شهوت بهتر است یا غیرت؟ (۱)

1401/12/13

سلام خوبید من مث بقیه نمیخوام داستان بگم یا بگم این واقعی هست یا نه ولی این اتفاق برای من افتاد حالا باورش با خودتون بریم سر اصل مطلب من نیما 38 سالمه نه خوش‌تیپ نه زشت یه آدم کاملا معمولی با یه درآمد نسبتا خوب که توی یه شرکت مدیر مالی هستم همسرم الناز 28 ساله یه دختر با قیافه معمولی ولی بدن فوق العاده سکسی ما پنج سال قبل ازدواج کردیم و مث بقیه روزای اول خیلی هات بودیم ولی کم کم سکس ما تکراری شد برای تنوع تو سکس حرفای فانتزی می‌زدیم تا تحریک بشیم که خیلی هم خوب بود مخصوصا که وقتی از کس دادن الناز به یه مرد غریبه میگفتم هم اون حال میکرد هم خودم تا اینکه شرکت بهم گفت برای انجام کار باید دو هفته برم اربیل عراق آخه اونجا ما یه نمایندگی داریم منم قبول کردم و آماده سفر شدم رفتم اربیل و تو یه هتل مستقر شدم یه پسر تو هتل بود به اسم هاکان حدودا 30 ساله میشه گفت مدیر داخلی هتل بود کاملا اتفاقی با هم آشنا شدیمو تقریبا بعد کار با هم بودیم می‌رفتیم تو شهر می‌چرخیدم و خرید میکردیم و رستوران این جور جاها البته منم اون اوایل بهش انعام میدادم که با من همراهی کنه ولی بعد چند روز گفت نمیخوام و الان رفیق شدیم از این حرفا دو هفته داشت تموم میشد که از شرکت زنگ زدن باید دو هفته دیگه حتما بمونم واقعا برام سخت بود الناز تنها بود باید برمیگشتم قبول نکردم ولی وقتی علت رو به رییس شرکت گفتم گفت همسرت رو با هزینه شرکت بیار پیش خودت تا کنارت باشه و توام به کار شرکت برسی منم قبول کردم و. الناز دو روز بعد پیش من بود به هاکان گفتم بریم فرودگاه دنبال الناز وقتی الناز اومد یهو شوکه شدم یه شلوار لی تنگ تنش بود با یه مانتو کوتاه جلو باز با یه شال نصفه نیمه آخه همیشه تو ایران رعایت میکرد اما نمیدونم چرا اینبار اینجوری اومده بود هاکان تا الناز دید دست داد و خوش آمد گویی رفتیم هتل همون وارد اتاق شدیم منو الناز شروع به سکس کردیم یه دلی از عزا درآوردم هر شب بعد کار منو الناز هاکان می‌رفتیم گردش و خرید تقریبا یخ الناز و هاکان هم آب شده بود با هم خیلی راحت حرف میزدن و شوخی میکردن یه شب وقتی داشتم با الناز سکس میکردم بهش گفتم الی نظرت چیه هاکان کستو بخوره گفت خوبه اصلا بهش میدم منم محکم تر میکردم تا ابم اومد کنار هم خوابیدیم اما ذهنم اینبار بد درگیر هاکان و الناز شده بود به الناز گفتم پس موافقی با هاکان سکس کنی یهو زد تو سرمو گفت خره اینا فانتزی منو تو هست میشه ادامه ندی بهش گفتم الناز بیا یه بار اینکارو بکنیم که ناراحت شد و از تخت بلند شد رفت حموم منم رفتم حموم بغلش کردم آروم تو گوشش حرف میزدم تا راضیش کنم گفت نیما تو واقعا این حرفارو جدی میزنی تو حاضری یه مرد غریبه منو بکنه بهش گفتم الناز فقط یه بار دیگه هم بهش فکر نمی‌کنیم اینجا هم که کسی مارو نمی‌شناسه گفت آخه چطوری گفتم تو قبول کن اون بامن گفت فقط شرط دارم گفتم بگو گفت فقط یه بار باشه دیگه حرفشم نزنی بعد توام حتما باید پیشم باشی گفتم شرط اول قبول ولی تو شرط دوم من هستم ولی جایی قایم میشم هاکان منو نبینه اینجوری بهتره گفت آخه چه جوری بهش گفتم فردا ساعت چهار بیا دفتر شرکت بقیش با من شرکت ما چهار نفر کارمند داشت تو اربیل سه تا کرد اربیل یکی هم مهندس وفایی مدیر شرکت که ایرانی بود البته اونم کرد زبان بود کارمندای بومی ساعت دو میرفتن و منو مهندس تا هفت و هشت به حساب های شرکت رسیدگی میکردیم طبق قرار الناز ساعت چهار اومد البته من قبلش به مهندس گفته بودم همسرم میاد که از اینجا بریم خرید چون میدونستم آدم خجالتی هست الناز بیاد اون می‌ره و دقیقا همین جوری شد وقتی الناز اومد اون چند دقیقه بعد گفت من میرم نیما جان شما کارت تموم شد برو گفتم اکی الناز گفت خوب چی تو سرته گفتم من هاکان میارم اینجا خودمم میرم تو اتاق از بالای در یواشکی نگاه میکنم بقیش با تو گفت من نمیدونم چیکار کنم گفتم میدونی یه زن همیشه می‌دونه چه جوری باید یه مردو حشری کنه زنگ زدم هاکان گفتم داداش من برام کار واجب پیش اومده باید برم یه جلسه فوری الناز تو شرکت هست میشه لطف کنی بیایی ببریش هتل گفت باشه کی بیام گفتم من دارم میرم فقط ده دق مونده برسی زنگ بزن به الناز خبر بدم آماده بشه گفت اکی تقریبا نیم ساعت بعد زنگ زد که دارم میرسم شرکت به الناز خبر بده گفتم برو بلا دنبالش من تو جلسه ام نمیتونم حرف بزنم و گوشی قطع کردم یهذاب از الناز گرفتم و رفتم تو اتاق درو بستم هوا چون زمستون بود زود تاریک شده بود چراغ دفترو کم کردم هاکان در زد الناز درو باز کرد من صداشونو نمیشنیدم چون درم بسته بودم بعد چند ثانیه هاکان اومد داخل رو مبل نشست الناز رفت دو تا نسکافه درست کرد آورد کنار هاکان رو مبل نشست یه چند دقیقه ای با هم حرف زدن دیدم هاکان دست گذاشت رو پای الناز آروم آروم صورتشو برد جلو شروع کرد لب گرفتن وای خدا کیرم داشت منفجر میشد الناز رو خوابوند رو مبل پیرهن الناز درآورد سوتین باز کرد شروع کرد به لیسیدن سینه و کردن الناز آروم آروم رفت پایین و شلوار الناز درآورد شروع به خوردن کسش کرد واقعا باورم نمیشد الناز رو لخت زیر مرد دارم میبینم یه کم کسشو خورد بعد بلند شد لباس خودشو درآورد یه کیر معمولی داشت نه بزرگ نه کوچیک گذاشت دم دهن الی شروع به ساک زدن کرد بعد همون‌جوری خوابوند رو مبل کیرشو تا ته کرد تو کس الی باور میکنید یا نه مهم نیست ولی کمتر از یه دقیقه آبش اومد بی‌حال افتاد کف شرکت از حالت الی فهمیدم که ارضا نشده ولی دیگه چاره ای نبود پاشدن لباس پوشیدن و از شرکت رفتن بعد چند دقیقه منم رفتم بیرون یه دور تو شهر زدم با کمی معطلی رفتم هتل دیدم الناز تو اتاق خوابیده و تا من اومدم بلند شد و بغلم کرد گفت عشقم مرسی ازت که به خاطر من از خودت گذشتی گفتم نه عزیزم این فانتزی منم بود خوشحالم حال کردی گفت ولی نیما خیلی زود آبش اومد گفتم متوجه شدم حالا من برم یه دوش بگیرم بیام با هم حرف میزنیم اگه خواستی بازم فانتزی میزنیم یه چشمک بهم زد و رفت تو اتاق فهمیدم زیر زبونش مزه کرده خلاصه بعد اون شب یه زندگی جدید برا منو الی شروع شد یه زوج شدیم با آزادی کامل جنسی برای هردو اگه خواستید بقیه ماجرا ها رم براتون می‌نویسم شاد باشید

ادامه...

نوشته: حامد


👍 27
👎 15
54101 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

917494
2023-03-04 01:22:40 +0330 +0330

ادامه بده قشنگ بود 🥰

1 ❤️

917501
2023-03-04 01:41:29 +0330 +0330

زنتو تقدیم کردی خوش به حال هاکان
کاش جای هاکان بودم

0 ❤️

917513
2023-03-04 02:27:13 +0330 +0330

هاکان؟اربیل؟نمیدونم باور میکنی یا نه ولی هاکان اسم کردها نیست و مردم کردستان عراق هم زیاد رابطه خوبی با ترکها ندارن.شاید وان یا استانبول ترکیه رفتی حواست نبوده.

2 ❤️

917521
2023-03-04 02:54:17 +0330 +0330

ادامه بده

1 ❤️

917530
2023-03-04 04:17:52 +0330 +0330

خوب ولی کم بود

1 ❤️

917551
2023-03-04 08:32:41 +0330 +0330

اخه اینم لایک داشت ؟ اگر راست میگی و زنتو دادی کرد عراقی کرده چرا نمیدی هم وطنت بکنه؟ 👎 👎 👎 👎

0 ❤️

917560
2023-03-04 09:22:53 +0330 +0330

من نمی‌دونم و نمیتونم درک کنم این جور تفکرات رو میگن یه چیزی شخصی مثل مسواک حوله و … حالا زن آدم که از همه چی شخصی تر و خصوصی تر هست رو جنده کردن و رفتن باز چه حالی میده و اونم خانم سریع رام دادن شد و حالم نکرد و بدتر از این نیست یه خانم وسط کار لنگ در هوا گذاشتن و رفتن بعد مزه چی مونده زیر دهنش ؟! شما جماعت مشکل روانی و فکری دارید برید دکتر بهتر . تو شهوانی بیشتر داستانها شده خیانت و بی‌غیرتی اونم با افتخار. اینم نتیجه ۴۴ سال ج اسهالی و بی‌غیرت های اسهالی.

5 ❤️

917580
2023-03-04 11:40:23 +0330 +0330

باور میکنم. چند سال قبل هم یک زوج آشنا خواستن فانتزی را اجرا کنند. البته همون یکبار بود ولی خانومه هنوز دور از چشم شوهره میاد پیشم. الان ۷ سال گذشته ولی رابطه من و زنش ماهی دو بار برقراره.
گفتم بدونی !!!

0 ❤️

917597
2023-03-04 14:55:40 +0330 +0330

حامد هاکان؟!!!

0 ❤️

917599
2023-03-04 15:09:36 +0330 +0330

عزیزم ضرب بزن که توهم کوص بکنی

0 ❤️

917620
2023-03-04 18:36:25 +0330 +0330

حتما ادامه بده

1 ❤️

917627
2023-03-04 21:31:40 +0330 +0330

اومدی اربیل بیا در خدمتت هستیم

1 ❤️

917639
2023-03-05 00:25:16 +0330 +0330

بهت تبریک میگم👏👏

0 ❤️

917731
2023-03-06 00:29:35 +0330 +0330

کیر تو خودتو و ادمین با این نوشتنت چرندیات یه مجلوق

0 ❤️

917772
2023-03-06 06:42:39 +0330 +0330

خوب بود ادامه بده بخونیم ولی نزاری یک سال دیگه بنویسی

0 ❤️

917952
2023-03-07 21:46:23 +0330 +0330

طرز نوشتنت عین کردن کوص زنت توسط حاکان بی حس و زود گذر بود نمی دونم چرا لایک زدن

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها