امیر برادرشوهر کیرکلفت (۲)

1401/02/01

...قسمت قبل

سلام دوستان عزیز شهوانی
زندگیم خیلی عالی شده بود تو سن 23 سالگی من تنها بیوه ای بودم که هیچ کمبودی نداشتم و امیر هفته ای دو یا سه منو میکرد از نظر مالی هم تامین بودم.
مستانه مادر شوهرم حالش خوب خوب شده بود ولی نمیدونم چرا بازهم از قرص خواب استفاده میکرد .
امیر برای کاری به شهرستان رفت ، من و مستانه تنها شدیم تقریبا چهار روز از رفتن امیر گذشته بود و جالب بود که مستانه اصلا قرص خواب استفاده نمیکرد .
روز پنجم بود که مستانه صدام کرد از اشپزخانه جواب دادم گفت بیا بشین کارت دارم ، نهار گذاشتم دم بکشه خورشت اماده بود ، بالبی خندون و روحیه ای شاد رفتم پیشش .
مستانه شروع کرد به صغرا کبرا چیدن و از هر دری یک چیزی گفت اصلا مشخص نبود منظورش ‌.
برداشتی از حرفتش نداشتم بهش گفتم میشه دقیق تر منظورتو بگی مادر جان ، یک نگاه عاقل اندر سفیهی بهم کرد گفت میخوام برای امیرم زن بگیرم اما میدونم چرا مخالفه .
گفتم خوب چرا .
مستانه گفت فکر نکن متوجه نشدم میدونم که با امیر رابطه داری ، ولی چیزی نگفتم که هم تو هرز نپری با غریبه هم امیر اما دیگه کافیه بهتره تو هم یواش یواش بری سر خونه زندگی خودت .
گفتم ولی خونه زندگی من اینجاست برای امیر زن بگیر من مشکلی ندارم
مستانه حرفمو قبول نکرد و گفت تا امیر از سفر برنگشته از اینجا برو .
هاج و واج موندم من چی کم گذاشته بودم که میخواستن برم مستانه بلند شد و رفت نهارشو خورد ،منی که دو سال تمام پرستاریش کنیزیشو کرده بودم الان داشت پرتم میکرد بیرون ، بعد از نهار مستانه خواست بره اتاقش که گفتم مستانه خانوم من کلی زحمت کشیدم حالا بیرونم میکنی .
گفت من ازت تشکر میکنم و کار تو با امیر ندید میگیرم ، خنده بلندی کردم گفتم باشه حق داری مستانه خانوم حق داری جواب خوبی همینه .
چمدانم بستم و مدارکمو برداشتم راه افتادم سمت خونه پدرم .
کل هفته ای که منو بیرون انداخته بودن تو اتاق بچگی خودم تو لاک خودم فرو رفته بودم و هیچکس قبول نمیکردم ببینم فقط مادرم راه میدادم به اتاقم .
امیر یعنی نمیدونست مادرش چیکار کرده یعنی انقدر بی معرفت بوده خبر نداشتم مگه میشه اینقدر ادم بی احساسی باشه چرا نشه مگه مادرش به من رحم کرد که پسرش بکنه .
دو ماه گذشت تصمیم گرفتم به زندگی عادی برگردم برای همین شروع کردم دنبال کار گشتن برای سرگرمی خودم ، خانوادم مخالف بودن ولی هرجوری بود کارمو پیدا کردم یک مغازه که لباس زیر زنانه میفروخت ،مشغول شدم و روزهای تکراری من اغاز شد .
سه شنبه صبح ساعت 9 دراومدم از خونه که برم حس کردم یکی تعقیبم میکنه کمی سرعتمو بیشتر کردم حال عجیبی داشتم ، تو ذهن خودم میگفتم اگر امیر بود چقدر با خیال راحت میومدم بیرون میرفتم نه تکیه گاهی نه چیزی حتی اگر بهم تجاوز هم میشد مردم ما میگفتن کرم از خود درخته ، زن بیوه نخاره هیچکس نمیتونه انگشت بهش بزنه .
تقریبا داشتم میدوییدم که سریع خودم به یک جای امن برسونم که یکدفعه یک مرد پیچید جلوم ،میخ ایستادم ضربان قلبم رفت روی هزار ، وای خدای من امیر جلوم بود ، تمام هوا هوس عالم به بدنم هجوم اورد داغ شدم کوسم خیس شد ولی نباید به همین راحتی وا میدادم .
سعی میکردم لب و لوچه م نلرزه ،تمام توانم جمع کردم و گفتم سلام امیرخان از این طرفا یاد فقیر فقرا افتادی ، چه عجب معرفت بخرج دادی
،
با یک لبخند گفت فعلا شما داری فرار میکنی از ما ، گفتم کی گفته .
امیر گفت همین الان و تقریبا دوماه پیش از خونه همش در حال در رفتنی .
گفتم کی گفته من کجا فرار کردم مستانه مادرت منو بیرون کرد .
با تعجب نگاهم میکرد ‌.
گفتم ها چیه ، مادرت بهت نگفت که بعد رفتنت منو بیرون کرد
امیر با عصبانیت گفت دروغ نگو مادرم همچین کاری نمیکنه .
گفتم عجب پس من کوسخول بودم خوشی زده بود زیر دلم که گذاشتم اومدم دنبال ارزوهایی که اونجا نمیرسیدم اررره ، نخیر اقا مهندس گوگولی مامانش ، مادرت میدونست با من رابطه داری و به من گفت میخوام برای امیرم یکی یکدونم زن بگیرم ، اگر تو اینجا باشی مزاحم زندگیشی.
امیر تو فکر بود گفتم چی شده مستانه پشت سرم چی گفته بهت.
امیر گفت مادرم برام تعریف میکرد بعد من یک روز میاد خونه تورو با یک پسر میبینه ، دهنم باز موند ، بعد تو افتادی بپاش و مادرمم گفته برای همیشه از خونه برو .
کارد میزدی خونم درنمیومد ، ولی کاری از دستم ساخته نبود ، چطوری میتونستم بهش ثابت کنم مادرش دروغ گفته ، اشکهام سرازیر شدن
گفتم امیر به روح امین قسم دروغه ، به جون مادرت دروغه ، همه افکارم داغون شده بود برگشتم سمت خونه شروع کردم دوییدن هنوز چند قدم برنداشته بودم که نمیدونم پام به کجا گیر کرد که با کله رفتم تو جوب
چشمامو باز کردم دیدم بیمارستانم .
دوربر نگاه کردم پدر و مادرم بودن امیر نبود رفته بود ، بی اختیار اشکهام سرازیر شدن .
فرداش مرخص شدم دکتر گفته بود همه چیزم طبیعی هستش و اگر سرگیجه و حالت تهوع داشتم سریعا برم بیمارستان .
پدرم رفته بود حسابداری منم اماده شدم برای رفتن ، پدر اومد گفت هزینه بیمارستان حساب شده امیر حساب کرده بود ،همینکه از در بیمارستان بیرون اومدیم دیدم امیر منتظر ماست ، راستش از ته قلبم خوشحال شدم که اونجا بود از پدر و مادرم خواهش کرد که اون منو بیاره خونمون اونا هم تا دیدن حرفی نزدم گفتن هرجور خودش صلاح بدونه .

مادرم کمک کرد تا بشینم روی صندلی و امیر هم از مادرم تشکر کرد و سوار ماشین شد ولی مسیری که میرفت سمت خونمون نبود گفتم کجا داری میری با یک لبخند مرموز گفت یک جای خوب .
رسیدیم جلوی یک اپارتمان سه طبقه قدیمی ساز رفتیم داخل گفتم چرا منو اوردی اینجا گفت وقتی بیهوش شدی خواستم بلندت کنم از زمین لباتو چسبوندی به لبام بوسیدی و گفتی نامرد تنهام نزار .
خوب منم قبول کردم گفتم دروغ میگی که دستش انداخت به کمرم و منو کشید سمت خودش شروع کرد به خوردن لبام حدود دو سه ماه بود هیچ سکسی نداشتم برای همین با تمام وجود شروع کردم به خوردن لباش .
مهم نبود هرفکری میکنه حتی مهم نبود شاید اخرین سکس من و امیر باشه میخواستم با تمام وجودم یکبار دیگه با کسی که دوستش داشتم یک سکس عالی داشته باشم .
همینطور که لبامون بهم گره خورده بود امیر در باز کرد جفتمون باهم رفتیم داخل شروع کردیم لخت شدن در عرض سه ثانیه لخت شدیم و امیر منو گرفت تو بغلش برد سمت اتاق خواب نفسم بالا نمیومد منو انداخت روی تخت شروع کرد به خوردن لب و گردن و گوشم انقدر با حرارت میخورد که داشتم میسوختم .
بعد چند دقیقه خوردن لبام و لاله گوشم رفت روی سینه هام ، سینه چپم میخورد ، با دستش هم سینه راستم میمالید با یک دستش هم کوسم میمالید دیوونه شده بودیم سریع 69 شدیم و من کیر عشقم با تمام وجود میمکیدم و لیسش میزدم ، تا ته حلقم میبرد همینکه عق میزدم میکشیدم بیرون ، کوسم داشت میخورد که بلند گفتم واییییی بخور بخور دارم میمیرم بخورش امیر بخورش عشقم انگشتش فرستاد داخل دیووونه شدم و داد زدم کمرم و بالا پایین میکردم که ارضا شدم امیر بلند شد افتاد روی من ،
پاهامو تا نزدیک گوشام بالا اورد سوراخ کونم و کوسم قشنگ بیرون زده بود ، کیرشو گذاشت لای پاهام شروع کرد لاپایی زدن
عین دیوونه ها گفتم لعنتی کوسم پاره کن ، کیرتو بکن توش
امیر گفتش ای جووووونم چشم عزیزم
بلند داد زدم جندتو بکن کثافت ، کوسکش میدونی چند وقته نکردی منو
امیر لعنتی کیرشو گذاشت دم سوراخ کوسم تا ته یکدفعه فرستاد توش هیچ راه فراری نبود به معنای واقعی جر خوردم و یک جیغ بلند کشیدم .
نامرد جوری تلمبه میزد انگار میخواست کیرش از دهنم بزنه بیرون پنج دقیقه عذاب اور بود اما وقتی لباشو گذاشت روی لبام دوبار ترشحات کوسم زیاد شد .
با یک ریتم تند و ریز تو‌کوسم عقب جلو میکرد، داشتم به ارگاسم دوم میرسیدم اماده انفجار بود کمرم بالا و پایین کردم و کوسم به کیر امیر فشار دادم و اخیش جووووووون خدایا ممنونم ازت امیرم ممنونم ازت .
امیر چند دقیقه ای منو به حال خودم گذاشت و دوباره ادامه داد شروع کرد بازم به خوردن سینه هام کمی بعد کیرشو تو کوسم جا داد و بازهم با یک‌ریتم تند و خشن منو میگایید جیغ میکشیدم
دهنم باز مونده بود امیر داد میزد کوستو خوب میکنم جر خوردی یا نه
داد میزدم اره پاره شدم ، فقط بکن عشقم بکن منو .
یکدفعه حس کردم امیر سرعت گرفت و تندتر تلمبه میزنه که کوسم داغ شد جوووووون عجب اب داغی جوووووون ممنونم امیر جان
امیر خسته از یک مارتن سکسی افتاد روم و کیرش توی کوسم بود .
خواب بعد سکس خیلی میچسبه منم بخیال خودم که همه چی مرتبه خوابیدم ولی وقتی بلند شدم دیدم امیر نیست و رفته ، عشق من رفته همه وجودم رفته .
راه افتادم سمت خونه خودمون یک قرص اورژانسی گرفتمو خوردم که حامله نشم .
رفتن امیر قبول کرده بودم و میدونستم امید واهی داشتم برای بدست اوردنش یک ماه بود خبری از امیر نداشتم ، کم کم حالت تهوع گرفتم .
مادرم نگران بود روز چهارم از بوی بعض از غذاها بدم میومد بله مادرم زودتر از من فهمیده بود که من حامله شدم اما از کی از امیر امکان نداشت من قرص انداخته بودم .
روز بعد یواشکی پیش دکتر زنان رفتم برام چندتا ازمایش نوشت ، بله من حامله بودم اما چطوری ، تو سن 23 سالگی حامله شدم درحالی که شوهر نداشتم ، با دکتر درمیان گذاشتم و دکتر گفت که فاصله مصرف دارو مهمه و اینطور نیست که اثر فوری بزاره، ولی اخه من ظهر سکس داشتم با امیر ولی قرص حدودا ساعت 6 بعداز ظهر مصرف کردم .
دکتر گفت اگر تنها برنامه سکس شما با اون شخص بوده حتما از اون حامله شدی وگرنه نمیشه که یک زن خودش حامله کنه
چیکار باید میکردم ناخواسته حامله شدم و دکتر هم بهم گفت اگر میخوای بندازیش برو دنبال پدر بچه ات ، وگرنه نمیتونی اینکار بکنی و باید بدنیا بیاریش .
سرگیجه و حالت تهوع داشتم با چه رویی برگردم خونه پیش خانوادم به امیر چی بگم ،مستانه رو چیکار کنم عجب غلطی کردم.

ادامه...

نوشته: ندا 20


👍 42
👎 6
153401 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

869911
2022-04-21 01:15:42 +0430 +0430

بدک نبود. سرنوشت بچه رو هم بگو
سه ثانیه یه اصطلاحه جنابِ راسپوتین. مثل سه سوت.

0 ❤️

869920
2022-04-21 01:41:38 +0430 +0430

داستان خوبیه

0 ❤️

869939
2022-04-21 02:46:44 +0430 +0430

ابن داستان توی ایران بود یا هند؟
آخه شبیه فیلم‌هندی هاست

0 ❤️

869965
2022-04-21 05:54:49 +0430 +0430

این بخش آخرش روانمو کیری کرد
حتی فکر کردن بهش روان میگاد

1 ❤️

869975
2022-04-21 07:28:59 +0430 +0430

امیر یا امین؟
جق یا رویا
مسئله اینست …

0 ❤️

869983
2022-04-21 08:20:01 +0430 +0430

ادامه بده هیجانش خوبه

0 ❤️

870050
2022-04-22 00:03:32 +0430 +0430

امیر کم چرت و پرت بگو 👍👍

0 ❤️

870132
2022-04-22 04:33:52 +0430 +0430

عالی تر از عالی. ممنونم

0 ❤️

870205
2022-04-22 16:41:13 +0430 +0430

عالی ادامه بده.❤️👌👍

0 ❤️

870875
2022-04-27 01:45:00 +0430 +0430

ببین همه چی درست آکی امیر و امید فقط بگو امین کیه این وسط که روحش رو قسم خوردی اسکول

0 ❤️