دوش گرفتم و با حوله حمام اومدم بیرون ، رفتم سمت آشپزخونه که صبحونه بخورم ، دیدم زنم نشسته تلوزیون میبینه ، گفتم مگه صبحونتو خوردی ؟ گفت آره ، دیر بیدار شدی منم خوردم . یادمه شب قبلش که از خونهٔ سعید اومدیم ، مستی از سرم پریده بود و خیلی خمار بودم و فوری خوابیدم . نگام به چاک سینه الهام خورد و هوس کردم ، دخترمم رفته بود مدرسه و موقعیت خوبی بود . بند حوله رو باز کردم و کیرمو گرفتم جلوی الهام . بدون اینکه چیزی بگه ، همونجور که تلویزیون میدید برام ساک زد ، یاد دیشب افتادم که فیروزه ، محض خنده ، سر بطری مشروب و به حالت ساک زدن کرد تو دهنش . حس میکردم ، تو دهن فیروزه کردم و داشت آبم میومد که زنم ، کیرمو کشیدش بیرون و آبمو با دستش مالید به کیرم . بهرحال الهام پریود بود و همینم بد نبود !
سعید رو از اول دبیرستان میشناسم و الان بیشتر از ۲۵ ساله که رفاقتمون ادامه داره و همه جا باهمیم و از برادر ، به هم نزدیکتریم و از زیر و بم همدیگه خبر داریم . سعید سه سال زودتر از من( شهرام) با فیروزه ازدواج کرد و الهام از دوستای فیروزه بود که بهم معرفیش کردن و یه دو سالی هم از فیروزه کوچیکتره . زن من ۵ سال از خودم جوونتره . قدش متوسطه ولی خوش هیکله . فیروزه ، ریزه تر از الهامه ولی سفید مفید و شیطون تره …
سعید یه دختر داره که خارج از ایران ، کالج میره . خانواده ما و سعید ، همه مسافرتهامون با همه . چند باری هم سفر خارجی رفتیم و کلی خوش گذروندیم و از خیلی نظرها باهم راحتیم . مثلاً باهم روبوسی میکنیم ، میرقصیم ، استخر میریم ، مست میکنیم و جوکهای بالای ۱۸ میگیم و شوخی های زیر شکمی میکنیم و … . این اعتماد دوطرفه باعث شد که تا سکس ضربدری هم پیش بریم . مجتمع سعید اینا استخری داره که بعضی وقتها میتونن اختصاصی استفاده کنن ، معمولا همون روزها هم ما رو دعوت میکردن و ما هم میرفتیم و مشروبی میخوردیم و تنی به آب میزدیم و …
یکی از همین دفعاتی که برنامه شنا و آب بازی تموم شد ، چهارتایی مست و پاتیل ، اومدیم خونه و قرار شد شام بخوریم . من و سعید رفتیم تو حیاط خلوت و مشغول کباب درست کردن شدیم که صحبت «سکس و مستی» شد و سعید که طبق معمول تا خِرتِلاق خورده بود ، گفت اگه مست باشم حتی خوردن شاش فیروزه هم حال میده ! … از این حرفش داشتم شاخ در میآوردم ولی به خاطر اینکه باهاش همراهی کنم گفتم ؛ آره به منم حال میده (البته منظورم شاشیدن زنم بود) یهو سعید گفت یعنی تو هم شاش فیروزه رو خوردی؟ و بعد غش غش خندید ، گفتم نه منظورم مال الهامه … اما سعید ول کن نبود باز با همون حال پاتیلش گفت آخه یه جور گفتی فکر کردم تو هم از شاش فیروزه خوردی و باز خندید ، گفتم بیخیال سعید ، زیادی مستی … ، با صدای آروم گفت یه چیزی بهت بگم؟؟ گفتم بگو داداش ، گفت « جای تو و الهام هم همیشه رو تختخواب ما هست » . فهمیدم که منظورش اینه که تو فانتزیاشون منو الهام ، سوژه سکسشون هستیم ، با این حال آروم و با یه حالت کنجکاو بهش گفتم یعنی چی ؟ گفت واقعیتش منو فیروزه وقتی سکس میکنیم از شما دوتا هم یادی میکنیم ، واسه همین فکر کردم شاید واقعاً با فیروزه از اون کارا کردی! . اینارو با حالت شوخی و خنده میگفت منم از همین موقعیت استفاده کردم و گفتم یعنی اگه واقعی باشه به همین راحتی باور میکنی و مشکلی باهاش نداری ؟؟ گفت اصن من که هیچ ، فیروزه هم مشکلی نداره ! به شرطی که الهامم باشه . گفتم یعنی چهارتایی باهم ؟ گفت آره دیگه ، ما که همه جا باهمیم ، واسه این کارا هم باید هر چهارتامون پایه باشیم ! گفتم زن من که اصلاً آمادگی این چیزا رو نداره . با این حرف ِمن ، لحنش جدی شد و گفت اگه تو حاضری ، پس ۵۰ درصد قضیه حله ؟ گفتم بدم نمیاد امتحان کنم گفت خب از اینجا به بعد تو باید روی الهام کار کنی منم از این طرف به فیروزه میگم آماده اش کنه .
قضیه توی بد مسیری افتاده بودو دیگه هرجوری بود من باید الهامو راضی میکردم ، چون ، هر چند سعید مست بود ولی اعتراف کرده بود که دلشون میخواد من فیروزه رو بکنم و اگه جور نمیشد ، روابطمون با سعید و زنش ناجور میشد . کنار منقل کباب ، صحبتامون در مورد سکس و یک سری از عادتها و علاقههای سکسیمون ادامه پیدا کرد و از اینکه هر دوتامون در مورد سکس زنهای همدیگه حرف میزدیم به شدت تحریک شده بودیم . من صبر نکردم و ول کردم اومدم تو خونه کنار زنم نشستم . فیروزه تو آشپزخونه ، پشت به ما مشغول کار کردن بود و با الهام حرف میزد و منم با تصور چیزایی که در مورد فیروزه شنیده بودم ، یواشکی با سینه های الهام وَر میرفتم و خودمو بهش میمالوندم که یهو فیروزه متوجه شد و برگشت ، صحنه رو که دید قهقه زد و گفت ، اگه کارتون انقدر اورژانسیه میخواین براتون تخت رو آماده کنم . گفتم اونجا که حرمسرای شما و آقا سعیده ، فیروزه با خنده گفت شما تشریف ببرید رو تخت ، ما هم میایم اون طرفها یه جایی برای خودمون پیدا میکنیم . این حرفش تایید همون چیزی بود که سعید گفته بود … فیروزه هم دلش میخواست چهارتایی باهم سکس کنیم . خوشبختانه زنم خیلی مست بود و به این حرفا حساس نمیشد . قضیه رو اون شب با خنده تموم کردیم ، شام خوردیم و اومدیم خونه .
به خونه که رسیدیم انقدر حشری بودم که به محض اینکه درو بستم ، الهامو از پشت گرفتم و شلوار و شورتشو باهم کشیدم پایین . الهام گفت وحشی لااقل صبر کن مانتومو در بیارم . روی زانو پشت پاش نشستم و محکم به خودم چسبوندمش و چاک کونشو لیس زدم . درحالیکه داشت مانتوشو در میاورد مجبورش کردم خم شه تا زبونم به کصش برسه . کصش آب انداخته بود و کیر میخواست ، پا شدم بلوزمو سریع درآوردم . کیرم داشت شلوارمو جر میداد ، کشیدم پایین و کیرمو فوری کردم تو کصش و تلمبه زدم ، الهام هرجوری بود خودشو از دستم آزاد کرد و دوید رفت سمت اتاق خواب منم دنبالش ، الهامِ مست ، که حالا حسابی حشری شده بود ، پرید رو تخت و پاهاشو باز کرد ، منم روش خوابیدم و کیرمو دوباره کردم تو کصش . بلوزشو زدم بالا و سینشو از سوتینش در آوردم و مثل تشنه ها خوردمش . الهام گفت :
-چته انقدر وحشی شدی !؟
-امشب انقدر کس میخام که اگه تو قبول میکردی همونجا رو تخت سعید اینا میکردمت
-آره اونم با اون فیروزه که اینقدر بی حیاست که میومد کنارمون میخوابید و به سعید کس میداد . دیدی چی گفت ؟!
-بیخیال بابا شوخی کرد …
-فکر نکنم ، از اون بعید نیست …
الهام داشت ارگاسم میشد و منم همینجوری که کیرمو تو کصش میچرخودنم گفتم :
-میخوای برات کیر بیارم بکندت
-نه فقط کیر تورو میخوام (باعشوه و لوس)
-میخوای یکی دیگرم بیارم بکندت
-نه
-من دوست دارم کیر یکی دیگه تو کصت باشه
-نه نمیخوام
-یالا یکیو بگو واست بیارم ، دارم میشم
-باشه ، هر کیو تو بگی
-دوست داری سعید بکنه تو کصت ؟
-بکنه ، آره بکنه ، آااااه آااااه ، سعید منو بکنه
-کیر سعید تو کُصصصت ، جوووون ، جووووون
… تلمبه زدنمو تندترش کردم و جفتمون باهم ارضا شدیم
از اون شب هر بار که با هم سکس میکردیم سعید و فیروزه هم جزو فانتزیهامون شده بودن و قبح این قضیه کاملاً از بین رفته بود و الهام هم باهام میومد . یکی دو هفته بعد که طبق روال ، قرار استخرو گذاشتیم ، اول توی خونه سعید ، حسابی با هم مشروب خوردیم و یکم که سرمون گرم شد ، چهارتایی رفتیم پایین . لباسامونو توی رختکن عوض کردیم ولی این دفعه فیروزه بر خلاف همیشه که مایو یه تیکه میپوشید ، با مایو دو تیکه اومده بود و همه جاش پیدا بود . فهمیدم توی این مدت سعید چیزهایی در مورد حرفای اون شب به فیروزه گفته و اونم اومده بود ، جندگی شو به رخ بکشه . هر چی میگذشت بیشتر مَست میشدیم و رفتارامون غیر عادی تر میشد و یواشکی زنامونو دستمالی میکردیم . از نگاههای الهام میشد فهمید که براش عجیبه چرا این دفعه انقدر زیادهروی میکنیم و میخاس سر من غُر بزنه که رفتم در گوشش آروم گفتم بهشون توجه نکن ، خیلی مستن ، تو هم از مستی ات لذتشو ببر … ، موقع نشستن لب جکوزی یا استخر ، کیر راست کرده من و سعید از زیر مایو دیده میشد و زنها زیرچشمی به کیرامون نگاه میکردن . فیروزه هم که انگار شورت پاش نبود ، طوری که یکی دوبار لبه های کصشو از کنار شرتش دیدم . انقدر حشری بودیم که سعید توی استخر فیروزه رو از پشت بغل کرد و در حالی که از هم لب میگرفتند دستشو برد توی شورت فیروزه و کصشو میمالید و با اینکه زیر آب بود ، هم من و هم الهام میدیدیم داره چیکار میکنه ، چشمای فیروزه خمار شده بود و ممکن بود همونجا ارضا بشه . الهام از روی حسادت اومد جلوی من کونشو چسبوند به کیرم و شروع کرد لب گرفتن . سکوت برقرار بود و کسی چیزی نمیگفت که سعید از استخر رفت بیرون به سمت رختکن و گفت الان برمیگردم . سه تایی مشغول شنا کردن شدیم که یهو بیهوا فیروزه هم دنبالش رفت تو رختکن . یه مدت گذشت و خبری ازشون نشد . ظاهراً نقشهشون بود . من به خانومم گفتم برو یه سر بزن ببین چی شده چرا نیومدن؟ ، الهام با یه حالت تمسخر گفت :
-معلومه دارن چیکار میکنند دیگه !
-آخه خیلی طول کشید ، صداشون هم نمیاد !
-به ما ربطی نداره
-حالاشما برو یه سر بزن ، من اگه برم زشته
-لزومی نداره تو هم بری
-آخه خیلی مست بودن ، اگه اتفاقی براشون افتاده باشه چی؟
-من میرم ولی هرچی شد پای تو
-برو هواتو دارم
الهام رفت سمت رختکن و در زد ، در که باز شد ، دستاشو گذاشت رو چشماشو یه جیغ کشید و گفت واااااای خداااا !
نگو فیروزه لختِ لخت در را باز میکنه و کمی عقب تر ، سعید هم کاملاً لخت روی سکوی رختکن نشسته بوده و خانومم ، کیرِ راست کرده سعید رو میبینه !
الهام ، سریع اومد پیش من و در حالی که بلند میخندید و از خجالت قرمز شده بود ، به من گفت اینا دیوونه شدن !! . چند ثانیه بعد سعید و فیروزه مایوهاشونو پوشیدن و از رختکن اومدن بیرون . فیروزه شروع کرد به توجیه کردن و میگفت «ما که همه جای همدیگه رو دیدیم ، این یه ذره جا که دیگه انقدر داد و هوار نداره!» بعدم با الهام پچ پچ کردند و با خنده اشاره می کردند به کیرهای راست شده من و سعید که از زیر مایو هامون کاملاً مشخص بود . تا حدود زیادی رومون بهم باز شده بود و دیگه راحت جلوی هم با زنامون ور میرفتیم و همدیگرو دستمالی میکردیم . خوشبختانه مستی و مشروب همه این رفتارهای عجیب و غریب رو حل میکنه .
موقع شام خوردن دور میز گرد کوچیکی که تو آشپزخونه بود ، مثل همیشه یه در میون نشسته بودیم طوری که مردها بین هر دوتا خانوما بودن . اما این دفعه از فرصت استفاده کردم و پامو چسبوندم به پای لخت فیروزه و باورم نمیشد به همین زودیا این بدن رو فتح میکنم ، یه عمری تو کفِش بودم و داشتم به آرزوم میرسیدم . اون هم همراهیم میکرد و پاشو فشار میداد به من . بعداً فهمیدم که همون زمان سعید از من یک مرحله جلوتر رفته و دستشو از زیر میز گذاشته بوده لای پاهای الهام و اون هم هیچ اعتراضی نکرده ! . شب اومدیم خونه و یه سکس پرحرارت با الهام کردم ، ولی اینبار ، چون زنم ، کیر سعیدو دیده بود ، موقع فانتزیمون بیشتر در مورد کیر سعید حرف میزدیم !
از فردای اون شب ، فیروزه صحبتهای تلفنی رو با الهام ادامه داد و حدود یه هفته بعد ، با هر زبونی که بود ، راضیش کرد که دفعه بعد توی استخر ، سکس ضربدری بکنیم .
تا زمانی که دوباره بریم خونه سعید اینا ، تنها حرفی که بین من و الهام ، در این مورد رد و بدل شد ، این بود که الهام از من پرسید تو از قبل میدونستی که قراره چیکار کنیم ؟ و من خودمو بیگناه نشون دادم و گفتم « سعید گاهی یه چیزایی میگفت ، جدی نمیگرفتم ، ولی وقتی شنیدم که تو راضی هستی منم رضایت دادم ، البته خودتم میدونی که اینجور سکسها رو دوست دارم !!» . بعدا فیروزه بهم گفت ، مشکل الهام ، سکس با سعید نبود ، حضور من ، مزاحمش بود !!
دفعه اول و دومی که رفتیم واسه ضربدری ، برنامه ها خوب پیش نرفت و به خاطر اینکه حالگیری نشه تعریف نمیکنم . اما حداقلش این بود که بدنهای لخت همدیگرو دیدیم و دستی به کس و کون هم زدیم .
کس فیروزه از کس زن من کوچیکتر ولی سفیدتر بود و بدن هر دوتاشون کاملاً بدون مو . سینههای فیروزه گرد و برجسته بود و وقتی تحریک میشد نوک سینههاش از نوک سینههای زن من سفتتر میشد ولی سینه های الهام بزرگ و زنونه تر بود . کیر منو سعید تقریباً هم اندازه بود ولی کیر سعید یه مقدار انحراف به چپ داشت ! و سرکیر من بزرگتر و قرمزتر از کیر سعید بود . نقطه ضعف فیروزه این بود که تا کصشو لیس میزدی ارضا میشد ، برای همین نمیذاشت زیاد براش لیس بزنم . الهام از من خجالت میکشید واسه همین اولاش ، من و فیروزه تو رختکن میموندیم و از سعید و الهام فاصله می گرفتم تا عادت کنه . ولی فیروزه قربونش برم خجالت مجالت هیچ رقمه حالیش نبود و کارایی میکرد که هاج و واج فقط نگاش میکردیم !
خلاصه برای اینکه دیگه مشکلی پیش نیاد یه سری قانون هایی برای خودمون گذاشتیم و پاشم وایسادیم :
-مثلاً هرکی هر کاری رو دوست نداره باهاش بکنن ، همون اول کار باید بگه و بقیه هم رعایت کنن
-به غیر از کیر و کس، هیچ کلمه رکیکی نگیم
-هرکاری کردیم و هر چی گفتیم ، فقط برای همون تایم ضربدریه و بعد از اون کسی حق نداره حتی تو خونه خودش در موردش حرفی بزنه و خارج از استخر ، هیچکس نباید با زن یا شوهر اون یکی ارتباط بگیره .
مشکل اصلی اونجا بود که هیچ کدوممون در مورد ضربدری تجربه نداشتیم و از تمایلات جنسی همدیگه بی اطلاع بودیم . مثلاً خودِ سعید هم نمیدونست که زنش ، تا حدودی از لِز خوشش میاد . برعکس ، الهام ، نه تنها از لِز بدش میومد که حتی دوست نداشت ، زبون فیروزه به بدنش بخوره ! خلاصه بعضی چیزهایِ اینجوری باعث شد دلخوریهایی پیش بیاد ، ولی هممون به خاطر اینکه تو کفِ این مدل سکس بودیم ، هر جوری بود با هم توافق کردیم و مهمترینش هم این بود که «همه چی باید بعد از استخر فراموش بشه !» و بیرون از اونجا طوری رفتار میکردیم که انگار هیچ اتفاقی نیفتاده و هیچ چیزی رو یادآوری نمیکردیم . بعد از اون ، چند باری ضربدری رفتیم و حسابی هم حال کردیم . یکی از روزایی که خیلی به هممون و مخصوصاً به من حال داد و تا عمر دارم یادم میمونه رو براتون تعریف میکنم :
اون روز طبق روال ، توی آپارتمان سعید دور هم نشستیم و همگی با هم یه راند مشروب خوردیم ، بعدش من و فیروزه دو تا بطری آبجو برداشتیم و قرار شد اول ما بریم پایین . توی آسانسور تا اومدم بغلش کنم ، گفت ببین قانون رو رعایت کن ، همه چی داخل استخر ! گفتم اوکی ولی امیدوارم اون دوتا هم رعایت کنند !!
رسیدیم داخل استخر و رفتیم رختکن ، لباسامونو کامل درآوردیم . خوشبختانه دیگه نیازی نبود مایو بپوشیم . بدن سفید فیروزه ، از پشت مثل نقاشیهای قدیمی اروپایی بود . گاهی که می چرخید تا لباساشو به جالباسی آویزون کنه ، برجستگی پستوناش از بغل دیده میشد . از پشت بغلش کردم و جفت سینههاشو گرفتم تو دستم در حالی که نوک برجسته سینههاشو میمالوندم سرش رو گرفت به سمت من و لب تو لب شدیم . پاهاش مدام شل میشد و نیاز داشت یه جا بشینه که یهو صدایی از بیرون اومد و فهمیدم سعید و الهام هم دارن میان .
وارد رختکن که شدن جفتشون با سر و صدا ، سر به سر من و فیروزه گذاشتن ، بعدش هم سعید یه دستی به کس زنش کشید و گفت نازتو بخورم . الهام کمتر به من نگاه میکرد و بیشتر به رفتارهای سعید و الهام میخندید . سعید و خانومم هم لخت شدن . الهام طبق عادت دستاشو گرفت رو سینههاش و منتظر شد تا همگی با هم بریم سمت استخر . کلههامون گرم شده بود و با هم آواز میخوندیم . سعید ، سبد وسایل لهو و لعب رو گذاشت رو میز کنار استخر و رفت پمپ جکوزی رو بزنه و ما هم رفتیم نشستیم لبه جکوزی . زنها دو طرف من نشستن و من رفتم یه پله پایینتر و دستمو انداختم روی پاهاشون . اونایی که مشروب میخورن میدونن که الکل ، هم لذت سکس رو زیاد میکنه و هم مثل تاخیری عمل میکنه . منم امیدوار بودم کلی سکس کنم و آبم به این زودیا نیاد …
سعید پمپ رو که زد دوید به سمت جکوزی و در حالی که کیرش چپ و راست میرفت گفت صبر کنید قبول نیست منم دارم میام و نشست پشت زن من و دستاشو حلقه کرد دور کمر الهام و آروم کشیدش رو پاهاش . من دیگه به اونها نگاه نکردم و دهنمو بردم سمت نوک سینه فیروزه . پستونش رو گذاشت تو دهنم و دستاشو برد داخل موهام و شروع کرد باهام ور رفتن . کیرم مثل سنگ شده بود ، از داخل جکوزی اومدم بیرون وایسادم جلوی فیروزه و کیرمو گذاشتم دهنش . سعید در حالی که داشت کس الهام رو میمالوند رو به فیروزه بلند گفت جووووون کیرشو بخور عشقم . الهام روی پاهای سعید یکم جابجا شد تا کیر سعید بره داخل کصش بعد شروع کرد بالا پایین کردن . سعید هم کاملاً دراز کشید رو زمین و دستاشو گذاشت زیر سرش . کیرمو از دهن فیروزه درآوردم که آبم نیاد ، فیروزه پا شد کصشو گذاشت رو دهن سعید تا براش لیس بزنه . کس فیروزه انگار به زبون شوهرش حساس نبود و هرچی براش لیس میزد آه و اوه نمیکرد . کیر سعید از توی کس الهام بیرون اومده بود و یه مقدار شل شده بود . یادم اومد که فیروزه به الهام گفته بود؛ سعید برای اینکه کیرش راست بمونه باید قرص بخوره !!
الهام کیر سعید رو گرفت تو دستش و در حالی که براش جق میزد بهش گفت سعید جان میخوای برات بخورم . سعیدم از خدا خواسته پاشد وایساد گفت آره عزیزم بی زحمت ! . من پیشنهاد دادم زنم رو حالت داگی باشه که منم بتونم کصش بزارم . الهام قمبل کرد و سعید نشست جلوش و کرد تو دهنش ، منم رو دو زانو از پشت کیرمو کردم تو کص زنم ، کصش دوبرابر گشادتر شده بود ! فیروزه هم سر پا نشست ، مثل سر توالت ، با یه دستش سینه الهامو میمالوند با دست دیگش با کس خودش ور میرفت . الهام با ولع کیر سعیدو لیس میزد سعید هم چشماشو بسته بود و حال میکرد ، دیدن این صحنه برام خوشایند نبود ، اما همونجوری که داشتم کس الهام میذاشتم ، فکر کردم الان باید کص فیروزه پر آب شده باشه . سر و صدایی بود و همه آه و اووه می کردیم که وقتی الهام گفت : «خفه شید ، صداتون میره بیرون» کلی خندیدیم . نگام به فیروزه بود و گفتم اجازه میدی روت بخوابم بکنمت ، فیروزه گفت آخه زیرمون سفته اذیت میشم ، … هوامو داشته باش . کنار استخر چند تا «زیر دوشی» انداخته بودیم که زیرمون تا حدودی نرم باشه ولی به هر حال مثل تشک نبود . کیرمو از کس زنم درآورد و به فیروزه گفتم خودم نوکرتم نانازم ، خوابوندمش به پشت ، یه دستمو گذاشتم زیر سرش یه دستمم بردم زیر کمرش کیرمو چسبوندم به کصش ، کاملاً لیز شده بود طوری که با یه حرکت ، کیرم سُر خورد و رفت داخل سوراخ کصش . انقدر داغ بود که ترسیدم همون جا آبم بیاد . فیروزه انگار که میخواست حرص الهام و سعید رو در بیاره ، وقتی زیرم خوابیده بود بلند میگفت شهرام جون فدات شم ، جوووون ، کیرت تو کصصم ، کیرتو بکن ته ته کصم ، من مال توام ، خوب منو میکنی ، بکن تا بشم و … دیگه نتونستم تحمل کنم آب کیرمو ریختم داخل کصش و بلند گفتم «جوووووون کیرم تو کص فیروزه جونم» و همزمان ، فیروزه هم با من اُرگاسم شد .
سعید مشغول لیس زدن سوراخ کون زن من بود و امیدوار بود راضیش کنه از کون بکنتش . بدبختانه هیچ کدوم از زنهامون اهل کون دادن نبودن ! الهام که حشری شده بود ، برگشت کونشو داد هوا و به سعید گفت منو بکن . سعید هول شد و پرسید تو کونت یا کوست ، که الهام با وحشت گفت ؛ «نههههه ، کون نه !» و همه با هم خندیدیم . سعید از پشت کرد تو کس زنمو شروع کرد تلمبه زدن و الهام هم با صداهایی که برام آشنا بود ، ارضا شد . سعید که هنوز ارضا نشده بود کیرشو درآورد و گرفت دستش و به الهام گفت عزیزم برام ساک بزن ، الهام فوری برگشت رو زانو نشست و براش طوری ساک زد که گاهی کیر سعید به ته حلقش میخورد و عُق میزد ، سعید تمام آب کیرشو رو ریخت تو دهن زن من طوری که از گوشه دهنش بیرون ریخت و من تو دلم گفتم ؛ «خارکسه یه عمری برای من ساک زدی ولی نذاشتی بریزم تو دهنت !» …
قسمت خیلی خیلی بد این رابطه ها ، دیدن این صحنه هاست و بخوای نخوای تا زنده ای یادت میمونه !
هر چهارتامون ارضا شده بودیم و رفتیم دور میز نشستیم و من و سعید یکی یه لیوان آبجو خوردیم ولی خانوما دیگه چیزی نخوردن . فیروزه روی پای من نشسته بود و با نوک سینهاش بازی میکردم ، گاهی قاشق ماست رو میمالید زیر بغلش و با عشوه به من میگفت اینجامو لیس بزن ، الان که یادش میافتم میبینم چه حالی میداد ! . الهام هم رو پای سعید نشسته بود و باهم لب بازی میکردند ( اینم بگم که من از الهام قول گرفتم که اجازه نده سعید بذاره لای سینه هاش و ارضا بشه ، این یکی اصلا تو کَتَم نمیرفت . پستونای الهام بشدت تحریک کننده بود و نمیخاستم غیر از خودم کسی لاش بزاره واسه همین این جزو شرط های الهام بود) . یه آهنگی گذاشتیم و چهارتاییمون پا شدیم با هم لخت رقصیدیم . همین جوری که خانوما میرقصیدن ، ما رفتیم داخل آب و از همون جا قربون صدقه کس و کونشون میرفتیم . واقعاً بهترین لذت برای چشم ، دیدن رقص زنهای لخته ! رقصشون که تموم شد الهام رفت سمت دستشویی ، فیروزه بهش گفت کجا ؟؟ گفت میرم جیش کنم که فیروزه رفت طرفش و آروم چیزایی دم گوشش گفت و دوتایی با هم لبخند زدند و برگشتند نشستن سر میز . نیم ساعتی گذشت و با هم آب بازی کردیم . سعید که مستِ مست بود از آب اومد بیرون و در حالی که دستاشو به هم میزد گفت حالا وقت شاش بازیه ! هممون یه هورا کشیدیم و منم گفتم واسه همه چی پایه ام و خانومم که تا اون موقع جیششو نگه داشته بود ، با خنده بهم گفت «خاک تو سرت !»
فیروزه دست الهامو گرفت و دوتایی اومدن لب استخر ، مثل حالت سرپایی نشستن و دستاشونو گذاشتن عقب تر و تکیه کردن بهش . کصِ باز شده جفتشون دقیقاً لب استخر قرار گرفته بود و سوراخ کونشون هم دیده میشد . میخواستند تو این وضعیت بشاشن داخل آب . سعید اومد تو آب و رفت روبروی الهام قرار گرفت ، من هم روبروی فیروزه و تشویقشون میکردیم که بشاشن . فیروزه زودتر شاشید و انقدر شدتش زیاد بود که مجبور شدم یه خورده فاصله بگیرم تا شاش گرمش بریزه روی سینه و گردنم . تا وقتی شاشش بند بیاد یه نفس میگفت اوووووووووه ! . الهام شاشش آرومتر اومد ولی سعید اینقدر حشری بود که رفت دهنشو چسبوند به کس زن من و عملاً هرچی اون میشاشید ، این هم میخورد . فیروزه یه نگاهی به شوهرش می کرد و با خنده می گفت ؛ سعیدِ کثافتِ بیشعور !
شاش بازی که تموم شد خانومام اومدن داخل استخر و یکم با هم بغل بازی کردیم و بعدش دو به دو رفتیم زیر دوش .
آبو که باز کردم ، فیروزه آروم بهم گفت جیش داری ؟؟ و من که میدونستم چی میخواد ، تا اون لحظه تو استخر نشاشیده بودم . گفتم آره ، میشه همینجا بکنم ؟ فیروزه نشست و پاهاشو باز کرد و گفت ؛ بشاش لای کصم . از دوش کناری هم صداهای مشکوکی میومد و معلوم بود سعید و الهام هم دارن سکسو ادامه میدن . کیرم خوابیده بود و با خیال راحت شاشیدم رو کس فیروزه . وسطاش کیرمو مثل شلنگ گرفت دستش و صورتشو آورد جلو و چشم و دهنشو بست و همه جای صورتشو باهاش خیسِ شاش کرد . با این کارش دوباره تحریک شدم و راست کردم . همونجا کردم تو دهنش و تلمبه زدم و موقع اومدن آبم ، یه آه بلند کشیدم ، طوری که سعید و مخصوصاً الهام بشنوند و اتفاقاً جفتشون شروع کردن به دست و کف زدن و مسخره بازی درآوردن …
اون روز بیاد ماندنی ، بالاخره تموم شد و دیگه تکرار نشد و میدونم که بدون کمک مشروب ، با هیچ کدوم از این کارا نمیتونستیم کنار بیایم .
یکی دو بار بعد از اون دفعه هم با هم ضربدری داشتیم ولی یواش یواش قضیه سرد شد و به کرونا که رسید کاملاً کنسل شد و حتی خونه همدیگه هم نرفتیم . ظاهراً خانمهامون با هم صحبت کرده بودند که دیگه این قضیه ادامه پیدا نکنه و ما آقایون هم پیگیر نشدیم و طبق قولی که به هم داده بودیم هیچ وقت هم یادی از اون روزها نکردیم و بقول معروف ؛ «نه خانی اومده و نه خانی رفته !» . الان رابطمون مثل قدیما شده و هرچند کمتر ، ولی باز هم رفت و آمد داریم . ولی استخر ، بی استخر !!!
سکس من و فیروزه خیلی باهم جور بود و هنوزم وسوسه میشم بهش پیشنهاد بدم . حتی یه بار همین اواخر اومد یواشکی بهم گفت ، هر وقت بهت فکر میکنم آب کصم راه میفته … بهرحال واسه خاطر اینکه زنم بهم اعتماد کرده ، هر جوری هست مقاومت میکنم و هر چهارتامون میدونیم که هرکدوممون وا بدیم ، زندگیمون خراب میشه !. تمام .
… تشخیص اینکه این داستان واقعی بود یا نه با خودتون ، ولی پیشاپیش ، کیر من و سعید دهن اونایی که میخوان فحش بدن !!😂
نوشته: مثلاً شهرام
اغراق داشت اما بیشترش واقعی بود 👍
نوش جونتون
کیرمممممم
اولا تو کون خودت و سعید
دوما تو داستان خودت و سعید
سوما تو کوس مادر خودت و سعید
چهارما تو داستان خودت و سعید
پنجما تو کوس خواهر خودت و سعید
ششما تو داستان خودت و سعید
هفتما تو کون پدرخودت و سعید
هشتما تو داستان خودت و سعید.
کیر سعید که خیالیه پس کص ننش
کیری اون دختر جندت کجا بود اون تایم ها که داشتید کون هم میزاشتید؟
اها رفته بود جندگی کنه
کیر خودتم حتما ۴ سانته پس اشکالی ندارا دهن من
کاری ندارم داستانت واقعی بود یا ن قشنگ بود با یجاهاییش حال کردم
خودمم خیلی تو فکرم میگذره با دوستامون این کارو کنیم
بیشتر وقتا با رفیقامون جمع میشیم دقیقا همین افکار میاد توذهنم
بجز اونجا که شاش بازی کردید خیلی تخمی بود ایکاش نمینوشتی حال بهم زن بود
درکل دمتگرم عقده ایی کص ندیده جقی
امان از ذهن خداب …مطمئنم تو واقعیت بجز صابون گلنار با هیچکسی رابطه نداشتی …ولی داستان یه خوبی که داره ، میتونی هرکسی رو که دلت خاست بکنی …چون داستان هستش و نوک قلم و به هرطرف دلت بخاد میچرخونی.
ب نظر من واقعی بود ولی خوب تعریف نشده بود
در کل لایک
ببین کونی
تا آخر داستانت نمیخواستم چیزی بگم و لایکت کنم
ولی با کوسشعری که خط آخر نوشتی میخوام بشاشم بهت
باز کن دهنتو آشغال💦💦💦💦
سلام
ما زوجیم از تهران…دنبال یه زوج خوب و با کلاس هستیم لطفا به آیدی تلگرام پیام بدید…فقط زوج…نفر سوم به هیچ نحو نمیخوایم
Cpllookingforcpl
سلام
ما زوجیم از تهران
دنبال زوج هستیم
فقط زوج
نفر سوم به هیچ نحو
ایمیل: boeing787_77@yahoo.com
سلام
زوجیم از تهران
فقط دنبال زوج هستیم
فقط زوج
آیدی تلگرام:
Cpllookingforcpl
شاش خوری، یکی از بهترین لذتای دنیاس
منم شاش زنمو چند باز خوردم
مزه بینظیری داره
هیچوقت نمیتونم این نوع روابط رو هضم کنم
ولی خب فامتزیه و خیلی ها هم دوست دارن
سبک نوشتنت اصلا خوب نبود
خیلی پرش داشتی
فضاسازی داستانت هم نیاز به تمرین بیشتر داره
در مجموع داستانی نبود که بتونه کیر راست کن باشه