منو زنم زهرا10 ساله که ازدواج کردیم،
از زنم بگم که کمی تو پره،سینه های سایز 80، باسن بزرگی نداره ولی کوس کلوچه ایش محشره. منم مثل خیلیا توی سایت شهوانی وسوسه شدم که سکس نفر سوم رو تجربه کنم.
حدودا دوسال پیش اولین تجربه برای ما اتفاق افتاد،از قبل بگم که،موقع سکس با زهرا حرفای فانتزی زیادی میزدیم واز نفر سوم آقا حرف میزدم که زهرا خیلی داغ میشد و زود به ارگاسم میرسید، ولی بعد سکس دعوا داشتیم، همیشه من این حرفامو موقع سکس بهش میگفتم که کم کم داشتم موفق میشدم،
گذشت تا اینکه یروزی به دوست دختر خودم این قضیه رو گفتم،اونم شماره ی یکی از دوستای قدیمیشو بهم داد به اسم مجتبی، بعدها فهمیدم که مجتبی کلا نفر سوم زوج ها میشه،ندا دوست دخترم اینو بهم نگفته بود که مجتبی پیش اونا هم رفته و نفر سومشون شده،
من با مجتبی صحبت کردم و خودمو معرفی کردم، و قضیه رو بهش گفتم، اونم اوکی داد که راضی کردن زنت با من.
منم یه شب موقع سکس به زهرا گفتم که نفر سوم پیدا کردم که اینبار با رغبت مخالفت کرد،
گذشت تا روزی که با مجتبی قرار گذاشتم که بیاد خونمون.به زهرا هم گفتم که یکی از دوستای مجردیم از تهران میخواد بیاد خونمون، ممکنه شب برسه، شام بزار، زهرا هم اوکی داد،
زهرا بعدازظهرش رفت حموم، انگار میدونست که شب باید زیر خواب نفر سوم باشه، طبق معمول حموم رفتن زهرا یکم طول کشید، تا اینکه نزدیکای ساعت 6 بود که مجتبی رسید، منم رفتم استقبالش، اومدیم خونه،همچنان زهرا حموم بود که رفتم بهش گفتم که مهمونمون رسیده، زود بیا بیرون،
حدودا بیست دقیقه بعد زهرا از حموم اومد بیرون،و بعد کلی حال و احوالپرسی و اومد رفت به غذا سر بزنه، که مجتبی بهم گفت که قلیون نداری، که نداشتم، زهرا گفت که من میرم از خونه مادرم بیارم، من فکر کردم که زهرا مارو پیچوند و رفت که اونجا بمونه، ولی بعد نیم ساعت اومد، با قلیون هم اومد،بهش گفتم که چرا دیر اومدی که گفت داشتن میکشیدن،صبر کردم تا تموم کنن.
به هر حال زهرا به من گفت که برم قلیون رو چاق کنم، که من گفتم که من نه قلیون کش هستم نه قلیون چاق میکنم که مجتبی گفت خودم درست میکنم.
زهرا آشپزخونه بود و مجتبی هم رفت آشپزخونه، منم میدیدم که هر از گاهی ناخودآگاه مجتبی نزدیک زهرا میشد و خیلی آروم باهاش حرف میزد و همزمان تنباکو میریخت،
بر خلاف انتظارم که فکر میکردم زهرا خشک برخورد کنه، ولی برعکس خیلی خودمونی بود،،
زغال بالاخره سرخ شد و اومدن توی حال، که زهرا زمین نشست، مجتبی هم روی مبل،
یه ده دقیقه ای گذشت و مجتبی از زهرا چایی خواست، زهرا هم رفت و چایی رو آورد و اینبار با درخواست مجتبی، زهرا هم کنار مجتبی روی مبل سه نفره نشست.خجالت از سر و روی زهرا میبارید،
منم دیدم موقعیت جوره، به بهونه ی سیگار کشیدن رفتم حیاط، دل تو دلم نبود بالاخره یه درزی بین پنجره و پرده پیدا کردم و اونارو نگاه کردم،
دیدم که مجتبی بلند شده بالای سر زهراست و میخواد شال زهرارو دربیاره که بعد چند ثانیه مقاومت زهرا، شالشو درمیاره. و اینبار نوبت مانتو زهرا بود که زهرا مانتو در آورد نو قبول نکرد، و همش در حیاط رو نگاه میکرد که من نیام، منم بعد دودقیقه رفتم داخل و دیدم که زهرا شالشو برداشته خودم بهش گفتم که مانتو رو هم دربیار راحت باش، که بازم قبول نکرد،قلیون کشیدن ادامه داشت تا اینکه دیدم مجتبی خودشو نزدیک زهرا کرد و بالاخره با اصرار زیاد مانتوی زهرا رو در آورد، و موقع نشستن مجدد زهرا، مجتبی دستشو گذاشت زیر کون زهرا،
حالا زهرا بایه تاپ بود و شلوار،و موهای نیمه خیسی که تازه از حموم در اومده بود،
مجتبی جراتشو بیشتر کرد و زهرا هم بیشتر خجالت میکشید، مجتبی دستشو از زیر کون زهرا کشید بیرون و اینبار گذاشت روی پای زهرا.نوازش آروم دست مجتبی رو روی پای زهرا رو میدیدم . زهرا هم همش سرش پایین بود ،مجتبی دیگه آزاد شده بود و دید که زهرا عکس العملی نشون نمیده، دستشو برد لای پای زهرا،کیر من که توی شلوارم داشت میترکید، بعد مجتبی دستشو گذاشت رو سینه ی زهرا و هلش داد عقب که کاملا تکیه بده به مبل،
زهرا رو دیدم که چشماشو بسته ، مجتبی هم دستشو برد زیر شلوار زهرا و گذاشت رو کوسش،اون یکی دستش هم از بالای یقه روی سینه ی زهرا بود.
مجتبی بلند شد و شلوارشو در آورد و یکم هم شلوار زهرا رو کشید پایین،مجتبی هم دیگه با دیدن کوس کلوچه ای زهرا طاقت نیاورد و از بغل شورت کرد تو کوس زهرا و بالاخره صدای زهرا در اومد و آخ و اوخش شروع شد،توی یه لحظه خود زهرا پاپشو در آورد و با مجتبی همکاری کرد، و سینه هاشو میزاشت توی دهن مجتبی.بعد چند دقیقه جاهاشونو عوض کردن و زهرا شلوارشو در آورد و صورتش رو به من نشست رو کیر مجتبی و با سرعت زیاد بالا پایین میشد، و یه بار زیر لب به من گفت که میکشمت.
حدودا نیم ساعت سکسشون طول کشید و موقعی که مجتبی میخواست آبش بیاد زهرا سریع اومد پایین و جلوی کیر مجتبی نشست و مجتبی آبشو خالی کرد رو سینه های زهرا، بعدش زهرا دوباره رفت حموم و اینبار با حوله اومد که غذا رو بخوریم.
مجتبی و زهرا پیش هم نشسته بودن منم روبروشون مشغول غذا خوردن،
انگار اون دوتا منو دیگه نمیشناختن،
حدود ساعت 11 شب بود که مجتبی میخواست بره، و با یه لب بازی کوچیک مجتبی و زهرا از هم خدافظی کردن،
بعد اون قضیه زهرا موقع سکسمون ازم میخواد که روی مبلی که به مجتبی کوس داده بود، سکس کنیم، …
این داستان واقعی من بود، و پشیمون هم نیستم که زنم زیر خواب مجتبی بود،از نظرات منفی و مثبتتون خوشحال میشم.
تمام
نوشته: میثم00912
با پای خودت بیا کیر منو ببر بکن تو کس خواهر و مادر و زن و اول واخر و مرده و زندت جاکش کسکش ترین بیغیرت هم باشی اینجوری گوه نمیخوری که خوردی آخه دیوث یه فحشی خودت به خودت بده تا من سکته نکردم از دیوثی تو با این چرندیاتت
میثم جون احتمالا از شهرنو زن نگرفتی حاجی اخه یابو اونا قلیون تو خونه میکشیدند بعد تو برای سیگار رفتی حیاط جقی مفلوک
یه لحظه خود زهرا پاپشو در آورد و با مجتبی همکاری کرد
جان؟
چی؟
پاپشو؟ چی هست؟ یعنی چی؟
مجتبی هم دیگه با دیدن کوس کلوچه ای زهرا طاقت نیاورد و از بغل شورت کرد تو کوس زهرا و دوخطّ بعد:بعد چند دقیقه جاهاشونو عوض کردن و زهرا شلوارشو در آورد
آخه چهطور ممکنه که شلوارش رو درنیاورده باشه، ولی بشه از کنار شورتش، کرد توش؟
خیلی داغونی که اسیر توهّماتتی! مطمئنّم یه دختر حتّیٰ از سه کیلومتریت ردّ نشده.
میلهی بارفیکس همه باشگاههای ورزشی ایران حوالهت بادا ابله بیسواد متوهّم داغون!
یکی اینکه مجتبی نفر سوم میشه؟ دیگه چیزی نمیخواد آقا مجتبی ؟ بیاد مال منو بخوره سیر میشه؟ یجور میگی انگار جانی سینزه و بقیه پورناشو میبینن و زنگ میزنن میره نفر سوم میشه 😂 دوم اینکه خیلی راحت زنت قبول کرد و وسطش هم حرف نمیزد با اینکه قبول نمیکرده قبلا. شیلنگو گرفتی آبو بستی به داستان از اونجا و سوم اینکه از دوست دخترت پرسیدی؟ دوست دخترت با کی بوده نفر سومش این مجتبی کون نشور بوده؟ حداقل دوست دخترت رو سالم انتخاب میکردی پیزوری 😂
کسکششششششششششش،داستان کاملا تکراریه،فقط اسمش ذو عوض کردی و ظاهرا کلمه ی رغبت رو هم اضافه کردی که بچه ها شاکی شدن
یکمیشو میشه باور کرد ولی ارنکه بدون هماهنگی قبلی و بدون اینکه زنت طرفو ببینه و در اولین اشنایی سریع بهش بده قابل قبول نیست .
این همه اسم، چرا مجتبی 🤣🤣🤣🤣🤣🤣
آنقدر اتفاقات عجیب و غریب تو این مملکت اتفاق می افته که برعکس دوستان من به هیچ داستانی نمیتونم بگم دروغ، ولی هر کسی این اختیار رو داره که مخالفت خودشو بیان کنه، ولی فحاشی نه، به شخصه از بی غیرتی خوشم نمیاد
تو خونه قلیون میکشیدن،بخاطر سیگار رفتی حیاط؟
مثلا پشیمون باشی چه غلطی میکنی ؟
ادم مگه میتونه دفعه اول جای بره هنوز ندیده و نشناخته کیرش برای زن طرف راست بشه ؟ هرچند شوهرش خانم بیغ باشه
حالا مرده کیرش راست شد زنتو بگو که جنده تشریف داشت چقدر زود راه داد ولا خانمهای بیزینسی هم اینقدر سریع لنگشون باز نمیشه
Kose mamanet
Man dastan nemikhunam va etefaghi in charandiyat ro khundam albate hamun avalash va dg nakhundam
Chon ye ahmagh neveshte ke tu omresh faghat jagh zade
من از این تجربه ها داشتم واقعا لذت زیادی داره
خوبه این طایف جلقیان کسخل چیزی مینویسند که ما بخندیم ، وگرنه توی این روزگار از غم و غصه دق می کردیم
تبریک میگم که کاکولد خانومتون شدین…بزرگترین خوشبختی مرد کاکولد بودن برای زنش هست
دوستان عزیز گفتنی ها رو گفتن
تو ب ریدن ادامه بده
😂😂😂😂😂😂😂
خوب کردی با رضایت هر دوطرف بوده و این حق رو دارید که در سکستون تنوع داشته باشید
کیر اسب آبی و شیر دریایی و گراز وحشی و بوقلمونی بنام مگاپود تو کوس مادر و خواهر دروغگوت
دمت گرم میدونم خیلی حال کردی چون خودم تجربه دارم ،کقتی کیر دوست پسر زنت میره تو کص زنت بالاترین لذت یه کاکولد هست
راه داره شب جمعه منم بیام خونتون قلیون بکشم خودم قلیون میارم فقط تو مانتوشو در بیار
منم اینو امتحان کردم خیلی خوش گذشت
امیدوارم زندگی پراز سکسی داشته باشی همیشه
کس و شعر بود ولی واقعا زنت بگایم که تو روت ایقد راحت میده کس نگو جقت رو بزن
جدا از مسائل بی غیرتی یادمان باشه هرکسی که خاطره مینویسد حتما فرد باسوادی نیست که ایراد بگیریم از شخص که خاطره نویسی کرده ولی داستان نویس از این مورد جدا هست و انتظار میرود از اشتباهات نگارشی در متن ارسالی داستان نویس خبری نباشد که منطقی هست پس لطفا به بچه ها برای اشتباهاتی که در خاطرات خود در هنگام تایپ مرتکب میشوند دوستانه ایراد بگیرید و بنوعی موجب نشویم طرف از ارسال موضوع خودداری کند . من خودم تا کلاس اول ابتدایی آنهم در اکابر درس خواندم که چون نتوانستم انتظارات معلم و برآورده کنم اخراج شدم و دیگه درس نخواندم باز شما و دیگران مانند من نیستید . از نویسنده خاطره فوق نیز تشکر میکنم و برایش آرزوی رهایی میکنم از شر این احساسات و حالات که بجای چنین لذتی امیدوارم خودش بتواند همسرش را از هرنفر سیراب کند اینم از شانس مردان هست که دچار چنین مشکلاتی میشوند و معمولا زنها چنین مشکلاتی و ندارند و نیاز نیست بتواند مرد را به ارگاسم برساند ولی مرد چنین وظیفه ای دارد که بسیار مهم هم هست
یا نمیدونی معنی رغبت چیه یا کلا نمیدونی چی نوشتی!!!جون مادرت با رغبت مخالفت کرد رو برام معنی کن!!حالا فهمیدی چرا میگن در هنگام حق زدن تایپ نکنید؟؟