم همچین حسی هم وجود داشته باشه.
الهام مطلقه بود و چون شهرشون از شهر ما ۳ ساعت فاصله داشت هر وقت می‌خواستیم جایی بریم میترسیدیم بهمون گیر بدن.
واسه همین رفتیم یه صیغه نامه گرفتیم که راحت باشیم.
الهام که من صداش میکردم اِلی بدن گوشتی ای داشت. پوستش سبزه بود و برجستگی باسن بزرگش حتی از زیر مانتو هم مشخص بود.(براتون عکس میذارم . خودش نیست اما شبیه این عکس بود اندامش)

روزهای خوبی با هم داشتیم بعد از اینکه تقریبا ۱ سال از دوستیمون گذشت یه روز بهم گفت من قبلا چند بار آیس(آمفتامین) مصرف کردم و دلم خیلی میخواد واسم توی شهرتون گیر بیاری و فقط یه بار بزنم. اولش خیلی مقاومت کردم که نه نمیشه و این خط قرمز منه و این حرفا
با اصرار زیادش بعد از چند روز قانع شدم که براش بگیرم و فقط یه بار بزنه. خلاصه گرفتم و بعد مصرف انگار موتور سکسش روشن شده بود و من هرچی میکردم میگفت بازم میخوام.
برام عجیب بود که این ماده چطور میتونه اینقدر شهوت رو بالا ببره. جوری که از لای کسش ۳ یا ۴ دقیقه فقط آب می پاشید بیرون و کل تختمون خیس بود بعد از سکس.
خلاصه از اتاق اومدم بیرون و کنجکاو شدم و چند تا کام خودم گرفتم تا ببینم چطوره.بلد نبودم همشو سوزوندم.
وقتی رفتم توی اتاق پیشش دیدم داره با بالای کسش بازی میکنه.
ناخودآگاه از ساق پاش زبون زدم تا رسیدم آروم به لای پاهاش. خب اِلی خیلی ازم درشت هیکل تر بود سرمو فشار داد روی کسش . جوری که نفسم به زور در میومد . اون شب از ۲ شب تا ۱۱ صبح فردا فقط براش خوردم و کیرم راست نشد. تمام تنمون خیس عرق شده بود. حس میکردم وارد یه جهان دیگه شدم و دارم یه حس جدید رو درک میکنم. جوری لای کون بزرگشو باز میکردم و بو میکشیدم و با زبونم از سوراخ کونش تا داخل کسشو لیس میزدم که از شدت رضایت فقط آبش می پاشید رو صورتم و جیغ می‌کشید. هیچوقت ندیده بودم یه دختر اینجوری ازش آب بپاشه بیرون. فردای اون روز دوباره از غروب شروع کردیم. اینبار با یه کمربند گردنمو بست و گفت هر کاری که میگم فقط انجام میدی. ازم پرسید دوست داری؟ من که داشتم از شهوت میمردم بهش گفتم هر کاری شما بگید انجام میدم سرورم. گفت خوبه دراز بکش رو تخت و بعدش با کونش نشست روی صورتم و گفت حالا که کیرت راست نمیشه باید با زبونت ارضام کنی‌ . منم که بوی کس و کونش روانیم کرده بود مثل یه برده مطیع واسش لیسری میکردم و روی صورتم ارضا میشد. اونم با اون فشار و گرمای آب کسش.
چند روزی گذشت و قرار گذاشتیم دیگه فعلا نزنیم تا یه کم بعد . یه روز رفت شهرشون و برگشتنی گفت دوستم شیما هم داره باهام میاد . منم گفتم باشه میرم یه چیزی درست میکنم تا برسید و بخوریم.
کم کم آماده شده بودم که برسن . درو که باز کردم دیدم یه پسر لاغر باهاشه و اِلی هم که همیشه لباس باز می‌پوشید ایندفعه لباس زیرش از روی تیشرتش پیدا بود. گفت این مازیاره و قبلا باهاش همکار بوده و الان اتفاقی دیدتش. برق از سرم پرید . جوری عصبانی شدم که دلم میخواست هر دو رو بندازم بیرون . الی گفت آروم باش این فقط یه دوسته. خلاصه شام رو خوردیم و دیدم الی رفت توی اتاق . منم رفتم دنبالش که بگم ما میخوایم تنها باشیم و چرا اینو آوردی و ازین حرفا که از توی کیفش آیس رو در آورد . گفتم من نیستم . ولی واقعا ضربان قلبم رفت رو هزار و دست و پاهام شل شدن.
الی گفت مازیارم اهلشه بیا بریم با هم بزنیم ولی فقط کم.
شروع کردیم . هنوز چند دقیقه نگذشته بود که مازیار گفت میای ورق بازی کنیم شرطی؟ گفتم شرط چی؟ گفت شرط رو زنت. داشتم روانی میشدم. از طرفی دلم میخواست و از طرفی خجالت میکشیدم که فردا دوباره چطور توی چشم اِلی نگاه کنم. داشتیم همینطور صحبت میکردیم که اِلی گفت نه بابا شرط نمیخواد که ما ۳ تايي با هم دوستیم . امشب باید لذت ببریم فقط. آروم رفت کونشو چسبوند به پاهای مازیار . شهوت داشت از چشام میزد بیرون که اِلی گفت از چی میترسی؟ تو نمیکنی منم که سکس میخوام . کی بهتر از مازیار؟
البته ناگفته نمونه که من کیرم خیلی کوچیکه
اون شب تا صبح با دستم کون زنمو باز کردم و مازیار که انگار کیرش اندازه کیر هیولا بود اِلی رو جلو چشمم کرد. از سوراخ کونش در می‌آورد و می‌گفت باید شوهرش با زبون کیرمو دوباره خیس کنه. اونقدر توی حلقم فشار میداد که اوق میزدم تا ولم کنه. انقدر تخم ها و کیر مازیارو لیس زدم که اِلی میگفت تو شوهر منی باید سوراخ های زنتو بلیسی. از لذت اون شب هر چی بگم بازم کم گفتم . یادمه فقط چند بار بعد از ارضا شدن مازیار ؛ اسپرمشو از لای کون زنم لیسیدمو میک زدم .واقعا یادم نیست چند بار ارضا شد.
الان چند سال از اون روزا میگذره و من بخاطر شغلم ایران زندگی نمیکنم. (اینجا آیس نیست و منم فقط بعد از مصرفه که بی غیرت میشم)اما دلم میخواد چند ماه دیگه دوباره بیام و اون حسو تجربه کنم. اما نه شماره ای از اِلی دارم و نه مازیار و این لذت تا همیشه توی قلب هر سه تامون میمونه.
فقط خواستم باهاتون این تجربه رو شیر کنم .
امیدوارم داستان زندگیم به دلتون نشسته باشه و لذت کافی برده باشید.

نوشته: Drug cockold


👍 14
👎 10
28901 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

948397
2023-09-20 00:05:33 +0330 +0330

وقتی رو فاز شیشه ای و داستان مینویسی :

1 ❤️

948404
2023-09-20 00:14:02 +0330 +0330

سگ رید تو روح‌ پدرت با بی غیرتیت

1 ❤️

948467
2023-09-20 08:48:55 +0330 +0330

تخیلات یه شیشه ای
بروخودت درمان کن

0 ❤️

948481
2023-09-20 12:22:38 +0330 +0330

آخه لامصبا وقتی عرق ناب محمد سگی هست چرا شیشه کیرم توی مواد مخدر چهارتا پیک عرق محمدسگی بزن تا صبح تلمبه مردانه میرنی

0 ❤️

948522
2023-09-20 23:02:07 +0330 +0330

لحظه لحظه وسوسه شیشه رو قشنگ شرح دادی خصوصا اونجا که نمیخوای مصرف کنی ولی ضربان قلبت میره روی هزار 🤯
هیچ وقت امتحانش نکنید 🚫

1 ❤️

948570
2023-09-21 02:06:55 +0330 +0330

عالی بود

1 ❤️

948592
2023-09-21 05:42:01 +0330 +0330

تا اونجا خوندم که نوشتی از ساعت ۲ تا ۱۱ یعنی به مدت ۹ ساعت کــُس و کونش را خوردی. ۹ ساعت؟ یعنی ربات هم باشه منفجر میشه. کاملا مشخصه که حتی کــُس ندیدی. به مدت ۹ ساعت شاشیدم توی دریچه آئورت قلب آدم دروغگو.

هـا کــُـکا

1 ❤️