اول سکس کردیم بعد ازدواج کردیم...

1402/07/22

خواهرم ثریا یه دوستی داشت اسمش زهرا بود یه چند بار دیده بودمش خوب بود هیکل رو فرمی داشت و قدش متوسط بود از رفتارش مشخص بود ازم خوشش اومده از اون موقع بیشتر با خواهرم به ما سر میزد چون فقط من و خواهرم تهران خونه گرفته بودیم واسه رفتن به دانشگاه و مامان بابام شهرستان بودن…
بارها میشد زهرا حتی باهامون غذا میخورد یه صمیمیتی بین ما شکل گرفته بود و هر روز هم بیشتر میشد یه بار گفت بیاید با هم بریم شمال جنگل، یه جایی رو بلدم بکر، میریم چادر میزنیم خیلی خوش میگذره انقدر اصرار کرد که قبول کردیم گفت من و داداشم فردا 10 صبح میایم دنبالتون، فردا خودش و داداشش اومدن اسم داداشش عادل بود از نوع رفتار عادل مشخص بود که عادل و ثریا هم با هم صمیمی ان کلی شوخی کردیم و خندیدیم عادل با ثریا لاس میزد و منم با زهرا انقدر تابلو بود که با همیم که زهرا گفت ثریا تو بیا جلو بشین من پیش آرش عقب بشینم 4 تایی خوشحال بودیم و سرمست عشق و شهوت، همه جور شوخی میکردیم عصر بود رسیدیم بساط جوجه رو جور کردیم ناهار رو که خوردیم، زهرا گفت آرش بیا بریم یه دور با هم بزنیم گفتم پس عادل و ثریا چی؟ گفت بهتره یکم تنهاشون بذاریم گفتم چرا؟ گفت آرش ما اومدیم اینجا عشق و حال کنیم هر اتفاقی افتاد شر راه ننداز تو هم عشق و حالتو کن بذاربه همه خوش بگذره گفتم این حرفها یعنی چی؟ گفت من ازت خواهش کردم بگو چشم گفتم باشه وقتی برگشتیم زهرا گفت آتیش رو خاموش کن و بیا داخل چادر،آتیش رو کامل خاموش کردم یکمم خاک ریختم روش تا مطمئن بشم خاموش شده وقتی وارد چادر شدم توی چادر یه پتو کلفت پهن کرده بودن 4 تا بالشت گذاشته بودن یه لحاف بزرگ که از سمت چپ عادل خوابیده بود و ثریا هم کنارش بعدش زهرا خوابیده بود و بهم گفت بدو بیا هوا سرده رفتم زیر لحاف چشمم به ثریا و عادل بود که خوابیده بودن به زهرا گفتم تو گفتی عشق و حال کنیم اینا که عشق و حالشونو کردن و خوابیدن زهرا گفت پس موافق عشق و حال 4تایی هستی؟ گفتم تو باشی موافق همه چیز هستم گفت بچه ها دیدید گفتم آرشم پایه است؟ یهو ثریا و عادل هم بیدار شدن و عادل خندید و گفت پس بزن بریم لحاف رو کنار زد عادل و ثریا و زهرا لخت بودن گفتم چه خبره گفت عشق و حال داریم فاز سنگین زهرا منم لخت کرد و من و عادل ایستاده بودیم و زهرا کیر منو میخورد و ثریا هم کیر عادلو صدای آه آه ما دراومده بود که زهرا و ثریا رفتن خوابیدن و پاهاشون رو باز کردن و گفتن نوبت شماست که بخورید چشمم خورد به کوس ثریا عادل افتاد روش و میخوردش و ثریا چشماشو بسته بود و لبشو گاز میداد عادل نگام کرد گفت اقا چشمت اینجا نباشه مگه خودت نداری؟ گفتم چرا دارم و شروع کردم خوردن کوس زهرا، کوس هر دوشون آب انداخته بود بعدش زهرا و ثریا جوری خوابیدن کنار هم که روشون توی روی هم بود و از هم لب میگرفتن منو عادل هم کنارشون خوابیده بودیم و یه پاشون رو داده بودیم بالا و توی کوسشون میکردیم جز صدای جنگل و آه و ناله ما هیچ صدایی نمیومد عادل گفت ارش خواهر جنده حال میکنی؟ گفتم خواهر جنده خودتی الان کیرم تو کوس خواهرته عادل گفت دخترا راضی هستین؟ دوتایی با هم گفتن خیلی محکم توی کوس زهرا تلمبه میزدم زهرا میگفت جون میدونستم کیرت کلفته کوسمو حال میاره ثریا فقط میگفت عادل تا ته بکن توش بذار جر بخوره با عادل انقدر توی کوسشون تلمبه زدیم تا ابمون اومد واقعا لذت بخش بود خیلی بهم حال داد گفتم دخترا شما پرده نداشتید؟ زهرا گفت آقا عادل زحمت هر دوتاشو کشیده گفتم عادل خیلی خواهر جنده ای گفت خواهر جندم ماله خودته، زهرا گفت شما دو تا چرا به من فحش میدید کوسکشا مگه خودتون خواهر ندارید؟ و همه خندیدیم زهرا بسمتم غلطید و شروع کرد خوردن کیرم و ثریا هم داشت کیر عادلو میخورد دوباره شق کردیم زهرا روی شکم خوابید نشستم روی رون هاش و کیرمو کردم توی کونش و شروع کردم توی کونش تلمبه زدن کنارم عادل همین کارو با ثریا کرده بود دوتایی داشتیم توی کون دخترا تلمبه میزدیم زهرا و ثریا گفتن بخوابید رومون و من روی زهرا خوابیدم و عادل روی ثریا، زهرا و ثریا آی آی میکردن عادل میگفت برای کون کردن باید بی رحم باشی کیرو بچپونی ته کون گفتم کونشونم تو کردی؟ گفت ماله زهرا رو از15 سالگیش کردم تا پارسال که ثریا اومد و دیگه کون اونو میکردم… گفتم عجب پس همه کارهای زهرا هم خودت انجام دادی، گفت آره دیگه مثله ثریا که همه کاراشو انجام دادم ثریا یهو داد زن این کوس شعرا چیه میگید؟ دو تا کون خوشگل زیر پاتونه بکنید شون میخوایم با فرزانه زیر کیرتون جیغ بنفش بزنیم و عادل گفت آرش آماده ای؟ یادت نره بی رحمانه و تا ته بچپون توش گفتم بزن بریم وحشیانه توی کونشون تلمبه میزدیم و اونا جیغ میزدن خیلی لذت داشت آبمون اومد و توی کون دخترا خالی کردیم… زهرا گفت میشه بلند بشی؟ بلند شدم گفت خوابم میاد دوست دارم توی بغلت بخوابم و رفتیم همدیگه رو بغل کردیم و لحاف کشیدیم رومون و خوابیدیم صبح که بیدار شدم صبحانه خوردیم و من و زهرا با یه کوله و زیر انداز از یه طرف رفتیم و ثریا و عادل با یه کوله و زیرانداز از یه طرف دیگه، توی راه زهرا بهم گفت از دست کارهای عادل خسته شده بودم دوست نداشتم باهاش سکس کنم اون مجبورم میکرد و اکثرا زوری میکردم تا اینکه با ثریا آشنا شدم و وقتی ثریا و عادل دوست شدن ثریا یه روز درمیون خونمون بود و با عادل سکس میکردن و عادل دیگه با من کاری نداشت وقتی با تو آشنا شدم دوست داشتم با تو سکس کنم، آرش دیشب بهترین شب زندگیم بود سکس کردن باهاتو دوست دارم و زد زیر گریه و بغلم کرد و منم ازش لب گرفتم گفتم از الان هر چقدر بخوای باهات سکس می کنم رفتیم زیر یه درخت زیر انداز رو پهن کردیم و کیرمو دراوردم دادم خورد خیلی عالی میخورد گفتم بسه، لختش کردم و اونم منو لخت کرد گفتم دوست دارم بکنم توی کونت گفت کون بهت زیاد میدم هر چقدر که بخوای اما الان کاری رو که بهت میگم بکن گفتم باشه مثله دیشب روی دست راستش خوابید گفت بخواب کنارم کیرتو از پشت بکن توی کوسم و آروم تلمبه بزن داشتم آروم توی کوسش تلمبه میزدم میگفت این پوزیشن و این ریتم رو خیلی دوست دارم، آرش ممنون که داری انجام میدی واسم و کلی حرف زد انگار که با این پوزیشن و این ریتم به حرف میومد هر چیزی میپرسیدم جواب میداد مدت زمان زیادی گذشته بود که گفت آرش حالا با دستات سینه هامو توی مشتت محکم بگیر و تند تند تلمبه بزن من اینجاش بیشتر بهم حال داد سینه هاشو محکم توی مشتم گرفته بودم و توی کوسش تلمبه میزدم دوتایی نفسمون از لذت بند اومده بود فقط آه و ناله ما بود کیرمو چپوندم تا ته توی کوسش و ابمو ریختم توی کوسش… گفتم بهت حال داد؟ گفت عالی بود کیرمو که از توی کوسش دراوردم همه مایع منی ام هم از کوسش اومد بیرون گفت بده برات بخورم شق کنی تا بهت کون بدم گفتم فرصت هستد، لباسامون رو پوشیدیم و من روی کمر دراز کشیدم گفتم بیا روم بخواب گفت چرا؟ گفتم دوست دارم حرف میزنی عطر تنت رو هم حس کنم گفت باشه تا خوابید روم پاهامو دورش حلقه کردم و هم حرف میزدیم هم لب می گرفتیم گفت آرش این کارتو خیلی دوست دارم میشه تا عصر این حالتی باشیم حرف بزنیم؟ گفتم تا هر وقت که بخوای می تونی استفاده کنی عزیزم خوشحالم دوست داشتی، گفت یه سوال بپرسم ازت؟ گفتم بله گفت منو دوست داری؟ گفتم الان آره، گفت حاضری منو بگیری؟ گفتم واقعا می خوای با من باشی؟ گفت آره از روزی که دیدمت دوست داشتم زنت بشم گفتم باشه گفتم به یه شرط گفت چی؟ گفتم یه ترم دیگه درسم تمومه می خوام یه شرکت بزنم توی شهرمون میای بریم اونجا؟ گفت تو هر جا بگی میام، بعد از اینکه ترم آخرم تمام شد رفتیم شهرمون شرکتم رو زدم و با زهرا ازدواج کردم الانم یه دختر کوچولو دارم، متاسفانه عادل بعد از چند ماه ثریا رو ول کرد و رفت ترکیه از اونجا هم رفت کانادا… و ثریا مونده و…

نوشته: آرش


👍 9
👎 24
40901 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

952703
2023-10-15 00:05:02 +0330 +0330

آخرش زهرا یا فرزانه مجلوق کوس ندیده بدبخت

2 ❤️

952728
2023-10-15 01:05:02 +0330 +0330

فرزانه کی‌بود اون وسط؟ اینایی که نوشتی تو خود آمریکا هم قفله تخیلاتتو کمتر کن

2 ❤️

952734
2023-10-15 02:04:27 +0330 +0330

حاصل جق زیاد میشه زهرا را فرزانه دیدن
ممکنه کیر را هم کص دیدن

1 ❤️

952737
2023-10-15 02:51:03 +0330 +0330

خخخ کیری خان فرزانه کدوم کسخلیی بود این وسط انقد جق نزن مخت گوزیده

0 ❤️

952750
2023-10-15 07:26:41 +0330 +0330

کیرم تو کس زهرا و ثریا و فرزانه

0 ❤️

952782
2023-10-15 10:52:59 +0330 +0330

به عنوان متاهل تابحال نشده وقتی بعدازارضا وتخلیه آب کیرم اون تو، به محضی که کیرمو درآورده باشم آبم بریزه بیرون

0 ❤️

952799
2023-10-15 12:44:35 +0330 +0330

این اسم فرزانه یهو چجور اومد تو داستان؟؟؟

0 ❤️

952801
2023-10-15 13:09:00 +0330 +0330

این یارو فری زانه از کجا آمد تو تخیلت ، معلوم اسم زهرا رو بیشتر از فرزانه دوست داری که انتخاب کردی ، رفتی مسافرت و دوست خواهرت مخت زد و بعدم پایه شدی به سکس چهار نفره ، اونم بدون پیش زمینه و تو هم که درجا هم عاشق شدی هم غیرت به باد دادی هم شر درست نکردی ، کلا بچه حرف گوش کنی بودی واسه خودت ، از اونجا که رو خواهرت غیرت داشتی و نکردیش ، فقط دوستش کردی و گذاشتی داداشش خواهرت بکنه فهمیدم که تخیلی نیست داستانت و راست گفتی.

1 ❤️

952814
2023-10-15 16:29:16 +0330 +0330

دروغ بود داستانت اصلا خوشم نیومد

0 ❤️

952840
2023-10-15 22:35:55 +0330 +0330

ازین داستانا واقعیشم دارین ؟

0 ❤️

952841
2023-10-15 22:48:20 +0330 +0330

فرزانه یه لحظه اومد یه موز برداشت و رفت 😂

1 ❤️

953077
2023-10-17 01:33:54 +0330 +0330

تو دیگه خیلی دیوزی 😂😂😂

0 ❤️

953083
2023-10-17 02:08:59 +0330 +0330

ارش تا تش تو تخیلت یه ضره شرف هم بعضی وقتا چیز بدی نیستا خواهرته مثلا من خواهر ندارم ولی میدونم که اگه داشتم جونمم براش میدادم اما نه غیرتمو غیرت که بره شخصیت و وقار هم پشت سرش میره و میشی یه ادم توسری خور که نظام عاشقه این جور ادم هایت با همین فرمون پیش بری چند وقت دیگه سردار سپاه میشی

0 ❤️

953084
2023-10-17 02:10:58 +0330 +0330

vanili19 اینا یه سری میمون بودن روی درخت که یکیشون فرزانه بوده حالا فرزانه اون وسط کی بود نمیدونم ولی اومده موز و بر داشته رفته برداشته و رفته ما هم همه جیگریم

0 ❤️

953152
2023-10-17 16:28:49 +0330 +0330

طفلکی ثریا

0 ❤️