شوهرم شد اربابم

1402/12/28

سلام من پریام
دوساله که ازدواج کردم با شوهرم امیر علی و تو کل این دوسال عاشق هم بودیم واقعا مشکل جدی ای نداشتیم تا الان از نظر جنسی هم همین طور هیچ چیز واسه هم کم نمیزاریم همین باعث هر روز بیشتر عاشق هم بشیم

من الان ۲۲ سالمه و از پنج سال پیش تو ذهنم فانتزی های ارباب و برده ای داشتم و کم و بیش خوشم میومد
قبل ازدواجمم با دو نفر در رابطه بودم ولی چون نمی‌خواستم خودمو اسیر دست این و اون کنم ازش حرفی نزدم

تا این که چند شب پیش که با امیر علی دراز کشیده بودیم رو تخت و من ظهر به صورت اتفاقی یه گیف توی تلگرام دیدم که یه مرده موهای خانمه رو گرفته بود کیرشو داده بود دهنش که منو یاد فانتزی های خودم انداخت
و شروع کردم بحث رو سکسی کردن با امیر علی اونم ادامه میداد تا این که بهش گفتم که من همیشه دوست داشتم تجربه کنم برده بودن تو سکس رو که دیدم کیرش شق شد
خودمو یکمی چسبوندم به کیرش و ادامه دادم به حرف زدن که دیدم داره حشری میشه و با دست داشت منو می‌مالید که فهمیدم اونم بدش نمیاد

من چون میترسیدم از این موضوع آسیب ببینم پیشنهاد دادم که فقط یه شب این مدل رابطه داشته باشیم و امیر علی هم قبول کرد و شروع کرد سوال پرسیدن از محدودیت هایی که دارم و گفتن یه سری چیزا مثل این که باید حرف گوش کن باشم و زیاد مقاومت نکنم و در عوض قول داد که اونم خیلی اذیتم نکنه

من منتظر بودم که شروع کنه که
گفت که فردا غروب که از سرکار اومد انجامش بدیم
منم لبشو بوسیدم و تو بغلش خوابیدم

فردا صبح که بیدار شدیم و اون رفت سرکار منم رفتم خونه مامانم و یه سری کارا واسه خونه تکونی عید داشت انجام دادم و بعد از ظهر برگشتم خونه خودم برای شام قیمه گذاشتم چون امیر علی عاشق قیمه بود
چندتایی شمع از بیرون خریدم و گذاشتم توی اتاق که شب روشن کنم و فضا شاعرانه تر بشه و شروع کردم توی اینترنت راجب این مدل رابطه خوندن و فهمیدم که همه مردا حس سلطه گری توی وجودشون هست و از این که یه نفر تمام و کمال به حرفشون گوش کنه لذت می برند منم تصمیم گرفته بودم که هرجور شده امیر علی رو به اوج لذت برسونم ولی از یه طرفم استرس داشتم چون نمی‌دونستم چی در انتظارمه

ساعت نزدیکای هفت بود که به امیر علی زنگ زدم و گفتم که چرا دیر کردی گفت که عزیزم یکم کارم طول کشید و آماده باش یکمی دیگه راه میوفتم

وقتی رسید خونه طبق معمول رفتم جلوی در بهش خسته نباشید گفتم اونم تشکر کرد و گفت زود شام بیار که گشنمه
منم سفره انداختم ولی خودم انقدر استرس داشتم نتونستم درست و حسابی شام بخورم

سفره رو که جمع کردم امیرعلی رفت حموم و چند دقیقه بعد منو صدا زد رفتم جلوی در که با لحن دستوری گفت سریع بیا تو
رفتم داخل و خودش لباسامو در آورد و شورت و سوتینم موند دستامو گرفت منو برد پایین جلوی کیرش که راست راست شده بود گفت پشمام رو بزن
منم واسم عادی چون همیشه این کارو میکردیم .شروع کردم به زدن که آخرش دست کشید رو سرم یه آب کشید خودشو گفت تا پنج دقیقه دیگه پشمای خودتم زدی اومدی بیرون ها

اولش یکمی ناراحت شدم چون همیشه بعدش اونم واسه منو میزد
ولی ته دلم داشت خوشم میومد لخت شدم و خودمو تمیز کردم و رفتم بیرون دیدم دراز کشیده روی تخت و یه شورت پوشیده و گوشیش دستشه
خودمو خشک کردم خواستم لباس بپوشم که گفت از کی اجازه گرفتی لباس بپوشی؟
من نمی‌دونستم باید چی بگم بلند شد اومد جلوم دست گذاشت رو گلوم آروم دستشو میکشید رو شونه هام گفت که ادبت میکنم
گفت که کمربندم رو باز کن بیار بده به من خواستم برم که از موهام گرفته بود کشید گفت نشنیدم. بگی چشم
گفتم چشم و رفتم سراغ شلوارش و کمربند رو ازش باز کردم
اونم نشسته بود کنار تخت گفت که زانو بزن جلوم و گفتم چشم و دو زانو نشستم جلوش منتظر بودم که منو بزنه
ولی گفت موهاتو بگیر دستت بگیر بالا منم گرفتم و کمربند رو انداخت دور گردنم و سگکش رو تقریبا محکم کرد

من تو همون حالت بودم که که دراز کشید و دستش تو موهای من بود
و شروع کرد حرف زدن و حرف های تحقیر آمیز و همزمان دستش رو میکشید رو گردنم و هراز گاهی انگشتشو میکرد تو دهنم منم میک میزدم دستشو با حالت تحقیر رو صورتم میکشید من یکمی حرصی شده بودم ولی چون قول داده بودم بهش چیزی نمی گفتم دوست داشتم سریع تر بریم سر اصل مطلب
که گفت فکر کردی میخوام بکنمت و خندید گفت تو ارزش کردن نداری که کیر من خیلی با ارزش تر از اینه بخوام بکنمش تو ، تو
و بعد هر حرفش می‌گفت درسته و من می‌گفتم بله درسته
حدود پانزده دقیقه همینجوری داشت تحقیرم میکرد و کمربند رو کشید که سرم رفت جلو صورتم از رو شورت خورد به کیرش ، هنوز کیرش راست نشده بود و گفت خیلی دوستش داری معلومه اگه دختر خوبی باشی شاید بزارم بوسش کنی
و همین جوری صورت منو می‌مالید به کیرش
که من داشت طاقتم تموم میشد دستمو بردم برای پامو و شروع کردم کسم رو مالیدن که تا دستم رو دید یدونه زد تو گوشم خیلی محکم نزد ولی دردم گرفت و گفت با اجازه کی همچین غلطی کردی
که با حالت عصبانی گفت من هرچی بهت راحت میگیرم تو نمی‌فهمی انگار بلند شو سریع که فرصت نداد تکون بخورم یدونه سیلی زد به سینه م که خیلی درد گرفت بلند شدم یکی چندتا شال از کشو برداشت و دستم رو جمع کرد و یه جوری شال رو محکم بست که ساعدم چسبید به بازوم و اون یکی دستم رو هم بست
بعد پاهام رو هم همینطور ساق پام رو چسبوند به رونم و پاهام رو هم بست اولش خیلی درد داشت و گفت اگه ببینم لیاقتشو داری بازت میکنم و من افتاده بودم رو زمین که کمربند رو کشید ولی من خیلی آروم می‌تونستم حرکت کنم و اشکم دراومده بود. یکمی منو کشید اینور و اونور که آخرش رفت دوباره کنار تخت و کمربندش رو بست به یکی از میله ها و گفت چرا میخواستی بدون اجازه صاحبت خودتو ارضا کنی

چیزی نگفتم
دوباره گفت کر هم که شدی که سریع گفتم ببخشید خیلی حشری بودم
گفتم بیخود کردی چندتایی بهم سیلی زد ولی محکم نمی‌زد از دلش نمیومد
گفتم دستم داره درد میگیره توروخدا باز کن
گفت اگه سگ خوبی باشی بازش میکنم
یکمی رفت عقب گفت مثل یه سگ خوب اگه لیس زدی بازت میکنم منم سریع سرمو بردم جلو ولی خودشو یکمی کشید عقب که دیدم کمربند داره کش میاد و نمیتونم برسم به کیرش خیلی تلاش کردم ولی اصلا تکون نمی‌خورد
امیر علی هم زل زده بود به من و زیر لب می‌خندید
و بعد از چند دقیقه گفتم من نمیتونم تو رو خدا بازم کن
که بالاخره شورتش رو درآورد که دیدم کیرش راست راست شده بود داشت میترکید آورد جلوم و گفت فقط بوسش می‌کنی فهمیدی ؟ منم گفتم بله
سر کیرشو آورد جلو و گفت لباتو غنچه کن منم لبامو جمع کردم سر کیرشو چسبوند و منم بوسش کردم
اومد نزدیک تر و کیرشو گرفت بالا و گفت همه جارو تند تند بوس کن تا فکرامو کنم

منم شروع کردم تند تند بوس کردن زیر کیرش و تخماش
و آروم آروم هم زبون میزدم
کیرشو گرفت تو دستش و موهای منم گرفت کیرشو می‌مالید همه جای صورت من و چندباری زد رو صورتم و گفت که تخمامو لیس بزن منم شروع کردم به لیس زدن
و اونم نفس نفس میزد معلوم بود که خیلی تو اوجه لذته
که سرمو گرفت کشید عقب و گفت خوشت میاد تخمای صاحب تو لیس میزنی ؟ گفتم بله خوشم میاد که گفت جوون چه با ادب و کمربند رو از گردنم باز کرد ولی هنوز دست و پام بسته بود و دقیقا شبیه سگ شده بودم و داشتم گریه میکردم
که اومد دست و پاهامو باز کرد گفت پس چی شد همین بود
که اشکم داشت می‌ریخت که گریه نکن هنوز نکردمت که گریه تو بزار واسه اون موقع رفت و چندتا شمع که خریده بودم آورد منو خوابوند و دستامو بست به بالای تخت و گفت که پاهاتو از هم باز کن پاهات جمع بشه دوباره همون‌جوری میبندمت تا صبح باید همون‌جوری بمونی و منم از ترس پاهامو گرفتم بالا و باز کردم اومد بین پاهام نشست و به شمع روشن کرد یکم که سوخت کجش کرد و دو سه قطره ریخت رو شکمم
که اولش خیلی می‌سوخت ولی سریع آروم میشد
یه آه کشیدم و پاهامو انداختم رو شونه هاش که گفت مگه. نگفتم پاهات بالا باشه و یه سیلی زد به ممه هام که از درد پاهامو گرفتم بالا چون سینه هام خیلی حساسه
اونم همینجوری ادامه داد به ریختن و شمع و من هی می پیچیدم به خودم و پاهام خیلی میلرزید و شمع که تموم شد پاهامو گرفت گذاشت رو پای خودش و دستام رو باز کرد و شروع کرد آروم آروم شمع هارو پاک کردن از رو بدنم و پاهامو مالیدن خیلی حس خوبی گرفته بودم خیلی مهربون شده بود و داشت قربون صدقه م می‌رفت و کیرش میخورد به کسم و حشری ترم میکرد
سینه هامو آروم آروم دست کشید و اومد جلو ازم لب گرفت و گفت دوست داری بکنمت و من خیلی حشری تر شدم و گفتم آره بکن و گفت نه ولش کن نمیکنمت گناه داری خسته شدی که حرصم گرفت و گفتم باید بکنی منو دستامو محکم حلقه کردم دورش و هی میگفتم تورو خدا بکن دیگه
اونم نیشخند میزد و گفت اگه اینقدر کیرمو میخوای برو خیسش کنم
منم رفتم یکمی تف کردم سر کیرش و سریع کردمش تو دهنم چندباری بالا و پایین کردم قشنگ که خیس شد اومدم روش و امیرعلی خوابیده بود و منم روش بودم با دستاش محکم و منو گرفت و پاهامو قفل کرد زیر پاهاش کسم کامل در اختیارش بود یه دستشو برد پایین و کیرشو تنظیم کرد دقیقا جلوی سوراخ کسم و دوباره. آورد بالا و محکم منو نگه داشت کیرشو آروم هل میداد ولی نمی‌کرد تو که من با چشمای خمارم داشتم التماس شو میکردم ولی اون میخواست بیشتر اذیتم کنه سعی کردم خودمو ببرم پایین که کیرش بره تو ولی منو نگه داشته بود و نمیذاشت
من خیلی تلاش کردم ولی دیدم نمیتونم تسلیم شدم سرمو انداختم پایین و خودمو شل کردم که دیدم آروم آروم داره می‌کنه تو یکم که رفت تو کمرمو ول کرد و دودستی زد رو کونم که خیلی سوخت ولی لذت بخش بود داشت کونمو می‌مالید با دستاش و کیرش رو میکرد تو کسم من خیلی حشری بودم زود ارضا شدم و بدنم شدیداً می‌لرزید ولی اون بیخیال نشد و همینجوری پشت هم تلمبه که میزد موهامو کشید من بلند شدم و رو پاهاش نشستم و اونم موهامو ول کرد کرد ممه هامو گرفت و محکم فشار میداد و من خیلی آه و ناله میکردم و اونم حشری تر میشد
چند دقیقه همین حالت کرد و آبش که میخواست بیاد کشید بیرون و گفت میخوام داگی بکنم زود باش و منم سریع چهار دست و پا شدم اونم از موهام گرفت و کیرشو اول گذاشت لای پام و موهامو یکم کشید سرم اومد بالا و با یه دست آروم گردنمو گرفت و گفت از این که زیر کیر منی لذت میبری ؟
منم گفتم آره عاشقشم که کیرشو یکم جا به جا کرد و سریع کرد تو کسم و من هر آهی که می‌کشیدم محکم تر میکرد
که من دوباره پاهام لرزید و ارضا شدم تو همون حالت
و چند دقیقه هم اینجوری داگی میکرد و حرفای سکسی میزد دم گوشم که گفت ابم میخواد بیاد میشه بزاری لای ممه هات
منم چون میخواستم امشب همه. چی واسش عالی باشه سریع بلند شدم و کیرش رو گرفتم واسش مالیدم و دوباره نزدیک اومدنش بود ممه هامو با دست گرفتم و بهش فشار دادم چندبار که. فشار دادم آبش پاشید یکمی رو صورتم و گلوم و بالای سینه م
و دستمال رو برداشتم خودمو و کیر امیر علی رو تمیز کردم و کنارش دراز کشیدم
بهش گفتم دوست داشتی گفت عاشقش بودم تو خیلی خوب بودی هر لحظه میخواست طاقتم تموم بشه مثل سگ بکنمت ولی خیلی خودمو نگه داشتم و هی ازم تعریف کرد و دستمالیم کرد
و گفت پاشو بریم منو بشور که گفتم برو بابا دیگه تموم شد الان خودت باید منو بشوری من خسته م
اونم گفت چشم خانوم منو بلند کرد بغلش و رفتیم تو حموم زیر دوش هی به بهونه لیف کشیدن ممه هامو می‌مالید آخر بهش گفتم حداقل یکمی هم لیف بزن باور کنم داری منو میشوری اونم خندید و ولی باز کار خودشو میکرد و انقدر ادامه داد که کیرش باز بلند شد و منم بی حال بودم ولی واسش خوردم زیر دوش که دوباره ارضا شد و خودمون رو شستیم و اومدیم بیرون و مثل جنازه افتادیم و خوابیدیم

ببخشید که طولانی شد
اگه دوست داشتید ممنون میشم نظر بدید نداشتید هم فحش بدید اشکالی نداره :)

نوشته: پریا


👍 18
👎 4
28001 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

975707
2024-03-19 00:40:21 +0330 +0330

قدیما میومدم کامنت بخونم یساعت میخندیدم سبک و سیاق عوض شده چرا دیگه نمیرینید به نویسندگان مجلوق مون

5 ❤️

975726
2024-03-19 01:45:58 +0330 +0330

جالب بود

0 ❤️

975735
2024-03-19 02:39:49 +0330 +0330

زیر دوش ارضا شدن همینجوریش سخته، دخترای ایرانی هم موقع ساک فقط دندون بلدن بزنن، دفعه دومشم بود
امکان نداشت ارضا شه

1 ❤️

975800
2024-03-19 14:45:42 +0330 +0330

برو بابا ریدم تو فانتزی هاتون… بیشتر اازاینک لذت داشته باشه حس بد داره اینجوری سکس کردن… کسخلا

0 ❤️

976019
2024-03-21 06:11:40 +0330 +0330

قشنگیش به این بو. که همسرت بود،،نمیدونم چرا انقدر ادما دنیال خیانت هستن،مرد میتونه زن اش سگ کنه میتونه برده کنه میتونه بشاش روش میتونه هر جا و هر مدلی خودش و ارضا کنه باهاش ولی بجاش میرن خ میکنن که چندین ادم هم صدمه میبینن اون ام یه سکس با ترس گیرشون میاد

2 ❤️

976076
2024-03-21 21:26:01 +0330 +0330

داستان ضعیف بود ولی به طور کلی چون در مورد خیانت نبود و زن و شوهری بود من لذت بردم ، و حس بدی نداشتم . مرسی از این مدل داستان های زن و شوهری رو هم زیاد تر بذارین

1 ❤️

976311
2024-03-23 07:14:07 +0330 +0330

مگه قرون وسطا هستش که زن ها برده باشن؟ الان زنها فقط ارباب هستن.

0 ❤️

980882
2024-04-23 18:16:25 +0330 +0330

قشنگ بود

0 ❤️