موضوع انشاء :
سال تحصیلی خود را چگونه گذراندید.
سلام دوستان اسم من نیلوفره و این خاطره مربوط به زمان 17 سالگیم میشه.
من کلا از 15 سالگیم کمی اندامم بزرگتر از سنم بود و همین باعث تجاوز شدن به من توی 15 سالگیم بود ک باعث شد اینقدر حشری شم ، بگذریم.
موقعی ک 17 سالم شد من دیگه با سکس و مشتقاتش و انواع روابش آشنا بودم ، چون مطلب زیاد میخوندم و پورن زیاد میدیدم.
مدرسه ما برا منطقه ما یه سرویس مینی بوس از همینا که کوچیک و سفیدن با در اتوماتیک که سپاهیا جابجا میکنن باهاش بود. صندلی من و رفیقمم پشت صندلی راننده بود و راننده هم یه مرد 38 ساله بود.
کار همیشه من این بود که با این دوستم همش راجب فانتزیای سکسیم و مدل سکسی که دوست دارم و پوزیشنای مورد علاقم و کلی چیز دیگه راجب بدنم همیشه حرف میزدم ، یعنی دقیق میدونست اگر وقتی بخواد قصد منو بکنه باید دقیق چیکار کنه.
یکروز کمی بخاطر بارون لباسام خیس شدن و چسبیدن بهم و من بخاطر دور بودن خونمون آخرین نفر بودم.
اون روز تمام بچه های سرویس هم صبح اومدنی هم ظهری کلی شوخی دستی باهام میکردن و من میخندیدم.
وقتی نوبت من شد برم پایین که راننده هم دست راستش آوردم لپ چپی کونمو تو دستش گرفت چنگ زد دوبار منم بهش خندیدم.
تا اومدم پیاده شم دیدم دکمه درو زد بسته شد و از پشت موهامو کشید برد نشوندم رو یه صندلی و از گلوم گرفت خم شد سمت گوشم گفت : دختر خوبی باش تا بریم یه دور کوچیک بزنیم و برگردیم باشه؟
منم از ترس و هیجان و اضطراب به صورت همزمان با سر تایید کردم و نشستم.
رفت یه جایی که کمی خلوت تر بود همون نزدیکیا ، پرده ها مینی بوسو کشید و رفت نشست صندلی های عقبی و صدام زد بیام ، منم از جام پاشدم سرم انداختم پایین و رفتم روبروش ایستادم ، منو چرخوند و پشتم کرد به خودش ، نشوندم رو پاشو کمرم رو به قفسه سینش تکیه داد.
شروع کرد مقنعمو کشید پایین ولی در نیاورد ک بتونه دستش تو حلقش کنه از گردنم بکشه ، فرمم دراورد و زیرش یه شلوارک خونگی داشتم و تاپ حلقه ای کوتاه (چون تو خونه با اونا راحتم زیر فرمم میپوشم) .
دستش کرد تو حلقه مقنعه و سرمو کشید عقب کامل خم کرد هی گردنم گاز میگرفت و لب میگرفت ازم و با دست دیگش همه جامو میمالید.
یه نیم ساعتی کارش همین بود و بعد ولم کرد بپوشم فرممو و وقتی پوشیدم و رسوندم ، قبل پیاده شدنم دستمو گرفت یه دست دیگشم انداخت زیر گلوم فشار داد و گفت : این برا امروزت بود جنده خانوم ، از فردا وظیفت بعد مدرسه همینه .
منم چشمی گفتم و رفتم و از فردا کار هرروز من مالیده شدن توسط راننده سرویسم بود تا رسیدیم به امتحانای ترم اول.
اونروزا چون زودتر تموم میشدم تو پوزیشنای دیگم میمالیدم تا خستش شد و موهام کشید و تف کرد تو دهنم و سیلی زدم و گفت بخورش منم خوردمش بازم کمی تف کرد و خوردم.
نشوندم رو زانوم و کیرش چسبوند به صورتم گفت اون دهنت برا همین ساخته شده یالا بازش کن کارتو شروع کن
منم خو هیچی بلد نبودم ، با کمک دست خودش براش ساک میزدم وآبشو میخوردم و اینو به برنامه هفتگیش با من اضافه کردن بود.
گذشت تا امتحانای ترم دوم شروع شد و با اینکه ساک میزدم اون ماهو هر وقت امتحان داشتیم راضی نبود ، یروز خیلی زودتر تموم کردم و منو برد یه جای دور انداختم کف مینی بوس و کردم ، فاک… ک یه 40 دقیقه ای فک کنم کرد منو انگار اماده بوده براش
ولی خب احمق به دوستام دست درازی کرد فک کرد اونام مثل منن ولی اونا سریع ریدن بهشو لوش دادن و اخراج شد و دیگه ندیدمش.

نوشته: نیلوفر