داستان لز رویا و مینا حشری‬

1388/08/16

                                                                    

میخوام اولین لزم و اینكه چجوري با رویا آشنا شدم رو براتون تعریف كنم ... اون موقع ها كه بیست سالم بود‬

‫یه دوستي داشتم به اسم نیلوفر ... هر وقت كه میخواستیم بریم بیرون یكي از دوستاش رو به اسم رویا همراه‬

‫خودش میاورد كه من اونجا با رویا آشنا شدم و كم كم با رویا دوست شدم ... و با هم كم كم صمیمي شدیم و به‬

‫خونه همدیگه میرفتیم ...


یه روز رویا اومده بود خونه ما و تو اتاقمون داشتیم حرف میزدیم كه مادرم اومد و‬ ‫گفت كه میخواد بره بیرون ...

وقتي كه رفت رویا به من گفت كه فیلم نگاه میكني ؟ منم گفتم آره ... وقتي فیلم‬ ‫رو گزاشت دیدم كه یه فیلم سوپره

... من اولش خوشم نیومد و میخواستم خاموش كنم ولي رویا نزاشت و منم‬ ‫نشستم نگا كنم و كم كم خوشم اومد

و تا آخرش رو دیدم ... وقتي كه تموم شد رویا به من گفت میخواي با هم لز‬ ‫داشته باشیم ؟ گفتم یعني چي ؟

و رویا واسم توضیح داد كه لز چي هستش و پرسید حالا میخواي ؟ ... گفتم نه‬ ‫بزا واسه یه روز دیگه مادرم

الان میاد و قرار شد یه روز كه خونه ما خالي شد بهش بگم ...


هفته بعد پنجشنبه‬ ‫خونه ما خالي شد و من هم به رویا زنگ زدم كه بیاد و رویا بعد از بیست دقیقه اومد ...

در رو باز كردم و‬ ‫رویا اومد داخل و روي مبل نشست ... با هم یكم حرف زدیم و ازش پذیرایي كردم …

بعد از نیم ساعت رویا‬ ‫گفت شرو كنیم ؟ منم گفتم كه آره و با هم رفتیم تو اتاق خواب و رویا گفت كه

لباسهات رو در بیار و خودش هم‬ ‫شرو كرد لباساي خودش رو در آوردن ... من فقط شرت و سوتین داشتم

و رویا هم همینطور ... رویا اومد جلو‬ ‫و سوتین منو در آورد و منم مال اونو باز كردم ... یكم كه سینه هام

رو مالید رفت سوراغ شرتم و اونو در‬ ‫آورد و گفت این چیه ؟ (آخه كلي مو داشت) گفتم چیه؟

گفت اینجوري نمیشه بریم حموم تمیزش كنم و شرتش‬ ‫رو در آورد ...


وقتي كسش رو دیدم خیلي كیف كردم ... سفید و بدون حتي یدونه مو ... رفتیم حموم و به من‬ ‫گفت كه

اطراف كست رو خیس كن و منم با آب گرم كسم رو خیس كردم ... گفت بشین روي زمین و منم‬ ‫نشستم …

رویا یه تیغ و صابون برداشت و كسم رو كفي كرد و با تیغ موهاش رو زد و معلوم بود خیلي ماهره‬ ‫...

و بعد از اون دور سوراخ كونم رو زد و بعد از اون زیر بغل هام رو زد ... و بهم گفت خودت رو بشور و‬

‫بیا بیرون و خودش رفت بیرون و منم یه دوش گرفتم و رفتم بیرون ... رو تخت نشسته بود و منم خودم رو‬

‫خشك كردم و رفتم پیش رویا نشستم رویا پاهام رو باز كرد و كسم رو نگا كرد و آروم روش دست كشید و‬

‫گفت به به حالا شد ... یه نگاه به كسم انداختم ... خیلس خوشكل شده بود . خودم كلي كیف كردم ... دستش رو‬

‫گذاشت روي پام و یكمي نوازش كرد و منو خوابوند روي تخت و ازم لب گرفت و حسابي همدیگه رو بوسیدیم‬

... بعد سینه هام رو مالید و شرو كرد به خوردن سینه هام ... اون موقع یه حالي شده بودم كه خیلي خوب بود‬

‫... سینه هام رو میمالید و میخورد ... بعد رفت سوراغ كسم و هي میمالید و فشار میداد كم كم داخل دلم داشت‬

‫یه جوري میشد ... بعد شرو كرد به خوردن كسم و یه كم كه كسم رو خورد به نفس نفس افتادم و اونهم هي‬

‫میمالید و میخورد ... و من اون موقع دیگه حال خودم رو نمي فهمیدم و آه و ناله میكردم ... وقتي كسم رو‬

‫زبون میزد خیلي حال میداد ... با یه دستش كسم رو میمالید و با یه دست دیگش سینه هام رو ... سینه هام عین‬

سنگ شده بودن ... بعد از ۱۰ دقیقه كه میمالید و میخورد من یهویي بدنم گرم شد و احساس كردم توي دلم‬

‫یهویي خالي شد و رویا گفت ترشهاتت داره میاد ... و با دست مال كسم رو پاك كرد ... من همینجور بي حال‬

‫افتاده بودم و میخواستم بلند شم ولي نتونستم اما حس خوبي داشتم و احساس راحتي میكردم ... رویا هم كنارم‬

‫نشسته بود و سینه هام رو میمالید ... بعد از ۱۰ دقیقه حالم اومد سر جاش ... بد جور عرق كرده بودم ... ازم‬

‫پرسید حالت جا اومد ؟منم گفتم آره ... گفت حالا تو باید منو ارضا كني ... گفتم بزا واسه یه روز دیگه ولي اون‬

‫قبول نكرد و گفت همین هالا ... منم مجبور شدم و قبول كردم ... ولي قبلش رفتم دستشویي و جیش كردم و‬

‫وقتي برگشتم دیدم رو تخت دراز كشیده و من هم رفتم سراغ سینه هاش و شرو كردم مالیدن و با سینه هاش‬

‫بازي كردم ... حسابي براش میمالیدم ... رویا گفت كه تا حالا كسي اینجوري واسم نمالیده كه حال كنم مثل اینكه‬

‫به كارت واردي ها ... منم شرو كردم سینه هاش رو خوردن و نوك سینشو مك میزدم ... رویا سینه هاي تپلي‬

‫داره ... بعد رفتم سراغ كسش و كسش رو مي میلیدم ... اولش نمیخواستم كسش رو بخورم ... ولي با اصرار‬

‫رویا مجبور شدم بخورم ... اصلا دوست نداشتم بخورم ... اول با نوك زبونم یكم لیس زدم ... دیدم بدك نیست و‬

‫حال میده ... منم كم كم خوشم میومد و بیشتر میخوردم و لیس میزدم و سرعت خوردن و لیسیدنم رو بیشتر‬

‫میكردم ... رویا چشماش رو بسته بود و آه و ناله میكرد و میگفت بخور ... بمال ... تند تر و از این حرفها ...‬

‫از بس مالیده بودم كسش سرخ شده بود ... حدود ۱۵ دقیقه میمالیدم و میخوردم كه دیدم ترشحاتش داره میاد منم‬

‫همینطور مالیدم ... حسابي خالي شده بود ... منم با دست ترشحاتش رو به بدنش میمالیدم ... یه ۵ دقیقه‬

همینطور روي تخت دراز كشیده بود ...


بعد بلند شد و منو بوسید و گفت تا حالا اینجوري ارضا نشده بودم ...‬ ‫بعدش به من گفت كه روي شكم دراز بكشم

... گفتم چیكار میخواهي بكني ؟ گفت كاري نمیخوام بكنم ...‬ ‫منم رو شكمم خوابیدم ... از كیفش یه قوطي

ژل آورد و به من گفت كونت رو بده بالا ... من اولش نمي خواستم‬ ‫ولي اینقدر اصرار كرد كه من راضي شدم و

كونم رو بالا آوردم و رویا یه كم به سوراخ كونم ژل زد و با‬ ‫انگشت به سوراخم میمالید و بعد انگشتش رو كرد

تو ... اولش یكم درد داشت ولي زود خوب شد و هال میداد‬ ‫... انگشتش رو تو كونم عقب جولو میكرد ...

خیلي هال میداد بعد یهو با دو تا انگشت كرد تو كونم ... منم جیق‬ ‫كشیدم ... رویا گفت الان عادت میكني ...

كونم باز شده بود و خیلي هم لیز شده بود و درد نداشت ... وقتي‬ ‫عقب جلو میكرد من هال میكردم ... بعد از

دو سه دقیقه گفت كه میخوام سه تا انگشتم رو بكنم تو ... من ترسیدم‬ ‫و گفتم نه ... گفت درد نداره و به سه تا

از انگشتاش ژل مالید و كرد تو كونم ... اولش خیلي سوزش داشت ...‬ ‫ولي بعدش خیلي هال میداد ...

حس میكردم كونم حسابي باز شده ... بعد از 5 دقیقه این كار رو هم تموم كرد و‬ ‫رفت انگشتاش رو شست و برگشت

... گفت امروز خیلي روز خوبي بود ... و همدیگه رو بوسیدیم و لباسامون‬ رو پوشیدیم‬ .

 


👍 1
👎 1
487997 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

262316
2010-08-23 20:25:49 +0430 +0430
NA

Hey badaki nabud. Darzemn cheqadr ghalate typi dasht

7 ❤️

262317
2010-11-26 11:44:26 +0330 +0330
gay

به من میدی؟

7 ❤️

262319
2011-01-15 09:26:04 +0330 +0330
NA

اگه یکم دیگه مینوشتی حتما تا آخر کتف و ارنج و پا و دست و همه رو ژل میزد و میکرد توش بعد هم اورگاسم و اومدن آب خانوما با ترشح فرق داره کیر تو این داستان کیریت .

0 ❤️

262320
2011-02-10 14:10:34 +0330 +0330
NA

jaleb boodazizam, bazam baramon benvis

0 ❤️

262321
2011-02-24 00:01:52 +0330 +0330
NA

لطفا برایه من بیشترداستانهای لزبفرستید وعکس

0 ❤️

262322
2011-04-07 08:38:42 +0430 +0430
NA

ای بدک نبود.
اما یادت باشه من که خواستم بکنمت قبلش بری حموم و تمیز کنی خودتو.

0 ❤️

262325
2011-05-21 02:11:26 +0430 +0430
NA

نوش جونتون

خوش بگذره

0 ❤️

262326
2011-05-21 02:13:58 +0430 +0430
NA

حسش نیست
ارزش نظر نداره

0 ❤️

262328
2011-07-13 16:24:41 +0430 +0430
NA

khub bod mamnoon man az dastana vafilmhaye les nemidunam chera khosham miyad

0 ❤️

262329
2011-07-13 16:52:28 +0430 +0430
NA

هم جنس بازی واقعا که <:P

به کجا برسیم ا… واعلم

0 ❤️

262330
2011-07-13 18:07:24 +0430 +0430
NA

اي جااااااااااااااااان :X
ميميرم واسه لز. دمتون گرم جيگرا. :* :* :*

0 ❤️

262331
2011-07-20 18:08:47 +0430 +0430
NA

وقتی زن شوهر دار و مادر و خواهرو .عمه .خاله.مادر بزرگ.و حتی به گربه هم رحم نمیکنن.اونوقت هم جنس بازی که چیزی نیستت دادا…

0 ❤️

262332
2011-10-02 15:23:06 +0330 +0330
NA

خوب بود كس وكون جفتتونو حاضرم جر بدم

0 ❤️

262334
2012-08-06 02:45:39 +0430 +0430
NA

بچه های هر کسی داستان های لزبین داره واسم میل کنه

0 ❤️

262335
2012-11-06 04:57:43 +0330 +0330
NA

عاشق لزم جوووووووووووووووووووون

0 ❤️

262337
2013-01-29 01:14:19 +0330 +0330
NA

Man ke hal nakardam

0 ❤️

262338
2013-02-25 05:12:32 +0330 +0330
NA

=P~ =P~ =P~ =P~ ali bod

0 ❤️

262339
2014-08-20 03:33:43 +0430 +0430
NA

اوممممممممم

0 ❤️

262340
2014-10-14 09:06:19 +0330 +0330

مرسی منم دنبال پاتنر برای لز میگردم مرسی از داستانت ک واقعی بود

0 ❤️

262341
2014-12-12 14:17:08 +0330 +0330
NA

فک کنم از یه داستان دیگه کپی کرده همه جاش معلومه کپی بود

0 ❤️

262342
2015-03-18 06:44:05 +0330 +0330
NA

عالي pleasantry

0 ❤️

712863
2018-08-24 18:24:32 +0430 +0430
NA

من عاشق خوردن و لیسیدن هستم عاشق لز هستم

0 ❤️




آخرین بازدیدها