قرار بود اخراج بشم اما شدم سرپرست

1402/04/01

سلام دوستان وقت همگی بخیر
من امیر هستم و ۳۴ سالمه و ۸ سالی هست با ندا جونم ازدواج کردم.
ندایی که واقعا از خوشگلی و هیکل یه زن همه چی تمومه،بی شرف اینقدر نازه که من همیشه سنگینی نگاه مردهای هیز فامیل و دوستان رو روی تن و بدنش احساس میکنم.
ندا یه زن ۲۷ ساله با پوست سفید و موهای بور فرفری. و چشم های آبی روشن. پوست ندا به قدری خوبه که تو کل بدنش یه لکه یا حتی یه جوش هم پیدا نمیکنی. من تو یه شرکت نجاری کار میکردم و نسبتا درآمد خوبی هم داشتم. چون تقریبا نفر اول بعد از آرش خان بودم که سرپرست کلی کارخونه بود. اول داستان بگم که قسمت های فوق سکسی داستان تقریبا تو یک سوم پایانی داستان هستش ، اما با اینکه یه خورده طولانیه ولی به نظرم جذابه و به خوندنش میارزه. ممنون میشم تا آخر بخونین و نظر بدید. داستان از اینجا شروع شد که تعطیلی چهاردهم و پانزدهم خرداد بود تو همین امسال یعنی ۱۴۰۲ که یکشنبه و دوشنبه بود. شانس من پنجشنبه اش هم تعطیلی چرخشی مون بود. میموند یدونه شنبه که اونم من رفتم مرخصی گرفتم که بتونیم چهارشنبه شب بعد از اومدن من بزنیم به جاده و بریم شمال . ویلای بابای من. من رسیدم خونه و همه چیزو جمع و جور کردیم و زدیم به جاده بعد تقریبا ۴ ساعت راه رسیدیم. دو سه روز گذشت و رسیدیم به شنبه ظهر و همچنان ما تو عشق و حال بودیم که گوشی من زنگ خورد و همکارم که وردست مستقیم کاری من بود زنگ زد بهم. من جواب دادم و گفتم جانم فرامرز جان. دیدم نگرانه و صداش پر از استرس، پرسیدم فرامرز خوبی؟ چیزی شده؟ کاری داشتی؟ گفت امیر جان مگه تو مرخصی نگرفته بودی از آرش خان. گفتم چرا حتی برگه اش رو هم دادم ب حسابداری. چطور مگه؟ گفت صاحب کارخونه که اسمش غفار بود اومد تو کارخونه و سراغ تو رو گرفت ، وقتی من گفتم نیومدی و مرخصی هستی ، بدجوری قاطی کرد و گفت همه ی وسایل های امیر رو جمع کنید بذارید تو اتاق مسئول منابع انسانی و بهش بگید سه شنبه بیاد واسه تسویه و نبینم داخل خط تولید باشه. من خودم کپ کردم و گفتم خوب آخه رو چه حسابی. مگه چی شده ؟ گفت بخدا توضیحی نداد . قطع کردم زنگ زدم ب آرش خان و گفت امیر وجدانن من نمیدونم داستان چیه ولی خیلی شاکیه و کارد بزنی خون ازش در نمیاد. فقط به من گفت امیر پاش رو تو خط نذاره. منم گفتم حله سه شنبه میام و باهاش صحبت میکنم. اولش ته دلم گفتم به تخمم تهش میرم یه جا دیگه. بعد که یخورده فکر کردم دیدم من چند ساله اینجا جا افتادم و زحمت کشیدم . حالا که پایه حقوقم تو قرارداد جدید امسال خیلی خوب شده و چندین تا آپشن خوب هم داره. چرا باید ازش بگذرم. اما هر چی فکر میکردم نمیدونستم دلیل رفتار غفار خان رو بفهمم. چندین بار زنگ زدم اما هی رد داد.‌خلاصه به ندا جریان و گفتم و اونم کلی پنچر شد. فقط پسر دایی غفار خان بهم گفت انگار یه سری حرف های خیلی عجیب و غریب از دهن تو بهش زدن که خیلی شاکیه.گفتم مثلا چه حرف هایی ؟ اونم گفت نمیدونم فقط گفت تو پشت سرش حرف زدی، منم گفتم بیخیال میام تهران باهاش حرف میزنم. سه شنبه رفتم شرکت و طبق گفته ی خودش اصلا داخل سالن نرفتم. وقتی اومد بدون جواب سلام از کنارم رد شد و رفت تو دفتر خودش. رفتم هرچی در زدم و خواهش کردم که یه دقیقه برم تو و با هم صحبت کنیم اصلا قبول نکرد و من تقریبا اخراج شدم. رفتم وسایلی که تحویلم بود رو دادم و رسیدشم دادم به حسابداری ، ولی نموندم واسه کارهای تسویه و به آتنا که حسابدار بود گفتم. به غفار خان بگو طلب من هر چی هست بده به همونایی که اومدن از دهن من حرف های ناجور زدن و بهشون بگه دمتون گرم اینم جایزتون که تونستید یه جوون رو از کار بیکار کنید. بهش بگو من حتی یک کلمه هم درباره اش پیش کسی حرفی نزدم. داغون بودم واسه همین رفتم خونه و تا رسیدم ندا اومد بغلم کرد و گفت شیری یا روباه. گفتم ندا ول کن خایه هم نیستم. گفت آخه چرا ؟ جریان حرف های چرت و پرت رو گفتم و رفتم تو اتاق و گرفتم خوابیدم. از اونجایی که من چند سال تو اون شرکت بودم و ندا چند باری اومده بود اونجا تقریبا با آتنا خیلی اوکی شده بودن . انگار زنگ زده بود و گفته بود آمار رو در بیاره و بهش خبر بده. یه دو روزی گذشت و من هنوز کاری که دستمزدش در حد کار قبلیم باشه پیدا نکرده بودم و داغون بودم. نگران بدهی ها و قسط های ماه بعد بودم که ندا گفت امیر من میخوام برم شرکت پیش آتنا. گفتم خیر باشه. گفت آتنا گفته یه سر بیا پیشم کارت دارم.منم گفتم لازم نکرده نمیخوام زنم بره اونجا و بخواد خواهش تمنا کنه. اونم یهو قاطی کرد و گفت امیر ول کن این بچه بازی رو. دو روز دیگه قسط ها میرسه و عین خر تو گل گیر میکنیم. منظور از بدهی ، قسط های وام مسکن بود جای دیگه هم تو‌ و سبک کارت رو نمیشناسن تا بری جا بیوفتی و حقوق تا این سطح بگیری کلی عقب میوفتیم و بدهکار تر میشیم. سند خونه هم که رهن بانک این دولت طمع کاره. درآمد منم که به تنهایی حتی به نصف قسط هم نمیرسه. (ندا برنامه تمرینی بدنسازی میده ) تازه من نمیخوام برم التماس کنم میخوام برم با آتنا حرف بزنم ببینم داستان چیه. منم دیگه نتونستم حرفی بزنم و فقط گفتم بفهمم رفتی پیش غفار واقعا عصبانی میشما. گفت نه میرم پیش آتنا و میگم حرف های تو رو به غفار بزنه. خلاصه رفت . بعد چند دقیقه که از رفتنش گذشته بود یهو یه لحظه تیپ و پوشش ندا اومد تو ذهنم و گفتم عه این چرا انقدر باز لباس پوشیده بود و انقدر عطر و ادکلن ب خودش زده بود؟ یههو انگار منو برق گرفته باشه. سریع پاشدم و لباس پوشیدم و رفتم سمت کارخونه. تا رسیدم مستقیم رفتم سمت دفتر آتنا در رو که باز کردم‌ دیدم کسی داخل نیست اما بوی ادکلن ندا هنوز تو اتاق بود. اومدم بیرون که زنگ بزنم به ندا یهو دیدم عه آتنا و ندا و غفار با هم تو ماشین غفار هستن. اومدم برم سمتشون که راه افتادن و رفتن. منم ماشین رو آتیش کردم و افتادم دنبالشون. هنوز دو سه دقیقه نگذشته بود که زنگ زدم به ندا و گفتم ندا کجایی رسیدی پیش آتنا؟ گفت آره عزیزم. همین الان رسیدم. گفتم الان تو شرکتی؟ گفت آره عشقم تو دفتر آتنام چطور مگه؟ منم گفتم هیچی عزیزم خواستم ببینم رسیدی یا نه. که خندید و گفت آره قربونت برم رسیدم. نترس کسی تو خیابون با زن تو کاری نداره . بعد خندید و صدای خنده آتنا اومد و با خنده گفت امیر خان نگران نباش پیش منه . بهش گفتم ناهار بمونه پیشم بعدش خودم سلفون شده میارم میرسونم و تحویلت میدم. من با شنیدن این حرف ها واقعا مغزم سوت کشید و نمیدونستم باید چی بگم. فقط تونستم بگم که اوکی مراقب خودت باش. یعنی در اصل حرفی پیدا نکردم. خلاصه همینطوری به تعقیب ماشین غفار ادامه دادم تا اینکه ب خودم اومدم دیدم که رسیدیم سر کوچه خونه آتنا اینا.‌ چون چند باری وقتی اومده بود خونه ما بعدش با ندا برده بودیم رسونده بودیمش ، خونش رو بلد بودم. اون موقع ها آتنا ماشین‌ نداشت. ماشین رو همون سر کوچه پارک کردم و پیاده رفتم ، در پارکینگ باز شد و غفار با پورشه کاین‌ خودش مستقیم رفت تو پارکینگ ، خونه آتنا تو یه مجتمع توی بلوار همیلا بود. منم چون شرایط پارکینگ رو میدونستم . تو آخرین لحظه ای که کرکره داشت بسته میشد از زیر کرکره رفتم تو و از اونجایی که پارکینگ خیلی بزرگ بود و پر از ماشین رفتم پشت یه ماشین قایم شدم. سوار آسانسور شدن و رفتن. بعد چند دقیقه منم خودم رو رسوندم پشت درب واحد ، اما خوب چ‌ه فایده‌! چیزی نمیتونستم ببینم. هر کاری هم کردم صدا هارو نمیتونستم واضح بشنوم و فقط هر از گاهی صدای خنده های آتنا میومد و یه چیزهایی با خنده میگفت که من نمیتونستم بفهمم چی میگه. واحد بغلیشون در رو باز کرد و منم که گوشم رو گذاشته بودم روی در تا بشنوم چ خبره جلو خانومه مردم از خجالت. سریع سلام دادم و چپیدم تو آسانسور و اومدم بیرون. رفتم سمت ماشین و نشستم تو . ولی گیج گیج بودم. یه حس عجیبی داشتم. از یه طرف حس پوچی و شک و نگرانی . از یه طرف هم از اونجایی که چندین سال بود داستانهای بی غیرتی میخوندم ته دلم یه مدلی بودم و حس میکردم همچین اتفاقی واسه خودم و ندا داره رقم میخوره. ته دلم یه حس عجیبی بود بین شهوت و غیرت. راستش اون اولا بعد یکی دو سال زندگی مشترک یکی دو بار توی سکس حرفش رو انداختم ولی ندا همونجا سکس رو قطع کرد و کلی بهم ریخت ، منم دیگه پیگیر نشدم. اما همچنان داستان ها رو دنبال میکردم و بعضی وقت ها خودم رو جای مرد های قصه میذاشتم. سریع رفتم خونه و منتظر موندم تا ندا بیاد. خیلی فکر کردم به اینکه وقتی اومد به روش بیارم یا نه. اما نمیتونستم تصمیم بگیرم کهه چه جور برخورد کنم. فقط یه نقشه ای ب سرم زد که از زیر زبون آتنا بکشم بیرون. آتنا متاهل بود و در حین جدا شدن از شوهرش مهران ، دنبال دادگاه بازی و اینا بود. تصمیم گرفتم که برم پیشش و بهش بگم من وقتی تو و ندا و غفار رفتید تو خونتون ازتون فیلم گرفتم. و اگر قضیه رو کامل و راست نگی فیلمت رو میدم دست شوهرت که اهرمی بشه واسه فشار آوردن بهت. تو همین فکرها بودم که ندا اومد و من هیچی بروی خودم نیاوردم. اما از لباسی که تنم بود فهمید منم بیرون رفتم و گفت کجا رفته بودی ؟ کی اومدی. ؟ گفتم رفتم دنبال کار به یکی دو جا زنگ زدم و چند جا سر زدم قرار شد خبر بدن. که ندا گفت حالا خیلی هم عجله نکن . صاحب کارتم عصبانی بوده و یه چی گفته . شاید بیخیال اخراجت بشه. اونجا با این حرفش بیشتر مشکوک شدم. خلاصه بدون زدن هیچ حرفی درباره ی این داستان شب رو صبح کردم و فردا به بهونه کار از خونه زدم بیرون و مستقیم رفتم جلو دره شرکت و به آتنا زنگ زدم و گفتم زود مرخصی ساعتی بگیر و بیا بیرون من جلو در کارت دارم. که اونم گفت چیزی شده . گفتم نه کاره واجبیه درباره ی مهرانه باید بهت بگم تو دادگاه کمک میکنه. اونم سریع اومد و نشست تو ماشین و من راه افتادم. یه دو سه دقیقه بعد گفت امیر نمیگی چی شده. بهش گفتم تو باید بگی چه خبره و داستان چیه؟
گفت خبر چی ؟ داستان چی؟ گفتم داستان تو ، ندا و غفار که دیروز با هم رفتید خونه تو. رنگ و روش پرید و گفت تو از کجا میدونی. گفتم خودم دنبالتون بودم. ازتون فیلمم گرفتم . که تو ماشین جلو نشسته بودی و چه خنده های بلند بلندی میکردی و با آهنگ میرقصیدی.
اگر تمام کمال داستان رو نگی وجدانن فیلم رو میدم به مهران که تو دادگاه هرزه بودنت رو ثابت کنه. افتاد به تته پته و بعد یخورده من و من کردن گفت امیر بهت میگم ولی تو رو خدا تا آخر حرفام صبر کن و زود تصمیم نگیر. شروع کرد به تعریف کردن که وقتی ندا فهمید تو اخراج شدی به من زنگ زد و خیلی داغون بود منم رفتم پیش غفار و گفتم بذاره برگردی ولی قبول نکرد. منم چون میدونستم غفار آدم هوس بازیه یه فکری به سرم رسید و گفتم نهایت ندا رو بهش پیشنهاد میدم و بعدش هم هر جور شده مخ ندا رو میزنم و بهش میگم بیا بریم خونه من نهایتش با غفار فقط یه مشروب میخوریم و تو میذاریش تو خماری بدن خودت و اونم رو حساب رسیدن به لذت بدن تو امیر رو برمیگردونه سرکار. منم یه دونه محکم با پشت دستم زدم تو صورتش که لبش یه خورده خون اومد. گفتم همش همین بود که گفت آره بخدا در حد یه چند دقیقه بساط مشروب و رقصیدن بود. ندا هم فقط بخاطر تو اینکار رو کرد وگرنه دیروز اصلا حالش خوب نبود. جلو خودش گوشی رو درآوردم و زنگ زدم ندا و به آتنا گفتم الان معلوم میشه کارتون تا چه حدی پیش رفته، تا ورداشت بهش گفتم چطوری جنده خانم. یهو قفل کرد و گفت یعنی چی این حرفت؟ منم گفتم مگه به زن یا مردی که بجز همسرشون به کس دیگه ای کس میگن جنده نمیگن.؟ گفت یعنی چی این حرفت. گفتم یعنی اینکه وقتی جلو غفار قمبل کرده بودی یادت نبود شوهر داری و تعهد داری به من ؟ گفت این چرت و پرت ها چیه. منم گفتم ندا من همه چیرو میدونم . اولا که دیروز دنبالتون بودم تا توی واحد آتنا. دوما اینکه الان پیش آتنا هستم و لام تا کام داستان رو واسم تعریف کرد. میخوای سلام کن بهش. که ندا هم گفت آتنا چی میگه امیر آتنا هم سلام کرد و تا بخواد حرف دیگه ای بزنه بهش اشاره کردم که لال بشه. یهو ندا زد زیر گریه و گفت بخدا من اینکاره نیستم. دیروزم وقتی رفتم تو و مشروب خوردیم بعدش پشیمون شدم و بهونه پریودی گرفتم ولی اون غفار دیوث قبول نکرد و من رو زوری انداخت رو تخت و لباسام رو درآورد. منم مست کرده بودم و اصلا متوجه کارم نبودم. امیر غلط کردم . گفتم بمون خونه میام پیشت. راستش با حرف های ندا هم غیرتی شده بودم و عصبانی هم عجیب غریب راست کرده بودم. جوری که انگار کیرم دو برابر شده بود. بعد به آتنا گفتم حرومزاده اسکل خودتی ،! فقط رقص بود آره؟ جایی که بودیم خلوت بود و فقط چند تا کارگاه و شرکت بودن. رفتم جلوتر تو یه فرعی واستادم و دست انداختم کمربند خودم رو باز کردن. بیچاره آتنا هم لام تا کام حرف نمیزد. کیرم رو که کامل از تو شورت و شلوارم درآوردم. دست انداختم تو موهای آتنا و سرش رو کشیدم به سمت کیرم که برام بخوره. اونم بدون یک کلمه حرف شروع کرد ساک زدن و لیس زدن کیرم. منم روشن کردم و راه افتادم به سمت خونه. تقریبا نزدیک خونه بودیم که داشت آبم میومد و دستم رو گذاشتم پشت سرش و فشار دادم تا کیرم تا ته حلق آتنا فرو بره. داشت اوق میزد که کل آبم رو تقریبا توی گلوش خالی کردم. رسیدیم خونه ما و آتنا گفت قراره بریم تو؟ گفتم آره چرا که نه. تو تازه فقط یه ساک زدیا. قراره امشب تو و ندا برده بشین و من کس و کون و دهنتون رو بگام و پاره کنم بیچاره حرف نمی تونست بزنه. در ضمن در حین ساک زدنش هم از بالا سرش فیلم گرفتم ، رفتیم جلو دره واحد و در رو باز کردم و وارد خونه شدیم. ندا تو حال نبود ، رفتم تو اتاق دیدم رو تخت دراز کشیده و داره گریه میکنه و تمام آرایشش پخش شده رو صورتش. من و دید یهو پاشد و شروع کرد قسم و آیه که آی من غلط کردم. همش بخاطر تو بود و این چرت و پرت ها. این داستان رفتن من به کارگاه همش زیر سر آتنا بود و اون رفت تو مخم که بیا واسه امیر یه کاری بکن و کمکش.کن و این حرف ها. بعد آتنا اومد داخل اتاق و ندا شروع کرد بهش فش دادن.و دعوا کردن. که با دادی که من سرش زدم و گفتم بسه دیگه خفشو ، یهو ساکت شد. واقعا نمیدونستم الان باید به عنوان ی مرد چیکار کنم. تو دلم میگفتم جفتشون رو همینجا بکشم ، بعدش میگفتم چرا به خاطر کثافت بودن یه کس دیگه، من پدر و مادرم رو داغدار کنم. از یه طرف هم فکر های عجیب غریب داستانهای کاکولدی که خونده بودم میومد تو سرم و هی به خودم میگفتم اگه الان تا تنور داغه انجامش ندی دیگه تا آخر عمر نمیتونی انجامش بدی.! چون واقعا قبل از این اتفاق خیلی وقت ها بهش فکر میکردم و خودم رو میذاشتم جای نقش اول اون داستان ها. ولی جرات انجام دادنش تو واقعیت رو نداشتم. اما الان میدیدم خود به خود اتفاق افتاده و اگه بخوام الان بهترین تایم واسه عملی کردن فانتزیهام هستش. یهو ندا رو هول دادم رو تخت و افتادم ب جون سینه هاش. خودش اول تعجب کرده بود. اما بعد یخورده ور رفتن با سینه ها و کس و کونش رام شد. آتنا هم اومد قاطی ما شد . و بعد هر سه تامون لخت لخت شدیم. وقتی جفتشون تو اوج شهوت بودن و التماس کیر میکردن. به ندا گفتم زنگ بزن به بکنت بگو الان پاشه بیاد . بگو طعم کیرتو دیروز دوست داشتم و باز دلم کیرت رو میخواد. ندا یهو دوباره زد زیر گریه و گفت امیر بس کن دیگه. من که گفتم غلط کردم. این کارها چیه. بیچاره فکر میکرد من نقشه ای چیزی دارم که طرف رو بکشونم اینجا و رو کار همشون رو خفت کنم. داشت از استرس میمرد. ولی من بهش گفتم ندا اگه میخوای این داستان تموم بشه باید زنگ بزنی غفار بیاد و کس و کون جفتتون رو پاره کنه ، بلکه گذشت کردم. اما نگید من اینجام یه جا قایم میشم و میبینمتون.تازه بهش بگو اون رفیق نره غولش که هفته ای دو سه بار میاد شرکت پیشش رو هم بیاره. که آتنا یهو گفت میثم رو میگی.؟ گفتم آره. گفت اون چرا . گفتم چون میدونم که این کاره هستش و بکن خوبی هستش. هیکلشم که خیلی درشته خوب میتونه ندا رو بچلونه تو بغلش. ندا گفت تو رو خدا ول کن و این حرف ها. که من به آتنا گفتم میرم دوش بگیرم اومدم راضیش کرده باشی که کاری که گفتم رو بکنه . رفتم سمت حموم و در و الکی باز و بست کردم و سریع برگشتم پشت در تا ببینم ندا چی میگه. دیدم داره به آتنا بد و بیراه میگه و بهش میگه تو این داستان کثیف رو گذاشتی تو زندگی من. آتنا هم پرو پرو گفت حالا که شده . چیکار کنم. زنگ بزنم به غفار یا واستیم امیر از حموم بیاد و آبرو ریزی راه بندازه؟ و جلو خانوادت آبروت رو ببره. تو که دیروز زیر کیر غفار داشتی عشق میکردی و تو ابرها بودی حالا داری بهم فحش میدی. که اونم گفت توعه کثافت انقدر بهم مشروب دادی که من آخراش نمیدونستم دارم چیکار میکنم.
آتنا هم گفت خوب بسه ندا زر مفت نزن . بزنم یا نه؟. اونم گفت نمیدونم چی بگم؟ که آتنا هم گفت پس میزنم. من دیگه رفتم حموم و شروع کردم شیو کردن و بعد ده دقیقه اومدم بیرون. دیدم نشستن تو حال. گفتم پاشید پاشید جنده خانوم ها برید دوتایی دوش بگیرید که تر و تمیز باشید . ناسلامتی مهمون داریدا. که اونا هم بدون هیچ حرفی رفتن حموم و اومدن بیرون و حسابی آرایش کردن. قرار بود اونا شب نه به بعد بیان و تازه ساعت ۶ بود. من خودم از شهوت داشتم میترکیدم و کیرم اصلا نمیخوابید. که به ندا اشاره کردم بیا جلو و واسم ساک بزن. خودم رو لش کردم رو مبل و ندا اومد جلوم نشست و کیرم رو از تو شرتم دراورد و شروع کرد خوردن. کیر من تقریبا ۱۷ سانته ولی خیلی کلفته. بهش گفتم ندا این سیرت نمیکرد که …؟ گفت امیر بخدا. که داد زدم سرش گفتم تو اصلا حرف نزن و فقط کارت رو بکن آتنا رو‌هم صدا کردم و اومد.‌دوتایی شروع کردن ب خوردن ، کیرم بین لباشون داشت عشق میکرد. آتنا خودش هم کس خوبی بود و دست کمی از ندا نداشت. بعد پا شدم و آتنا رو ب صورت داگی آماده کردم و به ندا گفتم سوراخ کونش رو واسم آماده کن عزیزم ،که آتنا یهو گفت . جوووون چ خوش اشتها . اول هم میره سراغ کون . منم به شوخی گفتم مشکلی هست که اونم گفت نه تو فقط بکن. بعد چند ثانیه لیس زدن سوراخ آتنا توسط ندا، بهم گفت قربان کون آماده و در خدمت شماست. وای یه کون گرد و خوش فرم با یه سوراخ ناز. سر کیرم رو گذاشتم دم سوراخ و آروم و ممتد کل کیرم رو جا دادم تو. آتنا یه ناله و اووووف طولانی گفت و بهم گفت کس کش سوختم . چرا اینقدر کیرت کلفته آخه . منم گفتم تو هم که بدت میاد آره ؟ که خندید و گفت نه خیلی هم عاشقشم تو فقط بکن من رو. شروع کردم تلمبه زدن و با دستهام هی چک زدم رو لپ های کونش . تا حدی که کل کونش قرمز قرمز شده بود. از یه طرف هم سینه های ندا رو گرفته بودم تو مشتم‌ و ب شدت فشار میدادم. بعد چند دقیقه کیرم رو دراوردم . نشستم رو مبل که آتنا بیاد بشینه رو کیرم که ندا اومد گفت منم میخوام. داشت از شهوت میمرد. منم کرمم گرفت و همین که سر کیرم رو دم کسش تنظیم کرد یهو گفتم نه ولش کن تو رو نمیکنم، پاشو پاشو تو واسه چی اومدی. بلندش کردم گفت چرا آخه. منم میخوام. گفتم میدونم میخوای عزیزم ولی بکن ها و کیرهای شما ساعت نه شب میرسن. یهو گفت امیر بس کن دیگه. گفتم عزیزم من که حرفی نزدم . مگه دیروز بهش کس ندادی و ب قول آتنا زیر کیرش پرواز نمیکردی ؟ خوب امروزم همون کیر داره میاد واست. تازه یه کیر از اون بهتر هم کنارشه. هولش دادم و گفتم برو بشین نگاه کن تا کست حسابی آب بندازه. چون حس میکنم کیره میثم خیلی خیلی کلفت و درازه ، که آتنا برگشت گفت دقیقا همینطوره. گفتم عه تو به اونم دادی. گفت فقط به غفار و همون میثم. گفتم چقدر معصوم و پاکی تو، جز شوهرت کلا به دو نفر دادی. خلاصه آتنا اومد و نشست رو کیرم و یه ده دقیقه ای تلمبه زدم و بعد ارضا شدن اون ، منم کل آبم رو تو کسش خالی کردم و پاشدم خودم رو شستم.
ب آتنا گفتم بهشون اس بده بگو یه جوری خود سازی کنن که زیر یک ساعت تلمبه نزنن. ندا هوس کرده امشب پاره پوره بشه. اگر میخوان تریاکی ،قرصی ،مشروبی چیزی بخورن. جلوتر بخورن و بیان ، چون اینجا نمیشه. بعد مشروب آوردم واسه خودم و ندا و آتنا ریختم تا حدی که هر سه تامون گوز گوز بودیم. ندا که همش میخندید و میگفت نیومدن. کسم داغ داغه کیر میخواد. تقریبا نزدیک نه بود که گوشی آتنا زنگ خورد و غفار بهش گفت من تو همون لوکیشنی هستم که فرستادی. بعد گفتن پلاک و واحد، زنگ خونه زده شد و ندا دره ورودی رو باز کرد و به من گفت امیر من میترسم بیا همین الان تمومش کنیم. من که معذرت خواهی کردم. منم یه دونه زدم در کونش و بهش گفتم اینجا به بعد اصلا به داستان دیروز و خیانت و اینا فکر نکن. فکر کن قراره جفتمون لذت ببریم. بعد رفتنشون دوباره برمیگردیم به حالت عادی زندگیمون. من میرم تو اتاق خواب. فقط وسط کار ، برنامه تون رو بکشید به اتاق خواب که من بتونم از تو بالکن ببینمتون. وقتی زنگ واحد به صدا دراومد دل من هوری ریخت پایین و انگار یه جورایی گیج و منگ شده بودم. صدای غفار اومد که گفت اوووووووف چه فرشته هایی. چه جیگرایی ، قربون قد و بالات بشم ندا جوووون. بعد صدای میثم اومد که بعد سلام دادن به غفار گفت غفار کوفتت بشه که تنهایی از این فرشته خانوم لذت بردی. منظورش ندا بود. چون آتنا رو که قبلا ترکونده بودن. ندا تعارفشون کرد که برن بشینن رو مبل و ازشون پرسید. چی میخورید چای؟ یا قهوه؟ که میثم برگشت گفت ببین من هیچی نمیخورم. فقط خودت بیا پیشم که از وقتی دیدمت بدنم داره میلرزه. که ندا با خنده گفت اوه اوه غفار جون این کیه با خودت آوردی هنوز سلام نداده پسرخاله شده. که میثم گفت تازه قراره شوهرتم بشم. جوری که دیگه اون امیر اسکل رو حساب نکنی. که ندا هم گفت اگر قراره با هم خوش باشیم نباید حتی یک کلمه درباره ی امیر حرف بدی بزنی ، وگرنه تو همون لحظه همه چیرو تموم میکنم.
بعد رفت به سمت آشپزخونه. منم از لای در قشنگ داشتم همه چیرو میدیدم. مبل ۳ نفره ای که غفار و میثم روش نشسته بودن پشت ب من بود و آتنا رو ب من رو شزلون نشسته بود.
بعد چند ثانیه میثم به غفار گفت من برم از دل ندا جون در بیارم و با مسخره بازی به غفار گفت فکر کنم رو شوهرش خیلی حساسه و تعهد داره. رسید پشت ندا و بدون مقدمه هر دوتا دست هاش رو گذاشت رو پهلوهای لخت ندا . ندا یه شلوارک لیمویی رنگ کوتاه پوشیده بود از اینایی که اینقدر کوتاهه که نصف لپ کون بیرونن و یه نیم تنه سفید رنگ که کاملا یقه اش باز بود. یه جورایی فقط روی سینه هاش رو پوشونده بود لباسه. وقتی دست گذاشت رو پهلوهای ندا یهو گفت عشقم ببخشید که ناراحتت کردم. لابد شوهر خوبیه که اجازه میده تو انقدر به خودت برسی و باشگاه بری و همچین بدن نازی رو بسازی. ندا هم اصلا برنگشت سمتش و به کارش ادامه داد. ولی میثم دیوث کارش رو خوب بلد بود. از پشت موهای ندارو از رو گردن و شونه هاش داد کنار و لباش رو رسوند به گردنش و شروع کرد بوس های ریز زدن و در همون حین هی ندا رو بو میکرد و میگفت بوی بهشت میده تن و بدنت. بعد از پشت خودش رو چسبوند به ندا که داشت تو سینک میوه میشست ، بهش گفت عزیز دلم چرا میخوای منو دق مرگ کنی. من که گفتم تو خودت خوشمزه ترینی. تو همون حالت دستش رو برد زیر نیم تنه ندا و هر دو تا سینه اش رو گرفت تو دستش. ندا هم بی حرکت تو همون حالت تسلیم شده بود. یه خورده که با سینه های ندا ور رفت یهو برش گردوند و دست انداخت دکمه شلوارکش رو باز کنه که تو همون حالت ندا با من چشم تو چشم شد. میثم جلو پاش نشسته بود و درگیر دکمه و زیپ شلوارک ، اما ندا نگاهش تو صورت من بود که با یه لبخند و فرستادن بوس بهش فهموندم که راحت باشه. میثمم دست انداخت که شلوارک ندا رو از پاش در بیاره و اونجا دیگه ندا هم باهاش همکاری کرد. وقتی شلوارک و شرت رو با هم کشید پایین با یه حالت شهوت ناک عجیب غریب ، سرش رو آورد عقب تر و چند ثانیه به کس ناز ندا خیره شد. بعد با زبون آروم آروم شروع کرد به لیس زدن چاک کس ندا و هی تعریف کردن از کس و کون و هیکلش، عین دیوونه ها هی بو میکرد لای پا و کس ندارو و اینکارش باعث شده بود ندا بیشتر تحریک بشه.ندا هم دستاش رو گذاشت رو سر میثم و کشید سمت خودش و محکم به کسش فشار میداد. یه لحظه با صدای غفار که به میثم گفت آقا شما رفتی یه لحظه بیشتر آشنا بشی اما من میترسم سه نفری از آشپزخونه بیاید بیرون اما میثم و ندا اصلا انگار نه انگار هیچ جوابی ندادن به غفار. با صدای غفار من خود ب خود سرم چرخید سمتشون و دیدم آتنا رو خوابونده رو همون مبل ، جوری که سره آتنا به سمت پایین مبل آویزون بود و خودش وایساده بود بالا سرش و با حوصله داشت تو دهن آتنا تلمبه میزد، تمام سر و صورت آتنا پر بود از آب دهن خودش که بر اثر گاییده شدن دهنش ریخته بود روش. دوباره نگاهم رو دادم سمت ندا و میثم و یه صحنه ای دیدم که واقعا شهوت داشت از تو گوشام میزد بیرون. اونم ندا رو نشونده بود رو صندلی. جوری که ندا زانوهاش روی نشیمن صندلی بود و خودش جلوش واستاده بود و کیرش رو کرده بود تو دهن ندا .دستاش رو هم گره کرده بود تو موهای بلند و فرفری ندای من و داشت خیلی ملایم تو دهن ندا (زن خوشگل من) تلمبه میزد و هر از گاهی هم سرش رو فشار میداد و نمیذاشت ندا نفس بکشه و آخرش به اوق زدن ندا ختم میشد. اما لامذهب بدیش این بود که من کیر میثم رو درست و واضح نمیدیدم و نمیدونستم از کیر خودم بزرگتره یا نه. کیر غفار که داشت دهن آتنا میگایید تقریبا اندازه کیره خودم بود اما نه به کلفتی کیر من. البته شاید یه کوچولو دراز تر. چون نمیتونستم کیر میثم رو ببینم داشتم روانی میشدم و عصبی. که به ندا اشاره کردم که جمع کنید بیاید تو اتاق. اونم با سر اوکی داد. من سریع رفتم تو بالکن و دره بالکن رو نیمه باز گذاشتم و پرده رو هم جوری تنظیم کردم که از دو طرف بتونم ببینم. یعنی از هر طرف یه ده پونزده سانتی جمع کردم به داخل. بعد اومدم به ندا اشاره کردم که من میرم تو بالکن. نگاه ندا که هی سمت اتاق رو دید میزد باعث شد میثم یهو سرش رو برگردونه و به سمت اتاق خیره بشه. منم یهو سرم رو دزدیدم و رفتم چپیدم تو بالکن.
بعد میثم به ندا گفت خوشگل خانوم به چی نگاه میکنی هر از گاهی. ندا هم یهو به خودش اومد و دستپاچه گفت هیچی هیچی. بعد میثم خودش به ندا گفت عشقم بریم تو اتاق؟ میخوام رو تختی که به شوهرت کس میدی بکنمت. اونجا لذتش بیشتره. ندا هم عین یه عروسک رام میثم شد و با هم اومدن تو اتاق. همین که رسیدن پای تخت میثم دست انداخت نیم تنه ندا رو هم که تو تنش بود رو درآورد و خودش هم کاملا لخت لخت شد. اینجا بود که با دیدن کیر عجیب و غریب میثم ب خودم گفتم عجب غلطی کردم کس ناز و تنگ زنم رو الکی الکی دادم دست همچین کیری که قطعا اگر یکی دوبار بکنتش دیگه بدرد خودم نمیخوره و گاله ای میشه واسه خودش. ندا رو هول داد و ندا افتاد رو تخت. یه جورایی وحشی شده بود و انگار تا حالا کس ندیده بود. اومد جلو ندا و پاهاش رو باز کرد و نشست کنارش ، دست انداخت تو کس ندا و شروع کرد خیلی وحشیانه کس ندا رو مالوندن. اتفاقی جوری تنظیم شده بود که پاهای ندا کاملا به سمت من باز بود و تمام صحنه رو راحت میتونستم ببینم. میثم دو تا انگشتش رو کرده بود تو کس ندا و به شدت داشت تکون تکون میداد ، با یه دستشم موهاش رو گرفته بود و لبای ندا رو میخورد ، تمام اتاق رو صدای ناله های ندا گرفته بود. بعد به ندا گفت جنده خانوم دیگه وقت گاییدن کس خوشگلته. چه مدلی دوست داری این کیر رو بکنم تو کست. ندا هم گفت هر جوری که خودت مسلط تری و بهتر میتونی بکنی. میثم به ندا گفت بیا دمر بخواب عشقم . ندا که دمر خوابید یه بالشت گذاشت زیر شکمش و کون خوش فرم ندا حالت سکسی تری ب خودش گرفت. از پشت کس کوچولوش از لای باسن و رون پاش زده بود بیرون. خودشم رفت نشست روی رون پای ندا و کیرش رو گرفت تو دستش. اما وقتی نشست رو رون ندا که بکنه من دیگه کس ندا رو نمیدیدم و عصبی شده بودم که چرا این مدلی شد آخه. این همه پوزیشن. بعد یهو میثم بلند بلند گفت امیر جون فکر کنم این مدلی واسه تو بد شد. فکر کنم دیگه نمیتونی ببینی درسته؟ اگه میخوای باز شدن کس ناز زنت رو راحت تر ببینی بیا بیرون تعارف نکن. یهو من همون جایی که بودم خشکم زد. تا بخوام حرفی بزنم گفت بیا عزیزم تعارف نکن هم خونه ماله خودته هم این ناناز خانوم و این کسش. ما فقط مهمونتیم ، من واقعا زبونم بند اومده بود و اصلا دوست نداشتم تو اون شرایط میثم من رو ببینه.
دیگه راهی نداشتم جز اینکه بیام بیرون. وقتی اومدم میثم دیوث خیلی عادی برخورد کرد و خیلی مغرور گفت امیر جون اینجوری دوست داری بکنم یا مدل دیگه ای مد نظرته؟ من زبونم که کار نمیکرد ، فقط با سر تایید دادم که حله. میثم گفت دیدم دوست داری گاییده شدن کس زنت رو ببینی، واسه همین این حالت رو انتخاب کردم. چون اینجوری کس عین یه غنچه میزنه بیرون. و نمای کون هم کاملا قابل رویت هستش. بعد یهو بهم گفت بیا امیر جون بیا ببین چقدر سایز کیر من و کس زنت با هم متفاوته. ولی میدونم که ندا همه اش رو تو کسش جا میده. بی شرف کیر عجیب غریبش رو گرفت تو دستش و یه تف انداخت رو کس ندا و سر کیرش رو گذاشت لای چاک کس و هی تکون تکون میداد و بالا پایین میکرد. هی یذره فقط سرش رو میکرد تو و جوری در می آورد که کله کیرش یهو میپرید بیرون. تا حدی که یهو ندا بهش گفت کس کش بکن دیکه مردم. میثمم خندید و گفت منم همین رو میخواستم که جلو شوهرت التماس کیرم رو بکنی. تا شوهرت ببینه که ما به درخواست خودت اومدیم بکنیمت .
بعد یهو کل کیر به اون گندگی رو سر داد تو کس ندا ، تا حدی که ندا یه اوووووف بلند گفت و خودش رو یخورده کشید جلو، بعد میثم دست گذاشت رو پهلوهای ندا و شروع کرد خیلی منظم تلمبه زدن. منم که مات و مبهوت داشتم کس دادن عشقم به یه خر کیر رو تماشا میکردم. جوری کیرم راست کرده بود که من عمرم همچین شقی از کیر خودم ندیده بودم.
غفار و آتنا هم که تو حال بودن و صدای شالاپ شلوپ تلمبه زدنشون میومد . میثم یهو غفار رو صدا کرد و گفت آقا غفار بیایید اینجا فضای بهتری داره. و تازه مهمونم داریم. غفار گفت مهمون؟ گفت بله غفار جون مهمون. البته صاحبخونه بگم بهتره. یهو غفار لخت مادرزاد اومد تو اتاق و من رو دید و حاج و واج مونده بود. خشکش زده بود که آتنا از در اومد تو و دست غفار رو گرفت و آورد لبه ی تخت ، جوری که کیرش قشنگ مقابل صورت ندا قرار گرفت. خود آتنا دست گذاشت پشت سره ندای من و کیر غفار رو گذاشت تو دهن ندا. حالا ندا داشت از کس و دهن گاییده میشد و منم داشتم نگاه میکردم. هنوز غفار منگ منگ بود که با نگاه تو صورت من و لبخندی که بهش زدم انگار یخش باز شد و دیگه با ضرب و تلمبه زدن خودش داشت دهن ندام رو میگایید. بعد چند دقیقه که تو این حالت ندا رو گاییدن. غفار گفت میثم جون رضایت بده ما هم بکنیم‌. بعد میثم یهو پاشد و به غفار گفت بیا بابا دهن مارو سرویس کردی نیومده داری غر میزنی. غفار اومد طاق باز خوابید رو تخت و ندا هم نشست روش و شروع کرد تلمبه زدن. یهو میثم از پشت اومد بالا سر ندا که مثلا از کون بکنه و دوکیره بکننش که ندا خودش رو کشید کنار و گفت اصلا فکرشم نکن. یخورده اسرار کردن ولی ندا گفت نه که نه. دیگه دیدن نباید بیشتر گیر بدن چون احتمال داشت ندا قاطی کنه و کلا همه چی رو بهم بریزه. میثمم ناامید از اینکه تو اون پوزیشن بکنه ندا رو رفت سمت آتنا و به حالت داگ استایل افتاد به جون آتنا. انقدر راحت فرو کرد و شروع کرد محکم تلمبه زدن که من فکر کردم داره کسش رو میکنه. اما وقتی رفتم جلو دیدم داره تو کون آتنا تلمبه میزنه. قفل کرده بودم اون همه کیر رو چجوری انقدر راحت جا داده بود ، آخه حتی آتنا یه آخ هم نگفت لامذهب.
برگشتم سمت ندا که دیدم داره از رو کیر غفار بلند میشه. همین که پاشد رفت سمت میثم و لباش رو گذاشت رو لبای میثم و شروع کرد لب بازی کردن. بعد با یه حالت خیلی شهوتی به آتنا گفت آتی جون میثم جون امشب مال منه . تو قبلا لذتش رو بردی. بعد میثم کیرش رو از تو کون آتنا درآورد و با ندا اومدن این طرف تخت. یهو میثم رو کرد سمت من و گفت امیر جون دوست داری تو چه پوزیشنی زن خوشگل و سکسیت رو بکنم. وحشی دوست داری؟ جوری که زنت زیر کیرم غش کنه؟ منم گفتم ندا جون میخواد کس بده از من میپرسی؟ میثمم برگشت گفت ندا جون امشب وظیفه اش سیر کردن کیر گرسنه ی منه . پس هر مدلی باشه قبول میکنه‌. به من گفت امیر جون بیا لطفا اینجا سرپا واستا. منظورش گوشه اتاق بود.
دست ندا رو گرفت و آورد گوشه اتاق رو به من. تو همون حالت سرپا ندا رو هول داد سمت من ، بعد دستاش رو گذاشت رو دستگیره های ندا و یه خورده خیلی کم به سمت خودش قمبل کرد. ندا اومد پاهاش رو باز کنه که گفت نه عزیزم پاهاتو بچسبون به هم فقط یه کوچولو قمبل بمون نمیخوام خیلی خم بشی. دست های امیر جون رو بگیر هر چقدر بیشتر با کس دادنت حال کردی بیشتر دست های شوهرت رو فشار بده. اینجوری امیر هم دقیقا اندازه ی لذت بردنت رو بیشتر درک میکنه. بعد من بهش گفتم میثم تو خیلی دیوثی. واقعا چجوری به ذهنت رسید که این حالت رو پیاده کنی. اونم خندید و گفت مگه تو نرفته بودی تو بالکن که لذت بردن ندای کس خانومت رو ببینی؟ خوب اینجوری با تمام وجودت حسش میکنی. بعد سره ندارو هول داد تو سینه ی من و پشت کون ندا نشست رو زانوهاش. لای کون ندا رو با دستاش باز کرد و شروع کرد لیس زدن. انگشتش رو کرده بود تو کس ندا و با فشار تکون تکون میداد و هی تف مینداخت لای چاک کون ندا . ندا هم از شهوت زیاد داشت سینه و گردن من رو با چنگ زدناش داغون میکرد. تمام بدن و پاهای ندا داشت میلرزید . انصافا دمش گرم جوری ندا رو شهوتی و داغ کرده بود که ندا از لرزش پاهاش نمیتونست سرپا واسته و وزنش رو‌ انداخته بود رو بدن من. یهو جیغ کشید و گفت میثم کیر میخوام، کیر کلفتت رو میخوام. میثمم کرمش گرفته بود و هی میگفت بگو شوهر کس کشت ازم بخواد تا بکنمت و سیرت کنم. بعد میثم گفت کیر میدم ولی نه به کست، من کونت رو میخوام. ندا گفت دیوث اذیتم نکن. کیر تو کیر آدمیزاد نیست.من نمیتونم بخدا. اما من دوست داشتم که گاییده شدن ندا از کون رو هم ببینم. اونم با اون کیر خرکی. همونجوری که ندا روبروی من بود دستام رو گذاشتم دو طرف صورتش و بهش گفتم ندا خودت داری میبینی. میثم واقعا اینکاره است. پس بلده چجوری بکنه که بهت لذت بده. ندا گفت آخه . همون لحظه میثم به من چشمک زد و با دستاش لای کون ندا رو باز کرد. خود ندا هم دیگه مقاومتی نکرد. میثمم در گوشش گفت جنده خانوم جوری از کون میکنمت که از این به بعد خودت هفته ای یه بار به شوهرت بگی بیاد دنبالم من و بیاره کونتو بکنم و بعد من و ببره برسونه‌. ندا رو یه خورده بیشتر خم کرد سمت من و کله کیرش رو کشید لای کس ندا که قشنگ لزج لزج شده بود. بعد یه تف انداخت کف دستش و مالید دره سوراخ کون ندا و کله کیرش رو گذاشت دم سوراخ کون. اما کامل تو نمیکرد و با کله کیرش به سوراخ کونش فشار میاورد. از اینور هم من از جلو داشتم کسش رو با دست میمالیدم و نوک سینه اش رو هم گرفته بودم به دندونم. که یهو ندا ی کوچولو خودش رو تکون داد و یه آخ همراه با ناله گفت ، میثم گفت ببین عزیز دلم نصف کار رو انجام دادیم مهم کله قارچی کیرم بود که الان کامل تو وجودته. بعد دست انداخت موهای ندا رو چرخوند دوره دستش و شروع کرد آروم آروم تلمبه زدن. به منم اشاره کرد که همچنان کسش رو بمالم. یکی دو دقیقه آروم آروم تلمبه زد و بعد چند ثانیه سرعتش رو بیشتر کرد. تا حدی که جوری میکوبید تو کون ندا که سینه های ندا تو بغل من بندری می رقصید و تمام موهای نازش ریخته بود رو صورتش و خیس عرق شده بود. و از شدت شهوت و لذت پاهاش داشت میلرزید و نای ایستادن نداشت. و یهو با یه لرزش خیلی خیلی زیاد و منقبض کردن عضله های پاهاش شروع کرد به ارضا شدن جوری که من واقعا باورم نمیشد این خود نداست. چون فقط سال اول ازدواجمون اینجوری ارضا میشد و بعد تقریبا یک سال دیگه همچین ارضا شدنی ازش ندیده بودم. کاملا که ارضا شد از خستگی وزنش رو انداخت رو من و منم کمکش کردم و آوردمش رو تخت. میثم اومد ندا رو به حالت دمر خوابوند و یه بالش گذاشت زیر شکمش و نشست روی رون پاهای ندا. چشمم خورد به سوراخ کون ندا دیدم وای چقدر دور سوراخ کونش قرمز شده و یه جورایی با نفس کشیدن ندا سوراخش خیلی ریز باز و بسته میشد. میثم دوباره از بالا یه تف انداخت که افتاد دو سانت بالاتر از سوراخ کونش ، کیرش رو گرفت تو دستش و با کله کیرش تف خودش رو که خطا رفته بود رو هول داد سمت سوراخ کون ندای بیچاره و با یه فشار آروم کل کیرش رو جا کرد تو کون گرد و ناز و سفید زنم. پوزیشنش باز هم قشنگ و جذاب بود. پدر سگ نشسته بود روی رون ها و با دست هاش لپ های کون ندا رو از هم باز کرده بود و خودش رو مثل اسب سوارها عقب و جلو میکرد. میگفت این حالت رو خیلی دوست دارم ، اینجوری هم آدم کمتر خسته میشه. هم قلمبه های کون تو دستاته، هم اینکه قشنگ رفت و آمد کیرت رو تو کون زیر خوابت میبینی و بیشتر لذت میبری. تازه قشنگ میتونی با چپ و راست کردن و حالت دادن به کمرت کیرت رو تو تمام قسمت کون بچرخونی. اما یه جورایی انگار ندا سر شده بود و فکر کنم دیگه لذتی نمیبرد و فقط منتظر بود تموم بشه. بعد یکی دو دقیقه تلمبه زدن تو همون حالت ندا به میثم گفت عزیز جون ندا تمومش کن . کونم پاره شد بخدا. روده هام درد گرفتن از بس اون دسته بیل تو کونم رفت و آمد کرد. میثمم خندید و گفت باشه آب بیاره من، دو دقیقه دیگه میارم. خلاصه سرعت تلمبه زدنش رو بیشتر کرد و یهو با یه داد خیلی وحشی طور عصاره وجودش رو توی کون زن من خالی کرد. کیرش رو که از تو کون ندای من دراورد بعد چند ثانیه آب کیر بود که به آرومی از کون ندا میزد بیرون. من رفتم سمت ندا و گفتم عشقم خوبی؟ خوش گذشت؟ که ندا تو چشمام نگاه نکرد و چشماش رو بست. منم دیدم خیلی خسته است یه ملحفه آوردم و کشیدم روش . تو همون حالت دمر و لخت لخت موند و هیچ حرفی هم نزد. میثم اومد بهم دست داد و گفت امیر زنت خیلی خوبه. من به اندازه ی موهای سرت کس کردم ولی تا حالا همچین کسی که همه چیش به این نازی باشه نگاییده بودم. اونم تو همچین وضعیتی که شوهرش کس رو بماله و من کون زنش رو جر بدم. یهو گفتم راستی توعه دیوث از کجا فهمیدی که من تو بالکنم. خندید و گفت اون موقعی که تو آشپزخونه من پشتم به سمتت بود و با ندا ور میرفتم یکی دوبار حس کردم ندا نگاهش میره سمت اتاق خواب ، دفعه ی سوم نگاهش رو دنبال کردم و سره تو رو دیدم. فکر کنم تو خودتم دیدی که من یهو سرم رو برگردوندم. تو هم سریع سرت رو دزدیدی و رفتی پشت در. چون سایه پاهات از درز زیر در مشخص بود. بعد خوب وقتی اومدیم تو اتاق و من میدونستم تو این مدت کسی از اتاق خارج نشده دوزاریم افتاد داستان چیه. چون اگر تو خودت راضی نبودی یا همون اول میومدی و با ما درگیر میشدی یا در نهایت زنگ میزدی پلیس. منم خندیدم و گفتم خیلی ولد زنایی میثم. بعد سراغ آتنا و غفار رو گرفتم که دیدم تو حال جفتشون روی مبل خوابشون برده. به میثم گفتم اگه میخوای برو دوش بگیر که کثافت برگشت گفت من ده روز حموم نمیرم. چون دوست ندارم بوی تن و بدن ندا از رو تنم بره. بهش گفتم خوب زنت چی نمیفهمه.؟ خندید و گفت اونم هر چند روز یه بار عطر تن یه کس دیگه رو بدنشه و من قشنگ متوجه میشم. بعد جمع و جور کردن و با غفار دوتایی رفتن، من موندم و دوتا زن با کس و کون ترکیده و پاره پوره. آتنا رفت یه بالش و پتو ورداشت رو همون مبل خوابید. منم رفتم پیش ندا خوابیدم. فرداش هر سه مون تقریبا ساعت یازده بیدار شدیم و من و آتنا رفتیم شرکت. توی مسیر شرکت آتنا گفت امیر اگه یه حقیقتی رو بهت بگم قول میدی قاطی نکنی. گفتم بگو تو که همه کار کردی . بعد گفت تمام داستان اخراجت و این حرف ها همه اش ساختگی بود و نقشه ی من و غفار بود. چون تقریبا یک سال بود هر روز به من میگفت که ندا رو اوکی کنم. منم چندین بار به ندا سربسته گفتم جریان و و اینکه غفار دیونه اش هست و حاضره هر کاری واسه بودن باهاش انجام بده. اما ندا اصلا راه نمی داد. بعد تو مثلا اخراج شدی من به ندا زنگ زدم و کلی باهاش حرف زدم و بهش گفتم قرار نیست حتما بهش کس بدی . بیا بریم خونه ی من یه جورایی بذارش تو خماری و بلاتکلیفی که نتونه امیر رو اخراج کنه. منم گفتم آتنا تو از میثم هم ولدزنا تری. وقتی رفتم تو با بچه ها سلام و علیک کردم اکثرا شروع کردن تبریک گفتن که وقتی از فرامرز پرسیدم داستان چیه ؟ گفت آقا غفار صبح اومد و به همه بچه ها گفت از این به بعد سرپرست مستقیم نجاری امیر هستش و آرش خان سرپرست رویه کوبی و رنگ کاری و آهنگری هست. الان چند روزی از ماجرا میگذره ولی دیگه هیچ کدوممون هیچ حرفی از اون ماجرا نزدیم.
پایان

نوشته: امیر


👍 33
👎 22
90701 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

934395
2023-06-23 00:19:24 +0330 +0330

با اینکه فیک بود ولی قشنگ نوشته بودی

2 ❤️

934400
2023-06-23 01:01:07 +0330 +0330

آقای غفار با پورشه کاینش رفت تو پارکینگ یعنی اینکه بکن زنت مایه دار بوده پس کسی بهت ایراد نگیره و اشکال نداره درسته؟
ضمنن من نمیدونم جریان چیه که اخیراً تو شهوانی مد شده همه از سکسشون با پارتنرشون فیلم میگیرن که بعد باهاش طرف رو تهدید کنن؟؟داداش مگه خودت هم تو فیلم نبودی؟ کدوم خری اسلحه میزاره رو کله خودش تا طرفش رو تهدید کنه و بترسونه؟؟؟؟

5 ❤️

934403
2023-06-23 01:09:31 +0330 +0330

اینکه از نظر تو جذابه دلیل نمیشه من این مثنوی هفتاد من رو کامل بخونم

5 ❤️

934414
2023-06-23 01:32:55 +0330 +0330

از محل کارت تا در کوس کش خونت ساک زد برات ارضا نشدی خو دیوثا لااقل یه چیزی بنویسید توهین نشه به شعور خواننده قرمساق ادمین با خودش داستان اپلود کردنش تو این شب جمعه ای


934425
2023-06-23 01:52:47 +0330 +0330

کامل نخوندم. چون ارزش نداره. سراسر توهّم، فانتزی و دروغه.
اصل داستان اینه که از کار اخراج میشی، برای برگشت به کار، با پادرمیونی آبدارچی و چارده برادر و هشت پسر و شونزده دامادش، گشاد میشی و میری سرکار؛ ولی واسه گشادی و گشادبازی‌ت، باز اخراج میشی و صرفا یه کون پاره برات می‌مونه و کلی قسط!
میل‌لنگ تمام اتوبوس‌های شرکت واحد حواله‌ت بادا ابله خالی‌بند الدنگ!


934427
2023-06-23 02:04:03 +0330 +0330

ادامه نداره؟
عاالی بود

0 ❤️

934430
2023-06-23 02:25:10 +0330 +0330

اگه اینجوریه که زنتو بیار من دوجا سرپرستت میکنم

5 ❤️

934432
2023-06-23 02:34:38 +0330 +0330

اوایل داستان خوب بود به نظرم اگه به جای بی غیرتی و تبدیل داستان به کصتان داستان رو جنایی و انتقامی طور جلو میبردی بهتر بود
نکته دومم اینکه وقتی با آتنا تو ماشین بودی داستان تبدیل شد به فیلم سوپر ازاونجا به بعد دیگه نخوندم🗿

2 ❤️

934451
2023-06-23 07:55:42 +0330 +0330

به اسم داستان میشه قبول کرد.
قانون کار میگه وقتی شما یکسال قرار داد بستی و کارفرما بدون علت عذر شما رو بخواد باید تمام هزینه های یکسال رو بده(حقوق. پاداش. عیدی) یعنی حدود 9 ماه وقت داشتی بری دنبال کار. در ضمن چیزی هم به اسم بیمه بیکاری وجود داره اونم بد نیست بدونی

2 ❤️

934456
2023-06-23 09:02:03 +0330 +0330

آفرین بعد مدتها یه داستان سر و ته دار خوندیم تو بیغیرتی. همش داستان های ادامه دار هزار قسمته که وسط کار ولش می کنن. ولی باز تو کامنتا یه سری کصخل هستن که دم از غیرت و ناموس میزنن و فوحش میدن یا اینکه میگن واقعی نیست. هنوز تین اسکل ها نفهمیدن دارن داستان می خونن اونم کتگوریه بی غیرتی. بابا دوست نداری یه چیز دیگه بخون. همین که جقشون رو زدن تازه یادشون میافته.

1 ❤️

934467
2023-06-23 11:59:45 +0330 +0330

با سلام من امیرم 20 ساله از مشهد
برای تابستون دنبال یک رابطه با یک خانم مطلقه یا یک شوگرمامی هستم لطفا اگه خانمی خواست بیاد پیویم تو تلگرام🌷❤️

اگر پسر زیر 18 سال پایه بی موی مفعول هم بود بیاد تلگرام تا تابستونو حلال کنیم😂👌

درضمن زوج های عزیز مشهدی که دنبال نفرم سوم جوون هستند برای رابطه ای پایدار پیام بدند🌷❤️

طبیعتا اولویتم خانم های مطلقه و شوگرمامی ها هستن ولی اگه زوج پایه دوستی و پایدار بود حتما به من در تلگرام پیام دهند🌷💔
آیدی من در تلگرام : salambaryouu@

0 ❤️

934470
2023-06-23 12:03:46 +0330 +0330

برای دیدن فیلم های پورن بیو رو چک کنید.

0 ❤️

934476
2023-06-23 13:13:30 +0330 +0330

جقت رو بزن. و تخیل کن شاید قبل مرگ همچین زنی که گفتی از کنارت عبور کنه.

0 ❤️

934480
2023-06-23 14:47:25 +0330 +0330

باید همونجا کون خودت رو هم میگاییدن و کیرشون رو توی حلقت میکردن

0 ❤️

934483
2023-06-23 15:18:43 +0330 +0330

داستانت رو نخوندم ولی یه مثال قدیمی هست که میگه
هر که کون داد مرد میدان شد هر که کون کرد خانه ویران شد

1 ❤️

934491
2023-06-23 15:49:17 +0330 +0330

واقعی نبود ولی خوب نوشتی

0 ❤️

934508
2023-06-23 18:02:48 +0330 +0330

سلام من مترجم زبان انگلیسی هستم😍
یک سری رمان تصویری با تصاویر سکسی و مهیج ترجمه کردم😈💦
به پروفایلم سر بزنید

0 ❤️

934514
2023-06-23 19:46:46 +0330 +0330

داستان جنبه جلقی داشت اینش بد نبود .
ولی خدایی یا تو دیگه آخر خطی و زنتم الکسیس تگزاس ، که البته چند سال طول کشید اونم کون بده و مثل زن تو کیر خر راحت نرفت توش ،
ولی خب اگه تو اینی حتما اونم شاه جنده ایران . حالا کصکش بی‌غیرت
( فهش نیست عزیزم چیزی که دوست داری باقی فکر بد نکنن یه موقع)
داستان کصتان نویسی کردی جوری بنویس که ملت نگن کون کردن به این راحتی هاس ، نصف شبی نرن خونه تنگ کون زن بدبخت ، گذاشتن همانا هرچی فهش خار و مادر هم نثارشون . بعد به تو فهش ندن داداش بگن کیر منکه سایز نرمال ۱۲ ،۱۳ سانت بیشتر نبود.
خلاصه کلام نگو جون مادرت راست بود منم امام خ هستم .

0 ❤️

934518
2023-06-23 21:32:46 +0330 +0330

کس و شعر

0 ❤️

934519
2023-06-23 22:17:59 +0330 +0330

کسخل الدنگ فقط تو…

0 ❤️

934520
2023-06-23 22:29:58 +0330 +0330

اینکه یه مرد با رضایت قلبی مایل باشه زنش با یه نفر دیگه سکس کنه خیلی عالیه که منم تجربش کردم،
تو تایپیک هایی که دارم و میخوام بزارم راجبشون میگم و عکساشم میزارم، ممنون میشم دنبال کننده صفحم باشین.

0 ❤️

934532
2023-06-23 23:50:33 +0330 +0330

بچه ها اگه داستان های تصویری مصور دوسدارید به پروفایلم سر بزنید😉💋

0 ❤️

934533
2023-06-23 23:52:44 +0330 +0330

بچه ها اگه داستان های تصویری مصور دوسدارید به پروفایلم سر بزنید😉💋

1 ❤️

934606
2023-06-24 10:08:49 +0330 +0330

چقدر تو حروم زاده‌ی آخه بدبخت
کلا کاکولد و بی غیرتی رو نمیتونم تحمل کنم
واسه خودت دلیل نیار تو فقط بخاطر پول بود که گذاشتی زنت زیر یکی دیگه باشه
خیلی خیلی چرند بود
کستان بود دیگه

0 ❤️

934612
2023-06-24 10:34:00 +0330 +0330

دمت گررم داستان داغی بود

0 ❤️

934641
2023-06-24 15:29:35 +0330 +0330

بجای شکافته شدن کون زنت میتونستی شکافته شدن سینه غفار رو ببینی و از خونریزیش لذت ببری

0 ❤️

935006
2023-06-27 04:37:05 +0330 +0330

منم از طرف میثم و خودم تبریک میگم
سرپرست کارگاه

0 ❤️

935501
2023-06-30 18:38:32 +0330 +0330

بچه سالا باید از این سایت جم بشت با این داستانشون

0 ❤️

935530
2023-07-01 00:31:01 +0330 +0330

این کوسشعرا چیه ، اول از هر چی ادمیکه بخواد بزور سکس کنه متنفرم
و اگر این ادم دست من بیادش جوری اقیمش میکنم که نهایت
دو ماه زنده باشه بعد سکس یا کاک اولد ی مسئله بی عیرتی نیست
نمیدونم چرا بعضیا یا نمیفهمن یا درکشون پایینه
طرف بازیگره چون میدونم و اسمشو نمیخوام بیارم و زندگی خیلی خوبیم
داره نه التش کوچیکه و نه بی غیرته ولی بخاطر تنوع سکسی و دوست
داشته ی حالی به زنش بده کاک اولد شده و ی تایمیرو از هیجان و شهوت
این نوع سکس حال کردن ،این حرفم اصلا به داستان بالا ربطی نداره
و کلی گفتم چون این نوع سبک خیلی از خیانت و مخفی کاری بهتره 👙👠💄

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها