بیتا (۲)

1401/06/20

...قسمت قبل

قبل اینکه شروع به نوشیدن کنه گفتم جوری بنوش که تموم شدنش نیم ساعت طول بکشه. راستش میخاستم حس بردگیش و ارضا کنم تا منو ملکه ذهنش کنه. در این مدت نیم ساعته رفتم سراغ یخچالشون، یه هندونه نصفه بود برداشتم نصفشو قاچ کردم برداشتم رفتم سمت جواد. بدون هیچ اطلاعی رفتم نشستم رو پشت جواد و پاهامو جمع کردم مثل وقتی که رس زمین میشینیم، کاملا پشت جواد بودمو هیچ ارتباطی با زمین نداشتم. شروع کردم به خوردن هندونه، شیرین و آبدار بود، منم که سرمایی بودم چیزای سرد و آبکی منو به جیش مینداخت از شانس من این عمل خیلی سریع شد و من آباده جیش کردن بودم، دقیقا منظور منم از اینکه خاستم خوردم شاشم نیم ساعت تول بکشه همین بود که میخاستم دوباره بشاشم تو دهن جواد. تو همون حالت دستی به سرش کشیدم و گفتم: آفرین ملوسکم حالا باقیه شاشمو یجا سر بکش که یه کوچولو دیگه دیگه میخام بهت حال بدم.
همینو که شنید یه لحضه احساس کردم رو جایی که نشستم داغ شد زیاد سخت نبود که بفهمم جواد دوباره داغ کرده و هیجانی شده.
رو زانو ها و آرنجاش نشسته بود من یکیم عقبکی رفتم و نشستم رو کونش لباسشو زدم بالا و دوباره خودمو کشیدم به جای قبلیم با این تفاوت که کوسم و کمرش در ارتباط مستقیم بودن، کاملا گرمی بدنشو احساس میکردم و چون خود من حشری شدم دوباره مطمعا شدم که جوادم دوباره حشریتش به نقطه اوجش رسید از شدت هیجان جوری قلبش تلمبه میزد که خود منم تکون میخورم همین باعث شد آبم دوباره بریزم اینبار به پشت و گوشت جواد پاهامو که گزاشته بودم زمین خوب رو زمین محکم کردمو شروع کردم به عقب و جلو کردن خودم تا کسمو بمالم به کمرش چند دقیقه ای میشد که نوشیدنیشو تموم کرده بود، منم منتظر بودم تا دوباره پر شاش بشم. بعد یکم داغ بازی یکمی از جیشمو ریختم به پشتش بعد لباسشو کشیدم پایین، پیاده شدم، گفتم: دراز بکش به پشتت میخام به آرزوت برسونم. برده فهمیده ای بود از اخلاقش خوشم اومد خودش فهمید باید چیکار کنه، دراز کشیدو دهنشو باز کرد. منم که بار اولم بود همچین ماجرا هایی از شدت هیجان دیگه داشتم کج و کوله راه میرفتن انگار مست شده بودم رفتم بالا سرش، چند ثانیه ایستادم و با خماری و اقتدار از بالا بهش نگاه کردم تا حس اربابیمو بهش الحاق کنم و خودمم به اوج لذت برسم. گرمیه هیجان منو به عرق کردن انداخته بود طاقت نیاوردمو بولوزمم دراوردم همینکه چشا جواد به ممه هام افتاد چشاش باباقوری شد، راستش خندم اومد ولی خودمو نگهداشتم، خم شدم و یه سیلی زدم به صورتشو گفتم: دفعه آهرت باشه که بدون اجازه من به بالا تنه من نگاه میکنیا تا من نگفتم تو فقط حق داری پایین تنمو چشم بندازی. کسمو با دهنش تنظیم کردم. گفتم هر بار که دیدی شاشم بند اومد بدون وقت قورت دادنشه البته قبلش باید پنج ثانیه تو دهنت تکون تکون بدی تا صداشو بشنوم به قول خودمون باید قرقره بکنی. چون قرار بود برا اولین بار مستقیم بشاشم دهن یکی دیگه از هیجان جیشم بند اومده بود تا جیشم بیاد کسمو گزاشتم رو دهنش تا اون موقع بخوره کوسمو. همیکنه چند قطره چکید تو دهنش کسمو گرفتم بالا، از عمد پرفشار میشاشیدن که صداش دراد و تو دهنش کف کنه ثانیه ای نگزشت که دهنش پر شد و من قطع کردم. همینکه که میخاست دهنشو ببینده گفتم یکم وایسا تا خودم بهت بگم. یکم نکاش کردم تا از حقارتش لذت ببرم هم خودم هم خودش بعد دوتا انگشتمو کردم تو دهنش تا شاشی بشه گفتم چشاتو کامل باز کن میخام چشاتو جلا بدم دوتا انگشت شاشیمو باز کردم و بردم طرف چشماش، از دوتا انگشتم دو قطره شاش اماده افتادن بودن بردم نزدیکتر تا خودم بزارمشون تو چشاش وقتی گزاشتم تو چشاش نمیدونستم چه حسی داشت جواد، ولی من خیلی داغ کرده بودم. گفتم حالا میتونی قورت بدی. طبق دستوری که داده بودم شاشمو قورت داد و دوبار جیش کردم دهنش، چون کم بود پر فشار نیومد و تا نصف پر شد دهنش، اونم قورت داد و کسمو چسبوندم دهنش تا کس خیس شدمو تمیز کنه. بعد پاشدم و رفتم سمت مبل تا لباسمو بپوشم، خم شدم تا شرتمو از رو زمین بردارم که افتاده بود جلو مبل از پایین دیدم جواد چهار دست و پا داره میاد طرفم شرتو برداشتمو چرخیدم سمت جواد اومد نزدیکی پام سرشو اورد به سمت پامو زبونشو دراورد کشید بغل بیرونی پام اون قسمتی که به زمین نزدیک بودم. خودم فهمیدم که داره تشکر میکنه. شرتمو پوشیدمو نشستم رو مبل گفتم جمعا ده دقیقه وقت داری جفت پاهامو لیس بزنی بعنوان تشکر. وقتی زبونشو میکشید به کف پام یکم قلقلکم میومد خیلی حس خوبی بود حال کردم کلی. جفت پاهامو لیس زد، گفتم تشت بیار پاهامو بشور لزج شده…لباسامو پوشیدم. گفتم اسمت از این به بعد ملوسکه آخه خیلی ناز و ملوسی.
با این حرفم لپای جواد گل انداخت…ادامه دادم و گفتم نمیدونم برا اولته یا نه ولی برا من که بار اولم بود خیلی حال کردم.
جواد گفتم : خیلی ازتون ممنونم ارباب بیتا، منم بار اولم بود. خیلی ممنون.
گفتم : من از ریدن تو دهن کسی خوشم نمیاد، این یه بارم برا این بود که ببینم آیا سر حرفت هستی یا نه که در این امتحان نمره قبولی گرفتی و بردگیت رو ثابت کردی… دوباره میبینمت…هوس دارم فردا دوباره بشاشم دهنت. خداحافظی کردم و رفتم. تو راه خونه اتفاقاتو مرور کردم و تا برسم خونه کلی خودمو خیس کرده بودم…
پایان قسمت ۲
ادامه داستان بستگی به نظرات و لایک شما داره چون اگه داستانام لایک و کامنت بیشتری داشته باشن زودتر منتشر میشن و به من انگیزه بیشتری میده تا با هیجان داستان بنویسم. کل این ماجراها تخیلی هستند.
با تشکر از همراهی شما

ادامه...

نوشته: بیتا


👍 16
👎 3
28601 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

894710
2022-09-11 08:08:00 +0430 +0430

میخواممممم یکی بشاشه دهنم

0 ❤️

894717
2022-09-11 09:12:47 +0430 +0430

کصافت کاری داستانت خیلی زیاده

0 ❤️

894809
2022-09-12 00:02:12 +0430 +0430

کاش منم یه میستریس مهربون میداشتم

0 ❤️

894965
2022-09-12 23:35:36 +0430 +0430

عالی بود ادامه بده منم عینه برده داستان عاشق توالت بودن واسه خانومام 😍

0 ❤️

895430
2022-09-15 15:04:27 +0430 +0430

اه امش ریدن بود

0 ❤️