کردن دکتر همانا خواستن دوستش همان (۲)

1402/04/03

...قسمت قبل

سلام و درود دوباره همه دوستانی که داستانم را خوندن وقتی شما از خودت تعریف میکنی خیلیا که متاسفانه اون شرایط را ندارند شروع میکنن به توهین کردن که متاسفانه این در کشور ما رایج شده ولی بازم دمتون گرم که نظر دادین و بازم از همتون چه منفیا چه مثبتا ممنونم

بریم سر بقیه داستان

یه ده روزی گدشته بود و الی رفته بود تهران که ما با هم هرشب در تماس بودیم و پریودشم تموم شده بود بدجور دلم میخاست اون کس نازمو پاره کنم یه روز ظهر بود که زنگ زد گفت مهرشاد فردا شب تولد یکی از دوستام من نمیخام تنها برم حتی اگه قراره یه روزه بیای و بری باید بیای گفتم چرا چه عجله داری گفت میخام پوز یه بچه پرویی را بزنم اگر من برات مهمم بیا گفتم چی شده گقت برات میگم فقط امشب حتما بلیط بگیر لباس رسمیم بیار گفتم منظورت کت و شلوار گفت هرچی دوس داری بپوش ولی میخوام تو چشم باشی گفتم عروسیه گفت از اون مهمتر خلاصه من مونده بودم چی میگه گفتم پس توام برو آرایشگاه خوشکل کن شب حسابی کس و کونت رو حالشو جا بیارم گفت خیالت راحت هم نوبت لیزر گرفتم هم آرایشگاه میخام حسابی جرش بدی برام میدونی چند روز تو کفه ولی دهنت سرویس پشتم هنوز درد میکنه ولی بازم خوبه دردش یاد تو میفتم خیس میشم خندیدم بهش و بهش گفتم جووووووون عاشقتم که خودت حشری تر از منی گفت مگه میشه تو باشی من حشری نباشم تازه همدیگرو بدست آوردیم کلی راه داریم با هم گفتم ای جان خوش بحال من گفت نخیرم خوش بحال من هردوتا زدیم زیر خنده منم زنگ زدم به منشی دفترم گفتم یه بلیط برا امشب بگیر برام گفت چشم اونم خوب کسیه چندباری کردمش که وقت بشه اونم براتون مینویسم
آمدم خونه داشتم وسایلمو جمع میکردم که دیدم تلفنم زنگ میخوره گذاشتم رو آیفون دیدم الی گفت چی شدی گفتم هیچی ساعت ۷ میام دارم وسیله هامو جمع میکنم بزارم تو ماشین از مسیر دفتر برم فرودگاه گفت پس بیا مطب باهم بریم خونه من مطبم گفتم باش مشکلی نیست . یه شلوار جین آبی نفتی برداشتم یه پیراهن سفید و یه کت سرمه ای با کفشای سفید حالا میترسم مارکشو بگم جرمون بدین پس نگم راحتترم گذاشتم تو کیفمو رفتم یکم خوابیدمو ساعت ۵ بود رفتم دفتر یکم کارامو گردم ساعت ۶ بود رفتم فرودگاه و نشستم تو پرواز که یه خانم و آقایی بهم گفتن آقا ببخشین شما چمدون ندارین گفتم نه من یه چمدون دستی دارم میبرم بالا گفت میشه کارت ملی تونو بدین ما بار زیاد داریم چون این مشکل همیشه برای من پیش آمده و اکثر مواقع اضافه بار دارم قبول کردم خلاصه کارت پرواز دادیمو دقیقا افتادیم آخرین ردیف سه نفره تو هواپیما که من هرچی اصرار کردم گفت آقا دیر آمدید سه نفرین نمیشه به خودم گفتم عجب غلطی کردیم . سوار هواپیما شدیم خانمه یه زن حدود ۳۳_۳۴ بود مردم همسن من تا که هواپیما بلند شد دیدم روسریشا برداشت یه تاپ داشت که قشنگ سینه هاش مشخص بود ولی من از ترش شوهره گفتم ضایعه ولی جالب بود یکم که گذشت شروع کرد احوالپرسی و شوهره یه شرکت بازرگانی داشت تو تهران و کانادا و آلمان خیلیم ریلکس بود هی به خانمش میگفت اگه گرمته مانتوتا در بیار که زنه میگفت نه گیر میدن و این حرفا منم عالی سینه و هیکل طرفم میدیدم و کیف میکردم یکم که گذشت مرده گفت سحر جان من خیلی خوابم میاد من برم دم پنجره بشینم گفت آره عزیزم و طرفم ریلکس آمد نشست سمت من که ردیف روبروی من که یه زن و شوهر بودن هنگ کرده بودن ولی تو روی خودشون نمیوردن زنه به من گفت شما برای کاری میرین تهران گفتم دارم میرم دوستما ببینم گفت عه کی گفتم خانم دکتر فلانی آقا من اینو گفتم گفت واااااااااااااای واقعا من ایشونو میشناسم خیلی کارشون درسته ها دوست منم ایشون بچشونو بدنیا آوردن و از این اراجیفا مرتیکم خواب خواب بود انگار نه انگار یه مرد غریبه پیشته کلی حرف زد و گفت ایشون دکتر منم هستن خیلی همسرم از ایشون خوششون میاد ما بچه دار نمیشیم داریم درمان میکنیم که ایشالا اوکی بشه داستان این زن و شوهر با دکی تو جشن تولدشون و اتفاقاتی که افتاد براتون میگم . خلاصه کارتشو داد به منو گفت من و همسرم وکیل اقامت هستیم همسرم یه شرکت بازرگانی دارن منم کار وکالت میکنم گفتم مرسی یکم بعدشم زنه خوابید منم حواسم به سینه های زنه بود که مرد روبرویی هم زنش خواب بود دید میزد و به من می‌خندید . رسیدم تهران زنگ زدم به الی که گفت صبر کن الان آقا مرتضی راننده آژانس میاد دنبالت که گفتم بیخیال نمیخواد گفت نه شمارتو دارم الان زنگ میزنه دیدم یه مرد میانسال زنگ زد و رفتم سوار یه ال ۹۰ شدم ماشین تمیز اصلا باورم نمیشد اینقدر یه ماشین تمیز باشه من خودم اینقدر شلختم ولی واقعا عالی بود بوی ادکلن و خیلی تمیز آقا مرتضی که کلا از الان مرتضی صداش میکنم گفت مهندس جان پشت داخل یخچال آبمیوه خنک هست من گفتم یخچال ؟؟؟
دیدم یه یخچال کوچیک چندتا آبمیوه و کیک هست یه رانی برداشتم و خیلی هوا گرم بود
رسیدیم به مطب تقریبا تو خیابان الهیه تهران یه ساختمان ۷ طبقه که طبقه آخر مطب الی بود که رفتم تو چمدونمم تو ماشین گذاشتم ایشالا قسمت همتون بکنه رفتم تو دیدم یا خدا چه کسایی دارن تو این واحد میچرخن دیدم یه دختره آمد گفت تشریف بیارید خانم دکتر مریض دارن زن و شوهرا با هم آمده بودن بعضی هم تنها ولی خدایی همه کس همه مایه دار اصلا آدم دو ریالی توشون نبود منو بردن تو یه اتاق که قشنگ تهران از پنجره پیدا بود داشتم دید میزدم تو حس خودم بودم که دیدم الی آمد تو بغلم کرد و بوسم کرد گفت عزیزم خوش آمدی پدرسوخته نیومده همه دارن بیرون حرفتو میزنن گفتم چرا گفت سولماز منشیم آمده میگه خانم دکتر شاه داماد آمدن که خندیدم گفتم خب دیگه رقیبات زیاد شدن که خندید و گفت من که از خدامه تو بتون به همشون برس نوش جونت…
یکم پیشم نشست و چایی خوردیم و نسکافه گفت من مریض دارم تا نیم ساعت دیگه تمومم نهایت یه ساعت چون از اینجا باید بریم آرایشگاه بعدم بریم مهمونی برو تو اینجا دراز بکش یکم استراحت کن منم میام گفتم باشه . من رو تخت خوابیدم و به این فکر میکردم خدایی این دختر با این سن کم چه تشکیلاتی برای خودش درست کرده خیلی خسته بودم خوابم برد که بعد یه ساعت یهو دیدم لب یکی رو لبامه چشمامو باز کردم دیدم الی لباش رو لبامه میگه پاشو خوابالو پاشو که دیرمون شد آمدم بیرون دیدم اون سولمازی جنده و با یه دختر که داستانشو بعد میگم براتون بیرونن و همه رفتن می‌خندید منم یه نگاه بهش کردم و رید به خودش دیگه رفت تو یه اتاق دیگه . جالب بود چهار تا اتاق داشت با یه سالن یکی از اتاقا اتاق معاینه بود که من رفتم آنجا که دیدم یه صندلی که دو تا جای پا داره و جالب بود برام یه اتاق برای لیزر و این چیزا یه اتاق استراحت و یکیم که مطب و دفتر اصلی خودش بود بسیار شیک و مدرن . الی گفت عشقم بریم رفتیم پارکینگ که سوئیچ ماشین داد بهم گفت تو رانندگی کن گفتم من که تهران زیاد بلد نیستم گفت لوکیشن میزنم راحت پیدا میکنی یه سانتافه سفید مدل ۲۰۱۷ سقف کاملا سانروف یا همون شیشه ای برای من که جذابیتی نداشت ولی ماشین نرمی بود شیشه ها دودی دودی از تو به زور بیرون پیدا بود تو ماشین تا نشستم یه پارکینگ بزرگ روشن کردم که دستمو گرفت و گفت مرسی عشقم که آمدی و لبامو چند دقیقه بوسید راه افتادیم من خیلی تهران و بلد نیستم ولی الی بهم میگفت کجا برم .
تو مسیر گفت مهرشاد من تو سکسم خیلی فانتزی دارم تا حالا همه سکسی را تجربه کردم و بیشتر با دخترایی که کم سن هستند و فریب خوردن دوست دارم لز کنم مخصوصا سنهای پایین تو مشکلی نداری گفتم نه گفت هروقت دوست داشتی من با هر کدوم باشم اونا قبول کردن توام باشی من مشکلی ندارم فقط قایمکی من کاری نکن خندیدم و گفتم مگه خرم وقتی تو پایمی مگه دیوونم با کسی باشم گفت کلی گفتم خندید و گفت من اینقدر فانتزی دارم بهت بگم باورت نمیشه گفتم مثلا چیا گفت دوست دارم تو ماشین وقتی نشستی من باهات ور برم تو منو بمالی کلا موزیک رو زیاد کنی تو هم منو انگشت کنی منم حال بیام جیغ بزنم گفتم چه کاریه با کیرم میکنم گفت اون که جای خودش ولی این فاتتزیمه باید بدونی گفتم الان دوست داری یعنی که صندلیشو داد عقب گفت میخوام دهنت و امروز سرویس کنم که تا خواستی منو بکنی جرم بدی از حرکت شلوارشو دکمه هاشو باز کرد صندلیشم خوابوند گفت بیا این کس آماده گاییدنه اول ببینم دستات چیکار میکنن اینکاره هستی منم که هنگ هنگ بودم آروم دستمو کردم تو شرتش کس محشرش که قشنگ عینه کس دختر بچه ها بود میمالیدم که عقب و جلو می‌کرد جالب بود با زبونش سینه هاشو زبون میزد و بلند میگفت اووووووووووف بمال این کسا نمیدونی چند روزه ندادم به کسی بخوره تشنه توئه جرش بده منم انگشتمو تو کسش عقب و جلو میکردم اونم هی عقب و جلو می‌کرد باورم نمیشد یه آدم با این همه دک و پوز اینقدر حشری باش بخواد تو ماشین کسشو بمالم کسش خیس خیس شده بود وحشتناک خیس یه ۲۰ دقیقه ای مالیدم انگشتام بی حس شده بود که دیدم یه جیغ وحشتناکی کشید و ارضا شد بی‌حال رو صندلی بود منم مسیری که برام انتخاب کرده بود از طریق مسیریاب میرفتم الی خواب خواب بود . شرت زردش وحشتناک خیس شده بود منم از ترس اینکه کسی شرتشو از بیرون ماشین نبینه چون شلوارشو داده بود پایین یه روسری داشت انداختم روش ولی شرتش وحشتناک خیس بود بحدی که قشنگ خط کسش پیدا بود منم عجیب حالم بد شده بود و واقعا داشت کیرم میترکید ولی بقول خودش امشب دهنت سرویسه چه بلایی سرم میخواست بیاره نمیدونم . یکم که گذشت بیدار شد و گفت مرسی خیلی خوب بود دوس دارم هر وقت ارضامیشم همون موقع برام بخوری و آبمو بریزم تو دهنت که متوجه شدم لز که میکنه اینکارو طرف مقابل براش میکنه گفتم اتفاقا خودمم پایم خیلی اینکارو دوست دارم .
گفت مهرشاد من دختر دورم زیاده همشونم تشنه کیر کلفتن منم میدونم که تو دوس داری پس هر جایی هر کاری خواستی بکنی بهم بگو چون خودم دوس دارم بدونم کیو میکنی برامم مهم نیست ولی تو باید مال خودم باشی حواست هست گفتم آره خیالت راحت من با خودت اوکیم گفت قول دادیا گفتم قول قول …

گفتم ماجرا امشب چیه گفت یه بچه پرو ۳ سال پیش با من بود ولی منو دور زد رفت با دوست من که اونم دکتره ریخت رو هم و الان امشب تولدشه منم میخوام کونشو پاره کنم ببینه من خودم کیو دارم ولی حواستو جمع کن اینجا همه دنبال کیرن مفت خودتو وا ندی که خندیدم گفتم مگه واک استریت تایلند که گفت از آنجا بدتره . رفتیم تو آرایشگاه تو پارکینگ رفتیم طبقه سوم یه ساختمان هیشکی توش نبود دو تا دختر جووون با شلوارک و تاپ الی بهشون دست داد و همدیگرو بوس کردن بهش گفت از این میخوام یه چیزی بسازی ننه ی کیارش و پاره کنم خندید و گفت این ساختن نمیخواد خدا ساختتش گفت زود باش گفت الی بهت زنگ زدم جواب نمیدادی گفت خفشو جلو این میخواستم چند روز تو کف باشم که خوب لذتشو به وقتش ببرم گفت نوش جون هر کی میخوره گفت نترس امشب هم میخوره هم جرش میده که زد سر شونه من که رو صندلی بودم گفت نوش جونش …

نمیدونم از عمد بود یا چی موهامو که میخواست درست کنه سینه هاشو میزد به من که من واقعا تا بحال تو همچین جایی نبودم که الی بهش میگفت سمیرا اینقدر جندگی نکن این از ایناش نیست راحت وا بده حداقل جلو من نکن بیشعور گفت که تو که مال خودمی حالا بماند برا حضرت آقا یه هفتس ندادیش بخوریم ولی آخرش که زنگ میزنی میگی بیا پیشم منم جوابتو ندم الی میگفت خفشو جلو این آدم باش هر چیزی و هر جا نگو سمیرام میگفت شاه داماد در جریان باش این خانم شما رو همین صندلی تا حالا هزار بار به من داده و من براش اون ناناز کوچولوشو خوردم الانم یه هفتس جواب نمیده نگو شوهر کرده و دوس نداره ما براشون دیگه بخوریم که الی گفت بیشعور درست حرف بزن گفت دروغ میگم نو که آمد به بازار کهنه میشه دل آزار که همه زدیم زیر خنده اونم عمدا سینشو محکم فشار میداد به منو دست میکشید عمدا رو سرم . خلاصه آرایش تموم شد الی به دختره گفت برو لباس منو از تو ماشین بیار رفت براش آورد همونجا لخت شد که سمیرا رفت سمتش کمکش کنه دید شرت الی خیسه و لک داره گفت جووووووون نکنه تو ماشین برات خورده دیوث چرا اینجوری گفت خفشو سمیرا فضولی نکن که گفت بله دیگه به ما مربوط نیست و ناراحت شد که الی بغلش کرد و لباشو چند دقیقه بوسید جلو من لخت بود با یه سوتین و یه شرت زرد گفت احمق خوب انقدر سگ نباش جلو این یکم ادم باش اونم دوباره بوسش کرد گفت میدونی چند روزه نیومدی پیشم منم آدمم نمیگی منم دلم میخواد که دوباره بوسش کرد و بغلش کرد و گفت بزار فردا پس فردا میگم بیا الان مهرشاد هست زشته عشقم ‌گفت من نمیدونم فردا که نه ولی پس فردا من خونتم چه مهرشاد باشه چ نباشه گفت باش لعنتی حالا لباسمو بپوشون دیر شد که یه ماچ محکم کرد و گفت جووووووون جیگری شده این عشق من که همه زدیم زیر خنده
رفتیم تو یه باغ که باورم نمیشد ماشینای آخرین مدل همه با کلاس عالی الی یه لباس سفید پوشیده بود بدون سوتین که نمیدونم چجوری بود جلوی سینه هاش بود خیلی خوشگل خیلی عالی شده بود قبلش به من گفت مهرشاد میخوام مخ دوست کیارش و بزنی هرجوری هست گفتم چرا گفت نپرس فقط باید هر جوری هست مخشو بزنی اگه زدی یه جایزه خوب پیش من داری گفتم باش بعدشم گفت هر کی بهت پا داد شماره بگیر اینا همشون جنده پولدارن مرده کیر کلفت و تیپ طرف پس تا میتونی مخ بزن که تو این چند روز هرکی خواستی بکن اینم جایزت در ضمن یه سورپرایز توپم دارم برات که وقتی مخ سمانه را زدی بهت میدم گفت حواست باش اینا همه آدم حسابین زود وا ندی که گفتم جووووووون
فضای باغ عالی بود صدای موزیک استخر و آبنمای خیلی جالب با دو تا طاووس که از دهنشون آب میومد همه با تیپ های سکسی و عالی داشتن میرقصیدن و مشروب میخوردن من که کلا نمیتونم بخورم بخاطر معدم ولی خب خیلی شلوغ بود خر تو خر رسیدیم دم در اصلی کیارش با سمانه آمدن جلو و الی معرفی کرد دوست پسرم مهرشاد که کیارش با من دست داد سمانه یه لحظه دستشو آورد دست بده دستش میلرزید یه جوری بود ولی حس کردم یه مرگیش هست . گفت از خودتون پذیرایی کنین من و الی هم که گشنمون بود گفت استیک میخوری گفتم آره به یه دختر گفت چند تا استیک و کالباس یه گیلاسم برای من بیار داشتیم میخوردیم تقریبا دوتا ته لیوان الی مشروب خورده بود و یکمم مست شده بود که گفت باورت نمیشه دلم میخواد همینجا منو بکنی جلو همه اینا ولی حیف که نمیشه که سمانه آمد گفت چیزی نمیخواین همه چی اوکیه که ما تشکر کردیم و رفتیم برقصیم آهنگ لایتی گذاشته بود سمانه تو بغل کیارش بود الی تو بغل من که دوتامون عجیب بهم نگاه میکردیم که کیارش قشنگ دوزاریش افتاده بود ولی من کیرمم نبود. ولی قشنگ معلوم بود سمانه وا داده ولی من اصلا به روی خودم نمیوردم بعد چند دقیقه رقص دیدم دوست ‌کیارش به الی گفت با هم برقصیم که نمیدونم چی شد که کیارش حرصش گرفت و یه نگاهی به الی
کرد و گفت با کمال میل سمانه هم عصبی شده بود که چرا کیارش گیر داده به الی و عصبی شده بود آروم آروم از بغل کیارش آمد بیرون منم بهش همون لحظه گفتم سمانه خانم من تنهام با کی برقصم این چه میزبانی شد که یهو گفت بله بله گفتم آقا کیارش اجازه هست اونم گفت بله بفرمایین راحت باشین که من سمانه را دستاشو گرفتم و رفتیم وسط الی دیوث که این صحنه را دید چشمکی زد و سرشو تکون داد منو سمانه فقط رقصیدیم ولی من با دستام دست میکشیدم آروم رو دستاش اونم همراهی می‌کرد زماناییم که نور کم میشد من بازوشو فشار میدادم و اونم همین کارا می‌کرد که یه بار تو نور کم آروم بهش گفتم چه پرنسسی شدی که اونم گفت مرسی توام خیلی جذابی خیلی خوشم آمده ازت گفتم مرسی خیلی نمیشد حرف زد چون جلوی همه تابلو بود که یه لحظه بهم گفت الی دوست دخترته گفتم بیشتر دوستیم تا دوست دختر که خندید و گفت چه عالی سعی کردم هیچ حرکت اضافه ای نکنم چون میترسیدم اتفاقی بیفته که سمانه گفت الی شمارمو داره دوست داشتی بهم زنگ بزن بعد مهمونی که من ریدم بخودم و تعجب کردم که چرا این حرفا باید بزنه گفتم حتما برسم خونه حتما که آهنگ عوض شد و الی آمد سمت من و کیارش رفت سمانه را از من گرفت گفت چی شد گفتم بابا این که وا داد گفت دروغ نگو از کجا میگی گفتم به من گفت بهم بعد مهمونی زنگش بزنم گفتم نکنه این یه بازی باشه گفت نه بابا این جنده مرده کیر و تیپ پسراس خداییم کیارش قیافه جالبی نداشت من نمیدونم عاشق چی این دوریالی شده بود
دیدم ندا از دور داره الی و صدا میکنه همون دختری که تو تماس تصویری با الی حرف میزد به تیپ سکسی با هیکل عالی سینه های خوش فرم با شوهرش بهم دست دادن و احوالپرسی کردیم که ندا رفت پیش سمانه و کیارش کون ندی قشنگ پیدا بود از بس وقتی راه می‌رفت کونش تکون می‌خورد که بعد سلام و احوالپرسی آمد پیش من و گفت خوب مخ این دوست منو زدیا گفتم نه بابا این حرفا چیه گفت از شاهکارات گفته تا نرفتی از الان بگم فردا شب مهمان منین نمیام و این حرفارم نداریم که الی گفت باشه بزار برسی حالا هنوز نیومده دوست پسر ما رو تور کرد و ندا هم خندید مگه همه چیز من و تو مشترک نیست اینم مشترکه که من خندیدم و گفتم بله که ندا هم گفت بیا خودش بله را داد و خندید یه چند ساعتی آنجا بودیم تا ساعت تقریبا ۲ که کیک و آوردن شام دادن و سمانه هم هی میومد سز میز ما که ندا به الی گفت الی فک کنم گیر کرده تو گلوش گفت خیالت راحت دارم براش منم مونده بودم چی میگن الی اونور نشسته بود با شوهر ندا حرف میزد که شوهر ندا داشت الی را با نگاهاش می‌خورد که دیدم اس ام اس برام آمد تعجب کردم دیدم وااااا الی پیامو باز کردم دیدم نوشته یه فانتزیام اینه مردا منو ببینن با نگاهشون تحریک بشم دوست قبل از اینکه بهت بدم باهات چت کنم و برات جندگی کنم باورم نمیشد شاید ۱۰۰ بار این پیام خوندم من فکر کردم این پیام برای کسی داده بهش دادم پیامو اشتباه فرستادی. پیام داد دیوونه ای مگه کسی جز تو قرار امشب منو با کیر کلفتش پاره کنه . مست مست بود همیشه عاشق این بودم یه کسی پیدا بشه دیونه سکس و حشری باش خدا آرزوم و برآورده کرده بود پیامای من و الی که مهرشاد کسم خیس خیسه دلم میخواست جلوی شوهر ندا بشینی برام کس لیسی کنی جوری بخوری برام هزار بار ارضا شم . جووووووون دیوث جوری برات کس بخورم که فکرشم نکنی از فیلم های پورنم بدتر . اگه کم خوردی دهنت و سرویس میکنم ندا را نگاش کن آب از کس و همه جاش راه افتاد تا تورو دید . آره بنده خدا خیلی تشنش عجیب کیر میخاد .آره بابا اینو از صبح تا شبم از جلو عقب بکنی بازم کمشه . مگه از پشتم کردیش؟؟؟
آره زیاد کیر مصنوعیا کونش قورت میده نگران نباش خودت افتتاحش میکنی چطوری ؟؟؟ نگران نباش بهت میگم کلی پیام دادیم بهم اصلا حواسش تو مهمونی نبود که ندا بهش گفت با کی اس ام بازی میکنی این کیر گنده میفهمه ها که خندید و بهش آروم گفت خیلی خری و با خودش دارم اس ام بازی میکنم که گفت کلا دوتاییتون رد دادین .
مهمونی تموم شد و رفتیم بریم که سمانه بهم گفت مرسی که اومدین و کیارشم کنارش بود که من رفتم ماشین و بیارم آوردم و الی سوار شد و رفتم کیف الی که رو میز با موبایلش جا مونده بیاد بیارم که سمانه گفت منتظر تماستم منم گفتم حتما . تو مسیر بهم گفت دمت گرم مخشو زدی گفتم خب چه فایده گفت یه ساعت دیگه بهش زنگ بزن گفتم بابا خلی ساعت ۳ نمیشه که گفت خودش ماشین داره ساعتای نزدیک ۳ بود رسیدیم خونه که قرار بود کون سمانه را انجا پاره کنیم خونه ای که اون از یکی کرایه کرده بود برای هدفش الی گفت میخام با این حرف بزنی مخشو بزنی گفتم الی من دلم سکس میخاد کسکش بزار فردا گفت نه الان زنگ زدم با یه سیم کارت از الی گوشیو برداشت گفتم مهرشادم گفت خوبین منم تازه رسیدم خونه شما رفتین هتل گفتم نه خودم خونه دارم چیزهایی که الی می‌نوشت من میگفتم گفت واقعا من فکر گردم میرین هتل گفتم نه این حرفایی گه میگم همش حرفایی که الی به من گفته بود بگم یا روی گوشی نتش می‌نوشت منم میگفتم گفت خونتون کجاست که گفتم جمشیدی یکم سعادت آباد که گفت واقعا نزدیک منین کدوم کوچه گفتم فلان کوچه گفت خیلی جالبه سر کوچه مایین چقدر نزدیک گفتم خواهش میکنم تشریف بیارید که گفت نه دیروقت الان که بهش گفتم نه بابا این چه حرفیه اگر مشکلی نیست بیاین که گفت بزارین چند دقیقه وسایلا از ماشین بزارم میرسم خدمتتون اول تعارف کرد تورو خدا مزاحم نباشم گفتم نه چون من فردا نیستم حداقل تا قبل رفتن پیش هم باشیم خندید و گفت شمام عجول منم گفتم دقیقا

الی گفت دهنت سرویس بشر تو چقدر جالبی فکرشو نمیکردم امشب اونم ساعت ۳ بتونی بیاریش گفتم با مشاوره های شما استاد تو ذهنم باورم نمیشد که یه زن اینقدر جالب باشه بخواد یه مرد دوست دختر دوست پسر سابقشو بکنه .

گوشی زنگ خورد گفت میشه یه لطفی بکنین گفتم جونم گفت دیر وقته میشه شما بیاین منزل من که الی دو دستی میزد تو سر خودش که رو گوشی نوشت اصلا بیارش اینجا گفتم شرمنده اگه صلاح میدونین من میام در خونه دنبالتون با ماشین که الی دو دستی زد تو سرش فهمیدم چه سوتی دادم گفتم الان من میام تا خونه شما قدم زنان بیایم اینجا گفت بله راه نزدیک که الی نفس راحتی کشید و گفت مهی تو اتاق دوربین مادون قرمز هست نگران نباش ولی حواست باش کل خونه دوربین گذاشتم هرجوری هست بکنش من میخوام دادن این جنده را زیر کیرت ببینم گفتم احمق من دوست داشتم امشب پیش هم باشیم گفت فردا پیشتم مطب و تعطیل کردم کاری که میگمو بکن سورپرایز دارم برات . رفتم در خونه سمانه آمد بیرون منم آروم آروم آمدیم رفتیم تو خونه که الی تو یکی از اتاقای خونه که درش بسته بود داشت خونه را می‌دید .

بریم سراغ سمانه :

آمدیم خونه اول یکم حرف زدیم یه کم آب پرتقال از یخچال آوردم و نشست رو کاناپه منم نشستم اینور بهش گفتم خیلی خوشگل شده بودی آنشب آهنگ لایتم گذاشته بودم و روی شومینه دوتا شمع که گفت مرسی شمام خیلی جذاب شدین گفتم برقصیم گفت بله حتما بغلش کردم همون لباس برق برقی سرمه ای که تو مهمونی پوشیده بود پوشیده بود قد حدود ۱۷۰ وزنش ۶۰ حدودا سینه های ۷۵ آروم آروم باهاش میرقصیدم که آروم سرمو بردم سمت گوشش و گفتم سمانه خیلی جذابی که گفت مرسی عزیزم خودتم خیلی خوشگلی با اون قد بلندت آروم دور کمرشو گرفتمو یکم ناز میکردم گفت مهرشاد من خیلی حساسم مشروبم خوردم یکم… گفتم جونم میدونم حساسی منم همینو میخام آروم دستمو گذاشتم رو کونش یکم فشار دادم گفت مهرشاد بخدا خیلی زوده برا اینکار کیارش بفهمه دردسر میشه گفتم از کجا میخاد بفهمه تو حاضری از بغل من بری که هیچی نمی‌گفت منم آروم آروم سرمو بردم زیر گردنشو شروع کردم به لیس زدن گردنش که یهو به خودش لرزید گفت تورو خدا مهرشاد الان زوده برا اینکارا که منم کار خودمو میکردم لباسش بالا تنش لخت بود براحتی دستمو فشار دادم رو سینش دوباره تکون خورد و آه کشید گفت مهرشاد تورو خدا نه من آمدم فقط ببینمت دوس ندارم اینجوری بشه دستمو آروم کردم تو سینه هاش شروع کردم به مالیدن نمیتونست وایسه فقط آه و ناله می‌کرد میگفت مهرشاد نکن اصلا هم مقاومتی نمی‌کرد که مثلا دوس نداره اکثر زنا دوس دارن این حسا داشته باشن که که طرف داره به زور میمالتشون نه اینکه راحت وا دادن سینه هاشو میمالیدم که آروم بردمش گوشه دیوار خودمو چسبوندم بهش کیرمو محکم فشار دادم به بدنش و آروم لبامو گذاشتم رو لباش اصلا مقاومت نمی‌کرد لبای منو می‌خورد و جالب بود دیگه خبری از اعتراض نبود دستم تو سینه‌اش بود و اونم عینه این قحطی زده ها لبای منو می‌خورد زبونمون تو زبون هم بود و آروم میگفت واااااااااااااای مهرشاد دارم میسوزم چقدر تو داغی بردمش رو تخت خیلی راحت لباسش آمد پایین سوتینش پیدا شد دادم پایین و شروع کردم به خوردن سینه هاش سینه های کوچیکی داشت قشنگ تو دستام جا میشد دوتاشو آورده بودم سمت هم و نوکشونو میخوردم اونم هی آه و ناله می‌کرد میگفت مهرشاد دارم میمیرم منم قربون صدقش میرفتم برش گردوندم آروم لباسشو دادم پایین شروع کردم کمرشو به لیس زدن کیرمم عمدا میمالیدم به کونش اونم عینه موش زیر دست و پای من آه و ناله می‌کرد خودشو تکون میداد دیدم لباسش مزاحمه از تنش درآوردم دیدم جنده یه شرت لامبادای سرمه ای پوشیده گفتم این همینه که میخاد نده لباسشو درآوردم شروع کردم به لیس زدن کمرش و کیرمم آروم درآوردم گذاشتم لای کسش واااااااااااااای من کیرمو عمدا عقب و جلو میکردم می‌خورد به چوچولش نفس نفس میزد بعد لیسیدن کمر برش گردوندم رفتم سینه هاشو شروع کردم بخوردن آروم شرتشا زدم کنار یه کس سفید بدون مو جوری که اصلا انگار نه انگار نه اضافه ای داشت نه چیزی که بعدم فهمیدم جراحی عمل کرده همش تو فکر الی بودم که داره مارو میبینه با ولع کسشو میخوردم که چشماشو بسته بود سرمو فشار میداد به کسش میگفت بخور عوضی بخور که دلم میخواست جلوی اون کیارش حرومزاده منو بگای که هیچوقت برا من کس نمیخوره بخور این کسو و آه و ناله می‌کرد اهههه و اوهوش و ناله هاش وحشتناک زیاد شده بود که بهش گفتم سمانه آروم صدات میره بیرون که اونم یکم آروم شد ولی میگفت مرسی که میخوری کسمو عالی میخوری منم زبونمو میچرخوندم تو کسش اونم آه و ناله می‌کرد میگفت بخور این کسو این کس ماله خودت عوضی بخور این کسوببین چه ستی برات زدم دوس دارم بخاطر کس لیسیت امشب تا صبح بهت بدم مست مست بود اینقدر خوردم تا ارضاشد آآآآیی ااااااااااای اااااااااااااااااااااااااااای

سه تا جیغ ممتد و بی‌حال شد که دیگه نذاشت بخورم میگفت بیا بالا بسه نخور بی‌حال شده بود یه چند مین تو بغل هم بودیم که پاشد گفت بده ببینم چی داری خیلی رو شرتت سنگینی میکنه درش آورد و هنگ کرد باورش نمیشد یه همچین کیری ببینه گفت اووووووووووف این دیگه چیه واااااااااااااای باورم نمیشه یه بوس ازش کرد و لپش و چسبوند به کیرمو گفت واااااااااااااای دوسش دارم گفتم خوبه سایزش گفت عالی مهرشاد خدا بدادم برسه پارم نکنی گفتم قول نمیدم

من عاشق هیکل های لاغرم قشنگ تو دستاتن با تمام وجود میتونی بکوبی تو کسشون سمانه هیکلش عالی بود نه خیلی لاغر نه خیلی چاق در مقابل من موش بود

شروع کرد به ساک زدن من منم انگشتمو کرده بود تو کسش تکون میدادم با صدای بسته آه و اوه می‌کرد بعضی وقتا کیرمو درمیورد آه و ناله می‌کرد و دوباره می‌خورد دیدم کسش رو دستم دل دل میکنه جالب بود ضربان داشت تا حالا اینجوری نشده بودم ۶۹ کردمو شروع کردم به خوردن کسش که اونم وحشی تر کیرمو می‌خورد استاد استاد بود تا ته کیرمو می‌خورد و قشنگ نگه می‌داشت بعدم با کلی تف صدای هااااااااااای میداد دوباره می‌خورد همینجور که می‌خورد گفتم بسه و بلندش کردم خوابوندم رو تخت دوباره خوردن کسش که میگفت اووووووووووف کیارش حرومزاده کجایی که مهرشاد داره کس میخوره برام بی لیاقت چه با ولع میخوره کیرمو آروم رو کسش مالیدم عقب و جلو میکردم کردم توش به هیچ عنوان نمیرفت اینقدر تنگ بود که کیرم نمی‌رفت توش که گفت واااااااااااااای خیلی کلفته تورو خدا آروم دوباره شروع کردم به خوردن آروم گذاشتم دم کسش با تموم زورم آروم کردم تو که با دوتا تلمبه نزدن عینه این غشی ها به خودش لرزید و گفت واااااااااااااای کیارش حرامزاده با اون کیر بیخودی که منم خندیدم و محکم بغلم کرد منم دوتاپاشو دادم بالا محکم میزدم با تمام قدرت میزدم چون الی گفته بود اونم می‌خورد ته کسش تورو خدا مهرشاد غلط کردم آخ دارم میمیرم کیرت تو حلقمه واااااااااااااای جر خوردم تورو خدا گفتم از کون میدی گفت بخدا تا حالا ندادم منم محکم میزدمو میگفتم کون آکش خوبه میگفت بخدا بکنی تو کونم میمیرم آخه این چیزی که تو داری به زور تو کسم رفت چجوری بره تو کونم دوباره محکم میزدم میگفتم از کون میدی میگفت توروخدا مهرشاد دارم جر میخورم خدایی آدم عشق میکنه یه زن زیر کیرت حال بیاد و التماس کنه بلندش کردم نشستم لب تخت گفتم بشین روش که نشست و منم خوابیدم که به زور تا نصفه کیرم می‌رفت تو کسش که من خودم میزدم اونم یه ووووووی می‌کرد میگفت مهرشاد تورو خدا خیلی کلفته آرومتر که گرفتمش تو بغلم و با تمام قدرتم از زیر میزدم که میگفت تورو خدا توروخدا مهرشاد تورو خدا دارم جر میخورم محکم تو دستای من بود نمیتونست تکون بخوره منم میزدم عالی بود کسش عالی خدایی تنگ خیس اینقدر زدم که ارضاشد و ول شد و بیهوش آب از کسش میومد رو کیرم قشنگ حس میکردم گفت تورو خدا ارضاشو من مردم دو ساعت داری منو میکنی بلندش گردم رو دستام عینه بچه گربه از زیر میزدم تو کسش عاشق این حرکتم بعد چند دقیقه داگیش کردم و شروع کردم به تلمبه زدن پشتی و گذاشته بود در دهنش و قشنگ رو تختی با دوتا دستاش مشت کرده بود جوری میزدم که تخمام می‌خورد به کسش کمرشو خم کرده بودم و محکم میزدم که یهو دیدم قشنگ شاشید و بی‌حال بی‌حال ولو شد رو زمین گفت مهرشاد مردم تورو خدا بسمه پاهاش میلرزید منم آروم گذاشتم دهنش گفت بخدا نمیتونم بخورم خوابیدم روش یه چند دقیقه ای زدم و آبمو ریختم رو بدنش تا صبح تقریبا 6_7 پیشم بود الی اس ام اس داد بخواب رفت بهم بگو منم بغلش کردم و خوابیدم

صبح بیدارشد و گفت واااااااااااااای باورم نمیشه یکی بتونه اینجوری کسی و بکنه خیلی بهم حال دادی و کسی تورو خدا نفهمه تا کی هستی گفتم اگه هرشب بیای میمونم تا 2_3 روز گفت باشه از ۶ به بعد میام پیشت که دو سه روز هر روز کار ما شده جر دادن سمانه که از کونم کردمش که اونم براتون میگم .

صبح سمانه رفت و الی گفت دمت گرم پارش کردی خوشم آمد امروز برات سوپرایز دارم که تو داستان بعد براتون تعریف میکنم .

نوشته: مهرشاد

ادامه...


👍 69
👎 12
157001 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

934567
2023-06-24 02:36:52 +0330 +0330

کاری به واقعیتش ندارم . ولی قشنگ نوشتی . جزو داستانهایی بود که منو جذب خودش کرد .

6 ❤️

934576
2023-06-24 03:29:46 +0330 +0330

فیلم سوپر ام نمی تونه در این حد باشه اگر یکم منطقی بودی بهتر بود حداقل فکر نکنی بقیه کسخولن = دیسلایک

2 ❤️

934578
2023-06-24 03:55:17 +0330 +0330

سر فلکه قصرالدشت یی پیرمردی باخرش زردآلو از باغش اورده بود میفروخت خرش یی نگوی کرد بهم که توی قسمت بعد داستانش برتون میگم

4 ❤️

934596
2023-06-24 08:35:12 +0330 +0330

گوش به فرمان،نفر،گوزفنگ،گوزفنک،نفر،جلق آزاد،دست کوس،نیرودراختیارخودش تاجلق بزنه.آخه چندسطربالاترمیگی قدچی وزن چی سینه هفتادوپنج …بعدچندخط پایین ترمیگی سینه های کوچکی داشت…

2 ❤️

934631
2023-06-24 13:54:24 +0330 +0330

تو گفتی ما هم باور کردیم تو‌ کل تهرانو‌جنده کردی آرزو بر جوانان عیب نیست خواستی آدرس بده بیام کردند بهت نشون بدم

2 ❤️

934642
2023-06-24 15:39:27 +0330 +0330

عالی
آرزوی هر کسیه این داستان 😂
و شما بخت اینو داشتی

2 ❤️

934646
2023-06-24 15:51:18 +0330 +0330

ازقدیم گفتن هرکی کون بده کیرش کلفت میشه،،،،،

1 ❤️

934647
2023-06-24 15:52:43 +0330 +0330

چیز جالبی که تو این دو داستان برام بود اینه که طرف زحمت میکشه کلی وقت میزاره داستان مینویسه و یه سری میان توهین میکنن اولا اول داستانمم گفتن ما تو ایران هنوز فرهنگ اینکه اینقدر توهین نباید بکنیم برامون جا نیفتاده و بخودمون اجازه میدیم هر توهینی را بکنیم ولی بازم برام مهم نیست اینقدر این داستان ادامه داره که شاید به قسمت ۱۵ و ۱۶ هم برسه ولی من برای دل خودم مینویسم دوستانی که محبت میکنن و نظرات مثبت میدن ازشون متشکرم دوستانی هم که نظر منفی میدن بازم ازشون متشکرم

3 ❤️

934648
2023-06-24 16:06:59 +0330 +0330

برید کنار تا این کس کن قهار نکرده شما را.
من با یک‌زن و شوهر دکتر ۴ ساله رفیقم و کمتر از ۶ ماهه شوهرش پیشنهاد داد تا تریسام بزنیم. این راه میره همه بهش میدن😂😂

0 ❤️

934671
2023-06-24 22:37:29 +0330 +0330

این حجم از جفنگیات از کجای مغزت در میاری

0 ❤️

934672
2023-06-24 22:38:46 +0330 +0330

بابا دون ژوان ! بکن قهار !
احمد جان کجایی داداش این یارو منتظرته . معطلش نکن . زودتر بیا آقا منتظره . بی نصیب نمونه یه وقت .

0 ❤️

934681
2023-06-25 00:30:42 +0330 +0330

کسشعر به تمام معنا
ثابت میکنم
تو ۷ شب پرواز داشتی از کیش به تهران یک ساعت و نیمه تا برسی ترمینال میشه ۹ از فرودگاه تا الهیه حداقل یک ساعت میشه ۱۰ تا ۱۱ خواب بودی تا برسی آرایشگاه میشه ۱۱/۵ شب اگه باز باشه تا. ۱ نیمه شب کارش طول کشیده کدوم احمقی ساعت ۱ نصف شب میره تولد
پوما
یارو زن و شوهر وکیل بودن تو کانادا شعبه داشتن اومدن از کیش بار اضافه خرید کردن متوهم جقی

1 ❤️

934796
2023-06-25 21:27:05 +0330 +0330

دوستان بازم که میبینم به واقعی یاتخیلی بودن داستان پیله کردید.اصلا مهم نیست این قضیه راست باشه یادروغ مهم نوع نوشتار وانتقال مطلب هست که خواننده بتونه همراهش بشه ویاتحریک بشه.ازنظر نوشتاری خیلی خوب بوداز خوندنش خسته نمیشه ادم.اگرنظری میدید ازاین نظربدید نه اینکه سریع زیرهرداستانی بریدبگید تواگر فلان شغل داری یافلان کسی هستی اینجاچکارمیکنی.
موردسکس ونیازجنسی یه چیزمشترک بین همه انسان هاهست دورازاینکه چه شخصیتی دارن.ودراین سایت کم نیستن افرادی که شغل هاوزندگی های سطح بالایی هستن.پس اینکه بخواین شخصیت داخل داستان رو قضاوت کردن اشتباهه.یااصلا حرف شمادرسته نویسنده اونی نیست که توی داستان معرفی کرده وزاده فکرنویسنده هست بازم به ماربطی نداره مابه عنوان خواننده میایم داستان رو بخونیم وراجب محتوی اون نظربدیم نه اینکه محتوی رو بانویسنده قیاس کنیم یابگیم توهمچین ادمی نیستی یاهستی.

2 ❤️

935063
2023-06-27 16:22:19 +0330 +0330

داستان بعدی تو کی میگی پس

1 ❤️

935072
2023-06-27 17:55:27 +0330 +0330

عالی ادامه بده

1 ❤️

935237
2023-06-29 00:12:35 +0330 +0330

سلام به همه قسمت سوم را من ارسال کردم متاسفانه دوبار ادمین سایت هم پیام دادم ولی منتشر نشده

0 ❤️

935245
2023-06-29 00:57:14 +0330 +0330

ادامه بده قشنگه

0 ❤️

935310
2023-06-29 12:46:53 +0330 +0330

زود باش ادامه شو بزار . در حال انتظار …

1 ❤️

935325
2023-06-29 14:09:31 +0330 +0330

عالی بود مرسی

1 ❤️

935403
2023-06-30 02:00:28 +0330 +0330

عموجانی ادامه شو کی میگی

1 ❤️

935451
2023-06-30 08:45:20 +0330 +0330

مجبور میکنن آدم و بیاد کامنت بزاره ، از نظر توهمات یک ذهن مجلوق میشه گفت خوبه اونم نه عالی ولی واقعیت با این همه تناقض اصلا
تو قسمت قبل گفتی دختره ترکه ای بود و سینه های کوچیکش اینجا نوشتی به سینه هاش زبون میزد مگه زرافه باشه وگرنه امکانش صفره
توی هر دو داستان از جمله ی اینکه اونم داستان داره استفاده کردی که دقیقا گوه خوردی مگه به همه داده باشی ، این فاز من چسمت پارمون کرد ، حالا هم اگه مارو نمیکنی و داستانش و تعریف نمیکنی با اجازه شما یه کامنت بزاریم.

0 ❤️

935477
2023-06-30 14:06:31 +0330 +0330

عالی بود دمت گرم. خیلی جذاب نوشتی

0 ❤️

935667
2023-07-01 19:03:18 +0330 +0330

میگن تعریف از خود گوه خوریه.چه برسه به کصی که تور کردی.الاغ تو توهماتت همه رو جنده فرض کردی.هنوز نمیدونی مردم دنبال بدبختیشونن.تمومش کن.تو ۱۸۰ که هیچ تازیر خایهای منم نیستی.یکم به دروغات اضافه کن بگو چندتادختر اومدن خواستگاریم قبول نکردم.کیر تو اون داستانت مهی جون😙😙😙😙😙😙

0 ❤️

935819
2023-07-02 20:18:31 +0330 +0330

چقدر داستان داری برامون بگی… حالا نگفتی هم نگفتی…بی خیال

0 ❤️