دوبل برگر (2)

1402/12/10

...قسمت قبل

اون داستان قبلی نه اینکه با گوشی تایپ کردم بعد که ریویو کردم دیدم انتهای داستان و از خستگی زود جمع کردم تو اوج هیجان اش که میشد بیشتر شاخ و برگ پیدا کنه روایت مون من تموم اش کردم و از این بابت تصمیم گرفتم یه قسمت آخر هم بنویسم و با عنوان نتیجه گیری ، بعد از سکس با ملیکا و فاطی واقعا از لحاظ جسمی تحت فشار قرار گرفته ام و آسیب جدی دیدم ، حقیقت ماجرا اینه که واقعا رابطه دوبل خیلی سنگینه و تحمل اش غیر ممکنه و تو حالت عادی اصلا چیزی نیست که بخوام به کسی توصیه کنم حتی بعد ها از خانوم ها هم پرسیدم میگفتن علاقه ای به اینکه همزمان با ۲ نفر باشن و ندارن و نمیخوان تجربه اش کنن ، به نظرم این صحنه هایی که ما ها تو پورن میبینیم نمیشه برا واقعیت در نظر گرفت و بازیگر های پورن واقعا کارکشته و حرفه ای ان و وقتی یه ادم عادی رو بخوای با اونا مقایسه کنی انگار یه دونده معمولی رو با قهرمان المپیک مقایسه کنی… مقعد به خصوص ذاتا برای دخول طراحی نشده و شکل اش جوری نیست که حالا بخوای ۲ تایی واردش کنی،بخصوص اون کیر دوم که یهو وارد میشه … فرد عادی که نمیتونه مگه اینکه این افرادی که مازوخیسم دارن و دیلدو های غول و وارد خودشون میکنن از پسش بر بیان حتی لذت هم ببرن .
خلاصه برگردیم به داستان خودمون من بعد اون سکس با اینکه کلا فیوزم سوخته بود و ترکیده بودم اما یه چیزی در من بیدار شد و تجربه اش کردم که تو این سال ها همیشه سرکوب اش میکردم و تونستم با کشف لذت در خودم ، خودم و بهتر بشناسم و حداقل اش بدون ام از زندگی چی میخوام ، اگه این ها رو میدونستم حداقل اش اون ازدواج ناموفق تو زندگیم به وجود نمیومد که با هزار بدبختی تونستم تموم اش کنم ، من قبل از دانشگاه با دوستان هم بودم و بعدش هم با کلی احساس شرم و گناه کنار گذاشتم و تو دانشگاه که با خانم ها آشنا شدم رفتم به مسیر دیگه … الان که ۳۰ و خورده ای سالمه و بعد این همه تجربه و سکس با آدم های مختلف متوجه شدم یه سلیقه جنسی وجود داره که هیچ کس در مورد اش صحبت نمیکنه و اطلاعاتی در مورد اش نیست ، یک سری مرد ها به شدت از رابطه مقعدی لذت میبرن ولی گی نیستن… من خودم اصلا نمیتونم رابطه با جنس موافق تحمل کنم و به خاطر همین احساس گناه و شرمساری میکردم ولی در عوض بشدت از کون دادن لذت میبردم و حس اینکه بخوابی و یکی روت بخواب بکنه توت و روت مسلط بشه و درد و تو تمام وجودت پخش کنه واقعا بی نظیره … بخاطر همین من بیشتر پوزیشن خوابیده رو دوست داشتم و چون نمیخواستم ببینم که با یه همجنس در ارتباط ام و بیشتر حواس ام متوجه لذت و احساس هات خودم میکردم تا پارتنر ام … دقیقا بخوام از سلیقه جنسی خودم بگم من فقط از گی قسمت کون دادن شو دوست داشتم فقط نسبت به خانوم ها تمایل دارم و شیمیل ها هم و اصلا نمیتونستم بدن یه مرد دیگه رو رو خودم تحمل کنم… بعد از سکس با ملیکا دیگه خودمم و رها کردم و راه لذت درون خودمم پیدا کردم با شیمیل های زیادی برنامه رفته ام و از نسل قدیمی هاشون تقریبا میشه گفت هم رو تست کردم و پول زیادی دادم رفت ، واقعا قیمت های بالایی میگیرن الان با چن تاشون که صحبت کرم مثل اینکه دارن قیمت ۳ میلیون و ۴ میلیون میدن واقعا هر جا تو مملکت عرضه رو محدود کردن قیمت ها رو کشیدن بالا😐
تو اون سال ها چند باری باز پیش ملیکا برگشتم چون واقعا جز بهترین های ایران بود ولی الان مثل اینکه دیگه کار نمیکنه و مهاجرت کرده و خبری ازش نیست… فاطی هم واسه خودش شده جز بهترین میسترس های تهران و دیگه عمومی کار نمیکنه و میگفتن درامد خوبی داره… خودم حسابی انداخته بودم تو بغل فاحشه ها و زده بودم بر طبل بی عاری که آن هم عالمی داره ، پیش یه شیمیل فوق زیبا و خوشگل رفتم اسم اش هلیا بود … واقعا چهره عالی و خوشگلی داشت تو سکس مون بعد کلی کثیف کاری در حالی که پاهام رو شونه اش بود داشت توم تلمبه میزد من ارضا شدم و آب خودم پاشید رو صورت و گردن خودم😅 بعد هلیا هم نتونست خودش نگه داره بلند شد همه آبشو ریخت رو صورتم و موهام … هلیا آس پیک شیمیل ها تهران بود هم تو سکس و زیبایی و هم معرفت و اخلاق … مجبور شدم برم حموم دوش بگیرم تو حموم متوجه شدم بیرون هلیا با تلفن اش صحبت میکنه و قرار مدار با یکی دیگه جور کرد بعد تلفن اش زود اومد تو حموم اون هم خودش و شستن که از نو دوباره حاضر باشه که مشتریش میاد به من گفت بخواب … با تعجب گفتم چی؟!! بخوابم ؟! اینجا ؟! تو حموم ؟! من و خوابوند کف حموم زیر آب دوش گفت کون ات بده بالا ، کون مو دادم بالا و خواستم حالت داگی بگیرم که سرم و چسبوند رو کاشی کف حموم از پشت کرد تو سوراخ ام و خشک خشک تلمبه زدن بدون حتی یه تف… خیلی داشتم حال میکردم حس واقعا فوق العاده ای بود از طرفی گرمی وجودش و کیرشو پشتم احساس میکردم و گرمی آب دوش که رومون میریخت و از طرف دیگه سردی سرامیک کف حموم ، از طرفی خشک خشک که میکرد سوراخ ام یه سوزش خیلی خوبی رو داشتم تجربه میکردم و کیرش انگار داشت توم و میخاروند و خارش ام کم میشد و از طرف دیگه خایه هاش به پشت خایه های من میخورد و صدای بی نظیر شالاپ و شلوپ کل فضا حموم پر کرده بود من هم فقط ناله لذت می کشیدم 😍 ، تو اوج لذت مفعولیت خودم بود و هلیا با اینکه یکبار ارضا شده بود اما باز شق شق داشت خدمت من میرسید که بعد از یه ۱۰ دقیقه کردن من ابشو نیاورد و همینجوری کیرشو توم نگه داشت و من بهترین تجربه جنسی عمرم اونجا تجربه کردم به نحوی که زیرش از نو راست کردم ، هلیا داخل من شروع کرد ادرار کردن… اصلا باورم نمیشد دقیق دقیق جریان ادرارشو احساس میکردم با سوراخ ام از زیر ساقه کیرش جریان پیدا میکنه و تو طول کیرش حرکت میکنه از سر کیرش به زیر دل من تو رودم برخورد میکنه و توم داره گرم تر گرم تر میشه … از نهایت لذت گرم شدن داخل ام بدون اینکه به کیرم دست بزنم و جلق بزنم خودبخود ارضا شدم … خیلی پیش اومده بود بدون جلق زدن زیره کیر ارضا بشم ولی بیشتر به خاطر شدت کرده شدن بوده و لذت درد ولی الان فقط لذت خالص بود که باعث شد ارضا بشم ، بعد ها این کارو چند بار دیگه انجام دادم و اگه موقعیت اش جور میشد از بکن هام میخواستم برام انجام بدن بهترین حالت اش هم همون داگی خوابیده تو حومه و تو پوزیشن های دیگه ادرار میریزه بیرون و کثیف کاری میشه .
خلاصه هلیا به خاطر اینکه مشتری داشت و ارضا هم شده بود و مثل این که مشتریش خیلی وضعش خوب بود مثل اینکه یه بچه ۱۵ ساله خیلی مایه دار بوده که با اسنپ میومده هم کون و هم کلی پول به هلیا رو میداده میرفته ، هلیا هم زود میاد تو حموم خودش و شستن و واسه اینکه از نو هورنی یا حشری بشه من و میکنه که دوباره نعوظ اش برگرده و به من اون تجربه شگفت انگیز و میده .
بعد اون ماجرا دیگه ثابت فقط پیش هلیا میرفتم و بعد میرفتم پیش فرنوش و میسترس سحر و چندتا میسترس دیگه … یه فاحشه بود به اسم ریحانه بهش پول و دیلدو کمری رو میدادم میگفت ام ریحانه فقط بکن که اوب ام فوران کرد و واقعا اون هم بکن خوبی بود رو دیلدو تسلط خوبی داشت ، هلیا بعد فوت مادرش دیگه ازش خبری نداشتم و خط شو خاموش کرد و دیگه کار نکرد…
و در آخر با اینکه از سکس لذت میبردم ولی بدجوری داشتم به گا میرفتم اولین چیزی که داشت من بدجور میگایید بی پولی بود همه پول هام داشت خرج یک ساعت سکس در هفته میشد 😐 ، حتی پول ماشین درست کردن هم نداشتم و ماشین ام افتاده بود تو پارکینگ و از همه بدتر تنهایی بود که داشت تمام روح و روان و از بین میبرد… از شدت تنهایی دلم شکست و شب جمعه ای با خدا خودم خلوت کرده بودم و زار زار گریه میکردم ، از روی احساس گناه اصلا روم نمیشد اسم خدا رو به زبون بیارم … تنها و بی کس تو یه اپارتمان ۹۰ متری اسیر شده بودم و راه نجات و فریاد رسی نداشتم دستم و بگیره … بدتر از گناه اینه که آدم خودش و گناهکار بدونه ، تو طول تاریخ خیلی اومدن راحت جنایات خودشون کردن بدون کوچکترین عذاب وجدانی به زندگیشون ادامه دادن اما من سر ۴ تا کون دادن از سر عقاید مذهبی و عذاب وجدان داشتم خفه میشدم با خودم نمیتونستم کنار بیام و غرق افکار و گریه و شکایت بودم که با اذان صبح به خودم اومد تموم تنم لرزید و بدن ام یخ کرد یه لحظه به خودم گفتم الان اگه عجل خواست بیاد سراغم با این وضع میخوام بمیرم؟
بلند شدم وضو گرفتم اومدم ۲ رکعت نماز صبح بخونم که روم نشد و یاد کارهایی که کرده بودم عذاب ام میداد . سر ۲ راهی مونده بودم از یه طرف گناه بسیار لذت بخشی بود که خود واقعیت من بود و واقعا ازش لذت میبردم و از طرف دیگه احساس گناه و تنهایی و احساس نکبتی و بود تو زندگی واقعی داشتم تجربه میکردم همه چیزای خوبی که داشتم و بدست آورده بودم و از دست میدادم ، ماشین ام خراب افتاده بود تو پارکینگ ، قسط وام خونه ۶ ماه عقب افتاد ه بود و اخطار اومد و جلو ضامن و گرفتن ، از همه بدتر از سر کار ام عملا اخراج شدم و قرار دادم و برای ۶ ماه دوم سال تمدید نکردن ، ظاهر ام شده بود مثل معتاد ها یک سال بود هیچ لباس جدیدی نخریده بودم و تنها تو خونه نه غذای درست حسابی و رابطه ام با پدر و مادرم قطع شده بود ۲۰ کیلو اضافه وزن آورده بودم دیگه باشگاه نمیرفتم ، خلاصه زیاد عجز و ناله نکنم و سرتون درد نیارم و در کل از زندگیم راضی نبودم به هیچ وجه 😓
نماز و خوندم و سوره توبه هم خوندم و قبول دینداران توبه کردم از کارهام و خسته کوفته ساعت ۶ صبح بیهوش شدم ، ساعت ۳ بیدار شدم رفتم سر یخچال دیدم همون تخم مرغ هم نیست تو یخچال دیدم همون تخم مرغ هم نیست بخوریم یادم نمیومد آخرین بار کی میوه خورده بودم خلاصه بعد مسواک زدم اومدم گوشیم و چک کردم دیدم یکی از میسترس هایی که پیشش میرفتم پیام داده بود توله بی شرف امشب ساعت ۹ اینجا باش. دقیقا این متن پیام اش بود و تمام وجود م و شهوت گرفت و گفتم اخ جون امشب یه دل سیر گاییده میشم 😋 یاد بدبختی هام شهوت از سرم پروند یادم اومد که بابا من اصلا پول ام کجا بود که بخوام لیست خرید خانم بخرم ببرم دم خونه اش و کارت و بدم دست اش و الان میخواستم تازه برم از سوپری ۴ تا دونه تخم مرغ بگیرم ۲ تاش واسه الان و ۲ تاش واسه شب و از همه بدتر یاد صحبت و قول قرارم با خدا که افتادم خیلی مصمم به خودم گفتم نه دیگه کافیه ✋ و رفتم ۲ تا تخم مرغ مو خوردم و دوش گرفتم و اصلاح کردم و نشستم پای لپ تاپ واقعا به معنای واقعی از اون زمان بود معجزه رو تو زندگیم دیدم … باورم نمیشد یعنی اینقدر ارتباط معنوی و باور ها و رفتار درست تو زندگی آدم تاثیر داره ، دیدم یه ایمیل از یکی شرکت های زیر مجموعه خودمون اومده که بیا مدیر ما شو … ترو خدا و این حرف ها بعد گفتم بزار یه تست بزنیم یه چند جا هم که خودم شناخت داشتم رزومه فرستادم ببینم چی میشه تا دیروز ما ناظر کار این ها بودیم الان درخواست کار باید بفرستم براشون. باورش هنوز هم برام سخته زندگی رو که طی چند سال خراب کردم و زنی که طلاق گرفته بود و رفته بود و خودمی که به لژن کشیده بود تنها در عرض ۲ ماه تموم مشکلات ام حل شد و حتی زندگیم از قبل هم بهتر شد اگر خدا بخواهد ، عصر همون روز جمعه پدر ام زنگ زد بهم و شام خونه شون دعوت کرد و مادرمم گریه میکرد پشت تلفن که پسرم بیای حتما ، رفتم و همه کدورت ها رو شستیم و مثل سابق دل به دل هم دادیم خانوادگی و با برادرم و خواهرام و پدر وقتی دید اوضام خرابه کمک ام تونستم ماشین ام درست کنم و قسط هام بدم ، از همون جایی که رزومه فرستادم توی جلسه با مدیر عامل اش یه سمت عالی با حقوق عالی تر بهم پیشنهاد شد و یه هفته ای کارمم اوکی شد و پشت میز ام اتفاقا این ۲ و ۳ هفته رو مرور میکردم و هر روز که میگذشت ایمان ام به حضور خدا قوی تر میشد که مادرم بهم زنگ زد و گفت یه دختر برام دیدن من هم برم خونشون صحبت کنیم ، اینجا بود که یه فرشته به اسم الهام وارد زدگیم شد همه غم هام و شست و برد و رفت … یه یکسالی از ازدواج ام با الهام میگذره که یه شب با الهام بودم بحث این ماساژ پروستات خیلی ریز و سوسکی وسط کشیدم ببینم میشه واسه عشق حال سولاخ خودمون روش حساب کنم یا نه … واقعا ریسک بزرگیه خانم ها اکثرا ظرفیت واقعیت ندارن تو دادگاه خودم دیدم طرف به زن اش گفته بود من و انگشت کن زنه اومده بود طلاق گرفتن که آقای قاضی این کونیه و من شوهر کونی نمیخوام .
وسط صحبت بحث اش بودیم من هم زیاد وارد نمیشدم فقط اشاره کردم و رفتم که خود الهام گفت عاشق این کارم بیا تجربه کنیم و ترو خدا و بیا و حالا من بودم خودم بی تفاوت داشتم نشون میدادم تاقچه بالا میذاشتم ، خلاصه مطلب اون شب یاور وازلین و سولاخ و استاد کردیم و الهام کاملا ابراز رضایت کرد گفت از بچگی دبیرستان همیشه دوست داشتم دوستام و انگشت بکنم و بکنم اشون دوست داشتم پسر بودم همه دختر ها رو میکردم ، نمیخوام زیاد در مورد خانومم صحبت کنم ولی رو نجابت اش قسم میخوردم و چشم بسته اعتماد داشتم بهش و وقتی با من ازدواج کرد دختر بود و صادق ترین فردی بود که تو زندگیم دیدم ، من هم با زیرکی خودم داشتم روحیه خشن الهام کشف میکردم تا بتونم استفاده کنم ازش و اینکه به خودم ثابت شه حتی از چنتا از دفتر مراجع استعلام گرفتم ببینم جریان این کار چیه و گناه است یا نه که دیدم این فانتزی ها اینقدر خفن هنوز قفل مرحله اش واسه آخوند ها باز نشده ابراز نظری نکردن در موردش 🤣 ، و اینکه هر گونه رابطه ای بین زوجین حلاله 😍 ، اومده بودم سایت شهوانی ببینم یه ۲ تا داستان خوب پیدا میکنم نشون الهام بدم بگم ببین دختر های مردم چجوری پسرها رو میکنن یاد بگیر که دیدم اصلاً چند ماهه خوب داستان اپ نمیشه تو قسمت دوجنسه وشیمیل و همه اکثرا شاکی گفتم بزار یه دستی به قلم ببرم ببینم نتیجه اش چی میشه.
همدیگرو قضاوت نکنیم و فرهنگ مون اگه میتونیم هر روز بالاتر ببریم … اگه دیدی به بن بست رسیدی دستت و فقط جلو خدا دراز کن ، دست ما رو که گرفت مطمئن ام دست شما هم میگیره . بدرود ❤️

نوشته: نوید


👍 6
👎 5
12301 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

973139
2024-02-29 23:57:37 +0330 +0330

داستان دوبل برگر ۱ داشتی الان ۲ و ۳ ات کجا بود ک ۴ نوشتی؟

0 ❤️

973400
2024-03-02 23:13:43 +0330 +0330

هرچی مسلمون دیدم ازدم کصخل
بیا این یکیش

0 ❤️