کس خیس (۱)

1402/12/01

با اینکه خجالت کشیده بودم از تهمتی که به رضا زده بودم ولی انگار زیاد هم پشیمون نبودم .بزار حسام بفهمه که از رابطش با رضا چقدر ناراضی ام .تو زندگی قبلیم با علی یه زن خودخواه و مغرور بودم که شاید کسر شانش بود که بخواد حتی به زبون بیاره میدونه شوهرش خیانتکاره و انگار الان میخواستم تلافی هرچی بز بودن تو زندگی قبلیم بود رو از دل حسام در بیارم .تو ذهنم میومد لااقل امشب که اینهمه هزینه کرده بود و تولد سورپرایزی گرفته بود وانقدرعشق نثارم کرده بود، نباید همچین کاری میکردم ولی انگشتم رو تو کسم بیشتر فرو کردم با خودم گفتم کردی که کردی، حقش بود .نگاه مظلومانه رضاوقتی با حسام حرف میزدم از جلوی چشمم نمی‌رفت ولی انقدر دلم میخاس رابطشون بهم بخوره که انگار برام مهم نبود چه آبرویی از من پیش حسام و رضا رفته .نوک سینه ام رو که از شهوت زیاد مثل دونه انگور زده بود بیرون رو بین انگشتام گرفتم و فشار دادم. به تنم زیر پتو قوسی دادم وکسم روبیشتر به انگشتم فشاردادم.
حسام ول کن رضا نبود باورش نمیشد رضا فقط بخاطر اینکه طور دیگه ای نمیتونه از خودش دفاع کنه دروغ گفته که باغ کاملا دوربین داره ،تا شاید من بحرف بیام و بگم که دروغ گفتم .هر چی دلیل میورد که فقط ورودی در دوربین داره باز حسام قبول نمی‌کرد وچون ما بعدازظهر تو اون یکی ساختمان باغش سکس کرده بودیم ،اصرار داشت فیلم‌های دوربین‌ها رو ببینه تا مطمئن بشه سکسمون ضبط نشده .شاید تنها پشیمونیم از اینکه وقتی حسام تو حموم بود و ادعا کرده بودم رضا بم دست درازی کرده وحسام رو شسته و نشسته از تو حموم کشونده بودم بیرون ،این بود که الان نمیومد تو تخت ومن داشتم از بی کیری میمردم .کسم به نبض زدن افتاده بود و ترشحاتش تا سوراخ کونم رسیده بود .زیر پتو فقط اشکال مختلفی که حسام امشب میتونست منو بگاد تصور میکردم .عصر موقع رقص تو گوشم گفته بود که امشب بخاطر تولدم برده ام میشه و میتونم ۳تا خواسته سکسی ازش داشته باشم .اولیش رو میدونستم که حتما میخوام با کس بشینم روی دهنش ،کاری که زیاد باب میلش نبود و بیشتر ۶۹ رو دوست داشت .امشب باید با خودم کنار بیام و سوراخ کونش رو لیس بزنم یا حداقل با دست تحریک کنم .کاری که ۲بار ازم خواسته بود و من حتی نمیتونم بهش فکر کنم ولی اون شب بعد از ۷روز نداشتن سکس و سکس پر استرس و نیمه تموم تو بعد از ظهرش انقدر شهوت بم غالب شده بود که دلم میخواست هر طور شده این کار رو براش انجام بدم .انگشت کوچیکم رو با خیسی کسم تر کردم وتا نصفه تو کونم فرو کردم وهمزمان دو تااز انگشتام رو تو کسم .نفسام سنگین شده بودند .صدای داد حسام از تو پذیرایی میومد که رضا سر من رو کلاه نگذار اینا همه فیلم‌ها نیس وپاسخ رضا که جون دوتایی پاشو خودت از سرور تراشه رو بیار وچک کن .وقتی میگف جون دوتایی ،دلم میخواست رگهای گردنش رو بادندونم پاره کنم .باز تو ذهنم میومد که خوب کردی رویا .بزار یکم از چشم حسام بیفته .داغون بودم از اینکه حسام نمیاد واین تن تشنه سکس من رو سیراب نمیکنه .دلم کیر حسام رو میخاست واون دستای جادوییش که بااینکه شاید بیشتر از ۴۰بار باهم سکس کرده بودیم هردفعه یه حرکت جدید ویه مدل جدید منو میگایید وهمین باعث شده بود من حشری تر از قبل و آماده تر باشم تو سکس .تفاوت یه مردی که تو خارج از ایران جوونی کرده وکلی مدلای مختلف دختروپسرای دیگه رو گاییده، بامردی که تو ایران جوونیش رو بگا داده وحتی بلد نیس چطور یه زن رو تحریک کنه چه برسه به سکس ؛شاید من بیشتر از هر زن دیگه ای می‌فهمیدم.
سکس با علی تکراری، از سر وظیفه ،تو شرایط مشخص ،تایم معین وبا یه هدف بود .با اینکه من عاشق علی بودم و دلم براش غنچ میرفت و چقدر غیرمستقیم تلاش کرده بودم تا آخر تونسه بودم با زیبایی‌های خدا دادیم و زیرکی و عشوه های زنونه ام ،به دستش بیارم و بعد ازش متنفر شده بودم .زنها موجودات جالب و پیچیده ای اند. یه روز تلاش میکنی تا یکی رو با چنگ و دندون به دست بیاری و یه روز دیگه بیشتر تلاش میکنی تا از دستش رها شی .عاشق نگه داشتن یه زن خیلی سخت تر از عاشق کردنشه.با اینکه سر سفره عقد با حسام نشسته بودم ولی الان انقدر میخواستم که تو اوج عشق و عاشقیم با علی هم ،قدر علی رو نمیخواستم .موضوع فقط سکس نبود و همه وجود من کس نبود .حسام انقدر تو خارج با دخترها بود که کامل میدونست یه زن از مردش چی میخواد .خوب بلد بود یه رابطه عاشقونه رو مدیریت کنه خوب میدونست چه حرف عاشقانه ای ،چه کادویی، چه بغلی، چه پشتیبانی ،چه تعریف وتمجیدی از منی که تو زندگی قبلیم همه اینها رو کم داشتم و عقده بزرگی رو دلم شده بود،چه موقعی بکنه .تنها مشکلم با هاش ارتباطش با رضا بود که هرچی بیشتر عاشقش میشدم ،بیشتر اذیتم می‌کرد.
دیگه خیسی کسم انقدر زیاد شده بود که برای بار اول ۳انگشتم رو تو کسم فرو کردم واز درد لذتش سرمست شدم .نشده بود این همه منتظر کس دادن وگاییده شدنم بشم وکسم اینهمه برای کیر له له بزنه دیگه صدای بلندشون از پذیرایی نمیومد ومن فقط صدای پچ پچ می‌شنیدم. خیلی دلم میخاس بدونم چه خبره ،۵دقیقه ای صبر کردم و پیرهنم رو تو تنم مرتب کردم و به طرف در راه افتادم .صدای کفشم روی پارکت اتاق صدامیداد پس سعی کردم نوک پنجه ای خودم رو به پشت در برسونم .هنوز چند قدم تا در فاصله داشتم که حسام با سرعت خودش رو تو اتاق گذاشت و در رو بست .
مثل شیری که به شکارش حمله کنه دستش رو روی گردنم گذاشت و به دیوار چسبوندم زل زد تو چشمام وبعد از لبخند و کرشمه من با عصبانیت فریاد زد
-رویا من از دست تو چکار کنم ؟ بگو چجوری دیگه بت اعتماد کنم؟ میفهمی داری چه بلایی سر زندگیمون میاری ؟باورم نمیشه تو همون دختر ساده و پاکی بود که من عاشقش بودم .
تمام تنم بخصوص گلوم از فشار تن و دست علی درد گرفته بود .هم سکس می خواستم هم لباش تو اون حالت پرخاشگرانه انگار خواستنی ترین لب دنیا بود برای منی که کسم هنوز داشت از تصور سکس با حسام خیس تر و خیس تر می شد .پس سرم رو بالا آوردم و اومدم لبهاش رو تو لبام بگیرم که دستش محکم رو گونه ام نشست .
انقدر بهت زده بودم که نتونستم هیچ عکس العملی بدم با کشیده بعدی جیغی زدم واشکم دراومد وباصدای بلند به گریه افتادم .دستای حسام دوطرف صورتم رو گرفته بود و سرم رو به دیوار میکوبید .رضا به پشت در می‌کوبید و میگفت حسام بس کن ولش کن
-تو زن منی .همه وجود منی .من بتو اعتماد کردم .میدونی الان حس میکنم با یه بچه ،یه هیولای دروغگو ،یه آدم ضعیف و کوچک تو زندگیم طرفم .
نمیدونم از درد گریه میکنم یا عکس العملش .تو این ۳ماهی که از عقدمون می‌گذشت کمتر از گل بم نگفته بود .دستش جز نوازش به سمتم نیومده بود .هیچ وقت فکر نمیکردم از پسرعموم و عاشق دیرینه ام این همه بدی ببینم .وقتی یادم اومد همش بخاطر رضاست گریه ام بلندتر شد واشکام بیشتر .اون براش عزیزتره تا من .کجای کاری رویا ؟اگه علی به زبون میخورد که فقط برای کنجکاوی وهوس رفته میگفت عشق اول و آخرش فقط منم و روز طلاق مثل یه زن ناله و گریه میکرد،حسام خیلی راحت داره جلوی اون منو تحقیر میکنه و عشق بیشترش به رضا رو اعتراف می‌کنه .صدای رضا از پشت در میومد که بس کن حسام تمومش کن
تو اون لحظه فقط دلم میخواست برم بیرون و رضا رو زیر مشت و لگد بگیرم .انقدر بزنمش که صدای سگ بده
-امشب برای اولین بار تو عمرم از یکی خواستم منو ببخشه ازش خجالت کشیدم وباعث همه اینها تویی .تو کی این همه عوضی و دروغگو شدی که
دیگه نمیتونستم تحمل کنم .تمام زور تو دستام رو هل دادم تو سینه حسام و با گریه داد زدم
-تو عوضیم کردی .هیچ میفهمی داری با من چیکار میکنی ؟ هر روز محبت و عشق بیشتر هرروز دارم بت وابسته تر میشم ولی کنارش رضا هم هست .باید خیلی زودتر از اینها فکرش رو میکردی که همچین اتفاقی ممکنه بیفته.چند بار گفتم نمیخوام رضا رو ببینم ازش متنفرم .چقدر گفتم شیش دونگی مال من باش .چند بار گفتم من عشق خالص میخوام .در حالی که اب بینیم رو با پشت دستم پاک میکردم تا بتونم به حرف زدنم ادامه بدم گفتم : تو میدونستی من چقدر حسودم تو یادته که من تو بچگیم پاک کنم رو زیر فرش قایم میکردم که حتی به داداشم که یادش رفته بیاره ندم وتو پیداش میکردی .یادته گفتی مگه تموم بشه بابات برات نمیخره و گفتم دوست ندارم به وسایل کسی دست بزنه . چطور توقع داری که از یه پاک کن برام کمتر باشی و راحت بزارمت تو دستای رضا و خم به ابرو نمیارم .
Mm: اونوقت تو چیکار کردی ؟ با رضا رفتی کت و عینک خریدی .حسام چقدر پیپت خوشگله در حالی که اداش رو در میاوردم با همون لحن ادامه دادم ،رضا برام خریده توله سگ خوش سلیقس .اونم مقصره ها.بش زنگ زدم التماسش کردم که خودش باتوکات کنه انقدر خودم رو ضعیف نشون دادم ،براش گریه کردم و گفتم باعث جدایی من وتو بشه اونوقت امروز همه کاره تولد من
حسام در حالی که کنار دیوار بی حال وبی رمق رو زمین می نشست زیر لب گفت باورم نمیشه همچین حماقتی کردی .تا الان فکر میکردم رضا کاری کرده و داره حاشا میکنه
تازه فهمیدم چقدر احمقانه رودست خوردم .حسام فقط میخواست مطمئن بشه کی درست میگه .سالن دوربین نداشته و خودم به گناهم اعتراف کرده بودم .
به سمت تخت رفتم و طبق عادت بچگیم تا الان روی شکمم خوابیدم و زار زدم .چقدر بدبختی رویا .به تو نیومده یه زندگی سالم داشته باشی .کاش تو دنیا هیچی نداشتی فقط یه مردی داشتی که مال خودت بود .حرفای مامان بزرگم برای راضی کردنم به برگشتم به علی تو گوشم اکو می‌شد. مردا همه سروته یه کرباسند .همشون یه بار هم شده ب زنشون خیانت کردند .اونی هم که زنش فکر میکنه مال خودشه یا دزد نگرفتس که پادشاهه یا انقدر بی پول و نیرزد که هیچ زنی نخاسه باش باشه .
صدای رضا از پشت در میومد حسام بیا شیر قهوه آوردم وحسام بی حوصله بش پاسخ داد بیار تو .
سریع زیر پتویی که زیر تنم بود خیز برداشتم وصدای گریه ام رو چند ولومی پایین تر آوردم
وقتی حسام طلبکارانه از رضا پرسید که چرا بهش نگفته که من زنگ زدم ،اشکام رو پاک کردم و گریه ام رو قطع کردم تا ببینم رضا چی میگه .
-قسم جون مادرم رو داد که ب تو نگم .گف بیشتر از این بینتون رو بهم نزنم .گف تو بفهمی لج میکنی بدتر میکنی و بیشتر ب من میچسبی .
رضا سینی رو گذاشت روی میز و رف
-پاشو قهوه ات رو بخور
بابی محلی من ادامه داد سرد میشه مگه داغ دوست نداری ؟
نشستم و در حالی که موهام رودم اسبی می بستم گفتم اسنپ بگیرم یا خودت می‌بریم ؟
سینی به دست کنارم نشست .پاش که به پام خورد ،ناخودآگاه خودم رو کنار کشیدم .چطوری مردای قدیم زنشون رو می‌زدند و بعد با همون زن سکس می‌کردند؟ اون زن چطور میتونسه تنش رو در اختیار مردی بزاره که ازش کتک خورده
دستش به سمت صورتم اومد ومن باز ناخودآگاه عقب رفتم .
دست خودم نبود .منی که تا یه ربع پیش فکر سکس با حسام داشت دیوونم می‌کرد، الان تحمل اینکه دستش به بدنم بخوره رو هم نداشتم چه برسه به سکس
از تخت بلند شدم و پالتوم رو پوشیدم که حسام گف قهوه ات رو بخور خودم میبرمت
از حرفش جا خوردم ،هیچ میلی به سکس با من نداشت ،درسته که منم نمیخواستم ولی فکر میکردم الان با دلجویی از من ،منو راضی میکنه لااقل پیشش بمونم .شالم رو جلوی آینه روی سرم مرتب کردم و با فکر اینکه من برم ،راحت میتونه با رضا باشه شاید اصلا داره منو میبره که بتونه رضا رو دور از چشم من بکنه به گریه افتادم .
قهوه رو میخوردم و آروم اشکام رو پاک میکردم.سنگینی نگاه حسام رو حس میکردم ولی دلم نمی خواست نگاش کنم
-رویا بمن حق بده ،امشب منو تو موقعیت خیلی بدی گذاشتی .صدبار بت گفتم فکر نکن من بی غیرتم .نمیدونم چرا فکر میکنی برام مهم نیسی یا داری ازم نقطه ضعف میگیری رویا با توام وقتی حرف میزنم بم نگاه کن
با اولین نگاهم بهش گریه ام بلند شد .نمیدونم از خجالتی بود که ازش میکشیدم ،از دسته گلی که آب داده بودم یا از محبتی که بش داشتم .
قهوه رو از دستم گرفت .دستم رو بوسید .محکم بغلم کرد و تو گوشم گف چرا شب به این قشنگی رو خراب کردی ؟ لامصب میدونی چند روز سگ دو زدم برا همچین مراسمی؟ چرا یه مسئله کوچیک رو آنقدر برای خودت بزرگش میکنی
-رضا برای تو کوچیکه برای من بزرگه ،خیلی بزرگه .هر روز بزرگتر میشه .هر چی عشق تو،تو قلبم بیشتر میشه نفرت از رضا هم بیشتر میشه .چرا فکر میکنی با یه فرشته ازدواج کردی ،من یه زنم با حسادتهای زنانه ام
Mm: هر وقت پیش من نیسی یه چیزی تو وجودم میگه نکنه با رضایی .هر وقت پیش منی باید سعی کنم از رضا برات بهتر باشم .واقعا نمیفهمی چه رقابتی بینمون انداختی ؟
صدای گریه ام که بیشتر شد تو گوشم هیس گفت محکمتر بغلم کرد .گرمای تنش حتی از پالتوم هم رد میشد و وجودم رو گرم‌تر می‌کرد. بوسه ای رو گونه ام گذاشت و قهوه ام رو داد دستم و خودش هم مشغول خوردن قهوه اش شد .قهوه های رضا حرف نداشت .حسام انگار حس ششم داشت ،
-یکی دیگه بخوریم ؟
-نمیدونم
-پس یه بوس بده
به سمتم اومد ولی باز ناخودآگاه عقب رفتم ،دست خودم نبود ولی اون اینبار کوتاه نیومد وبا عقب رفتن من جلو اومد و وقتی سرم به تاج تخت رسید ،لبام دو تو لباش گرف ومکید .لبام رو گاز ریز میگرفت و سعی می‌کرد زبونش رو تو دهنم فرو کنه ،دستاش اول دستام رو گرفت و بعد سمت سینه هام اومد .مثل چتر روی من چمبره زده بود و پستونام رو تا حد درد فشار میداد اومدم بگم آرومتر که زبونش رو تو دهنم جا داد .چشمام رو بسته بودم نه از لذت وخماری ،فقط روم نمیشد بش نگاه کنم .در مور من چه فکری می‌کرد؟ یه دختر حسود و بدجنس البته احمق .حسام نخبه بود و از همون بچگی مدال‌های مختلفی از المپیادها و جشنواره ها داشت ،جلوش بدجوری احساس حماقت میکردم .شالم رو از سرم درآورد .پیشونیم رو بوسید دکمه پالتوم رو باز کرد
-حسام میخوام برم خونه
-اول کستو میدی بعد میری .تازه چون اذیتم کردی باید کونمو بلیسی تا شاید ببخشمت
از طرز گفتنش چندشم شد با اینکه میخواستم امشب این کار رو براش بکنم .نمیدونم همه زنها از دستور دادن متنفر بودند و جبهه می‌گرفتند یا این فقط مشکل من بود
-حسام تو بمون پیش رضا جونت منم میرم خونه خوش باشید
اومدم بگم با هم که دستش اومد روی دهنم و لبم رو بوسید و گفت مگه نگفتم هر وقت بخوام برم با رضا روز قبلش بت میگم ،چرا تو حرفای منو قبول نداری؟ میدونی اولین عذابی که خدا به یه دروغگو میده چیه ؟ اینه که دیگه حرف کسی رو نمیتونه قبول کنه .بزار فکر کنم فقط امشب و از روی حسادت دروغ گفتی .بزار فکر کنم هنوز همون رویای ساده وبی آلایش منی که حسام سالها تو حسرت خواستنت بود
اومدم جواب بدم که باز لبام رو مکید .بوسه فرانسوی رو خیلی با شهوت و آداب و آروم میگرفت .زبون داغش شوت رو تو وجود من بیدار می‌کرد والان که دستش رو از لای چاک لباسم ،به کسم رسونده بود ،دیگه دلیلی برای مقاومت نمیدیدم .
-شاهزاده خانم قهوه شون رو تلخ می‌خورند یا با شیر
اگر قلمم رو دوست داشتید داستان‌های قبلیم زندگی پس از طلاق وکیر شریکی با شریک کیری .ممنونم از نظراتتون

ادامه دارد …

نوشته: رویا


👍 6
👎 5
14401 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

971978
2024-02-21 09:48:16 +0330 +0330

رویا لعنت به انگشت تو کست تورو به بهترین رمان نویس سایت تبدیل کرده
منم با رمان تو انگشتم دور کیرم حلقه بود بکنمت…

0 ❤️

971979
2024-02-21 09:49:45 +0330 +0330

جایزه اولین کامنت یه لیس پر تف به کس مستت قوطی رانیم توشششششششششش

0 ❤️

972008
2024-02-21 15:46:13 +0330 +0330

تو زندگیم فقط یه زن دیدم که انقدر تشنه ی سکس باشه
بقیه شون انقدر ماست و یخ زده بودن
که باید کلی تلاش می کردم تا آماده ی سکس بشن

0 ❤️