سلام شاید سن من و جنسیت من به این سایت نخوره ولی هر چند وقت یه بار میام اینجا و داستان های واقعی رو میخونم و این بار میخوام داستان خودمو بنویسم لطفا قضاوت نکنید همین اول بگم .من رویا یه خانوم 43 ساله از 20 سالگی ازدواج کردم و ثمره این ازدواج یه دختر بود که الان 22 سالشه .شوهرم 6 سال پیش مریض شد و فوت کرد و منو تنها گذاشت و من تنها تر شدم اینم بگم من کارمندم از خصوصیاتم بگم قدم 165 وزن 80پوستم سفید خلاصه خوشگلم و کونمم تپله و بعد از فکت شوهرم خواستگار زیاد داشتم ولی دوست نداشتم بعد اون مرحوم ازدواج کنم ولی از لحاظ جنسی روز به روز بدتر میشدم و حال روز خوبی نداشتم . پنجشنبه از خواب بیدار شدم صبحانمو خوردم که گوشیم زنگ خورد جواب دادم دخترم بود گفت وحید(دامادم)میاد دنبالم که آخر هفته برم پیششون که حال و هوام عوض بشه منم قبول کردم اومد دنبال راه افتادیم به سمت روستا که اونجا سکونت داشتن یه ساعت از شهر دور بود رسیدم خونه دخترم یکم استراحت کردم و مشغول ناهار خوردن بودیم که در خونه رو زدن وحید رفت درو باز کرد با عجله برگشت به دخترم گفت مادرش مریض شده بردنش بیمارستان و کلی ام از من عذرخواهی کردن و رفتن. دخترم دم رفتن گفت یه دوری تو حیا‌ط بزن حال هوات بهتر بشه منم گفتم باشه شما برید .تو دلم گفتم اینم شانس من اوانام رفتن دوباره تنها شدم .خونه دخترم از بقیه خونه های روستا یکم دورتر بود و کسی نمیتونست داخل حیاط و خونه رو ببینه منم رفتم یه دامن پوشیدم و زیرش شلوار نپوشیدم گفتم برم تو حیاط یکم حال هوام عوض شه واقعا زندگی تو روستا عالیه پنج شیش تا سلفی از خودم گرفتم و میخواستم برم داخل خونه که یه شیهه اسب رو شنیدم گفتم دخترم اینا اسب که نداشتن رفتم نزدیک صدا دیدم یه اسب تو طویله اس همین که دیدمش کیر بزرگش اومد به چشمام حدود بیست سانت بود ولی نیمه راست جلو تر شدم و در طویله رو بستم یکم نازش کردم خیلی وسوسه شدم که به کیرش دست بزنم خلاصه کیرشو یکم مالش دادم دیدم خیلی گرم و نرمه سرش کوچیک تر از ساقه اش بود گفتم بچشمش ببینم چطوریه خودمم داغ کرده بودم با یه دستم کیرشو گرفتم یه لحظه ترسیدم لگد بزنه ولی اروم بود اسبه .سر کیرشو کردم تو دهنم دیدم مزه اش شوره با اون یکی دستتمم کصمو مالیدم خیلی داغ کرده بودم الان یادم افتاد که کجام بلند شدم رفتم بیرون رو نگا کردم گفتم برنگردن ابروم بره دیدم کسی نیست وسوسه شده بود که کیر گنده این اسب رو تجربه کنم پیش خودم فکر کردم دم طویله گفتم برم یه صندلی بیارم رفتم با عجله یه چهار پایه اوردم گذاشتم زیر اسبه یکم دیگه کیرشو خوردم وای چه حالی میداد کلفت و نرم تو دهنم ولی خیلی بزرگ بود اسب هم اروم فقط یکم شیهه میکشید دوباره رفتم دم طویله بیرون رو نگاه کردم دیدم کسی نیست مطمعن شدم برگشتم به صورت چهار دست و پا وایسادم رو چهارپایه دامنم رو زدم بالا در نیاوردم گفتم یهو شاید برگشتن شرتمو دراوردم دیگه طاقت نداشتم کصم نبض میزد سر کیرشو گذاشتم دم کصم وای چه داغ بود ولی کلفت بود تو نمیرفت یه پنج دقیقه با کیرش ور رفتم تا یه پنج شیش سانتی رفت تو کصم دیگه اه ناله ام در اومده بود خیلی حس خوبی بود کیر گنده ش کصمو پر کرده بود یکم عقب جلو کردم تازه داشتم حال میکردم که دیدم اسبه هی تکون میخوره دیگه داشت جرم میداد یهو ابش اومد فورا کیرشو بیرون کشیدم اندازه یه لیوان ابش اومد منم بیحال افتادم رو زمین یکم دیگه کصمو مالیدم به سر کیرش دیگه حال نداشتم به زور پاشدم رفتم بیرون کون گنده سفیدم مثل ژله میلرزید تو حیاط گفتم یکی ببینه ابروم رفته رفتم حموم خودمو شستم اومدم بیرون .ـ

لطفا قضاوت نکنید .ـ
شاید قسمت های بعدی رو بنویسم.ـ

نوشته: رویا