زنی فقیری ک دوست داشت بپرستنش

1402/11/08

این داستان 90% تخیلی است.و ادامه دار…
داستان برمیگرده به بچگی من و اشنایی با مامان سحر
ما داخل یکی از شهر های جنوبی زندگی می کردیم
پدرم یک سوپرمارکت داشت که فروشگاه پرفروشی داخل منطقه بود و به بعضی از مشتری های دائم، با حساب دفتری کار می کردیم و رعایت مردم میکردیم
من محسن و اون زمان 10 ساله بودم
بریم سر داستان .زنی بود به اسم زهرا و دخترش سحر 6 ساله اش که خونشون پشت مغازه بود
شوهر زهرا (مامان سحر) معتاد بود و ادم بیخایه و بی بخاری بود تو زندگی

چند مدت شد و از نداری مجبور شدن سر حساب دفتری جنس ببرن و حدود 7 ماه گذشت و مجبور شدیم بیشتر روی حساب ندیم ک حداقل قبلی ها رو پرداخت کنه
موقع پرداخت ک شد گفت ندارم و فلان
یک ماه دورمون داد تا اینکه گفت
میام توی مغازه کار میکنم و به جای حقوق از حساب کم کن و در حد گذر زندگی جنس بده و یکم پول
پدرم قبول کرد
از فرداش مامان سحر میومد مغازه و کار می کرد البته کار های سبک
چند وقت گذشت تا اینکه حسابش کاملا صفر شد و گفت از کار راضی ام اگه میشه ادامه بدیم و پدرم قبول کرد ک کار کنه
دیگه من هم با سحر بازی میکردم با هم صمیمی بودیم و مامان سحر هم دوست داشتم و من میرفتم خونشون و سحر میومد خونه ما و بازی میکردیم
وقتی میرفتم خونشون ی چیز عجیبی میدیدم که خیلی به مامان سحر احترام خاصی میزاشتن در حد اینکه حرفش نبایست دو تا می شد یا اینکه نباید موقع خوابش کسی صداش در بیاد حتی یادم میاد سحر یک کار اشتباه کرد اینقدر کتکش زد ک من جای این دختر بودم خودمو میکشتم از بدبختی و کتک های بیجا
دیگ برام عادی شده بود و منم ازش میترسیدم و ازش حساب میبردم چه توی خونشون چه توی مغازه
گذشت و یک روز که با سحر توی خونشون بودیم به سحر گفتم بریم تو خیابون بازی کنیم گفت باید مامانم اجازه بده اخه گفته باید توی خونه باشید گفتم خب بریم اجازه بگیریم
تا رفتیم اونجا سحر به مامانش گفت و نه و سحر سجده کرد به سمت مادرش و پاشو بوسید و لیس زد و التماس کرد(تو نگو بچه رو اینطور بزرگ کرده) و مامان سحر گفت: برو ولی با محسن ن اون بره خونه خودشون من هم فکر کردم برای راضی کردنش سجده کردم و گفتم لطفا بزارین منم باهاش برم و پریدم سر پاش و لیس زدم ی دفعه پاشو کشید عقب و پاشو گذاشت روی سرم و فشار داد گفت ببین سحر ، اینم زیر پاهای منه تو تنها نیستی همتون باید باشین اونجافهمیدم ک احتراموشون به خاطر اینه
پاشو برداشت و تا سرمو اوردم بالا سیلی محکمی بهم زدن و گفتن جاتو پیدا کردی؟
گفتم :یعنی چی خاله
گفت : میای خونمون کارت اینه از این ب بعد ، تربیتت میکنم ، ادمت میکنم و شروع کرد به کتک زدن من
من درد میکشیدم و میگفتم ببخشید ببخشید میگفت نه باید بگی ممنون
باید تشکر کنی ازم
منم گفتم ممنون
گفت اها این درس اولت
گفت حالا برین تا بعدا
سحر اومد پیش مامانش و دو زانو نشست زمین و سرش رو گفت بالا و دهنش رو باز کرد و مامانش ی تف انداخت توی دهنش و سحر خورد و پای اونو بوسید و رفت که بره بیرون
منم تا دیدم سحر اینکار رو کرد منم انجام دادم و خانم (مامان سحر) خوششون اومد گفت بیا کارت دارم
رفت نشست روی مبل و پاهاشو گذاشت روی میز گفت بلیس باهات حرف دارم
گفتم چشم
انگار اون نبود ک منو مثل سگ میزد و سیاهو کبودم کرد
شروع کردم ب لیسیدن و بین انگشتاشو میلیسیدم وانگشتاش توی دهنم بود و شروع کرد و گفت
اگه ببینم به کسی حرفی زدی کاری بهت میکنم که ابرو برات نمونه
همه رفیقاتو میگم
بابا و مامان تو میگم ک چه کارا ک نمیکنی
گفتم ولی
گفت ولی نداره
اینبار می بخشم هر بار میگم بلیس یعنی پام تو دهنت باشه و حرف نباشه
سرمو به نشون تایید تکون دادم گفت حالا شد
سحر ک توی حیاط منتظر من بود رو صدا زد و اومد گفت سحر برو توی کمد توی اتاق دوربین عکاسی رو بیار
تا اومدم حرف بزنم یا پاشو از دهنم در بیارم گفت
تو مال منی هرچی من بگم
عکس هم نباشه تو باز همینی ک هستی
سحر اومد در چند زاویه ازم عکس گرفتن و این عکسها مهر تاییدی برای بردگی من برای مامان سحر شاگرد مغازمون بود کسی که نون شب نداشت بخوره حالا ی برده داشت

نوشته: محسن


👍 20
👎 7
32001 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

968706
2024-01-29 01:41:58 +0330 +0330

این حجم از حقارت دیگه نوبره

1 ❤️

968754
2024-01-29 11:23:48 +0330 +0330

یخورده باور پذیر ترش کن دمت گرم

0 ❤️

968758
2024-01-29 11:42:05 +0330 +0330

خوب بود ادامه بده

0 ❤️

968760
2024-01-29 11:53:22 +0330 +0330

دادا چیزی زدی واقعا خودت یکبار بخون ببین چه کصشعری تلاوت کردی

0 ❤️

968776
2024-01-29 15:23:30 +0330 +0330

عالی بود متفاوت بود
اگه ادامه داشته باشه البته!

0 ❤️

968778
2024-01-29 15:37:39 +0330 +0330

خیلی خوب و متفاوت
حتما ادامه بده

0 ❤️

968847
2024-01-30 04:11:40 +0330 +0330

چقدر کیری بود

0 ❤️

968916
2024-01-30 20:56:35 +0330 +0330

خوب بود دمت گرم ادامه بده

0 ❤️

968925
2024-01-30 22:33:37 +0330 +0330

کیرم تو کص مادر مرده ات که پسرش همچین کصخل بی بخاریه

0 ❤️