سکس فرهاد با فرزانه

1393/07/05

روز اول با هم دعوا افتادیم . روز دوم ساکت موندیم و متوجه شدیم دعوا فایده ای نداره . روز سوم برای درد مشترکمون به فکر چاره افتادیم روز چهارم به نتیجه نرسیدیم ولی خودمون با هم گرم گرفتیم . روز پنجم در ادامه روز چهارم بازم با هم و از خودمون حرف زدیم واون لباسای خیلی فانتزی پوشید . شلوار استرچ کون نما و بدون روسری … چه تیپی پیدا کرده بود . خیلی خوشگل شده بود . به من گفت که ببوسمش می خواد ببینه چه حسی دارم . عاشق این بودم که بکنمش . کیرمو فرو کنم توی کسش . باهاش حال کنم . ولی حس کردم که هنوز زوده . اما اون این آمادگی رو داشت . این از نگاه و حرکات و حس انتقام جویی اش مشخص بود . با این حال من تشنه و حریص بودم . دلم می خواست وقتی که به من میگه اونو ببوسم بیشتر باهاش ور برم . به جا های حساسش دست بزنم و اون بازم ازم بخواد که اونو ببوسم . ازم بخواد که با قسمتهای دیگه بدنش ور برم . اونو حشری ترش کنم . ازش این انتظارو داشتم و می دونستم که دور از دسترس نیست . دلم می خواست یه بوسه شیرین و داغ از لباش ور دارم . در اون بوسه کاری کنم کارستون . بهش فرصت فکر کردن ندم . در این مورد که چه تصمیمی بگیره . این که با من باشه یا نه در بودن با من شک نکه .

دستامو دور گردنش حلقه زدم و لباشو به لبام نزدیک کردم . فرزانه پونزده سالی رو ازم بزرگ تر بود ولی شاید خیلی کم سن تر نشون می داد . اون یکی دو سال دیگه چهل سالش می شد . لباشو می مکیدم و اونم باهام همراهی می کرد . دستاموبردم طرف سینه هاش . ازهمون روی تاپش سینه هاشو به چنگ خودم در آورده بودم . سینه هایی زنانه و درشت داشت . دلم می خواست اونا رو از داخل پیراهنش در می آوردم و خوب وراندازشون می کردم . زبونشون می زدم . میک می زدم . ولی استرس داشتم . اون با حرارت جواب بوسه هامو خیلی حرفه ای می داد . صورتش خیلی داغ شده بود . با شکمش بازی می کردم . دستامو رسوندم به گردنش . لب از رو لبش ور داشته و لبامو به زیر گلوش رسوندم . فرزانه ناله می کرد . حشرش زده بود بالا . داغ شده بود . دیگه احساس کردم به خونه آخر نزدیک شدم . خونه ای که کیر منم بالاخره از داخل شلوار خودم بپره بیرون و یه جایی آروم بگیره . هیچ اعتراضی نکرده بود . واسه همین آروم آروم اومدم پایین تر . دستمو از رو همون تاپش و از قسمت زیر ناف رد کرده به شلوارش رسوندم . واسه این که مکثم زیاد نشه و پشیمون نشه دیگه کاری به قسمت زیپ شلوارش نداشتم . دقتم نکرده بودم که زیپ داره یا نه . دستمو از سمت جلوی شلوارش می خواستم به سمت کس و شورت برسونم که دستمو گرفت و پس زد . فکر کردم که ناز می کنه . چند بار این کار رو انجام دادم و اونم چند بار دستمو پس زد . در حالی که هوس از سر و روش می بارید و نشون می داد که تشنه یک کیر تازه نفسه .سر حال و قبراق . کیری که قدر کس و کون یک زن و تسلیم شدن اونو بدونه . ازش دلخور شدم . -ببین فر هاد من به تو گفتم منو ببوس خواستم ببینم حس و حال ما تا کجاست و بیشتر خواستم خودمو امتحان کنم -خب چیزای دیگه رو هم امتحان کن -ببین من نمی خوام وارد خارج از محدوده شم . نمی خوام زندگی خودمو خراب کنم . من هنوز یک زن متاهلم . در هر صورت باید پای بند به یه سری اصول و اخلاقیات باشم … حالا دیگه بسه . تو هم نشون دادی که دیگه جنبه و ظرفیتشو نداری .-همین فرزانه ؟/؟ فکر می کردم که می تونیم همدیگه رو دوست داشته باشیم . -ببین من تقریبا جای مادرتم . درسته سه چار سالی کوچیک ترم . -پس این جوری که میگی بوسه من و تو هم اشتباه بوده … -فر هاد چرا الکی قهر می کنی . اخلاقت مثل اخلاق بچه هاست . اگه مثل یک مرد رفتار می کردی شاید این بلا سرت نمیومد . -اگه تو هم مثل یک زن عمل می کردی این بلا سرت نمیومد . دو تایی مون حسابی کل کل کردیم . من گذاشتم رفتم . موقع رفتن دستمو کشید نذاشت برم ولی من از پیشش رفتم . آخه این چند شبی رو خونه شون می خوابیدم . شوهرش نبود . دختر نوزده ساله اش هم که شوهر کرده رفته بود به شهرستان و اونم تنها خونه زندگی می کرد . مادر منم فکر می کرد که منم خونه یکی از دوستان صمیمی خودم زندگی می کنم . اصلا براش اهمیتی نداشت که من کجا زندگی می کنم . راستش داستان از این قرار بود که ده سالم بود که بابام مرد . یه مغازه و یه خونه دیگه داشت که خرج ما رو پیش می برد ازخدمت که برگشتم خودم رفتم سرمغازه . اون دیگه از دواج نکرد و بین فامیل مشهور شد به یک زن با وفا و همش هم منو بهونه می کرد . تا این دفعه ای یه شب که قرار نبود خونه باشم و با دوستامون بریم دریای شمال بر نامه به هم می خوره بر می گردم و متوجه مردی میشم که تو خونه مونه .در اتاق خواب هم باز بود و من یه گوشه ای مخفی شده اونا رو می دیدم . قایم موشک یا قایم باشک بازی می کردند . می افتادند رو هم و اگه اون مرد مامانو می گرفت کیرشو در جا می کرد توی کس مامان … مادرمو چه جور می دیدم که زیر کیر یک مرد غریبه دست و پا می زنه . مامان فرنگیس من . با مردی که اسمش بود فر امرز و فکر کنم هم سن خودش بود . بعدا فهمیدم که هم سن هستن . مرد خیلی خوش تیپ و خوش اندامی بود . -فرامرز فری جون بکن منو … یه جوری بزن یه جوری منو بکن که تا یک هفته سیر باشم . -من نمی خوام سیرت کنم . می خوام همیشه اسیر کیرباشی . -ببین الان فرهاد بیست و سه سالشه خجالتم میاد اگه اون بخواد بفهمه که مادرش بدون عقد و صیغه رفته زیر کیر یه غریبه . تازه اصلا قبول نمی کنه من زن رسمی یا صیغه ای یک نفر دیگه بشم . از ش خجالت می کشم اگه بفهمه خیلی بد میشه . دوستش دارم . پسرم یتیمه . طوری از چشام اشک سرازیر شده بود که نمی تونستم به خوبی کیری رو که توی کس مامانم در حال رفت و بر گشت بود ببینم , البته به خاطر این کار زشت مامان . مامان فقط جیغ می کشید و از فرامرز می خواست که اونو محکم تر بگاد . کیر فرامرز اونو از نو جوون کرده بود . بی جهت نبود این چند ماه اخیر به خودش می رسید . تعجب کرده بودم که اون با وجود این که شوهر نداره چطور یه سری کارایی می کنه که زنای شوهر دار برای شوهرانشون همچین کارایی نمی کنن . خلاصه دیگه نتونستم کاری کنم . فقط می دیدم جه جوری کس مادرم خیس می کنه . فریاد های هوس اونو می شنیدم . می خواستم چشامو به روی صحنه ببندم . می خواستم بلند شم برم وسطشون عیششونو کور کنم ولی شرمم میومد . نمی تونستم سر افکندگی کنار یک غریبه رو تحمل کنم . مامان وقتی که ار گاسم شد انگاری که دنیا رو بهش داده باشن . شانس آوردم که مغازه و خونه به اسم من بود و اون خونه دیگه رو هم شریک بودیم . . وگرنه شاید این فرامرز خان گردن کلفت از چنگ مامان درش می آورد . مامان وقتی که ار ضا شد به این هم اکتفا نکرد . مدام از این مرد نسناس می خواست که آب کیرشو توی کس اون خالی کنه ولی من موافق این کارش نبودم . دلم نمیومد که ببینم کیر یک نفر دیگه بر کس مامانم غلبه داره . نمی دونم علاوه بر غیرتی شدن و این که دوست نداشتم مرد دیگه ای با مادرم باشه شاید این نوعی حس حسادت بود که منو به شدت ناراحت می کرد . این که مامان چون از نظر جنسی خودشو محتاج یک مرد دیگه می بینه برای همین دیگه نمی تونه زیاد به من توجهی داشته باشه و اون مرد براش اهمیت بیشتری داره . دیگه به من زیاد محبت نمی کنه . کسش همیشه به خارش می افته .همش به دنبال اینه که کی می تونه از شر من خلاص شه و بره زیر کیر فرامرز خان . من اون وقت همیشه احساس یک مزاحمو در خونه دارم . فرامرز کیرشو طوری فرو می کرد توی کس فرنگیس جون و می کشید بیرون که هر لحظه فکر می کردم کس مامان می خواد جر بخوره . چند تا تلمبه زد و آبشو ریخت توی کون مامان . این کار رو در حالتی انجام داد که مامان قمبل کرده زانو زده بود . فرامرز وقتی که کیرشو از کس فرنگیس جون کشید بیرون آب از توی کس فوران کرد و بر گشت به عقب و دور و بر کس و کون و رون پای مامانو سفید کرد . فکر می کردم کار تموم شده هست . ولی دیدم که فرامرز داره از کون برجسته مامان و از سکس مقعدی میگه و این که اگه کون نکنه مزه کس کردن از زیر کیرش در میره . نمی دونم چه وردی برای مامان خونده بود که اون کاملا تسلیم شد و کونشو به طرف فرامرز گرفت و با دستاش اونو به دو طرف باز کرد و گفت بذارش تو بذار عزیز دلم . کونم آماده پذیرایی از کیر قشنگ و چاق و چله توست . با این حال فرامرز از خیسی های کس مامان و منی بر گشتی خودش استفاده کرد و با اون سوراخ کون مامانو رو چرب و نرمش کردئ و کیرشو گذاشت سر سوراخ کون مامان یه فشاری بهش داد ومامان یه آخی گفت و کیر فرامرز رفت توی کون مامانم . می دونستم که این فرامرز چه حالی می کنه . مامان اولش کمی درد می کشید ولی بعدش آروم گرفته بود . -بکن بکن … کونمم بکن فری جون -فری فدای اون کون تپل و خوش دستت بشه . فری عاشقشه … -فری عاشق منم هست ؟/؟ -عاشق تو هم هست . جونشو برات میده -اگه این جوره چرا حداقل صیغه ام نمی کنی -تو جون بخواه .همین هفته با هم میریم دفتر خونه صیغه ثبتی می کنیم . فری دلشو نداره تو رو ناراحت ببینه و تو غصه بخوری . می خوام کاری کنم که هر وقت می کنمت بهت حال بده … -تو تا آخر دنیا تا روزی که نفس میاد و میره منو بکنی من نمیگم ولم کن …یه چیز دیگه این که من دقایقی از صحنه ها ی سکس فری و مامان رو با دور بین کوچیک دیجیتالی فیلمبر داری کردم که یک دست نیفتاد ولی صدا و تصویر می تونست نشون بده که جریان چیه . اینو که گفت مامان با عشق و حال بیشتری به فری کون می داد . طوری کونشو به سمت کیر فری حرکت می داد که من یکی دلم رفته بود … بعد از این جریان بود که فرامرز رو تعقیب کرده خونه شو یاد گرفتم و رفتم پیش زنش فرزانه . همونی که داستانشو خلاصه و روزانه گفتم . فرزانه هم خیلی ناراحت شد . چون چند سالی رو از مامان کوچیک تر بود . از نظر ظاهر هم خوشگل تر بود ولی مامان کمی کونش گنده تر و سینه هاش درشت تر بود . تازه فرزانه شکمش فانتزی تر هم بود . نمی دونم چرا فری زن به این خوبی رو بهش نارو زده بود و اومده بود سراغ مامان در هر حال شاید تنوع می خواست شاید کون مامان که در میون فامیل تک بود نظرشو جلب کرده بود . تازه کون فرزانه جون هم همچین بدک نبود . خیلی خواستنی و ناز بود . دیگه بقیه جریانوقبلو اگه بخوام مفصل شرح بدم تکراری میشه . ازبس تقصیرا رو انداختیم به گردن هم دیگه خسته شده بودیم . دیگه خیلی هم دیر جنبیدیم . مامان به صیغه یک ساله فرامرز خان در اومده بود . وقتی برای بار اول مامان می خواست ما جرا رو به من بگه این جوری گفت -فرهاد جان می دونم چیزی رو که الان می خوام بهت بگم ممکنه برات خوشایند نباشه ولی این رسم روز گاره چه جوری بگم زن و مرد هر یک نیاز هایی دارند … در هر حال خودت می دونی بابات سالهاست که مرده من تمام تلاشمو به کار گرفتم که بزرگت کنم و خوب تر بیتت کردم . خودمم عبادت می کنم دوست ندارم گناهی کرده باشم …حرفشو قطع کرده گفتم مامان این قدر آسمون ریسمون نباف . من خودم چند شب پیش شما و آقا فری رو که در همین اتاق مشغول بودین دیدم و حرفاتونو شنیدم و با عرض پوزش شاهد یه سری عملیات بودم -خفه شو بی ادب . کار زشتی کردی که این جریانو دیدی . یک بچه نسبت به مادرش بی ادبی و بی احترامی نمی کنه . من و اون الان صیغه هستیم . اون شوهر مه . خیلی ها میگن که صیغه حتی از عقد هم بالاتره . -مامان این مال همون شبی بود که شما با هم حرف می زدین و تو ناراحت بودی از این که چند ماهه حرامی با هم رابطه دارین و بهتره که با هم صیغه کنین . فکر کنم دیروز یا پریروز صیغه کرده باشین مامان من! سر من یکی رو شیره نمال … با قهر از خونه اومدم بیرون و رفتم دور و بر خونه فرامرز … قبلش تلفنی جریان رو به فرزانه گفتم . فرزانه برج زهر مار شده بود . شانس آورد که خونه رو شوهره به اسم اون کرده بود . به فری گفت که از خونه بره بیرون حق نداره برگرده تا تکلیفشو با قانون روشن کنه . این قانون هم هزار جور تفسیر و مفسر و کار شناس داره . آخرم نفهمیدم که مرد بدون اجازه زنش می تونه صیغه کنه یا نه . بگذریم این فرزانه که می خواست یه آشی برای شوهرش بپزه . منم که مثلا با مامان جونی قهر کرده بودم و بودم خونه یکی از دوستام و نگفتم کدوم دوست . در واقع خونه فرامرز و اتاق کناری اتاق خوابشون می خوابیدم و منتظر وقتی بودم که نورانی ترین و قوی ترین چراغ سبز رو ببینم و بیفتم روی کس و کون فرزانه هووی مادرم . ویک کیر درست و حسابی به اون بزنم و در واقع به شوهر مادرم بزنم که دیگه ازاین غلط ها نکنه . . حالا می رسیم به همون جایی که با فرزانه قهر کردم . نمی دونستم شبو کجا برم . می تونستم خونه خیلی از دوستام سر بزنم و فامیلام . حوصله حرف زدن با مادرمو نداشتم . نمی خواستم اون با من حرف بزنه . فرزانه چند بار باهام تماس گرفته بود ولی من گوشی رو نگرفتم . می دونم دلش پیش من بود . بذار یه خورده طاقچه بالا براش بذارم . زنی که حداقل پونزده سال ازم بزرگ تره شوهرشم بهش خیانت کرده بدون اجازه اون رفته یک زن صیغه کرده اون وقت ناز داره می خواد با من سکس کنه . با یه پسری که خیلی هم دلش بخواد . اصلا من باید دختر فری رو می کردم نه زنشو . زنیکه پر مدعا . خیلی عصبی بودم . رفتم روی نیمکت یکی از پارکها یه چند دقیقه ای چشامو رو هم گذاشتم . ترس برم داشت که یکی منو بزنه . یعنی جیبمو بزنه و یه موبایل گرون قیمت هم با خودم داشتم . چند روز بود سر کار هم نمی رفتم . نمی دونستم باید چیکار کنم . باید حال مامانو می گرفتم . حساب اموالمو ازش جدا می کرد م . از این به بعد قصد داشتم بیشتر پولها رو به نسبت سهمی که از ارث پدرم دارم بردارم . خیلی بهش آبانس داده بودم . دست از پا دراز تر به خونه فرزانه بر گشتم ولی تصمیم داشتم بهش بی محلی کنم . سرمو انداختم پایین و رفتم بخوابم -گرسنه ات نیست ؟/؟ -یه چیزی می خورم … خانه محرم شده بودم . حوصله نداشتم بره برام یه چیزی بیاره که مجبور شیم با هم حرف بزنیم . این بار به جای جین کشی یه دامن کیپ مشکی با یه بلوز تنش کرده بود که هر وقت بهم پشت می کرد نگاش می کردم . دامنی که فقط تا چند سانت زیر کونشو پوشش می داد و به پاهاش هم جوراب نبود . . با خودم گفتم جنده اگه نمی خوای کس بدی پس چرا این جوری پیشم می گردی . نکنه دلت می خواد به زور خارش کستو بگیرم . آخه بعضی زنا این جورین . مرضشون اینه که بیفتن روشون و اونا رو طوری بکنن که بعدا نگه منم از اول مایل بودم . کاش فرزانه هم این جوری بود . ولی راستش نمی دونستم باید چیکار کنم . حالا مامان داره زیر کیر فرامرز دست و پا می زنه و من کس خل اینجا باید برم توی رختخواب با کیر خودم ور برم . چه فرقی می کنه خیانت یک مرد زن دار با خیانت یک زن شوهر دار . -فرهاد چته . من فکر می کردم ارزش رابطه ما که با هم هم دردیم خیلی بیشتر از اینهاست . اخلاق بچه ها رو داری . -ولی من بچه نیستم . -می بینم . ببین از من انتظارنداشته باش . من نمی تونم … من عمری رو با پاکدامنی و عفاف زندگی کردم . الان در وجودم آشوبی بر پاست . -من که حرفی نزدم . -ولی بوسه شیرینی بود . اعتراف می کنم که خیلی لذت بردم -نیاز به اعتراف نبود . همون موقع لذت که بردی هیچ حس کردم به چیزای قوی تری هم نیاز داری .-شروع نکن فرهاد . من نمی خواهم در مورد این مسائل حرف بزنیم . -ازت ممنونم از این که بهم جا دادی که شبو این جا بمونم . سعی می کنم از فردا شب دیگه مزاحمت نشم . یه جایی واسه خودم پیدا می کنم . دیگه آدم بی پدر میشه همینه دیگه . اگه بابام بود دیگه این وضعو نداشتم . درسته همه چی واسم گذاشته . ولی آدم به یه جایی می رسه که حس می کنه اگه تمام سر مایه های دنیا رو داشته باشه ولی محبت پدری دنبالش نباشه به پشیزی نمی ارزه … -فرهاد من از مادرت نفرت دارم ولی ارزش کار مادر رو فراموش نکن . نمک نشناس نباش . عیب شما مردا اینه که خود خواهین . خودتون میرین دنبال زنای دیگه ولی اگه زن مورد علاقه تون کار خلافی کرد انگاری که دنیا می خواد زیر و رو شه و به وقت خواب یه بوسه کوتاه از رو لبام برداشت و رفت . تا حالا رعایت می کردم از این که چش چرونی نکنم ولی تصمیم داشتم که امشبه رو برم چش چرونی … فقط یه بار که نیمه شب رفته بودم آب بخورم دیدم که اون نیمه برهنه بوده و یه لباس خواب نازک و کوتاه رو تنشه و دمر افتاده بود و منم چند دقیقه ای در حال دید زدنش بودم تا این که دیدم داره تکون می خوره ترسیدم و رفتم . ولی امشب دیگه قصد داشتم اگه تونستم خودمو قانع کنم بیفتم روش . ولی بازم دلم نمیومد . .یک ساعتی بعد از این که فرزانه رفته بود به رختخواب گذشت . درست اتاق بغلی اتاق اون خوابیده بودم . در اتاقو هم باز گذاشته بود . مثل شبای دیگه . خب آدم چی باید فکر کنه . شاید انتظار داشت که فر هنگم بالا باشه . وقتی کیر بلند شه دیگه فر هنگ شناس نیست . خلاصه یه عطری هم زده بود که فکر کنم از اون عطرایی بود که زیر یک میلیون نباید قیمت داشته بلشه . بوی این عطر فقط کیرمو شق نگه داشته بود . همون برام کافی بود . من که عادت داشتم به وقت خواب تمام لباسامو غیر شورت در بیارم و خونه که بودم گاهی شورتمو در می آوردم . از رختخواب پا شده و از گوشه تخت به هیکل به دمر افتاده فرزانه نگاه می کردم . لعنت بر این شانس این بار ملافه روش قرار داشت و کنار نرفته بود . این جوری حال نمی داد . حتی جق هم نمی شد زد . صدای نفسهاش نشون می داد که خوابیده . شمدی که روش بود خیلی نازک بود. بدن نما نبود ولی قاچای کونشو به خوبی نشون می داد .اگه این لباس خواب تنش می کرد نباید قاچای کونش به این صورت مشخص می شد . یعنی اونم شورت پاشه ؟/؟ یا کاملا برهنه شده ؟/؟ … داشتم دیوونه می شدم . نیم متر نیم متر می رفتم جلو . یک قسمت از شمد رو از جایی که راحت تر می شد از رو تن فرزانه کشید با دو تا انگشتام گرفته و اونو آروم از قسمت بالای بدن فرزانه به طرف پایین کشیدم . تا وسطای کمرش که پایین کشیدم سوتینی ندیدم . از پهلو که نگاه کردم دیدم سینه های لختش به تشک چسبیده . همین جور ملافه رو کشیدم پایین تر چه کون سفید و تپلی داشت . می شد هم اونو یک کون محکم فرض کرد و هم یه کونی که بشه اونو به صورت ژله ای لرزوند . فقط یه شورت نازک مشکی لامبادایی پاش بود که انگاری می شد اونو هم به حساب نیاورد . تصمیم داشتم برای دقایقی بعد اونو بغلش بزنم . برم پیشش دراز بکشم . حس کردم یک در گیری حسابی با هم خواهیم داشت ولی من قرص و محکم جلوش وای می ایستم . الان مادرم در حال گاییده شدنه . هر چند صیغه شده ولی اون چند ماهی رو که حرامی کس می داده چی ؟/؟ انگاری فرزانه دیگه تکون نمی خورد و من خیلی آروم رفتم کنارش . به اون سمت مخالف شمد که از رو تنش کشیده بودم و به غیر از شورت پاش , سکس و بر هنه در کنار من بود . خیلی دلم می خواست بغلش کنم و ببوسمش و بعد اون کارایی رو که دلم می خواد باهاش انجام بدم . دقایقی نگاش می کردم . می دونستم که وقتی تا اینجاشو اومدم بقیه شم می تونم برم ولی حال و حوصله داد و بیداد و جنگ و دعواهای قبل از عملیات فرزانه رو نداشتم . یه لحظه دیدم به سمت من بر گشت … چشام به نیمه تاریکی عادت کرده بود و به خوبی می دیدم که چشاش بسته ولی دست چپشو نیم دایره ای به به طرف من نزدیک کرده بود . دور گردنم حلقه کرده خودشو بهم چسبوند … تعجب کردم . حدس زدم که باید منو با شوهرش اشتباه گرفته و در خواب حواسش نبوده . -فر هاد منو ببوس … کیرم که از ترس دو سه سانتی رو عقب رفته شل شده بود دوباره به جای قبلیش برگشت . پس منو با شوهرش اشتباه نگرفته بود . وقتی فر مان بوسه رو داد با خودم عهد بستم اگه این بار از رو جنازه ام رد شه دیگه دست از سرش ور نمی دارم تا اونو نگاییدم . خودمو یه پهلو تر کردم و دستامو دور کمر لختش قرار دادم و در شرایطی قرار گرفته بودیم که سینه هاش به سینه من چسبیده بود . برای اولین بار بود که این ناحیه از بدن ما در تماس با هم قرار می گرفتند . خودمو بیشتر بهش چسبوندم تا شق بودن کیرمو بیشتر حس کنه . -نههههههه فر هاد … نههههههه … -دیگه بسه فرزانه . الان فرامرز و مادرم دارن سکس می کنن و من و تو از قافله عقبیم . -ببینم تو می خوای انتقام بگیری فر هاد ؟/؟ -نه فرزانه . من حس می کنم که ازت خوشم اومده . فرامرز لیاقت تو رو نداره . من و تو باید در یک زمان به دنیا میومدیم . اون وقت بهت می گفتم که عاشقتم و تو رو با تمام وجودم دوست دارم … -نههههه از این حرفا نزن . کمرمو شلش می کنی . درد می گیره . سنگین میشم -بالاخره نفهمیدم شل میشی یا سنگین میشی … جوابمو نداد … کیرم به شکمش چسبیده بود . مجبور شد لب به سخن باز کنه -ببینم این چرا این جوریه -کیرمو میگی ؟/؟ -بی ادب …-موقع سکس بیان این حرفا ایرادی نداره -کی گفته من می خوام باهات سکس کنم . -کیرم خیلی پرروست ؟/؟ -مثل صاحبش . -من بهت چی دستور دادم ؟/؟ -این تنها دستوریه که شنیدنش فوق العاده لذت بخشه … گفته بودی ببوسمت . این بار مثل بوسه ساعتهای قبل لبامو به لباش مماس کردم و با میک زدن آروم لباش کیرمو همین جور به شکمش می مالیدم . دستمو هم از پایین کمرش در مسیر کون قرار می دادم . با کف دو تا دستام رو کونش چنگ انداخته بودم -نکن …کی بهت گفته به اونجام دست بزنی -به جاهای دیگه ات هم دست می زنم فرزانه . کی بهت گفته اعتراض کنی و لباتو از رو لبام ورش داری … با این که می دونست من جدی نیستم ولی حس کردم اسیر قدرت و تشر رفتن من شده . با این که دستامو هنوز از کناره نازک شورت به کسش نرسونده بودم ولی خیسی اونو دور چاک کونش حس می کردم … -عزیزم فرزان جون راستشو بگو از کی بیدار بودی -من اصلا نخوابیدم . حس می کردم بیای سراغم . واسه همین هیجان زده بودم . نمی خواستم یهو غافلگیر شم . تازه خوابمم نمی گرفت . بیدار موندم و می خواستم حس کنم که تن سی و هشت ساله چه جوری یه جوون چهار ده پونزده سال از خودش کوچیک ترو به هیجان میاره اونو می لرزونه … -آههههههه فرهاد … نهههههه نهههههه -آرررررره آررررررره . به تن داغت نگاه کن ؟/؟واسه کی این قدر خوش بو کردی … -من می خوام از بوی تنم لذت ببرم . -کی موقع خواب ؟/؟ -پس تو بگو برای چی ؟/؟ -برای من … -اوووووخخخخخ درست زدی به هدف فرهاد ! دستامو گذاشته بودم رو کونش . انگشتامو گذاشتم روکس خیسش … -اوووویییییییی اووووووییییییی … نمی خوام عقب بمونم . دستشو گذاشت توی شورتم و با حرص کیرمو بیرون آورد .منم شورتمو کشیدم پایین تر تا اون راحت باشه … انگاری می خواست عقده گشایی کنه . کیرمو گذاشت توی دهنش . بین دست من و بدنش و اون کس نازش فاصله افتاد . حالا که تصمیم به تسلیم گرفته بود واقعا تسلیم من شده بود . -آهههههههه عزیزم عزیزم شلم کردی … -یه لحظه کیرمو از دهنش در آورد و گفت خیلی اذیتت کردم امروز … -حالا من می تونم یه سوالی ازت بکنم ؟/؟ -بکن -تو به خاطر انتقام از شوهرته که با من عشقبازی می کنی ؟/؟ من خودم جواب این سوالمو می دونستم ولی دوست داشتم که از زبون اون بشنوم که اونم سر شار از هوس و تشنه کیر منه … -جواب این سوالتو نمی دونی ؟/؟. کسشو به من نزدیک کرد . شورتشو خودم پایین کشیدم و دستمو گذاشتم روی کسش -ببینم حالا جوابتو گرفتی ؟/؟ من اگه انتقام حالیم شه این دو تیکه ای که از این چیزا حالیش نیست .-فدای این دو تیکه ای بشه فر هاد . با یه مدل 69 خوابیده کیرمو فرو کردم تو دهنش تا کسشو بتونم لیسش بزنم … حس می کردم کسش شیرینه … خیلی هم خوش طعم بود . وقتی اون کسو لیسش می زدم و با میک زدنم هوسشو به حداکثر می رسوندم دهنش شل می شد و حواسش می رفت پیش کسش … انگشتامو فرو می کردم توی کس فرزانه… وقتی حس کردم دهنش شل شل شده از رو سرش بلند شده و رفتم روبروش . کیرمو حالا به کس زن اول ناپدریم چسبوندم . -تو ی چشاش نگاه کردم . کیرم رو سر کسش بود . می خواستم ببینم که آیا اثری از پشیمونی درش می بینم یا نه ؟/؟ دیدم که همچین اثری درش نیست . فقط شهوت بود و کیر طلبی و این که می خواد زود تر اونو بکنم . قسمتی از کیرمو فرو کردم توی کسش … از بالا سرش ریموت کنترلی رو بر داشت و یه آهنگ نیمه ملایمو گذاشت که خیلی می چسبید . یه آهنگ نیمه تند عربی با صدای خواننده زنی بود که نمی شناختم ولی حس کردم که انرژی منو زیاد می کنه . هم این که با یه حالت عاشقونه بهش نگاه کنم و هم این که با هیجان و هوس به کارم ادامه بدم . نگاه زیبا و عاشقانه و پر محبت فرزانه از هوسش می گفت … -ببینم کسم اذن دخول داده . کسم که نمی خواد کیرت رو تفتیش بدنی کنه … ولی باید گمرگ بدی تا بقیه شو بفرستی . لبای سرخ گیلاسی رو غنچه کرد و منم حالت بوسشو با یه بوسه جواب دادم . -جوووووووون چقدر بهم چسبیده بود هم زمان با این بوسه کیرمو گذاشتم که تا ته کسش بره . هنوز سی ثانیه نشده بود که آب کیر من توی کس فرزانه به راه افتاد … -نتونستم نتونستم فرزان جون … -ببینم مثل این که خیلی دوست داری بابا بشی . نترس من قرص می خورم . ولی خیلی ناشی هستی اینو بهت گفتم که کیرت شل نشه به گاییدن من ادامه بدی … چند ثانیه مکث کرده که آثار لرزشی و لذت بعد از سکس رو کیرم پخش شه و بعد حرکات انفجاری و برق آسا رو شروع کردم . یک لحظه لبمو از رو بدن فرزانه بر نمی داشتم با بوسه هام بدنشو گرم نگه می داشتم . -فرهاد می خوام بمیرم …بمیرم -چرا چرااااااا -نمی تونم این خوشی رو تحمل کنم … -پس بگو چیکار کنم که نخوای بمیری و بخوای که زنده بمونی کنار من و با من … -فقط همین جوری یه جوری منو بکن که رو آتیش من آب بپا شونی -آب خودت باید خنکم کنه -آره ولی شیر آبو تو با کیرت بازش می کنی . پس محکم بپیچونش … بازو هاشو گرفته سرشو به طرف خودم بالا آورده یه دستمو گذاشتم زیر شونه ها و کمرش و با سرعت زیاد کیرمو در حرکات رفت و بر گشتی می کردم توی کس و می کشیدم بیرون … فقط سرشو تکون می داد و چند دقیقه همین جورمی گفت که خوبه خوبه … کمرشو رو هوا داشتم تا بتونم لباشو داشته باشم و اون همراه با بوسه خیلی آروم می گفت خوبه خوبه . … برای ثانیه هایی نشنیدم که بگه خوبه . می دونست که به آرامش رسیده اونو آروم گذاشتم رو زمین . چشاشو بسته بود . در حالت آرامش بعد از ار گاسم قرار داشت . چقدر حالتش قشنگ بود . و بیشتر حالت چشاش . دستامو رو سینه هاش آروم حرکت داده و اونا رو به طرفین می گردوندم و با لبام نوکشونو میک می زدم . از همون روبرو پاهاشو به دو طرف باز کرده سوراخ کونشو لیس زدم و بعد هم کیرمو فرو کردم توی کونش . یک سوم کیرم هم توی کونش نرفت ولی خیلی بهم حال داد . چون سوراخ کونش کیرمو حسابی قفل کرده بود . کونو از روبرو می گاییدم . دلم می خواست در حالت قمبلی می گاییدم که چشمم به تمثال حضرت کون روشن شه و بیشتر بچسبه … بازم فرصت پیدا می شد ولی خب دیگه … کیرمو پس از چند حرکت توی کس نگه داشتم . بدون هیچ حرکتی و زمانی که کیرم ثابت در سوراخ کون فرزانه قرار داشت خود به خود آب کیرم ریخت توی کونش . بعدش دیگه عزیز دلمو بغل زدم چند ساعتی رو در کنار هم خوابیدیم . خیلی بهم چسبید . …و این آغاز سکس و روابط عاشقانه جنسی ما بود . اون کاری کرد که شوهرش مجبور شه امتیازات زیادی هم بهش بده و کار رو به جایی رسوند که ازش تقاضای طلاق کرد و امتیازات دیگه ای خواست . اما شوهره با تر فند های زیادی می خواست که ازش جدا نشه .راضی به طلاق نمی شد … اما وقتی من به کمک فرزانه رفتم و فیلم اولین شبی رو که اون و مادرو با هم دیدم نشونش داده و اونم به شوهره جریان رو گفت شوهرش ترسید . طوری هم ترسو بود که فکر می کرد تا لو بره سنگسارش می کنند . خلاصه اونا یعنی فرزانه وفرامرز از هم جدا شدند … ظاهرا باید عده نگه می داشتیم واحتمالا باید بعد از مدت زمان معینی که در مورد ما سه ماه بوده می تونستیم اگه بخوایم صیغه کنیم . هر چند بدون صیغه حالش بیشتر بود ولی از انتقامجویی فرامرز می ترسیدم . آخه اون شک کرده بود که من و زنش رابطه داریم و از طرفی اون فیلمی که ازش گرفته بودم دهها میلیون تومن بهش ضربه و ضرر زد . خلاصه یه سه ماهی رو خیلی مخفیانه و با مراقبت فرزانه رو می بردم به مغازه ام و یا خونه دوستام که واسه من خونه رو خلوت می کردند باهاش سکس می کردم . گاهی هم به مادرم که یه چیزی هم ازم طلبکار بود سر می زدم . مدت عده که تموم شد یک خطبه صیغه یک ساله بین من و فرزانه جون خونده شد و دیگه رفتم خونه شون … فرامرز که دوست داشت هر دو زنو داشته باشه اگه بهش کارد می زدی خونش در نمیومد . فکر کنم وقتی از دفتر خونه بر گشتیم و از ماشین پیاده شدیم دم در خونه ما رو دیده باشه . من و فرزانه نیمه بر هنه شدیم و رفتیم توی رختخواب که دیدیم در زدند … صدای فرامرز بود … -عزیزم خودت رو بپوشون ولی من با همین شورت هستم … فرامرز اومد داخل اولش خودمو پنهون کردم … -کو کجاست . اون عوضی کجاست تا با دستای خودم بکشمش .خیلی خوشگل شدی فرزانه … تو یکی نباید به من برسی ؟/؟ چه زود خاطرات با هم بودن و با هم سکس داشتنو فراموش کردی … دوستت دارم عزیزم نمی خواستم این جوری شه چرا روسری سرت گذاشتی -واسه این که ما نا محرمیم … فرامرز یخ شده بود . فکر نمی کرد همسر سابقش اونو این طور بور کرده باشه . از این صحنه ها فیلم گرفته بودم . دور بینو قایم کردم و با همون حالت سکسی و یه شورت اومدم وارد صحنه شدم … -آشغال این چه قیافه ایه که جلوی زنم گرفتی … این حرفو نا پدری به من زد . -حیف که بزرگ تر از منی وگرنه جوابتو می دادم . حق نداری به زن من تو هین کنی … من و اون حالا به هم محرمیم . اینجا خونه تو نیست . تو هم هیچ حقی نسبت به این زن نداری . خواهش می کنم بفر مایید . اگه اذیت کنی من از صحبت تو و توهین به همسرم فیلم گرفتم و این که می خوای به زن سابقت تعرض کنی و این توهین به منه… این فیلمو به مامانم نشون میدم که چه جوری به عروسش تو هین کردی . اینو که گفتم صورتش عین کون بوزینه قرمز شد و گورشو کم کرد . -من بهت افتخار می کنم فر هاد خیلی زرنگی … -مثل این که مامانم دلشو زده … -این دفعه اگه فرامرزو ببینم بهش میگم شوهر اسبقم ! من ضرر نکردم تو یکی سن دار تر از من گیرت افتاده ولی من یکی جوون تر نصیبم شده . -بریم به اتاق خواب … -فرزانه جون کاشکی منم بهش می گفتم که این دفعه با مامان جونم بیا این جا و یه چشم روشنی هم واسمون بیار-فرهاد گلم منم خیلی دلم می خواد یه شب شام اونا رو اینجا دعوت کنم . آخه دلم برای دیدن فیلمهای کمدی زنده تنگ شده … پایان

نوشته: ؟


👍 0
👎 0
55898 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

438065
2014-09-27 17:09:09 +0330 +0330
NA

کوسکش شاهنامه نوشتی

0 ❤️

438066
2014-09-27 17:09:53 +0330 +0330
NA

منم نخوندم
الان دوستان میان جوابتو میدن

0 ❤️

438067
2014-09-27 17:40:27 +0330 +0330
NA

بازم یه رشتیه بی ناموس اومد.
حداقل اون لهجه ی کیریتو قایم کن لاشی.
همتون بی خار مادرید.

0 ❤️

438068
2014-09-27 20:37:46 +0330 +0330
NA

Kos keshe binamos kos sher kam bod to am omadi kos shahname neveshti

0 ❤️

438069
2014-09-27 23:40:41 +0330 +0330

بی پدر دزد هم دزدهای قدیم … از سایت امیرسکسی کپی شده بود … دیوس حداقل مینوشتی که دزدی کردی تا اینقدر فحش نخوری diablo

0 ❤️

438070
2014-09-28 00:22:24 +0330 +0330
NA

کیرم تو ستون فقراتت.
فلج نشدی انقدر تایپ کردی؟؟؟؟
شاید هم به قول بر و بچ کپی کردی
به هر حال کیرم دهن نویسنده اصلی داستان biggrin

0 ❤️

438071
2014-09-28 06:02:20 +0330 +0330

من خیلی کم میشه که نظر بدم،اما وقتی یه عوضی مثل ساسان ۱۸۱۸بی شرف که از ناموس چیزیو نمیدونه به تنها قومی که تونست جلوی اعراب بایسته و از ناموس وطن دفاع کنه(به همراه طبرستان)،به گیلکهای عزیز ودوست داشتنی به مردم دلاور دیلمان،میگه بی ناموس،من سکوت کنم پست تر از این بی شرف هستم.تف بر شرف تو

0 ❤️

438072
2014-09-28 08:44:59 +0330 +0330
NA

جقی,ننویس.

تکراری بود قبلا سه بار باهاش جق زدم

0 ❤️

438073
2014-09-28 12:08:17 +0330 +0330
NA

واقعا واسه ساسان1818 متاسفم معلومه ک خودت بی ناموسی وگرنه میدونستی که ناموس واسه آدم چه ارزشی داره و به یه میلیون نفر همچین توهینی نمیکردی

0 ❤️

438074
2014-09-28 13:25:04 +0330 +0330

جالب بود - خسته نباشید

0 ❤️

438075
2014-09-28 17:36:27 +0330 +0330
NA

من که نخوندم ولی از نظرات کارشناسانه دوستان معلوم بود کس شعری بیش نبوده پس طبق معمول کیرم دهن نویسنده biggrin

0 ❤️

438076
2014-09-29 00:35:18 +0330 +0330
NA

با سلام خدمت ملجوقان عزیز.
با در نظر گرفتن کس شعر های احتمالی نویسنده و دلایل و مستندات شاهدان سکس مامانش با شوهر دوست زنش حکمو اعلام میکنم.
جناب کونده پدر فرهادبه علت کس دریدگی مادرش و کس خول بازی که 6 شب پیش یکی خوابیده و نگاییده به 13 سال شکنجه آویزان از خایه به وسیله پنکه سقفی و 124 زربه الت عربی به درگاه خروجی انش بابت بی احترامی به مادر.25 مرتبه جلق با ماسه شکسته به دلیل جلق زدن رو گایش کون مامان.
جناب آقای 2 جنده دار بی عرضه که از پس کونده پدر بر نیومده بود به دلیل بی کفایتی در داشتن آلت به قطع آلت از ناحیه رویش مو.به ولیله استخان کتف گاو که شبیح ساتوره میباشد، در ضمن به دلیل بیرون شدن توسط زن اول و گاییدن زن همسایه همون پنکه ای که ازش کونده پدرو اویزون کردیم یکی از پره هاشم میکنیم تو کون این 2 جنده دار تا عدالت بر قرار بشه.
کیا کیر فیلو دیدن؟
و حکم مادر کونده پدر و زن 2 جنده دار به دلیل بی کفایتی سرپرست و فمنیست بودن من از مجازات در عمان بوده به شرت این که پیام خوصوصی بدن و یه جلسه باهم بریم ببینم این کونده از چی اینقدر تعریف کرده.
تاق تاق تاق دادگاه ما ب سر رسید کیر به جلقش نرسید.
خانم های محترم جنوبی دارم میمیرم از شق درد کسی ت کفه بگه میام ننشو بیارم جلو چشاش.

0 ❤️