یه جنده حشری زیر چادر زنم بود (۱)

1402/03/11

سلام داستانی رو که میخوام براتون تعریف کنم فصلی از زندگی جدید ماست که با یه جرقه روشن شد اسم من رضا ۳۷ و اسم زنم الهه ۳۶ سالمونه هر جفتمون قد حدود ۱۷۵ الهه یه کوچولو از من کوتاه تره و بدن گوشتی و خوش فرمی داره و یه کون گنده و سینه های درشت و بدن سفید همیشه هم داغ و آماده سکسه من با الهه تو دانشگاه آشنا شدم و اونجا جفتمون آی تی میخوندیم من تا کاردانی و الهه تا کارشناسی ادامه داد و واقعا درسشم مثل خودش خوب بود اون یه دختر چادری بود و البته تا همین چند وقت پیشا هم چادر سر میکرد و الان دیگه تو مواقع خاصی چادر سر میکنه و تیپش تغییر کرده اوایل ازدواج خیلی زندگی سکسی داشتیم تقریبا یه روز درمیون یا بعضی هفته ها هر روز سکس می کردیم و بعضی جاها پیش الهه کم می آوردم انقدر که حشری و سکسی بود الهه یه دختر خوشتیپ و باوقار چادری که همیشه زیر چادرش لباسای خوشگل میپوشید همیشه یه آرایش ریزی رو داشت و معمولا کفش پاشنه و جوراب شیشه ای می پوشید و من عاشق این تیپش بودم بعضی وقتام نگاه سنگین مرد ها رو روش حس میکردم که با اینکه چادر سرش بود هیچی از جذابیت و سکسی بودنش کم نمی کرد بلکه سکسی تر و با جذبه تر میشد بعد چند سال رفته رفته زندگیمون رو به تکنواختی و اون شور و هیجانی اولیه که داشتیم رو انگاری از دست داده بودیم و الهه یکی درمیون ارضا میشد و تعداد سکسامون شده بود هفته ای دو تا یه بار
این موضوع خیلی داشت اذیتم میکرد و هرچی با الهه صحبت میکردم دربارش که واقعا از من راضی؟ از سکس باهام لذت میبری؟ چرا کم تر ارضا میشی؟ میگفت : اره عشقم خوبم از سکسمون راضی ام و اینکه دیر ارضا میشه ربط هورموناش داره و اینا ولی من اینجوری فکر نمیکردم من از نوجوانی تو سایتهای سکسی میچرخیدم و تقریبا درباره گرایش و سبک زندگی بی دی اس ام و زوج هاتوایف کاکولد اطلاعات داشتم. راستشو بگم یکمم به بی دی اس ام گرایش داشتم ولی از ترس قضاوت شدن هیچوقت به الهه نگفته بودم بعضی اوقات بعضی فیلما شونو می دیدم ، دروغ چرا دوست داشتم با الهه تجربه کنم ولی نمیشد بگم یعنی میترسیدم الهه دربارم فکرای بد بکنه یه روز که سرکار تو فکر خودم و الهه بودم که چطور اون طراوت رو برگردونم به زندگیم که یهو یه فکری اومد تو سرم رفتم تو گوگل چند تا عکس و گیف میسترس و برده که میسترس ها با جوراب شلواری و لباس های چرم و سکسی در حال تنبیه برده ها بودن و برده ها کص لیسی میسترس رو میکردن و اینا دیگه همه میدونن چیا رو میگم خلاصه دانلود کردم و گفتم هرچه بادا باد میفرستم برای الهه قبلا برای هم عکسای سکسی میفرستادیم دوران نامزدی و اوایل ازدواج ولی نه میس و برده یکم با خودم کلنجار رفتم بالاخره بعد یه ساعت تو واتساپ عکسا و گیف هایی که گرفتم رو فرستادم براش قلبم تند تند میزد فایلها که سند شدن سریع اومد بیرون و منتظر جواب بودم یه ربع بعد اولین مسیج اومد.

اینا چیه دیوونه؟
جوووووووون!!
آقا رضااااای مارووو!!
تو اینجوری کص منو میخوری؟
اینارو از کجا گرفتی؟

منکه تپش قلب داشتم پیامارو باز کردم و جواب دادم سلام عشقم اینارو مخصوص خودت دانلود کردم گفتم بهت میاد اینجوری لباس بپوشیا الهه گفت قربون شوهرم برم من فقط اینجوری لباس بپوشم یا اینجوری ام باهات رفتار کنم؟ گفتم یعنی چی؟ گفت یعنی چی نداره که مگه دوست نداری میسترست باشم؟ گفتم دوست که هی هراز گاهیی بدم نمیاد فانتزی بازی کنیم مگه تو میدونی میسترس و برده چیه؟ الهه خندید و گفت پ ن پ فقط تو میدونی چیه ماشالا کمم سرچ نمیکنی منکه یهو انکار اب سرد ریختن روم گفتم سرچ چیه چی میگی تو؟ گفت هیچی عشقم همین عکسارو میگم دیگه حالا شب بیا خونه دربارش حرف میزنیم و قطع کرد منکه فهمیدم گاف دادم الهه رفته بود تو سرچ گوگلم و دیده بود همه چیزو تا غروب همش تو فکر کاری کردم بودم غروب رفتم خونه و درو باز کردم که دهنم وا موند الهه با یه ست مشکی توری با جوراب شلواری و کفش پاشنه بلند و یه آرایش سکسی روش چادر سر کرده بود همین که دیدمش گفتم سلام سرورم الهه گفت سلام توله خان بیا بشین لباس عوض کن رفتم لباس راحتیمو پوشیدم اومدم تو پذیرایی دیدم تو آینه کنسول خودشو نگاه میکنه و لذت میبره منو دید گفت خب پس عکس می‌فرستی برای من اره؟ بیا پاهامو بوس بدو من از اینکه با چند تا عکس الهه اینجوری علاقه نشون میده به این موضوع تعجب کرده بودم و رفتم جلو دولا شدم پاهاشو بوس میکردم یه چنتا بوس که کردم متوجه شدم کیرم سیخ شده و الهه سرمو کشید سمت کصش گفت بو بکش بوی کس زنتو بکش میخوام بدم بخوریش منو خوابوند کف زمین بالا سرم ایستاد شرتشو درآورد و نشست رو صورتم . انگار طعم کصش تازه شده بود شهوتو با گرمای کصش حس میکردم همینجوری که زبونمو رو چوچول و کصش میچرخوندم ذره ذره اب کصش میریخت تو دهنم و مجبور بودم قورت بدم همینجوری داشتم کصشو میخوردم که یهو ارضا شد آبش ریخت رو صورتم و افتاد زمین گفت مرسی رضا مرسی بعد مدتها دوباره داشتم الهه رو تو اوج شهوت و ارضا شدن میدیدم. یکم که حالش جا اومد گفتم خوب بلدیا چه خفن ارضا شدی عشقم گفت فکر کردی فقط خودت بلدی من اگه میدونستم شوهرم یه همچین برده خوبیه زودتر از اینا بکار میگرفتمش
یه لب از هم گرفتیم و همونجوری تو بغل هم خوابیدیم رفته رفته فانتزی جدیدمون تو سکسمون جا باز کرده بود و دوباره لذت قبل برگشته بود و الهه هم کم کم داشت تغییراتی میکرد که منو متعجب میکرد . مثلا شلوار تنگ و ساپورت مچی و صندل و پیراهن تنگ از زیر چادر میپوشید جوری که وقتی چادرشو با دستش نگه نمیداشت قشنگ خط هفتی کصش بخاطر تنگی ساپورت و لگاش مشخص میشد و دیگه تو خونه معمولا لباس های بادی سکسی و شورت و سوتین جدید و خوشگل میبست یبار میخواستیم بریم سینما و الهه یه جفت جوراب شلواری پوشید و یه ست قرمز گیپور زد از روش لگ تا بالای مچ پوشیده بود از این کمر پهنا و یه شومیز سفید که اگه دقت میکردی رنگ قرمز سوتینش رو میشد از روی لباس تشخیص داد داده بود داخل لگ و پاها و شکم و کصش قشنگ چسبیده بود به لگ با کفش پاشنه بلند یه آرایش نسبتا زیاد و از روش چادر عربی پوشیده بود گفتم جووووون عشقم چه کس محجبه ای شدی مگه قرار جای خاصی بریم که اینجوری به خودت رسیدی؟
گفت منظورت از جای خاص مثلا کجا؟ کجاها برم اینجوری باید آرایش کنم؟ پیش کی؟ هان؟
گفتم هیچی عشقم خیلی خوشگل شدی گفت حالا که اینطور شد باید شورت منو بپوشی بریم رفت سمت کشو لباس زیرش یه شرت توری گیپور مشکی داد من گفت بپوش بریم منکه درجا کیرم داشت بلند میشد ازش گرفتم و رفتم تو اتاق شورت رو پوشیدم و رفتیم
تو پاساژ کوروش نگاههای سنگین مردهای دیگه رو الهه میدیدم و اونم جلوی چادرش رو هی باد میداد و با هر باد زیر چادرش کل بدن خوش فرمش میریخت بیرون از یه طرف هم حس غیرت داشت اذیتم میکرد که اینجوری زنمو مردای دیگه برانداز میکنن و از طرفی هم یه حسی توم از داشتن همچین زن جذابی داشت لذت میبرد رفتیم پله هارو بالا و الهه وایساد تا برم بلیط هارو بگیرم و بیام کنار کیوسک بلیط دوتا پسر حدودا ۲۰ ساله وایستاده بودن و داشتن الهه رو برانداز میکردن و نمیدونستن الهه با منه و یکیشون به اونیکی گفت کس چادریه خیلی چیز خوبیه چه بدنی رو زیر چادر قایم کرده اونیکی گفت چه میخاره ام همش داره مارو اینورو نگاه میکنه با همون چادر بکنیش چه حالی میده. اینو که گفت میخواستم یه چیزی بهشون بگم که احساس کردم کیرم داره بلند میشه از تعریف پسره بلیط رو گرفتم رفتم سمت الهه و رفتیم داخل سالن فیلم رو دیدیم و برگشتنی تو پله های خروج یکم شلوغ شد . من و الهه کنار هم ایستاده بودیم که یهو دیدم الهه یه دفعه پرید جلو و برگشت عقبو نگاه کرد منم برگشتم ببینم چی شده که دیدم همون دوتا پسره کنار کیوسک بلیط فروشی ایستادن و یه لبخند ریز دارن میزنن برگشتم به الهه گفتم چی شد؟ الهه نیشخند زد و گفت هیچی پام گیر کرد به پله من شک کردم که نکنه الهه رو از پشت دست زده باشن یا چی . رفتیم سوار ماشین شدیم و به سمت خانه حرکت کردیم تو راه ازش پرسیدم چی شد یهو پریدی چرا؟ گفت هیچی بابا ولش کن مهم نیست گفتم مگه چی شد که مهم نیست؟
گفت اخه بگم قاطی میکنی گفتم چی؟. گفت اون دوتا پسرا که پشتمون بودن نمیدونم کدومشون ولی یکیشون از بالای پله ها چسبیده بود بهم از پشت هی هولم میداد که یهو بیشعور انگشتم کرد. گفتم چی؟ گوه خورد کدوم یکی چرا اون موقع نگفتی؟ گفت حالا چی شده مگه میگفتی میخواستی چیکار کنی مگه الکی دعوا می شد ولشون کن بابا اینو که گفت دست انداخت به کیر من دید سیخ شده گفت جووووون چه توکه غیرتی شده بودی چجوری کیرت سیخه؟ منکه همون حس کنار کیوسک اومده بود توم به پته پته افتادم گفتم باید میگفتی بهم گفت باشه دفعه بعدی میگم ببینم چیکار میکنی مثلا؟ گفتم حالا میبینی چیکار میکنم الهه خندید و گفت منکه فکر کنم خوشت بیاد گفتم چرا باید خوشم بیاد؟
گفت از تو سرچ های گوگلت میگم باید خوشت بیاد اگه بدت میومد اون همه سرچ درباره کاکولد نمیکردی و اون همه فیلم نمیدیدی من دوباره زبونم بند اومده بود با یه مکث گفتم اونا یه مشت فیلمه من دوست دارم تو خوشگل باشی شیک باشی همیشه به خودت برسی تو چشم باشی گفت یعنی تو دوست داری من همیشه سکسی باشم؟ حالا یکم آزادی کنار این سکسی بودن مگه چشه؟ گفتم چه آزادی؟ گفت قول بده ناراحت نشی و دعوام نکنی تا یکم دیگه بهت نشون بدم اگه دوست نداشتی بگو بهم. گفتم باشه . گفت برو داروخونه . گفتم اونجا چرا؟ گفت برو تا یکم شوهرمو بسنجم ببینم چجوریاس رفتم جلو داروخونه گفتم خب ؟ الهه گفت با من بیا داخل ولی تو حرف نزن تپش قلب داشت قلبمو پاره میکرد و رفتیم تو داروخونه یکم شلوغ بود و الهه رفت سمت لوازم بهداشتی که یه آقا فروشندش بود چند تا زن و مرد هم نزدیک اونجا بودن الهه به مرده سلام کرد و بدون اینکه توجه به تن صداش و آدمای اطراف کنه به فروشنده گفت آقا یه بسته کاندوم نعنایی بده لطفا فروشنده و آدمای اطرافت یهو همه با تعجب الهه رو نگاه کردن و فروشنده کرمش گرفت و پرسید خاردار یا معمولی؟ الهه رو به من کرد و گفت خاردار خوبه نه؟ من با سر تایید کردم و الهه گفت خاردار باشه . همینجوری نگاه سنگین آدما رو روم حس میکردم که الهه بسته رو گرفت و حساب کرد و رفتیم تو ماشین تا نشستیم تو ماشین دست انداخت تو شلوارم که تازه فهمیدم کیرم سیخ شده و گفت نه اشتباه نمیکردم دیدی خوشت میاد شروع کرد با کیرم ور رفتن و یه لب ازش گرفتم گفتم فقط آزادی که میگی دیگه زیاد از حد نباشه الهه خندید و گفت چشم و راه افتادیم رفتیم خونه تا رسیدیم خونه درو بستم و چسبوندمش به دیوار و شروع کردم ازش لب گرفتن که یهو یاد حرفای اون دوتا پسر موقع بلیط گرفتن افتادم که گفت حال میده با چادر بکنیش الهه رو برگردوندم و شلوارشو نصفه از پاش کشیدم بیرون گفت چیکار میکنی دیوونه بزار بریم رو تخت گفتم نه همون کاری که اون دوتا پسره که انگشتت کردن میخوام بکنم رفتم لای کونش و شروع کردم خوردن کون و کصش و الهه با ناله میگفت چی؟ چی؟ بگو اونا چی گفتن کجا دیدیشون مگه؟ گفتم پیش باجه بلیط فروشی یکیشون به تو اشاره کرد و گفت حال میده با چادر بکنیش الهه یه آهی کشید و گفت پس بکنم تا نرم به اون دوتا با چادر بدم بکن منو رضا . کصش خیس آب شده بود و کیرم کردم تو کصش و همونجوری با چادرش گاییدمش و جفتمون انقدر که حشری شده بودیم خیلی زود آبمون اومد.

نوشته: رضا

ادامه...


👍 83
👎 10
160201 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

931055
2023-06-02 00:28:17 +0330 +0330

ایستاده و نیمه عریان با ولع و حشر بالای بالا، بهترین پوزیشنه لامصب

3 ❤️

931058
2023-06-02 00:40:19 +0330 +0330

اخوندا چه شیر مردایی تربیت کردن


931078
2023-06-02 02:48:06 +0330 +0330

عالیهههه ادامه بده حتما 😍

2 ❤️

931093
2023-06-02 03:28:59 +0330 +0330

این داستان :تبلیغ یک کاکولد برای همسرش

2 ❤️

931104
2023-06-02 04:01:06 +0330 +0330

عاااالی بود

1 ❤️

931139
2023-06-02 11:32:53 +0330 +0330

ملت عقلشون گوزیده رد دادن

1 ❤️

931144
2023-06-02 12:10:07 +0330 +0330

جفتمون قدمون ۱۷۵ الهه یکم از من کوتاه تره 😂😂😂

2 ❤️

931184
2023-06-02 22:10:17 +0330 +0330

جووون به ما نمیده

0 ❤️

931214
2023-06-03 01:05:17 +0330 +0330

حال کردم واقعا

0 ❤️

931259
2023-06-03 05:15:38 +0330 +0330

خوب بود ادامه بده فقط سریع نرو سراغ مرحله اخر. زودتر ادامش بنویس

0 ❤️

931269
2023-06-03 08:23:42 +0330 +0330

داستان بیشتر میخوره تا خاطره ، میدونی یجورایی برات فانتزی غیر قابل اجراست ، شاید نویسنده بکن قسمت های بعد باشه که وارد داستان میشه ، شایدم خود قوزمیت بی غیرتت باشی ، در حال نوشته مزخرفی نبود ،طرز فکرت کسشعره

0 ❤️

931333
2023-06-03 15:58:12 +0330 +0330

ولی من اصلا دوست ندارم همچین کس خوبی با کسی شریک بشم

0 ❤️

931368
2023-06-04 00:39:01 +0330 +0330

مرسی قشنگ بود

0 ❤️

931892
2023-06-07 02:49:51 +0330 +0330

جالب بود زن من پریسا هم… از این شیطنت ها میکنه

2 ❤️

931894
2023-06-07 02:55:06 +0330 +0330

جالبه بدونید که برای اولین بار زنم بهم پیشنهاد ضبدری کردن رو داد… برام خیلی جالب بود. وقتی زن تو این فانتزیها پیش قدم میشه… خیلی به اون زوج خوش میگذره

0 ❤️

932552
2023-06-11 11:15:41 +0330 +0330

بهترین داستانی بود که تا حالا خوندم👏👏👏👏👏

0 ❤️

933158
2023-06-15 04:53:53 +0330 +0330

جووون خوشبحالت منم دنبال همچین دختری واسه ازدواجم

0 ❤️

933206
2023-06-15 14:00:17 +0330 +0330

دمت گررررم خیلی وقت بود همچین داستان شهوتناکی نخونده بودم. خیلی حشری کننده بود

0 ❤️

933229
2023-06-15 17:33:35 +0330 +0330

مرسی…عالیه این حس

0 ❤️

933326
2023-06-16 07:32:28 +0330 +0330

عالیه… حلال کن منو دوستم بودیم جلو گیشه سینما 😅😅

1 ❤️

938000
2023-07-16 17:09:10 +0330 +0330

آفرین داستان های کاکولد زیاده اما
دو نکته جالب برای من در این داستان بود. حس میسترسی و بعد صحبت داخل داروخانه بسیار جداب و به موقع بود.
اما نوشته شما شتاب زیادی داره و این به فضاسازی و منطق روایی آسیب میزنه.
تعداد لایک نشون میده این داستان یک استقبال نسبی رو تجربه کرده

1 ❤️




آخرین بازدیدها