من و حسین از اول راهنمایی همکلاس بودیم و با همدیگه میکردیم. اون روزا آبمون نمیومد. نزدیکای چارده سالگی بود که آبمون اومد و بعد اون لذت سکسمون بیشتر شد. لب هم میگرفتیم. ولی هر چی حسین میگفت ساک بزن من قبول نمیکردم اونم دیگه واسم نمیزد. فیلم سوپر هم زیاد نگاه میکردیم. خیلی باهم راحت بودیم به مامان همدیگه فحش میدادیم. فحش که نه ولی مت میگفتم تو کف مامانتم اونم میگفت تو کف مامانتم. نقشه میکشیدیم که چجوری مامان همدیگه بکنیم ولی نمیشد اجراش کرد. یعد چن ماه یه روز من به سرم زد گفتم خواهرامون هم واسه کردن خوبن اونم قبول کرد گفت بیا خواهرامون بکنیم. خواهر من کلاس ششم بود خواهر اون کلاس پنجم. ولی قد خواهر اون بلند تر بود. تفاوت سنیشون چن ماه بیشتر نبود. چون یکیشون نیمه اول سال و یکیشون نیمه دوم بود قرار شد خواهرامون واسه همدیگه جور کنیم. رومون نمیشد مستقیما بهشون بگیم. قرار شد هر کدوم همدیگه ببریم خونمون یه جوری بکنیم دیگه. از خواهر اون شروع کردیم چون مامانش سر کار میرفت خونشون خلوت بود. یه روز عصر رفتم خونشون. گفتم حالا چیکار کنیم. گفت نمیدونم. خواهرش تو اتاق خودش بود. من گفتم میرم تو یه جور میکنم دیگه. گفت باشه. من رفتم دم در یلدا در زدم در باز کردم رفتم تو در هم بستم. داشت پشت میز مشق مینوشت. رفتم پیشش گفتم مشق مینویسی گفت اره. دیگه صبر نکردم یه بوس بهش دادم. باز چن تا بوس دادم اونم خجالت میکشید و خندش میگرفت. گفتم دوست داری؟ گفت حسین نیاد تو. گفتم اون تو اتاقش نمیاد. بهش گفتم من میرم خونه. رفتم در اتاق که کلید توش بود هم قفل کردم گفتم دیگه خیالت راحت باشه. رفتم از پشت میز اوردمش بیرون بغلش کردم و شروع کردم لب گرفتن. چن دیقه لب گرفتم. لبو ول کردم. کمرش رو دست کشیدم رسیدم رو کونش. یه کم چنگ زدم گفتم این چیه؟ چیزی نمیگفت. چن بار گفتم بگو چیه. گفت کونه. گفتم واسه چی خوبه؟ چیزی نمیگفت. گفتم چی توش میکنن؟ باز چیزی نگفت. گفتم بیا کیر توش بکنیم. گفت حسین بفهمه منو میکشه. گفتم
نگران نباش نمیفهمه. دیگه شلوارش اوردم پایین. بردمش لب تخت تا کونش قمبل بکنه. خوب تف کشیدم و با سرعت کردم تو. آخ کرد خواست در بره با دو دست محکم گرفتمش و تلمبه زدم. اون زمان کیرم زیاد بزرگ نبود. الان هم زیاد بزرگ نیست. چارده سانت. کردم و از اتاق اومدم بیرون. حسین بیرون منتظر بود. گفت خوب بود گفتم خیلی. گفت تو برو خونه منم برم بکنم. خودشم رفت تو اتاق بکنه. کارمون کامل تابلو شده بود که دو نفری با هم هماهنگیم. نفری بعدی خواهرم نیلوفر رو باید میکردیم. مانان من که سر کار نمیرفت باید تینا رو از خونه میاوردم بیرون. حسین گفت چن روز بعد یعنی جمعه خانوادگی میریم خونه همو آخر شب برمیگردیم ولی من میمونم تو خواهرت بیار. روز جمعه نزدیک عصر به خواهرم گفتم بیا بریم بیرون. گفت کجا یه دفعه به فکرم رسید گفتم سینما. گفتم بیا زود بریم سانس اول برسیم. اون گفت با خانواده بریم گفتم نه بیا خودمون بریم زود برمیگردیم با خانواده میریم پارک. بالاخره قبول کرد. منم سریع زنگ زدم به حسین گفتم اماده شه بیاد نزدیک خونمون سر خیابون وایسه. نیلوفر رفت لباس بپوشه منم سکسی ترین لباس براش انتخاب کردم گفتم این بپوش. یه کتون نازک کشی با یه پیرهن. از خونه اومدیم بیرون زنگ زدم حسین گفتم داریم میایم. به نیلوفر گفتم دوستم حسین هم میاد. رسیدیم پیش حسین سلام کردیم و چن قدم رفتیم سر ایستگاه اتوبوس و رفتیم طرف سینما. بلیط گرفتیم یه مدت بیرون چرخ زدیم تا وقت فیلم برسه. عمدا میبردیمش خیابون فرعی که خلوت باشه. اون وسط بود من و حسین دو طرف دستش گرفته بودیم. حسین هم هی دستمالیش میکرد. نیلوفر هم یه کم ترسیده بود. من و حسین اصلا این چیزا رو هماهنگ نکرده بودیم و همینجوری پیش میرفت. رفتیم تو سالن سینما. خلوت بود ما هم رفتیم آخرین ردیف که چن ردیف جلوش خالی بود نشستیم. نیلوفر رو وسط نشوندیم. چن لحظه بعد سالن تاریک شد. تا که سالن تاریک شد دیدم حسین داره رون نیلوفر رو دست میکشه. دیگه منم هوسی بودم. انگار دیگه کلا برادر بودن و همه چی یادم رفت. منم شروع کردم رونش دست میکشیدم. هنوز فیلم اصلی هم شروع نشده بود. حسین دست نیلوفرو گذاشت رو کیرش منم یکی دیگه دستش گذاشتم رو کیرم. دستاش رو کیر بود ولی مالش نمیداد. نیلوفر سرش آورد طرف مت گفت میترسم بهش گفتم نترس من مواظبتم. حسین سر نیلوفر برد طرف خودش ازش لب گرفت. بعد چن دیقه ولش کرد که منم شروع کردم ازش لب گرفتم. بعد لب خیلی هوسی بودم دیگه هیچی حالیم نبود به نیلوفر گفتم بیا برام ساک بزن. کیرم در اوردم اونم بلند شد. پاش طرف حسین بود. سینش اورد رو پام تکیه داد و کیرم دهن گرفت. خوب ساک نمیزد ولی بازی خوبی بود. بهش میگفتم مثل آبنبات بخوره. حسین هم کونش مالش میداد. دیگه داشت آبم میومد سرش بردم کنار آبم ریختم جلو. عجب کاری کرده بودم. اصلا قرار نبود اینجوری بشه. ولی هدفمون همیین بود که بکنیم. حسین گفت بیا واسه منم ساک بزن. واسه اونم ساک زد. حسین آبش ریخت تو دهنش. دهنش پر آب بود نمیتونست حرف بزنه. گفتم بریز رو زمین. ریخت یه دستمال تو جیبم بود دادم دهنش تمیز کنه. بعدم بردمش دستشویی دهنش بشوره. دوباره اومدیم تو سالن. دیگه حواسمون به فیلم بود. فیلم تموم شد رفتیم سوار اتوبوس. نزدیک خونه حسین به نیلوفر اشاره کردم پیاده شه. پیاده شد گفت کجا میریم گفتم بریم خونه حسین. تو راه هر جا خلوت بود حسین دستمالی میکرد منم دیگه انگار نه انگار خواهرم بود دستمالی میکردم. بیچاره نیلوفر خیلی ترسیده بود اونم واسه اولین سکسش. از خونه زنگ زدن گفتم پارک بودیم حالا میریم سینما.خونه حسین که رسیدیم سریع از دو طرف بهش چسبیدیم. نیلوفر گفت حامد من میترسم. کونم درد نمیگیره. گفتم نه زیاد درد نمیگیره. ما خواهر حسین هم کردیم چیزیش نشده. یه کم آرومتر شد. اول حسین کونش کرد بعد من. من کردن حسین نگاه کردم. اونم کردن من. عجب کار زشتی کرده بودیم. قصدمون اینجور نبود ولی شده بود. یه بار دیگه هم نیلوفر و یلدا رو کردیم دیگه همه چی واسمون عادی شده بود.
نوشته: حامد
نفری بعدی خواهرم نیلوفر رو باید میکردیم. مانان من که سر کار نمیرفت باید تینا رو از خونه میاوردم بیرون. ( دوتا خار داشتی چرا یکیشو بردی جفتشونو میبردی منتظر نمونید واسه ساک زدن) (wanking) (inlove)
خدا وکیلی شما دهه هشتادیا راحتتر بهمدیگه بدید که مثل ما تو کف خواهرو فامیل نرین ?
مادر ج ن د ه این داستان ماله کی هست که آبجیش شیشمی بود؟ معلوم بود داری دروغ مینویسی حرومزاده ی ک س ک ش.
حین جلق زدن نوشتن ممنوع.
ک و ن ی
آخه مجبوری اینجور ضایع و تابلو بنویسی؟؟ مگه کاکتوس بیابون های مکزیک و کرده بودن توی کونت که یالا! بنویس ببینیم!!! بیسواد ننویس!ننویس! ننویس!!!
نمیدونم شما ها چرا تنتون برای فحش خوردن میخاره ؟!!انگار ارضاء میشین…
aftab95 خودتم كه جز كاربران هستي پس ك س خ و ا ر ما در خو دت ك و ن ي ج ا ك ش
کس شعری بیش نبود اینارو از کجات دراوردی اصلا میدونی چی نوشتی تخم سگ
کس لیسای مامانی پیدا میشه البته از نسل شما همه کاری بر میاد ولی کونی یه جوری بنویس ادم واسه مامانت راست منه نه دختر ده ساله کیرم دهنت اد.م.ین
کاری ب اونایی ک راجب ننشون داستان مینویسن ندارم کاریم ب اونایی ک با خواهرشون تو سن بالاتر مینویسن ندارم ولی اینی ک تو نوشتی ته ته ته حرومزادگیه کاری ب راستو دروغ داستانم ندارما ولی خیلی حرومزاده ای من تاحالا نشده بود زیر داستان کسی فحش بدم ولی خیلی خیلی خیلی حرومزاده ای (dash)
درسته چرت بود ولی خیلی کسکشای عوضی هستین، حرفشم بده کونی های عوضی
همدیگرو بکنین هر موقه هم به کیر بیشتر نیاز داشتین به لاتای محل بدین سه چارتایی پاره تون کنن
یعنی خر به ادم اینجوری یهو نمیده شما ها کردین …اهان یادم رفت خاطرات مغز یک پریودی و مجلوق بوده
کس شعر بود
چی کسشره حرفا
دختر پنجم دبستانم مگ میده؟
لااقل یجور بگین با عقل جور در بیاد
یعنی داستانتون میشه گفت بینظیره ولی کاش متن داستان بیشترمی بودتشکر
چقدر دنیا ایکپیری شده!
یادمه 17-16 سالم بودش که یکی از دوستامون پیش من ازدهنش دررفت و نسبت به آبجی یکی دیگه از دوستامون ابراز عشق و علاقه کرد…
یعنی قشنگ یادمه هنوز آخرین جملشو تکمیل نکرده بود که چنان گوهی دادم به خوردش که تا دوسال بعدش (که از این شهر رفتن) دیگه هیچوقت جرأت حتی آفتابی شدن دوروبر من و اون دوست دیگمو نداشت که نداشت!..
اما حالا چی ؟ واقعأ داریم به کجا میریم ؟ ! . . .
فعاكككك تو كله ي پوكتون بي غيرتا هر چند كوسشر بود
خدا شما هارو بعد از ابلیش آفریده یا ابلیس از کس مانان همراه با تو اومده بیرون
اگه بخوام درست بگم خدا وکیلی ما یک اکیپ ۴نفره بودیم فقط همینو بگم که خواهر یکی از ما همه چی تموم بود پسر معلم بینش کسلامی یک چرت گفت من و سانی دوستم حالشو جوری گرفتیم که ۲ ماه کس چرخ میزدیم حوالی کس مانان
اخه الدنگ کثافت لاشی متلاشی این حرفا چیه حتی فکرش جرم از کون دار زدن داره
(بعد چن ماه یه روز من به سرم زد گفتم خواهرامون هم واسه کردن خوبن اونم قبول کرد گفت بیا خواهرامون بکنیم)
عجب موجوداتی پیدا میشن. (hypnotized)