bf جدیدم

1390/03/08

سلام .همین الان بگم چون سنم پایینه این خاطره سکس سبکی داره اگه از این مدل چیزا خوشتون نمیاد نخونین که بعدش کارتون راه نیفته ! من چند وقته داستانای اینجارو به عنوان مهمان میخونم . خیلی تمایلی به عضویت نداشتم ولی حس کردم دلم می خواد اینجا بنویسم . البته اگه bf ام بفهمه دارم خاطراتمونو جایی شیر می کنم پدرمو در میاره.

در این حد از خودم بگم که آیدا هستم و امسال 18 سالم میشه. از 15 سالگی تا الان 3 تا دوست پسر داشتم با اولیش که فقط چند بار بیرون رفتم بعد باهاش کات کردم و با دومی 2 سال در ارتباط بودم و رابطمون در حد لب گرفتن بود تا اینکه 6 ماه پیش از ایران رفت خیلی همدیگرو دوست داشتیم و سعی کردیم رابطمونو نگه داریم اما … نشد دیگه تقریبا 2 ماه خیلی ناراحت و نا امید بودم و خودم دوباره بهش برگشتم کاملا حس میکنم اونم هنوز دوسم داره ولی خب رابطه از راه دور خیلی سخته . به خاطر همینم تصمیم گرفتم خودمو راحت کنم باهاش صحبت کردم و گفتم که میخوام با یه نفر دیگه بیرون برم اونم قبول کرد و گفت حق دارم همچین کاری کنم خلاصه با دودلی تمام پیشنهاد یکی از آقایونی که مدت کمی بود میشناختمو قبول کردم.

پدرام 8 ماه از من بزرگتره … بار اولی که بیرون رفتیم یعنی همین 1 ماه پیش خیلی با هم راحت نبودیم و مدام از این بحث های مسخره پیش می کشیدیم با ماشین دور میزدیم که تماس چشمیمون کمتر باشه . خب آخه خیلی یهویی شده بود اونم یکم آشنا درومد وقتی بیشتر شناختمش به خاطر همینم با هم خیلی راحت نبودیم . ولی تصمیم گرفتیم دوست بشیم… امتحانامونم شروع شد و در گیر درس شدیم ولی بعد از تمام امتحانا بیرون بودیم تقریبا یه روز در میون . بار سومی که بیرون رفتیم 2 هفته از دوستیمون میگذشت… من خیلی دختر شیطونیم به قول پدرام تو ذاتمه نمیشه کاریش کرد یهو هوس یه میکس بستنی و ژله کردم . بهم گفت اگه تا 7 دقیقه دیگه تو دستت باشه چی کار میکنی؟ منم که خر و بی حیا … گفتم 5 min ازت لب میگیرم پاشو گذاشت رو گاز 2 min بعد جلوی بستنی فروشی بود کفت یه کمی هم پیشت میشیشنم که فکر نکنی خیلی عجله دارم منم زل زده بودم بهشو فقط میخندیدم پا شد رفت تو پیاده رو کلی چشمک و خنده و خوشحال خلاصه رسید به صندوق و رفت بستنیو بگیره که یهو رنگش عوض شد دیدم عصبانی اومد کناره ماشین فاکتورو نشونم داد گفت عوضی همین الان تموم کرد چند تا فحشم بارم کرد رفت یه چیز دیگه گرفت .

یه کم خورده بود تو حالش من واقعا بی قصد و منظور اون حرفو زده بودم ولی وقتی رسوندم خونه و می خواستم پیاده بشم دلم نیومد اینطوری ولش کنم برگشتم گفتم خب 3 min خوبه ؟ گفت نه فدات شم تو فکرش نرو خواستم برم پایین که دستمو گرفت و در ماشینو قفل کرد دیگه هر چی اصرار کردم و بهونه آوردم که دیر شده قبول نکرد خلاصه یه جای خلوت پیدا کردیم.روشو کرد طرفه من گفت خب خانوم چه خبر؟ وقتی نگام میکنه خیلی سنگینیشو حس می کنم به خاطر همینم اومدم طرفشو دستمو انداختم دور گردنش می خواستم لبمو بزارم رو لباش که منو هل داد عقب گفت عزیزم انگار خیلی عجله داری؟ من ناراحت شدم اخمامو کردم تو هم که یه کم بهم خندید و خودش اومد سمتم … دستشو انداخت دور کمرمو آروم همینطوری که داشت تو چشمام نگاه میکرد لبه پایینمو گرفت…یه کم که لبمو مکید منم اومدم تو خط و محکم موهاشو چنگ میزدم وقتی دید با هم راحتیم آروم دستشو برد سمت سینه هام و از روی لباسم شروع کرد به مالیدن… من خیلی دختر حشری هستم خیلی سریع صدای نفس نفس و آه نالم در میاد . به محض اینکه نوک سینمو با انگشتاش فشار داد چنان آهی کشیدم که که همه زبونشو کرد تو حلقم که نتونم لبامو از دهنش بکشم بیرون… اصلا تو نخه زمان نبودیم که یه ماشین پیچید تو کوچه و این صحنه رو دید و منم سریع روسریمو کشیدم جلو گفتم پدرام برو . نگاه کردیم دیدیم 45 دقیقه تو بغله هم بودیم خیلی خوب بود ولی من حس بدی داشتم چون حس میکردم هنوز زود بوده و اینکه هنوز یه کم نسبت به bf قبلیم احساس داشتم به خاطر همینم دفعه بعدی که بیرون رفتیم تقریبا دو ساعت داشتیم راجع به رابطمون صحبت می کردیم و با ناراحتی جدا شدیم ولی باعث شد بعدا بهم نزدیک تر بشیم. پدرام قبل از من 2 تا دوست دختر داشته که رابطه فیزیکیشون خیلی بیشتر از این حرفا بوده ولی خب به من سعی میکنه نگه که ناراحت نشم اما خودم خوب میفهمم مخصوصا از طرز لب گرفتن و سینه خوردنش میشه تشخیص داد که تو چند خط بعدی براتون میگم. از نظر ظاهری هم اون یه کوچولو از من بلند تره خودمم 171 هستم وزنم 58 و سایز سینه 75. موهام بلند و مشکیه چشمام قهوه ای تیره و ابروهای پهن و خوشکل مشکی و لبای خوش فرم کلا چهرم بیشتر از اینکه خوشکل باشه جذابه پوستمم خیلی سفید ه ولی صورتمو معمولا برنز میکنم که بیشتر بهم میاد. همه این چیزارو گفتم که برسیم به آخر هفته قبل…

این چند هفته ای که با هم بودیم خیلی با هم بهتر شدیم بیشتر همدیگرو شناختیم و کلا حس خیلی خوبی پیدا کردیم . از نظر سکس هم من اعتقاد دارم باید با پارتنرت خوش بگزرونی و لذت ببری ولی واسه خودم یه سری محدودیت دارم که از جلو تا قبل از ازدواج اصلا و از پشت هم شاید بعد از 1 یا 2 سال و پدرام هم خیلی رلکسه و تقریبا همین افکارو داره و به قوله خودش خر نیست تو این سن پرده یکیو بزنه در ضمن مثل خودم هر کاری تو سکس ازش بخوای برات انجام میده تا ارضات کنه از این اخلاقش خیلی خوشم میاد چون خودمم کم نمیزارم هیچوقت. چند شب پیش ساعت 7 زنگ زد گفت میشه ببینمت عزیزم ؟ منم که دلم براش تنگ شده بود و هم نمیخواستم ضد حال بزنم گفتم باشه زودی آماده شدم یه تونیک سورمه ای که فقط جلوش یه دونه دکمه میخورد با یه جین تنگ و شال مشکی پوشیدم . یه آرایش ملایم هم کردم و زدم بیرون بهش یه جا آدرس دادم تا بیاد دنبالم و گفتم که بیشتر از 1 ساعت نمیتونم پیشت بمونم به مامی گفتم کارم زود تموم میشه پدرام اوکی داد و رفتیم دنباله یه کافی شاپ خلوت بودیم که گیر کردیم تو ترافیک اونم مجبور شد بپیچه تو یه کوچه فرعی تا راهو دور بزنه البته به نظرم از عمد این کارو کرد. یه 10 دقیقه ای تو کوچه پس کوچه ها وقت گزروند تا اینکه زیر سایه ی چند تا درخت گرفت کنار چراغ داخل ماشینو روشن کرد گفت : چرا دقت نکرده بودم امشب با چه تیکه ای اومدم بیرون … منم که تا از این چیزا پیش میاد سرخ و سفید میشم و بعدم شروع میکنم به خندیدن وقتی داشتم می خندیدم اومد طرفم چراغو خاموش کرد و گفت خانوم دیوونم میکنه این خنده هات… ساکت شدم تو همون حالتی که لبام باز بود منو کشید طرف خودش و شروع کرد به لب گرفتن منم خیلی خوشم میومد ولی میترسیدم یکی ببینتمون هی چند دقیقه یک بار لبامو از دهنش میکشیدم بیرون اینور اونورمو نگاه میکردم کم کم دستشو برد زیر لباسم منم خودمو بیشتر نزدیکش کردم فهمید مشکلی ندارم. من وقتایی که هوا گرمه معمولا سوتین نمیپوشم. گفت خانومی این دفعه باید اجازه بدی سینه هاتو برات بخورم دیگه… منم یه کم نگاش کردم گفتم اوکی بهش فکر می کنم بعدم دوباره رفتم تو بغلش دستشو گرفتم از زیر لباسم گذاشتم رو سینم یکم تعجب کرد ولی با این کارم خیلی حال کرد شروع کرد به مالیدن و فشار دادن منم نا مردی نکردم و صدامو هی بردم بالاتر اونم محکم ترش می کرد که دیگه تحملم تموم شد داشتم پیرهنشو میکندم و لباش و گاز میگرفتم که حشرش زد بالا و لباسمو کشید بالای سینم افتاد روشون شروع کرد به خوردن و گاز گرفتن یه بار بدجورییی گاز گرفت نوک سینمو که موهاشو محکم کشیدم دو تا فحش هم بهش دادم ولی داشت دیوونم میکرد عاشقه اون لبای پر و خوشکلشم وقتی که می چسبونتشون به بدنم… اروم سینه هامو ول کرد رفت سمت شکم و نافم که من روشون خیلی حساسم… دیدم اگه همینطوری پیش بره نمیتونم دیگه خودمو کنترل کنم بهش گفتم فدات شم بسه دیگه پایینتر نرو گفت : عزیزم امشب نخورمش برات خوابم نمیبره… می خواست شروع کنه به مخ زدن که در یه خونه باز شد از توش یه ماشین اومد بیرون که دیگه درست نبود اونجا وایسیم و حرکت کردیم ولی خیلی تحریک شده بودم اونم هی دستش میاورد بین پاهام و با کسم بازی میکرد که حتی از رو شلوار جینم حالم عوض میشد دیگه نتونستم جلو خودمو بگیرم . ازش پرسیدم عزیزم یه کم شیطونی کنم موقع رانندگی حواست پرت نمیشه ؟ گغت نه گلم هر کار می خوای بکن. دستمو بردم طرف شلوارش زیپشو کشیدم پایین دیدم وااای آقا حسابی راست کرده از نظر من کیرش اوکی بود تقریبا 17 سانت (بعدا سایز گرفتم نه الان تو چند خط بعدی) ولی خیلی کلفت بود هر چقدرم می مالیدمش بزرگتر میشد از رو شرتش سرشو پیدا کردم با انگشتام شروع کردم به مالیدن دستمو گرفت برد بالا بوسش کرد دوباره خودش گزاشتش رو کیرش و یه کم فشار داد. بعضی وقتا که محکم فشار میدادم سرشو یه کم صداش در میومد دعوام میکرد ولی بعد یه لب ازم میگرفت میگفت عزیزم به دل نگیر خب حساسه همچنان داشتیم واسه خودمون دور میزدیم که گفت آیدا جون من کمرم از درد میکشتم امشب اهل جلق زدنم نیستم زیاد. منم منظورشو فهمیدم خودمو چسبوندم بهش گفتم اوه می خوای راهتت کنم عشقم ؟ اونم گفت میخوری برام ؟ منم مشکلی نداشتم گفتم باشه ولی دفعه اولمه ممکنه ناشی باشم یه کم گفت ناراحت نباش خانومی فقط دندون نگیر. نمیتونستیم ماشینو بزنیم کنار چون اون موقع شلوغ بود و جای خوبی نبود قرار شد بریم یکی از جاده های خارج از شهر که اون آروم رانندگی کنه و منم براش ساک بزنم وقتی رسیدیم به اولای راه شلوارشو یه کم داد پایینتر شرتشو کشید زیر کیرش منم دستمو گزاشتم روش خیلی عالی شده بود واقعا داشت میترکید دستشو برد پشت سرم موهامو گرفت سرمو چرخوند سمت خودش یه لب گنده ازم گرفت و بعد با همون حال دهنمو گزاشت رو کیرش یه کم نگاش کردم که چطوری اینو تو دهنم جا بدم … بعد شروع کردم سرشو لیس زدن یه کم زبونمو کردم تو سوراخه کوچولوی سر کیرش هست بعد که حسابی تحریک شدم کردمش تو دهنم به زور نصفشو می کردم تو ولی حالت تهوع بهم دست میداد اما خوشم اومده بوود اصلا بدم نمیومد براش بخورمش یه کم که گذشت سرمو کشید بالا گفت عزیزم سرشو برام مک بزن منم که خیلی وارد نبودم مک میزدم ولی یه کم میرفت بین دندونام دردش میومد داد میزد یا موهامو میکشید منم بدتر فشار میاوردم با لبام و زبونم ولی سعی میکردم دندونم بهش نخوره … ولی چون تو حرکت بودیم خیلی دست خودم نبود بعضی وقتا محکم می خورد به سقف دهنم یا سر دندونام… وااااای وقتی میمکیدم حس می کردم یه کم از آبش میاد تو دهنم کم کم حس کردم داره میاد که یهو گوشیش زنگ خورد دوستش بود به من گفت تو حرف میرنی؟ اما دید اصلا کیرشو از دهنم در نمیارم شروع کرد به حرف زدن منم از عمد محکم تر می خوردمش که فکر کنم دوستش فهمید :)))) خلاصه آب آقامون نیومد . سرمو آوردم بالا گفتم بوسم میکنی ؟ گفت هانی همین الان کیرم تو دهنت بوده حس بدی دارم لباتو بخورم منم از عمد لبامو چپوندم تو دهنش که خندش گرفت و پیشونیمو بوسید گفت وقتی زبونمو کردم تو سوراخه کونت بعد ازت لب گرفتم می فهمی منم یه خنده ای کردم گفتم اشکالی نداره دوباره رفتم پایین این دفعه فقط لیس میزدم اونم که از اولش دستشو گزاشته بود دور شونه و کمرم یادش اومد که فقط خودش داره ارضا میشه عذاب وجدان گرفت دستشو از پشت برد زیر لباسم یه کم رو کمرم چرخوند آروم انگشتاشو رسوند به سینه هام باهاشون بازی کرد یه کم بعد گفت : کثافت انقد لیس نزن دیوونم میکنی… سرمو محکم گرفت تمامه کیرشو کرد تو دهنم که داشتم خفه میشدم محکم روناشو چنگ زدم ولم کرد . دست چپش که رو فرمون بود با دست راستش و کمک من زیپ شلوارمو کشید پایین یه کم آزادش کرد آخه جینم خیلی تنگ بود بعد همینطوری که خم شده بودم طرفشو ساک میزدم دستشو از پشت شلوارم برد داخل انگشت وسطشو کرد بین کونم سوراخشو پیدا کرد شروع کرد به انگشت کردن وقتی دید حالم داره عوض میشه دستشو آروم برد داخل تر و انگشتاشو گذاشت رو کسم محکم فشار میداد و میمالیدش منم از یه طرف داشتم دیوونه میشدم از یه طرف میترسیدم زیادی بکنه تو انگشتشو … گفتم : پدراااام نکن ن ن چند سانت از انگشتشو کرد تو کسم گفت : جنده خانوم جای تحسین داره با این کس خیس و تپلت بازم دهنتو باز میکنی به من میگی نکنم… منم خفه شدم دیگه براش ساک نمیزدم داشتم حال میکردم اونم به خاطر مکثی که بینش افتاده بود آبش نیومد گفت اشکالی نداره نمیخواد دیگه بخوری قربونت بشم. دید پوزیشنه من خوب نیست و خودشم راحت نبود زد کنار صندلیمو داد عقب خوشبختانه جاده تاریک بود زیاد مشخص نبود از تو ماشین. منو چسبوند به در و شلوار و شرتمو با هم کشید پایین پای چپمو داد بالا طوری که بتونه کس و کونمو راحت ببینه و سرشو برد طرفش… هی دستمو میزاشتم بینه کسم و دهن پدرام میگفتم میترسم کنترلمو از دست بدم پدرام نکن … اگه حشری ترم کردی باید بکنی منوو … اونم با این کارا و حرفام وحشی تر میشد مخصوصا که من همیشه تمیز میکنم خودمو به خاطر اینکه کلا بدم میاد از مو روی بدن. اونم کس سفید و تمیزمو که میدید حالش خراب تر میشد… خلاصه نتونستم راضیش کنم که این کارو نکنه لباشو محکم چسبوند به لبه های کسم و شروع کرد به مکیدن منم آه و ناله و جیغ و دادم با هم قاطی شده بود اصلا حالمو نمیفهمیدم زبونشو آروم دور سوراخم می چرخوند یهو نوکشو میکرد داخل یه کوچولو هم گازم میگرفت که تلافی کنه تو این حال بودیم که گوشیم زنگ خورد و دیدم مامانمه اصلا حواسم به ساعت نبود خودمو جمع و جور کردم جواب دادم پدرام هم که میدونه اگه مامانمینا بو ببرن رابطمون بهم میخوره کوتاه اومد و منو رسوند خونه تابستون هم قراره با هم دیگه بریم سفر. خیلی دلم می خواد رابطمون هم از نظر فیزیکی و هم از نظر عاطفی بهتر بشه اگه خوشتون اومد از این متد خاطرات بعدی رو هم براتون مینویسم. راستی اگه لطف کنید نظرتونو راجع به من و پدرام هم بگین ممنون میشم.

نوشته: a!Da


👍 0
👎 0
32737 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

283722
2011-05-30 01:10:49 +0430 +0430
NA

a!da جون داستانت قشنگ بود من خیلی خوشم اومد لحن گفتنت خیلی قشنگ بود فقط یه جا آدم نمی تونه قبول کنه که واقعی باشه دمه درتون تو ماشین داشتین همدیگرو می مالوندین؟؟؟خاطراتمونو جایی شیر می کنم پدرمو در میاره. شیر چه معنی داره ؟؟؟؟ولی ماشالا چقد فعال بودی از 15 سالگی

0 ❤️

283723
2011-05-30 02:04:07 +0430 +0430
NA

به نظرم واقعی بود چون خودمم تو اون سن و سال از این کاراکردم البته فکر کنم همه کردن ولی از لحن نوشتنت خیلی خوشم اومد
منو یاد خاطراتم انداختی
امیدوارم در کنار bf جىيىت خوش باشي

0 ❤️

283724
2011-05-30 02:59:50 +0430 +0430
NA

واقعا با اينكه بار اولت بود قشنگ بيان كرده بودي من با نظر دوستان موافقم نكات مبهم زياد داره مثلا ساعت 7 الي 8 شب سايه درخت كجا بوده كه رفتين زيرش بعدش شما فكر كنم تو سن 30 سال يك خانم سكس حرفه اي بشي اگر شد شمارت را بده ما هم امتحان كنيم

0 ❤️

283725
2011-05-30 03:46:42 +0430 +0430
NA

جونه مادرت خودت خوندی داستانتو ؟

0 ❤️

283726
2011-05-30 03:50:35 +0430 +0430
NA

بعد من نمی دونم هر چی دختر خشگل و مانکن می آن تو شهوانی :

چند نکته :

توی داستان اسم پسره معمولا آرش هست .
سایز سینه 75 هست .
دختره جلوی پسر راحت می گرده ( تاپ - شلوارک ) که معمولا هم صورتی هست .
موقعیت سکس هم زمانی جور میشه که خانواده ها یا رفتن فوت یا رفتن بیمارستان .

دیگه بسه - حوصلمون سر رفتن با این داستان های کش شعر .

0 ❤️

283728
2011-05-30 04:39:57 +0430 +0430
NA

روغن نباتی : من بازم خوندم نظرتونو ولی بازم نفهمیدم چه ربطی به من داره ! مثل اینکه اصلا نخوندی متنو :P

0 ❤️

283729
2011-05-30 04:46:21 +0430 +0430
NA

آها عزیزم متوجه شدم کجا رو میگی . منظورت قسمت اولشه دیگه ؟ وقتی دم در خونه نزاشت پیاده شم از اونجا رفتیم و نوشتم که یه جای خلوت پیدا کردیم .

0 ❤️

283730
2011-05-30 04:49:43 +0430 +0430
NA

مرسی آیدا جون خاطره نویسی خوبی بود بله دقیقا سکستون سبک بوده :D
خدا رو شکر هنوز یه حسی به bf قبلیتم داشتی این خودش خیلیه:D
ادامه بده همه چیو کلا ما منتظریم عزیزم :D

0 ❤️

283731
2011-05-30 04:54:01 +0430 +0430
NA

فدات شم هانی :×

0 ❤️

283732
2011-05-30 04:57:26 +0430 +0430
NA

ساينا خانوم شير به معني به اشتراك گذاشتن يه مطلب يا عكس و … با ديگران هست. فك كنم زياد اهل اينترنت نيستي آخه شير رو ديگه هر كسي ميدونه. ;-)

0 ❤️

283733
2011-05-30 05:10:02 +0430 +0430
NA

bayanet 20 bood , nesbat be dastanaye ahmaghaneye digaranam , aslan eshtebah nadasht .1
too hameye marahele zendegit movafagh bashi ama yadet bashe adama too lahzehaye shadi o lezat bakhsh , zendegishoon ro tabah mikonan

0 ❤️

283734
2011-05-30 05:19:34 +0430 +0430
NA

جناب babak sexy خیلی دوست داری به من گیر بدی خوب بده اصلا برام مهم نیست ولی اگه خودتم به مغز فندقیت رجوع کنی میفهمی به هیچ وجه share رو تو فارسی نمیشه نوشت بهتر بود نویسنده جور دیگه ای می نوشت که خواننده متوجه بشه چون این شیر رو هر جور بخونی به share نمی رسی

0 ❤️

283735
2011-05-30 05:48:20 +0430 +0430
NA

aiDa.Ck

داستان جالبی بود و به نظر واقعی بودنش هم محتمله
نویسنده قلم روان و شیوایی داره
به نوشتن ادامه بدین دوست عزیز

0 ❤️

283736
2011-05-30 05:48:34 +0430 +0430
NA

ااااا…!!! ایول…!
یادم میاد یه داستان دیگه هم اینجا بود که افتضاح زیاد طرفدار پیدا کرد…البته میدونین که دیگه چرا…چون نویسندش دختر بود…خوب حالا بیاین فرض کنین که اسم نویسنده ی داستان بجای ایدا مثلا ایدین یا امیر بود…:))
کلا یه تغییر شیمیایی توش به وجود میومد…! =)) :)) =))
مثلا مهرداد به جای اینکه بگه ماهم از این کارا زیاد کردیم و …میگفت…تو غلط کردی…اخه دختر 15 ساله میدونه کیر چیه؟؟؟! یا امثالش…باز خدا خیر روغن نباتی بده که خایمال نیست!
:)) بخدا راست میگه :)) تمام دخترایی که گاییده میشن یا داستان مینویسن مانکنن…قد بلند…موی مشکی…چشمای درشت…سینه ها 75…اصلا جیگر…!جالبه پسرامونم همینجورین =)) :)) …پولدار…خوشتیپ…چشمای ابی…موهای روشن…پیشونی بلند…قد 185…!
اسم پسر ها معمولا ارش نیست…حرف اولشون الف هست و اکثرا 3 حرفیه…مثه امیر و ارش بیشترینشونه :)) =)) …من به راست و دروغیش کار ندارم…فقط خواستم نظروم بدم :) …داستان باگ داشت…مثلا من هرجور حساب میکنم میبینم چجوری اونقد محکم خوردی که دوستش پشت تلفن فهمید یه کیری داره خورده میشه؟!
ولی خداییش 15ساله دیدم جنده باشه…حالا بلا نسبت شمااااااااا :)) =)) کلا گفتم…
درضمن منظور روغن نباتی از قسمت دومه,کامنته دومش خطاب به داستان تو نبود…کلا گفت…

0 ❤️

283737
2011-05-30 05:49:56 +0430 +0430
NA

سلام آیدا جون. داستان خوبی بود و به خوبی بیان کردی داستانتو .چند دفعه دیگه بنویسی نوشتنت بهتر میشه. ولی دختر شیطونی هستیا من از دخترای شیطون خوشم میاد . ممنون

0 ❤️

283739
2011-05-30 06:14:34 +0430 +0430

kos sher bod

0 ❤️

283740
2011-05-30 07:01:24 +0430 +0430
NA

ساينا خانم اتفاقا اينجا اصلا منظوري نداشتم ولي گويا دهنت بي چاك و بس تر از اين حرفاست. شير رو با توجه خود جمله ميشد فهميد جنابعالي هم مطمنم نمي دونستي معنيش چيه فقط خواستي يه زري بزني. برو جيگر برو . اينم براي اينكه از دلت در بيارم (فقط بپا فريب نخوري هه هه) بخل بخل بوج بوج

0 ❤️

283741
2011-05-30 07:38:55 +0430 +0430
NA

اها اون باگشو یادم رفت براتون توضیح بدم . منظورم از تغییر تن صداش پشت تل بود که فهمید نه اینکه خوردن من صدا داشت .

0 ❤️

283742
2011-05-30 07:43:58 +0430 +0430
NA

یاد شیطنت ها و سکس های زمان 20 سالگی خودم افتادم.
یادش بخیر.
شاید یه روز براتون نوشتم. البته از ترس فحش های دوستان تا حالا ننوشتم

0 ❤️

283743
2011-05-30 08:33:40 +0430 +0430
NA

جالبه!!!
اگه نویسنده این داستان یه پسر بود هزارتا کیر به خوردش می دادیم ولی چون دختره همه می گیم به به چه چه :D
آخه کسخولای خایه مال این که بهتون نمی ده واس چی کس لیسی می کنین آخه :D

0 ❤️

283744
2011-05-30 08:37:05 +0430 +0430
NA

دوباره داستان بالارو خوندم…
آیدا جان برات متاسفم چون تو همه کشورای دنیا سکس تو این سنا ممنوعه…
اگه کس شعر گفتی که هیچ . . .
اگه واقعی بود در آینده خیلی نزدیک یه کیر اساسی تو زندگیت می خوری…
برادرانه می گم آدم شو :D
جنده نبودن سخته تو دنیای ما ولی بذار حد اقل تو سنای بالاتر :D

0 ❤️

283745
2011-05-30 08:44:12 +0430 +0430
NA

جناب babak sexy آره تو راس میگی من یه آدم بی سوادم که از علم روز هم هیچ اطلاعی ندارم تو این سایت هم خودم نمی تونم بیام نیست کار کردن با نت سخته تو کافی نت نشستم میگم مسئول کافی نت واسم مینویسه / بدبخت عقده ای اصلا حرفت واسم مهم نیست ولی میگم که بدونی من مترجم زبان انگلیسی هستم از قبل از الف ب هم الفبای لاتین رو یاد گرفتم ولی تو میخوای احساس خوبی بهت دست بده فکر کن من بی سوادم

0 ❤️

283746
2011-05-30 08:53:30 +0430 +0430
NA

ساینا عزیز آروم باش و جدی نگیر.حق با توئه.تمومش کن و خونتو کثیف نکن.اینجا محل تفریحه نه جنگ و جدل.

0 ❤️

283747
2011-05-30 10:13:49 +0430 +0430
NA

ساینا تو کار و زندگی نداری؟
همیشه آنلاین هستی؟

0 ❤️

283748
2011-05-30 10:14:38 +0430 +0430
NA

تو نت كه مشخصا بي سوادي حرفي نيست با آي اي مياي يكم تو فروم اينجا با پسرا لاس ميزني بعد هم يكم خاله زنك بازي تو فيس بوك و تمام. در ضمن بايد اعتراف كنم عاشق اون لهجه شيرين بريتيشت شدم عسل. خيلي مي خوامت :دي

0 ❤️

283749
2011-05-30 11:11:37 +0430 +0430
NA

ahan in saina alefbaye fingilishi engish va persian ro onjaye mamanesh yad gerefte jam kon baba ba on nazaraye tokhmi

0 ❤️

283750
2011-05-30 11:20:18 +0430 +0430
NA

خوب منم در مورد جنسیت نویسنده داستان و بازار گرمی که نویسنده گرامی کرده با بعضی از دوستان موافقم.
در مورد سکس توماشین تو ایران من خودم تجربه دارم اما نمیشه بیشتر از 5 دقیقه جایی ثابت بود. خوب موفق باشی
معذرت رو هم با این ذ بنویس خانومم

0 ❤️

283751
2011-05-30 11:49:41 +0430 +0430
NA

too shiraz har chizi momkene :P

0 ❤️

283752
2011-05-30 12:30:35 +0430 +0430
NA

aida nemidounam chera vali doust daram bad bokonamet :D

0 ❤️

283753
2011-05-30 13:10:14 +0430 +0430
NA

تو مگه دختر نیستی؟

0 ❤️

283754
2011-05-30 13:25:32 +0430 +0430
NA

فردا میخونم و نظرم را میگم، حالا اگه بابام بیاد وببینه تو سایت شهوانی هستم مادرم را میگاد!!!

0 ❤️

283755
2011-05-30 14:08:53 +0430 +0430
NA

عزيزم حسابى فعالىها!!!ولى خوشم اومد از سبك نوشتنت

0 ❤️

283756
2011-05-30 16:58:28 +0430 +0430
NA

در مورد این همه عملیات توی ماشین و در حین رانندگی تعجب کردم،ولی از اونجایی که دوستان هیچ عکس العملی به این حرکات آرتیستی نداشتن احتمالا به خاطر اینکه اطلاعاتم کمتره و تجربه شو نداشتم تصورش برام سخته یا شایدم قدرت تخیلم ضعیفه!ولی در کل نوشتنت خوب بود!آفرین!

0 ❤️

283757
2011-05-30 17:31:54 +0430 +0430
NA

mahyar53 لطفا به قومیتها بی احترامی نکن بعد رضاشاه کی این حرفو زده

0 ❤️

283758
2011-05-30 18:08:10 +0430 +0430
NA

داستان به طرز فجيع و نافرمى نميدونم چون سه خطشو خوندم فهميدم قضيه چيه
Babak sexy
هروقت يه دختر (همون دخترا كه اسمشون دختره)ميگه برام مهم نيست شك نكن تا ته… كم بهش گير بده تو اين سايت دو سه تا لمپن داريم اقليت كشى نكنيد

0 ❤️

283759
2011-05-30 18:19:50 +0430 +0430
NA

ادمين داداش اجازه نده اسم همه كاربرابه يغما بره
اين بع بعى راس ميگه
ضمنا يه لمپن انتگرال اينجا داريم ادعاش اينه كه فحش نميده حالاگرخيده
يكى بيا يه ذره آب بريزه دهنش

0 ❤️

283760
2011-05-30 18:20:03 +0430 +0430
NA

به نظر من این مدل سکس تقریبا واسه 90 درصد دخترپسرا اتفاق افتاده ولی اگه یک پسر همجین دختری گیرش بیاد امشب که تو ماشینن فردا شب میبرش خونه که اونجا تستش کنه

0 ❤️

283761
2011-05-30 18:28:18 +0430 +0430
NA

درود برنويسنده گرامى
شما نصف صفحه داستان نوشتى يك صفحه واسه داستانت نظر دادى تفسير كردى و…
به نظرات كاربرا احترام بزار شما فقط نويسنده اى
اميدوارم انتقادمو بپذيرىt

0 ❤️

283762
2011-05-30 20:23:08 +0430 +0430
NA

aida jan dokhtaram size sineye jende ha 80 oon vaght saize 75 shakh nist to al an kheyli zoor bezani 65 hasti yani toam are

0 ❤️

283763
2011-05-31 01:42:05 +0430 +0430
NA

داستانت بد نبود ولی با سایز سینه 75 اذیت نمیشی سوتین نپوشی؟؟؟؟؟؟؟؟؟
ببین گفتی این خاطره مال اخرهفته قبله از اخرهفته پیش تا حالا اینقد باهم بودید ک میخای بقیشوبنویسی؟شماچقد ریبطتون هیجان انکیزه
بازم بنویس

0 ❤️

283764
2011-05-31 03:14:40 +0430 +0430
NA

آیدا جان جدیدا تو شیراز برادران زحمتکش نیروی انتظامی خیلی زرنگ شدن و طرفای دراک رو زیاد زیر نظر دارن اما من قبلا دراک تو ماشین حال کردم.

ضمنا آقای نویسنده شما برو تخیلات سکسی مامانتو برای خودت مرور کن و به شیرازی ها توهین نکن.
خوبه من هم اینجا لو بدم و بگم که مامانت دیشب خونه ما بوده؟
خوبه که به همه بگم بابای مفنگی و بی غیرتت تازه صبح فهمیده که مامانت شب خونه نبوده؟
راستی به خواهرت سلام برسون و پیغام منو بهش بده و بگو فردا که میخواد بیادزیرم بخوابه با همون شرت و سوتین ست قرمزش بیاد. همون که گل گلیه.
چرا تعجب کردی که من شرتش رو دیدم؟؟ عزیزم تعجب نداره همه بچهها می دونن. می گی نه ؟ از فریجاب و Rude.man سوال کن

0 ❤️

283765
2011-05-31 03:27:08 +0430 +0430
NA

na azizam.man pesaram.

0 ❤️

283766
2011-05-31 03:35:01 +0430 +0430
NA

تاريكي
aziz khastam ba ehteram behet begam harfe ma eyne haghighate amma enghadr koskholi ke faghat mitounam begam kirejoftemoun tou dahane khayemalet cheghal.

0 ❤️

283767
2011-05-31 03:43:12 +0430 +0430
NA

تاریکی: حروم زاده…دودول کوچولو…تو به قبر بابات خندیدی…ننت زر میزنه…بابای کونیت زر میزنه…عقده ای…دختر میاد اینجا چیزی مینویسه میگی دمت گرم که بیاد بگه تو چه پسر خوبی هستی میخوام باهات اشنا شم؟؟؟ :)) =)) حرومزاده منم فحش ندادم بهش…اصلا من تاحالا تو این سایت به کسی فحش نداده بودم…تو اولیشی…اصلا بذار یه چیزی بهت بگم…من باباتم…تو پسرمی…اونی که شبا ننتو میگاد یه رفتگر بود دیدم خاطرخواه ننت شده گفتم یه کار خوبی کرده باشیم:D. واسه همین ننتو دادم بهش…حالا هم جنده بازی رو بذار کنار…اون داداشه ماهم به نام Virgin…خواستم بگم دمت گرم بلاخره یا ادم دیگه پیدا شد:D:D…حالا من همه ی کامنتارو نخوندم ولی کلا گفتم:D
در ضمن ایدا یه چیزی رو بدون…چون این سایت تعداد مخاطب های پسر یا مرد…از دخترها بیشتره, داستان هایی که از زبون جنس مخالف نوشته میشه طرفدار پیدا میکنه…

0 ❤️

283768
2011-05-31 04:45:11 +0430 +0430
NA

amirkhafan22 , saman39 , babak sexy به احترام I’m Virgin که گفت آروم باشم و خونمو کثیف نکنم جوابتونو نمیدم که کونتون بسوزه هه هه هه/ دیروز ر کاری کردم پیامم بیاد خطای اسپم داد

0 ❤️

283769
2011-05-31 05:07:50 +0430 +0430

من مهيارم!!!
اول به دوستان گلم سلام.
دوم اون عزيزي كه محترمانه نوشته بود به قوميتها توهين نكن:
-من قبل ازهرچيز از شيرازيهاي محترم،البته بازم ميگم محترم نه غيرمحترم عذرخواهي كردم!
-اگه به جمله “خطاب به اون كه ميگه توشيراز هركاري ميشه كرد. . .” دقت كني متوجه منظورمن از نوشتن حرف منتسب به رضا شاه ميشي!
-اين حرف رومن نزدم، ميگن رضاشاه گفته!!!
خطاب به اون جوجه تازه ازتخم دراومده اي كه فحش داد:
چي بگم كه حتي لايق فحش هم نيستي اما 2نكته ميگم واميدوارم،البته اميدوارم بگيري وبفهمي:
-ازخودت مايه بذاروازكون فريجاب و rude man نخور؛اونا منوبهتروبيشترازتوميشناسن! (بهتره يه نگا به تاريخ عضويتها بكني)

  • ميره!
    آره يك كلمه!
    ميره!!!
    خوردي؟
    حالا هستشو تف كن!
    دوستان خوب، مودب وفهيم:
    برقرارباشيد.
    فعلآ.
0 ❤️

283770
2011-05-31 06:36:51 +0430 +0430
NA

شیراز کلا یه کم آزاد تر از بقیه شهراست و اون جاده ای هم که گفتم سمت صدرا بود . این سایز سینه هم با توجه به قدم زیاد بزرگ نیست. خونه خالی هم سراغ نداریم وگرنه میرفتیم …
بعضی از کاربرا انقد خود کم بینی دارن که حالا مثلا حس میکنن من خیلی خودمو شاخ جا زدم . بابا جمش کنین
اون دوست عزیزی هم که گفته بود چرا انقد توضیح دادم تو نظرات . خب می خواستم ابهامات دوستان بر طرف شه اگه خفه میشدم که دهنتونو باز میکردین میگفتین لابد دروغ گفته که چیزی نمیگه.
در نهایت لطف کنید زیر این داستان کامنت اضافه و بی ربط نزارین البته بزارین هم که من نمیتونم کاریتون کنم فقط تراز فرهنگ و شخصیتتون دستم میاد.

0 ❤️

283771
2011-05-31 07:07:15 +0430 +0430
NA

راستی این قضیه رضا شاه و منم شنیدم . راست میگه مهیار خان

0 ❤️

283772
2011-05-31 07:10:54 +0430 +0430
NA

این میره رو یکی تو تهران نمیدونست یعنی چی :D :))

0 ❤️

283773
2011-05-31 07:23:44 +0430 +0430
NA

aida man gf mikham mese khodt soragh dari?az shirazam

0 ❤️

283774
2011-05-31 07:27:37 +0430 +0430

آيداجان سلام.
همونطوركه توي نظراولم گفتم، من اصلآ واسه دستان تونظري نداشته وندارم!
به دوليل:
-پسرم وحس وحال وتجربه هاي دخترونه روبه اندازه دخترا درك نميكنم.
-خودم به دلايلي مجبورشدم توي ماشين كارائي انجام بدم وواسم دورازذهن نيست.
اون داستانك هم واسه تفريح بود واصلآ ربطي به داستان شما نداشت.
واما اصل موضوع:
منظورت از كامنت آخرت كه گفتي : “اين ميره رويكي توتهران نميدونست يعني چه” چي بود؟!
هرچند طرف خطاب ميره من ظاهرآ شيرازي بود چون از انجام سكس توي مكان خاصي از شيراز حرف ميزد، اما ميشه منظورتونوبگين.
درضمن همه دوستاي محترم وقديمي سايت ميدونند كه من 37 ساله واز اصفهان هستم!
راستي بازم خطاب به اون دوستي كه ميگه كه زن داره وبه اندازه موهاي سرمن سكس كرده اما جرئت نميكنه بنويسه:
فرزندم، همه اعضاي سايت در 2 چيز اتفاق نظر كامل دارند:
-توبه اندازه موهاي سر من سكس داشتي!
-من بصورت مادزاد كچلم، طاس وبي مو!!!
مرسي.
برقرارباشيد.
فعلآ.

0 ❤️

283775
2011-05-31 07:34:57 +0430 +0430
NA

منظورم این بود که حس میکنم فحش یه کم شیرازیه.
آراد . نه داداش . دختری که پا بده سراغ ندارم حالا اگه bmw چیزی باشه شاید :D

0 ❤️

283776
2011-05-31 08:13:20 +0430 +0430
NA

همیشه میگن چه زود دیر می شود.اما مثل اینکه یک ساعت شما تمام نمیشد.تازه تو کدوم شهر تو فصل بهار ساعت 7 یا 8 هوا تاریک میشه؟!؟!

0 ❤️

283777
2011-05-31 11:09:18 +0430 +0430
NA

saynaye aziz
مرسی.ممنونم که جو رو خراب نکردی.اینجا پر از آدمای دهاتیه که خیلیاشون نمی دونن واسه چی اینجان.به خودت نگیر.در ضمن انقدر قوی باش که نیاز نباشه با فحش دفاع کنی از خودت
بازم مرسی خانم
دوستای عزیز این کسلیسی نیست.احترام متقابله

0 ❤️

283778
2011-05-31 13:54:15 +0430 +0430
NA

ایدا جون سلام داستانت قشنگ بود . ولی من مثل سیاستمدارامون بذار اینده تورو بگم . 15 سالگی شروع کردی ولی جدی نبود. بعد با یکی دیگه بودی که رفتو… بعد تو تولد 18 سالگی !با یکی دیکه دوست شدی " اونم تو 18 سال و یه ماهگی توماشین کیرشو خوردی اونم کست رو لیسید “درنتیجه تو 18 سالو 2ماهگی بکارت رو از دست میدی و 18 سالو 9ماهگی اونفدر بهش میدی که کست مثل دفترچه چهل برگ ورق ورق میشه بعد هم ولت میکنه. تو 18سالو 11ماهگی.بعد این تو میشی یدونه ازاین جنده شاشوها بعدم کست میرسه به شوهر بدبخت بی شعورکسخل و بیخبر ازهمه جا " بعدم یه مدتی سکس با شوهرت رو به قول خودت وطرفدارای باسوادت شیر میکنی"وبعدم میفتی به جون مردای فامیل” راستی ما داریم کجا میریم؟ دیگه تو ایران یه زن یا دختر سالم گیر میاد؟

0 ❤️

283779
2011-05-31 15:52:03 +0430 +0430
NA

سالم بودن از نظر شما یعنی چی ؟ یعنی اینکه خودتو تو یه دایره دور از جنس مخالف حبس کنی فقط با هم دانشکده ای هات سلام علیک داشته باشی. بدم تو کف کیر و سکس بمونی از ترس ترشیدن و لذت دادن بری عروسی کنی. 4 تا بچه پس بندازی بدم که از هم خسته شدین گور بابای همه چی به هرزگیم برسم. دوست پسرم به چز این چیزایی که از نظر فیزیکی بهم میده به من عشق میده محبت میده تعهد میده یاد میده چطوری زندگی کنم. این خاطره به خاطر این جنبه فیزیکی زیادی داشت که قرار بود تو یه سایت سکس بزارمش. وگرنه شعور من خیلی بالاتر از این حرفاست. این چیزایی هم که میگی احتمالا بر میگرده به خواهرت یا همسر آیندت )وبعدم میفتی به جون مردای فامیل…(
متاسفم واسه این طرز فکر و بر خورد … متاسفم . متاسف…

0 ❤️

283780
2011-05-31 17:02:02 +0430 +0430
NA

خداييش نظرات بچه ها از خود داستان باحال تر بود
من كه هنوز داستان رو كامل نخوندم

ميگممم چرا حالا به اين دختر ميگيد جنده؟؟
والا الان بچه دوساله اش تا سر از تخم در مياره ميره سمت اين چيزااا
چه برسه يه دختر 15 ساله كه در حال رشده و كليم تو كف كير و …

0 ❤️

283781
2011-06-01 00:00:31 +0430 +0430
NA

stefan عزیز با حرفت که میگی تو ایران دختر سالم گیر میاد مخالفم حالا به آیدا کار ندارم ولی اکثر اینایی که میان اینجا داستان مینویسن توهم میزنن نمیگم هیچ زنی به شوهرش خیانت نمیکنه ولی همه اینطور نیستن دخترا هم اینقد زود تو بغل هر کسی نمی خوابن

0 ❤️

283782
2011-06-01 01:10:09 +0430 +0430
NA

پيشگويي فريجابانه:

به فاصله چهار كامنت بعد از من
گوسفندي ظهور خواهد كرد
كه نطفه‌اش از كمر سگ چوپان است!
به او آب ندهيد؛ كه تشنه نيست
كاه ندهيد؛ كه گرسنه نيست
پاچه‌اي بدهيد تا به پيشه آبايي بپردازد
و قضيبي پولادين تا زير دنبه نهد
كه خارش مقعد
عذاب روده سوزيست كه اين روزها
در نشيمن اين جماعت ناشسته كون افتاده است!

كامنتهايش واژه‌هايي نيستند كه نوشته شوند
سرگين‌هايي هستند كه انداخته مي‌شوند
از فراخي ماتحت دنبه‌گاه!
او پس از نخستين كامنت
بيدرنگ
كامنتي ديگر خواهد انداخت
و در آن
خويش را «بع بعي» خواهد خواند
و در گذرگاه
بر پاچه رهگذران خواهد افتاد
به التماس
كه مگر عطش او را
قطره‌اي ناچيز در دهانش بشاشند!

0 ❤️

283783
2011-06-01 06:43:41 +0430 +0430
NA

سا ينا جون سلام ! حافظ ميگه وصال مدفن عشقه
اگه عشقي باسكس درست درست بشه ديگه عشق نيست ! والا الاق هم وقتي داره حال ميكنه ار ار ميكنه عشق پر از شهوت زود فرو كش ميكنه! چون كه… از سوز محبت چه خبر اهل هوس را… اين اتش عشق است نسوزد همه كس را البته اين اخري رو واسه ايدامي نويسم: تواصل موضوع رو اشتباه گرفتي. اخه اگه داستانت راست باشه / اين دوست پسر حناب عالي تو كه به قول خودت عاشقته تو كوچتون اونم نزديك خونت به هيچ وجه حاضر به كوچك ترين كاري باهات نميشد ."اخه به يكي كفتن عاشق كي هستي كفت :سگم "چون هيچ وقت عيب منو نمي بينه.

0 ❤️

283784
2011-06-01 11:53:35 +0430 +0430
NA

stefan عزیز
مشکل ما اینه که ارزش ها برامون ضد ارزش و ضذ ارزش ها برامون ارزش شده.
حالا من خجالت می کشم که بگم باکرم(البته پسرما)
اما تا همین چند سال پیش مردم خجالت می کشیدن بگن رابطه داشتن
حالا میان با بی حیایی اینجا داستان های پر محتواشونم می نویسن
من تو این سایت عضو شدم فقط برای تخلیه روانی
وگرنه ذهنمو باید مثل تو درگیر می کردم
بی خیال
آیدا یه دوست پسرش داده؟
به تخمت
به تو هم داد بکن
می خواد 5 سالش باشه
جنده جندست
دختر و پسر و پیر و جوون نداره
جندگی اعتقاد آدمه
روح آدمه که جنده می شه
کسی که براش فرقی نمی کنه کسی که باهاش می خوابه قراره شریک زندگیش باشه یا نه و محبتشو نثارش می کنه جندست
حالا بگین من دهاتی هستم یا نمی دونم
مثلا تو محل ما(آریاشهر) صبحا تو بلوار زیر هر بوته یکی داره یه گهی می خوره
اگه من بخوام همشونو امر به معروف و نهی از منکر کنم که زندگیم گاییده می شه داداش
حرف آخر :
کس ننت آیدا :D

0 ❤️

283785
2011-06-02 08:10:06 +0430 +0430
NA

تاریکی عزیز
خایه مالی نکن
:D
باشه بابا بخشیدیمت ولی دیگه فضولی نکن تو کار بزرگترت

0 ❤️

283786
2011-06-02 15:03:06 +0430 +0430
NA

kos kesh
abesh omad ya na ?
mighe dahanam por ab bod
2 khat paiin tar mighe abesh nemiyad

0 ❤️

283787
2011-06-11 15:41:57 +0430 +0430
NA

aida jan!dastanet kheyli ghashang bud azizam.omidvaram hamishe shad bashi.

0 ❤️

283788
2011-08-17 00:20:28 +0430 +0430
NA

عزيزم كلا جنده اي

من تا حالا ساك نزدم كه بدونم چجوريه ولي با كير ميره جيش ميكن بعد تو ميكني تودهنتت؟؟؟
من كه خوشم نيومد. دوس پسرت كونيه

همهي پسرا كونين. خوب توشون نيس آيدا جونممم

0 ❤️