جوراب نامادری (۱)

1402/04/22

درود بر شما

هشدار: این سبک از محتوا مربوط به تمایلات فتیش و علاقه به سادیسم و مازوخیسم هستش پس شمایی که علاقه ندارین نه فحش بدیم کلا نخونین

قصه رو با پسری شروع میکنم که در یک خانواده متوسط زندگی میکرد و وضع مالی و اجتماعی خانوادگی ایشون بد نبود ؛ خلاصه عرض میکنم که این خانواده به دلیل فوت پدر از هم میپاشه و مادر و پسر و چند فرزند دیگر فقیر میشوند پسر قصه ما غیرت به خرج میدهد و میرود کار کند تا مادر پیرش از گرسنگی نمیرد چند فرزند دیگر خانواده که شامل یک داداش دیگه بود مال اموال رو همه رو بالا میکشه و از مملکت میره و پسر جوان پولی و مادر پیرش پولی نداشتند که ادعای قانونی کنند و شکایت خلاصه این پسر مظلوم ما چند وقتی در مترو و یک مکانی مشغول به شغل کفاشی میشود
کفش مردم رو واکس میزنه و کفی کفش میفروشه از اینجور داستان ها یه روزی با یک زنی خوش چهره و آرایش کرده وضع مالی رو به بالا و کارمند اداره ایی با همون مانتو اداره و جوراب پارازین مشکی جذابش وکفش پاشنه بلند سکسیش داشت به طرف پسرجوان می آمد باهاش صحبت کرد و گفت آقا پسر این پاشنه کفشم یکم ترک برداشته میشه یه نگاهی بندازی
چشم خانم شما کفشو بدین به من ؛ نمی بینی این همه وسایل دستمه نمیتونم خم شم لطفا شما برام یه نگاه میندازی
پسرک با تعجب به خانم و جذب صورت ارایش کرده و چشم های درشت خانم و ابهت خانم می افتد و اب دهنشو قورت میده و میگه اشکال نداره من نگاه میکنمش و ضمن اینکه خانم یه دختر بچه دبستانی هم داشت که با غرور داشت نگاه میکرد پسرک رو
پسر به آرامی رفت زیر کفش و پاشنه خانم رو دست زد و گفت میشه لطفا پاتون رو تکون بدین خانومم پاشو تکون داد گفت چی شد به نظرت درست میشه ؛ بله کار خاصی نداره یه چند دقیقه صبر کنین درست میشه خانم گفت خب تو کفشمو درار من خودم یه صندل دارم اونو میپوشم اون یکی کفش پاشنه بلند سالمم میندازم تو نایلن پسر قبول کرد از ناچاری و اینکارو کرد
خانم رفت که بعد چند دقیقه دوباره بیاد پسرک که زل زده بود به کفش خانم داشت با خودش فکر میکرد چون خانم بهش گفت بهت پول خوبی میدم اگه درستش کنی با خودش گفت چه طوره از این شغل بیام بیرون و بتونم باهاش کار کنم بیشتر پول دار شم همین طمع پسرک کار دستش داد که جلو تر متوجه میشین
خانم برگشت دید که سرعت عمل خوبیم داره پسر
خوب شد افرین واکسشم زدی داخلشم کفیشو عوض کردی آفرین
اون یکی کفشمم این کارو انجام بده اون لنگه کفش پاشنه بلند دیگشو داد براش قشنگ واکس زد و البته اون احتیاج به کفی نداشت و فقط یکم کثیف بود که تمیزش کرد و بهش داد
من فقط بگم که تمام این مدت پسرک در زمین نشسته بود خانم از بالا نگاه میکردش بهش دو برابر پولی که باید میداد پول داد
ممنون خانم لطف کردی بانو
خانم که از این شیرین زبونی و خدمت خوب و با سرعت عمل بالا اینکارو انجام داد به یه فکری افتاد ؛ در عین حال پسرک هم یه همچین چیزی داشت فکر میکرد اما خجالت میکشید هر دو با تعجب همو نگاه میکردن تا اینکه با هم دیگه خوش بش میکردن و میخندیدن و حرف میزدن و پسر داستان زندگیشو خیلی کوتاه براش تعریف کرد و خانم گفت یه پیشنهاد برات دارم چه طوره تورو به سرپرستی قبول کنم چه طوره ؟
پسر که فکر میکرد مخ خانمو زده قبول کرد بساط کار رو جمع کرد


خب قرار شد بعد از اینکه پسرک قبول کرد بره فردا صبح بیاد خونشون ‌‌باانگیزه بهترین لباسایی که داشت و بعضیاشم قرض کرد رفت دم ادرس دید یه خونه آپارتمانی ۶ طبقه هست رفت بالا در خونه رو زد خانم در رو باز کرد کلی خوش امد گویی اینها کرد و ازش پذیرایی کرد ضمن اینکه خانم تنها با دخترش زندگی میکرد از شوهرش جدا شده بود برای همین میخواست…
خلاصه رفتن و قانونی سرپرستی این پسرک رو بر عهده گرفتن و برگشتن خونه :
خانم خیلی مچکرم خیلی به من لطف داشتین
خوب فکراتو کردی شاید دلت نخواد که من سرپرستت باشم
نه خانم شما ارباب مایی ؛ خوشم اومد افرین حالا بیا بریم برسیم خونه
رفتن داخل خونه و نشست قوانین خونه و وظایفشو براش توضیح داد البته در نهایت خود پسرک میخواست که اونطور زندگی کنه پسرک خانم بهش اتاق خواب داده بود و کلی چیزایی که بچه پسر خونواده میخواست رو داشت البته با این تفاوت که میخواست از خانم پول بگیره پس یه سری کارهای خونه مثل نظافت و ظرف شستن غذا درست کردنو باید انجام میداد در عوض نامادریش بهش اهمیت میداد و پول بهش میداد همه چی از یه روز شروع شد که خانم داشت میرفت پایین که سوار ماشین بشه بره پسرک تو این فکر بود که باید بیشتر به خانم خدمت کنه پول بیشتری بگیره برا همین گفت گور بابای غرورم باید عین سگ بهشون خدمت کنم تا به من پول بیشتری بدن ولی از تمایلات درونش خبر نداشت که همین تمایلاتش بود که باعث شد در اصل خدمتکار یه نفری بشه ازش خبری نداشت تا اینکه یه روزی دید خانم داره اون جورابای زیبا پارازین مشکی رو میپوشه و از کمد و در جا جورابیش دراورده بود اون لحظه پسرک از خود بی خود شد اب دهنشم قورت داد و قلبش تن تن میزد که پاهای زیبا و جورابای مشکی زیبایی داره بدون یه ذره لک و کثیفی خانم ادم تمیزی بود جوراباشو زود به زود میشست کفشاشو قشنگ واکس میزد لباساشو اتو میکرد ارایش تمیز خوشگلی داشت
خب بزار برم ببینم اون اتاقش برم کمدشو باز کنم ببینم جوراباش باید باشه با کفشاش رفت تو اتاقش هر لحظه استرس داشت تا خانم برگرده برقو روشن کرد اب دهنش خشک شده بود قلبش همچنان میزد در کمدو که باز کرد دید ردیف بالا انواع کفش ورزشی و مجلسی و طرح دار وساده و انواع بوت وجود داشت در کنار مانتوهاش دید که یه جا جورابی هست که توش از جوراب رنگ پا کفه دار مچی گل گلی گرفته تا جوراب پارازین سفید و کلی جوراب مشکی کفه دار بدون کفه کارمندی وجود داره در کنارش جورابای مدرسه صورتی دخترشم بود که البته چشمش به کثیفی جوراب رنگ پا افتاد که گلوله شده بود و سیاهی کفه جوراب صورتی دخترش تا حالا ایم حس رضایت هیجان بهش دست نداده بود نتونست خودشو کنترل کنه رفت دوتا جوراب کثیفو برداشت اول رنگ پا رو قسمت کفش که یکم خاک گرفته بودو مکید و قسمت جایی که انگشت پا قرار میگیره رو کامل بود کرد بوی عرق پا داست موج میزد هی ابش داشت می اومد جورابای صورتی دختره هم کرد تو دهنش داشت مک میزد که کامل تمیز شه هردو جورابارو بعد اینکه تمیز کرد یکم شست باز با دهنش و صبر کرد خشک شه رفت با رو دراور دید انواع لوازم ارایش و ادکلن وجود داره خیلی کم پاشید به این دو تا جوراب که بوی تف بره و گذاشت سرجاش البته خیلی مرتب بعد رفت مانتوهای خانمو داشت تمیز میکرد دراورشو برق انداخت و کفشاشو یکی یکی دراورد با دستمال تمیز کرد البته یه شیطونیم میکرد که داخلشون بو میکرد خیلی حس خوبی بهش میداد تازه با این حس اشنا شده بود و با خودش گفت اگه اینکارارو انجام بدم بیشتر بهم پول میده و خلاصه خونه رو برق انداخت تمیز گرد و صبر کرد تا خانم از اداره بیاد اما شانس باهاش یار نبود خانم حال خوبی نداشت وقتی اومد:
سلام خانم همه جا رو برق انداختم غذاتونم آمادست همه چی مرتبه بعد خانم با یه حس رضایت یه لبخندی زد سر پسرک رو بوس کرد پسرک بیشتر شهوتی شد خانم خیلی خسته بود داشت با تلفن صحبت میکرد و رو به پشت خوابیده بود با همون لباس و جوراب همون طوری داشت پاهاشو تکون میداد پسرک رو بیشتر جعلی میکرد رفتار صمیمی و گرم خانم باعث شد بیشتر تحریک بشه بیشتر کار کند خلاصه با آبمیوه رفت تو اتاق خانم
ببخشین خانم بفرمایین براتون اب میوه اوردم
دستت درد نکنه عزیزم بزارش رو میز بعد برو میبینی که دارم صحبت میکنم
خانم در عین حال که خوب بود باید رفتار بدشم پسرک تحمل میکرد و رفتار این بود که کسی نباید زیاد باهاش مخالفت کنه حرفشو گوش نده و گرنه یهو از خود بی خود میشه این رفتار دوگانه اتفاقا پسرک رو بیشتر مصمم میکرد برای اینکه خدمت کنه بهش خانم وقتی که داشت آبمیوه شو میخورد به جورابش اشاره کرد که درش بیاره پسرک جوراب مشکی خانم رو به آرامی درآورد خانم بهش گفت بزارش تو ماشین لباس شویی ؛ چشم خانم
اها راستی جورابای دخترمم بی زحمت بزار تو ماشین پسرک کامل به وجد اومده بود لحظه به لحظه داشت انرژی می گرفت و دیگه پول واسش مهم نبود فقط خدمت چون خیلی بهش حس هیجان میداد این کارها پسرک یه گوشه نشست دید داره لباسشو عوض میکنه خانم دختره هم تو اتاقشه داره مشقاشو مینویسه وقتی که اول پسرک رو ندید و حتی این همه زحماتی که براش کشیده رو ندید و رفت اتاق دخترش حس حقارت گرفتش اما امید داشت که خانم میاد و نازش میکنه
ولی نمیدونست که اون زمان خانم حال نداشت فقط همین آفرین دخمل خوشگلم مشقاتو بنویس مامانی برات کادو میخره و بیرون میبرتت بعد رفت تو حال خوبی چیکار میکنی شنیدم که خوب تمیز کردی افرین همه جا برق میزنه . مثل همیشه نبود با دخترش خیلی گرم تر بود تفاوتشو به خوبی حس کرد خوبه خوشم اومد ولی پول اضافه ندارم بدم برای کارهای اضافتا با خنده و شوخی گفت . نه خانم جان این حرفا چیه من عاشق اینم که کنار شما باشم خدمت کنم کار اضافه ترم انجام بدم . آفرین ولی دیگه لوس نشو باشه برو تو اتاقت کلی کار دارم باید خودمو برای فردا آماده کنم عروسی داریم . همینکه به من گفت عروسی داریم ولی حتی دعوت نکرد منو یه حس حقارت دیگه ای منو گرفت که این همه براش کار کردم اما در حد ادم حسابش نکرد که ببرتش مهمونی
خب حقیقتش تازه داره پسرک میفهمه که هیچی مادر مهربونش نمیشه خلاصه اون روز صبح پسرک از خواب پاشد با انگیزه بیشتری رفت سراغ خدمتش سلام خانم صبح بخیر براتون صبحونه آماده کردم دخترتونم آماده کردم صبحانه بهش دادم منتظر شماست
با صدای خواب آلود گفت آفرین دستمو بگیر بلندم کن چشم . صبحونه رو خوردن و داشتن میرفتن و رفت سمت کمد جورابا که بر داره بچش پایین بود منو خودش تنها بودم بهش گفتم نهه خانم شما دست نزن وظیفه منه نه عزیزم خودم برمیدارم این چه حرفیه ؛ نه خانم شما ارزشت بیشتر از ایناست کمدو باز کرد جا جورابی اورد بیرون بفرمایین خانم انتخاب کنین ؛ مممم تو بگو عزیزم کدوم بهم میاد ؛ فکر کنم این؛ صصص یه لحظه زر نزن البته با لحن شوخی مممممم رنگ پارو پام کن منم پاشون کردم خم شدم اروم جوراباشون پام کردم و جالبه که داشتم پاشون میکردم اون یکی پاشونو گذاشته بودن رو یکی زانوم من جلوش نشسته بودم اون ایستاده.یهو کف پاش ده سانتی صورتم بود به نظرت خوبه ؟ عالیه خانم به پاتون خیلی قشنگ میشه ؛ مممم عزیزم ببین کثیفی خاکی نداشته باشه نه بانو تمیزه تمیزه ؛ دقیقا همون جورابی رو پوشیده بود که با دهنم شسته بودم پاشو از هر دو نشون داد جلوی صورتم؛ نمیدونین وقتی کف جوراب طرح دار دیدم چه حالی شدم بعد از تایید جوراب حالا به کفش رسید یه کفش پاشنه بلند مشکی براق انتخاب کرد مجلسی ؛ به نظرت خوبه به جورابام و پام میاد این کفش پام میکنی ببینم ؛ پاش کردم جفتشو خوبه هستش؟ اره خانم خیلی خوشگل شدین البته تا داشتم حرف میزدم ؛ بسته دیگه به نظرم خوبه حالا دیگه برو به کارت برس کفشو درآورد تا دم در بپوشه ؛خونه رو قشنگ برق بندازا این اتاقمو میبینی رد میشم اشغالا میچسبه به کف جورابم ببین اورد جلوی صورتم دوباره دیدم اشغال تخمه برنج خشک شده چسبیده به جورابش دلم میخواست همون لحظه کفشو لیس بزنم اما نمیشد اروم با دستم تمیزشون کردم خانم رفت البته کفشش تازه بود برای همین با کفشهای جلوی در فرق داشت طبق روال کفشای جلو در دخترش و خودشو برداشتم و حس حقارتی که شده بود رفتم با صورت داخل کفش بوی عرقش داشت روانیم میکرد فقط لیسیدم کفشو همچنین دخترشم عین مادرش با اینکه بچه بود بوی عرق شیرینی داشتن بعد از ظهرش اومد که بره عروسی سریع رفتم دم در منتظرش .
سلام بانو سرکار خوب بود؟
سلام ممنون همه چی خوبه ؛ اروم کفشاشو دراوردم یهو دیدم همونجا وایساده ؛ منتظر چی هستی با یکم عصبانیت گفت درش بیار دیگه به نوک دستش کامل اشاره کرد به جوراباش پاهاشو بالا اورد جلو صورتم بوی عرق شیرینش داشت میومد وایی به جوراب در آوردن که اینقدر طول نداره زود باش چشم دراوردم از پاش ؛ خوبه حالا برو بزارش تو ماشین که یهو داشت میرفت اتاق جوراب عرقی شو گرفتم تو دماغم یه بوی نفس عمیق کشیدم گفتم خانم این جورابتون بو نمیده به نظرم تمیزه فهمید بوش کردم اما بی تفاوت رفت اتاقش گفت بزارش تو کمد . اوف ببین باید خودمو واسه عروسی اماده کنم ببینم ناهار گذاشتی دیگه ؛ بله ؛ خوبه برو به دخترم عذا بده منتظر باش تا من بیام ؛ به دخترش غذا دادم که دیدم صدام کرد ؛ جانم بانو ؛ بیا جلو کارت دارم دیدم یهو دستاشو باز کرد که بغلم کنه رفتم بغلش ؛ عزیز مامانی از دستم که ناراحت نیستی پسرکم ؟ گفتم نه بانو چرا ناراحت باشم من اینکه به شما خدمت کنم شما دستور بدی لذت میبرم ؛ واقعا دوست داری ؟ ؛ بله من مطیع شمام شما هم بانوی منین ؛ تا اینو گفتم خیلی خوشحال شد اومد که بوسم کنه دیدم از من لب گرفت و وای چه حالی داشتم غش میکردم بعد که تموم شد ؛ اجازه هست بابت زحماتی برا من کشیدین ببوسمتون ؛ وای چه حرفا تو فقط اجازه داری دستامچ بوس کنی؛ دستاشو اورد جلو رفتم سمتش اروم لبامو غنچه کردمو با نهایت احساس دستاشو بوسیدم ؛ خیلی خوشش اومد گفت واقعا دوست داری زیر من باشی من بهت دستور بدم پس غرورت چی میشه؟ ؛ اصلا مهم نیست مهو اصلا خورد کنین من از تحقیر لذت میبرم ؛ اینو تا شنید چشماش درشت تر شد یکی از ابروشو بالا اورد ؛ تو ذهنش خوشحال شد از چشماش معلوم بود ولی پنهان کرد ذوقشو و سریع گفت؛ این چه حرفیه عزیزم تو تاج سری هیچ وقت اینطوری فکر نکن مامانی دوستت داره عزیزم ؛ با هزار التماس و اینا گفت؛ خب حالا صبر کن راجع بهش فکر کنم ولی دوست ندارم تحقیر بشی؛ زر میزد رفتارش کاملا تحقیر امیز بود میدونست از روز اول من خوشم میاد؛ حالا برو بیرون تا من بیام ؛ راستی بانو کمک خواستی به من بگو سلیقمو بدونی؟
با لحن تحقیر آمیزی گفت نیازی نیست خودم سلیقم از تو بهتره با پوزخندی گفت؛ حالا برو بیرون دیگه لازمت داشتم صدات میکنم؛ منم رفتم دیدم بعد از سه ساعت چه ماهیی شده بود یه مانتو آبی خوشگل با کفش پاشنه بلند آبی جذاب و یه ساپورت مشکی براق پشمام ریخته بود ؛ خانم شما نمیخوای بیا ناهار بخوری؟
مممم بیا جلو ؛
جلوی دخترش داشت میدید حالا میدونست که من هیچ مقاومتی مطیع شم مصمم تر صحبت کرد ؛
یه کشیده محکم زد منو داشت زیر پاهاش له میکرد با همون کفش خوشگل ابی البته جورابی نپوشید فعلا ؛من اینجا میگم چی کار کن نه تو فهمیدی؟ بله خانم ؛ خوبه حالا برو ریخت نحستو نبینم ؛ رفتم تو اتاق که بعد از چند دقیقه دوباره صدام کرد بچشو خوشگل کرد ناهارشون خوردن موقع جلو در بچشم داشت میدید یهو گفت بدو بروجورابمو بیار رو تخته ؛ منم سریع رفتم انقدر هول شدم یه جوراب دیگه رو آوردم که یه پوزخند زد و گفت؛ اون نه خنگول اونی که روی تخته؛ یهو دیدم یه جوراب مشکی پارازین خیلی صاف بود که تازه بود دیدم کفه دار طرح دارم هست ؛ اوردم براش واقعا دیگه خسته شده بودم دوست داشتم با جوراب پاهاشو بوس کنم لیس بزنم تمیز کنم ؛ زود باهاش احمق دیرم شد ؛
رفتم سریع پوشوندم رو پاهاش گفت خوبه ؛ دیدم دوباره کف پاهاش با جوراب نزدیک صورتمه هی تکون میداد پاهاشو؛ خوبه تمیزه؟ بله خانم ؛ خب حالا بوشون کن بوشون چطوره ؟
حالا دیگه واقعا خار شد جلوی دخترش ؛ دخترش داشت میخندید ؛ دماغمو اوردم چسبوندم به کف پاش لای انگشتاش بوی عمیق کشیدم ؛ هوو کجایی ؟ چی شد خوب بود بوش؟ اره عالیه بانو؛ خوبه ؛ یه دفعه دخترشم پرو پاشو آورد بالا اونم جوراب شلواری پوشیده بود تو سن های ۱۶ سالگی میخورد گفت برو زیرش ببین بو میده باهم داشتن میخندیدن منم زیر پاهای دخترش رفتمو بچش کردم ؛ بسه دیگه دخترم تو برو پایین ؛ خب ببین چی دارم بهت میگم میری این کفش بیرونم هست تو برون می پوشم نباید بو بده قشنگ برق بندازش کفشا و جورابام نباید بو بدن خیلیم باید تمیز باشن اگه لکه ای کثیفی ببینم تنبیهت میکنم ؛
نه بانو من وظیفمو خوب میدونم کفش آبیشو پوشوند مو با دستمال اونم تمیز کردم با کفش هولم داد بسته دیگه برو به کارت برس آشغالا دیدم پر بودا برو خالی کن بعد به کارت برس؛ چشم بانو؛ آفرین داشت میرفت خندید یهو گفت بی مصرف ؛ یادت نره کفشامو برق بندازیا کف اتاقمم آشغالاشو بگیر دیگه آبرو برام نمونده بود جلوی این دو نفر ؛ بعد کفش شو کامل با زبونم برق انداختم تمیزش کردم شب شد بالاخره اومد اما دخترش نبود فکر کنم رفته بود خونه دوستش؛ اومد تو خیلی طلبکار. کفشاشو خودش درآورد نشست رو مبل غذاییم که خورده بود لای دندوناش گیر کرده با زبون زیر دهنشو هی تکون میداد بدو بیا کلی رقصیدم عرق کردم حمال عرق هامو تمیز کن هی لباشم تکون میداد ؛ رفتم روی پاهاش شروع کردم به بوسیدن یهو دیدم پاهاشو بالا آورد دوتاشو گفت حالا کفشو ببوس منم از نک انگشتاش تا پاشنشو داشتم می بوسیدم که نه عملا لب میگرفتم با پاهاش بعد یهو دیدم گفت تمیز کن بیا یهو دیدم تف انداخت کف پاهاش گفت یالااااا بی مصرف زود باش
منم تمام تفشو لیسیدم تمام عرق پاهاش و عرق انگشتاش از بین رفت

ادامه دارد

نوشته: امیر لرد


👍 13
👎 3
48601 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

937567
2023-07-14 01:42:33 +0330 +0330

عالی بود

0 ❤️

937578
2023-07-14 02:42:15 +0330 +0330

وایییی عالیییی بود ادامه بده

1 ❤️

937590
2023-07-14 04:31:38 +0330 +0330

یه داستانی بود نامادری کیرکلفت که حذف شد،اونو نمیشه دوباره بذارین؟

0 ❤️

937613
2023-07-14 09:12:40 +0330 +0330

عالیه بنویس ولی قد وزن و اندام خانم و دخترشم بگو

0 ❤️

937652
2023-07-14 17:05:41 +0330 +0330

عالییی بود

0 ❤️

937844
2023-07-15 23:32:59 +0330 +0330

عالیه ادامه بده

0 ❤️

955138
2023-10-29 14:40:46 +0330 +0330

سلام 👋
خیلیییی خوبه این چیزا
به عقیده ی من در جوامع امروزی یه پسر باید بدونه چجوری باید به بانو ها احترام بذاره
من خودم خیلی دوست دارم پسر ها رو تحقیر کنم ، برای همین تو خونه همیشه پسر خودم رو تحقیر کردم ، اولین بار ، دو سال پیش که پسرم 16 سالش بود، کیر 14 سانتیش رو که دیدم ، حالم بد شد ، برای همین روش کار کردیم ، بعد از تقریبا یک سال چند ماه ، کیرش تبدیل شده به یک دودول هشت سانتی ، خیلی برام لذت بخشه 😆
اگر اینجا کسی هست که میسترس باشه ، حاضرم پسر جندمو رایگان بدم ، چون خودم میسترس نیستم و میخوام زیر دست یه بانوی خوب ، مثل یه سگ حرف گوش کن تربیت شه
ممنون ❤️

1 ❤️