چشمای پر التماس

1397/02/25

صدای نفسام فضا رو پر کرده بود دیوونه وار داشتم به خودم فشارش میدادم یه نگاه به بدن سفیدش کافی بود که تا اوج برم و دیگه نفهمم الان کجاییم یا چه زمانیه. حرارت بدن جفتمون انقد زیاد بود که از گرما خفه شیم. وحشیانه لبای همو میخوردیم انقد که دیگه سر شده بود و حس نمیکردیم که لبی مونده. زبونشو میبرد تو دهنم و بعد زبون بازی یه فاصله میگرفتیم و یه نگاه بهم میکردیم تاب نمیاوردیم و دوباره از اول. هولم داد رو تخت و افتاد روم. سنگینیشو که حس کردم روانی شدم دلم میخواست تا ته بکنه توش ولی حیف که چیزی به اسم پرده نمیزاشت.اونم کاری نمیکرد شایدم میترسید. زبونش بین سینه هام و گردن و لبام در نوسان بود با دندوناش نوک سینمو میگرفت و میکشید صدای آه و نالم سمفونی این عشق بازی پر لذت بود چشمای خمارش دیوونم میکرد از سر بی حسی و لذت دلم میخواست چشمامو ببندم ولی نمیتونستم دوس داشتم زل بزنم تو عسلی چشماش. زبونش که کشیده شد رو شکمم و یه گاز ریز گرفت تا اسمون رفتم و برگشتم سرش که رفت بین پاهام همه وجودم چشم شده بود و زل زدن به چشماش محکم میخورد سرشو فشار میدادم به کسم و پیچ و تاب کمرم حشری ترش میکرد و تند تر زبون میزد اه و نالم به اوج رسیده بود تا مغز سرم بی حس بود و تیر میکشید ولی زود بود واسه ارضا شدن با نوازش موهاش توجهشو به خودم جلب کردم و اومد بالا سراغ لبام برعکس شدیم و حالا من روش بودم وحشیانه لباشو میخوردم رفتم سمت گردنش اروم لیس میزدم و کسمو رو کیرش حرکت میدادم آه های ریز میکشید و موهامو میگرفت جووون که میگفت حشری تر زل میزدم به چشماش کیرشو گرفتم تو دستم و باهاش بازی میکردم رفتم پایین کیر خوش فرم سفیدش دیوونه کننده بود از تخماش لیس زدم تا سر کیرش صداش بلند شده بود لبامو دور کیرش غنچه کردم و مثه ابنبات میخوردم و لیس میزدم انگار که اخرین باره ک دارم ابنبات میخورم. سرمو اوردم بالا زل زدم تو چشماش! چشماش پر التماس بود انگار که اونم مثه من محتاج یه سکس گرم بود دیگه صبر بی فایده بود منم که همیشه در مقابل چشماش خلع سلاح لبامو گذاشتم رو لبشو با باز و بسته کردن چشمام مهر تائیدو زدم به خواهش نگاهش. مثه وحشیا که تشنه بود افتاده بودیم به جون هم پاهامو از هم باز کردم و با مالیدن کسم بهش فهموندم که دیگه طاقت ندارم شروع کرد خوردن لبام سینه هام یکیو گاز میگرفت و یکیو با دست میمالید موهاشو ناز میکردم و جز آه و ناله نایی واسه گفتن چیز دیگه نداشتم با فشار کمرش هدایتش میکردم که بکنه تو کسم. لبامو غنچه کردم و منتظر بودم اروم سر کیرشو میمالید ولی توش نمیکرد دیگه به مرز جنون رسیدم خودمو بلند کردم و انقد خیس کرده بودم که بره تو اولش درد داشت تا زیر دلم تیر کشید ولی بعد چند مین اروم تلمبه میزد و لبمو میخورد دیگه سرتاسر لذت بودیم و بس بعد چند مین با صدای داره میاد بالای کسمو تند تر مالیدم و همزمان باهم ارضا شدیم همزمان سرشو کرد تو گردنم و کنار گوشم گفت مبارکت باشه خانومم!!!

نوشته: Raha


👍 4
👎 0
3705 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

687828
2018-05-15 20:47:59 +0430 +0430
NA

این جنده های بی سر و پا را جواب کن امشب شب من است مرا انتخاب کن کیر و زبان و تخم و سرت لای پای من هر جور می کنی بکن اما حساب کن! شلوار و تاپ و کرست و شرت مرا بکَن کیون مرا به طاق بکوبان و قاب کن پر کن پیاله را و به تنبان من بریز وقتی که خیس شد، ببرش آفتاب کن پشت ستون این وری آبت نیامد اوف! شاید در آن ستون «فرجی» شد، شتاب کن کیون مرا به سیخ بکش با زغال چاق بگذار روی منقل و “کیون تاس کباب” کن در کار سکس حاجت هیچ استخاره نیست برخیز و عزم جزم به کار صواب کن من منقلب نمی شوم از کیر مشتری ای قهوه چی! خود تو بیا انقلاب کن ما نسیه کیون به شوهر خود هم نمیدهیم هر جور میکنی بکن اما حساب کن

4 ❤️

687831
2018-05-15 20:53:07 +0430 +0430

انصافا هارمونی قشنگی داشت

0 ❤️

687839
2018-05-15 21:05:08 +0430 +0430

بدک نبود…
توصیف ناگهانی ای بود…
بهتر از چرتای دیگه بود…

0 ❤️

687842
2018-05-15 21:07:31 +0430 +0430

بدک نبود…
توصیف ناگهانی ای بود…
بهتر از چرتای دیگه بود…
ولی تصوری بیش نبود…

0 ❤️

687924
2018-05-16 10:58:40 +0430 +0430

خیلی قشنگ بود حال کردم
عالی بود رها جان ی سکس عاشقانه رو بسیار زیبا توصیف کردی
مررررسی

0 ❤️

687925
2018-05-16 11:01:34 +0430 +0430

Shadow69… مرسی هزاران لایک
لطفا تو تایپ هر بیتو جدا کن

1 ❤️

687953
2018-05-16 15:11:02 +0430 +0430

شادو این یکی نع بیشتر هجویات بود تاشعر

0 ❤️

687999
2018-05-16 21:47:29 +0430 +0430

جالب بود بهتر بقیه داستان های امشب بود

0 ❤️