فانتزی مهشید که به حقیقت تبدیل شد (۱)

1402/10/13

سلام
اسمم مهشید هست
۲۴ سالمه
ساکن تهرانم
این خاطره مال ۲۱ سالگی و اویل وقتیه که کرونا اومده بود و محدودیت تردد شبانه وجود داشت
از ۱۵ سالگی به این طرف علاقه خاصی به فیلم‌های پورن داشتم بیشتر وقتها هم فیلم‌هایی رو می دیدم که مربوط به اسارت بود و دست و پای دختر رو تو استایل hogtied می‌بستند , در کل خیلی علاقه‌ای به رابطه جنسی نداشتم.
این علاقه به جایی رسیده بود که دوست داشتم حتما یه جنس مخالف منو با استایل hogtied ببنده.
بعضی وقتها خودم این کارو میکردم منتها از اونجایی که درست نمیتونستم دستام رو ببندم هیچ موقع به دلم نمی نشست‌.
گذشت تا اینکه سال ۱۳۹۹ و تو ایام اوج بیماری کرونا و موقعی که محدودیت تردد شبانه وجود داشت با یه کانال پارتنر یابی تو تلگرام آشنا شدم.
از اونجایی که تو فیلم‌ها دیده بودم که معمولا یه مرد با سن و سال بالا شکنجه رو روی دختر جوون انجام میده دنبال یه مرد ۳۰ تا ۳۵ سال میگشتم.
خیلی هم دوست داشتم که شکنجه‌ام طبیعی به نظر بیاد.
دوتا مورد پیدا کردم ، یکیشون پدرام بود که ۳۲ سالش بود و مجرد بود و اون یکی هم سهیل بود که ۲۹ سالش بود و خوشبختانه اون هم مجرد بود.
جفتشون تو اطلاعات داخل کانال زده بودن مایل به تنبیه bdsm دختر جوون.
از اونجایی که سن بالا دوست داشتم اول از همه به پدرام پیام دادم.
همون اول کار هم جانب احتیاط رو رعایت کردم که یه موقع ازم سوء استفاده نشه.
بهش که پیام دادم جواب داد که باید بیای فلان باغ نزدیکای جاده کرج. ۲ ساعت شکنجه میکنم و بعدش هم ۴ میلیون ازت میگیرم.
دو به شک شدم.
هم به خاطر اینکه بیرون شهر بود و هم واسه اینکه پولی بود و ممکن بود پدر و مادرم بهم شک کنن.
تصمیم گرفتم به سهیل پیام بدم.
اولش خیلی طول کشید و کم کم داشتم ناامید میشدم و میخواستم برم سراغ پدرام که سهیل جوابم رو داد.
مکانش به انتخاب خودم بود ، زمانش هم به انتخاب خود ، سهیل هم ساعتی ۵۰۰ هزار تومن حساب می‌کرد.
گفتم همینو OK میدم ، دو ساعت هم منو میبنده و تمام.
باهاش قرار گذاشتم تو کافه نزدیک خونه‌مون که از نزدیک ببینمش.
یه شلوار لی چسبون معمولی ، یه کفش ورزشی با جوراب ساق کوتاه ، یه تیشرت آستین بلند و یه مانتو بلند پوشیدم ، شالم رو هم روی سرم انداختم و رفتم سر قرار.
سهیل خیلی به موقع اومد و شروع کردیم با هم صحبت کردن ، ازم پرسید دوست داری چه شکلی شکنجه بشی؟
بهش گفتم که میخوام با استایل hogtied بسته بشم و توان حرکت هم نداشته باشم.
بعدش گفت که میخوای موقع شکنجه لباس پوشیده باشی یا نه؟
گفتم که میخوام خودت کفش و جوابم رو در بیاری ، مانتویی که پوشیدم رو هم بکنی.
یه لبخند ریز زد که اون موقع نفهمیدم واسه چی بود
سوالاتش ادامه داشت تا اینکه گفت دوست داری چقدر شکنجه بشی و کجا شکنجه‌ات کنم؟
به مکان خیلی فکر کردم ، بهش گفتم که تو ماشین یا تو زیر زمین خونه یکی از دوستام باشه ، و اینکه حتما رو بلندی باشه مثلا رو میز یا روی صندلی عقب ماشین ، بیشتر از دوساعت هم نمیخوام طول بکشه.
قبول کرد و قرار شد دو هفته دیگه تو خونه دوستم، نیلوفر بریم و اونجا کارشو انجام بده.
از اونجایی که تابستون بود قرار رو صبح گذاشته بودیم ، به نيلوفر هم گفته بودم یه اتاق تو انباری میخوام با یدونه میز وسطش.
بهش هم نگفته بودم واسه چی میخوام.
شانس خوب من خونه‌شون اون روز خالی بود و به جز خودش کسی تو خونه‌شون نبود.
با سهیل رفتیم داخل خونه و وارد زیر زمین شدیم.
نیلوفر کلید اتاق رو بهم داد و گفت مامان و باباش شیفت بیمارستان دارن و تا فردا شب خونه نیستن.
وارد اتاق شدیم ، میز وسط اتاق بود.
سهیل کیفش رو گذاشت رو میز و گفت آماده‌ای یا نه؟
سرم رو با استرس تکون دادم.
یه دوربین از داخل کیفش در آورد و روی پایه نصب کرد و به اندازه قد خودش یه مقدار کوتاه تر دوربین رو کنار میز نصب کرد.
ازم پرسید دهنت رو ببندم یا نه؟
گفتم نه ولی پیش خودم گفتم چه خوب میشد که میگفتم آره.
جفتمون رفتیم پشت جلوی دوربین.
سهیل صورتش رو پوشونده بود که پیدا نباشه.
مانتوی منو در آورد و دستامو برد پشت سرم و شروع کرد با طناب‌های داخل کیفش به بستن.
خیلی محکم می بست و عملا نمیشد بازش کرد.
وقتی خوب دستهام رو بست یه طناب دیگه برداشت و شروع کرد که مچ پاهام رو ببنده.
از نحوه بستن مشخص بود که تو کارش حرفه‌ای هست و تجربه داره.
وقتی مچ پاهام رو بست یه طناب دیگه برداشت و زیر زانو‌هام شروع کرد که ببنده.
اولش نفهمیدم چرا این کار رو کرد.
وقتی اونجا رو هم محکم بست یه طناب دیگه برداشت و بالای زانو‌هام رو هم بست.
دو سری طناب با فاصله کم از همدیگه بالا و پائین زانو هام بسته بود و توان تکون دادن پاهام از بین رفت بود.
بستن پاهام که تموم شد بلند شد.
شالم رو از روی سرم برداشت.
تیشرتم آستین کوتاه رو از پائین زد بالا و یقه تیشرت رو از پشت سرم رد کرد.
بعدش هم سوتینم رو آورد بالا و اونم از پشت سرم رد کرد.
سینه‌های نسبتا بزرگم پیدا شده بود.
با یدونه طناب بلند بالا و پائین سینه‌هام رو چفت کرد و یه قسمت طناب رو هم از وسطش رد کرد.
درد می‌کشیدم اما از اونجایی که داشتم به آرزوم می‌رسیدم چیزی نمیگفتم.
سینه‌هام داشت سرخ میشد و دردش هم شدید تر میشد.
سهیل خیلی آروم دکمه شلوارم رو باز کرد و شرت و شلوارمو تا بالای زانوم که با طناب بسته بود کشید پائین.
کصم هم پیدا بود.
کونم هم جلوی چشم سهیل بود.
یه ذره ترسیدم که نکنه یه موقع قصدش چیز دیگه‌ای باشه.
با اینکه بعدش فهمیدم ترسم بی مورد بوده اما استرسم هر لحظه بیشتر میشد.
یه طناب که کلفت تر از طنابای قبلی بود رو از بین دو تا پاهام رد کرد و از لای قمبل‌های درشت کونم و سوراخ ریز کصم رد کرد و بعد از بین طناب‌هایی که باهاش سینه‌هام رو به هم بسته بود ردش کرد و تا جایی که میتونست محکمش کرد.
بعد جوری که توی دوربین پیدا باشم منو برد پشت میز و آروم منو روی میز خوابوند.
پاهام رو از زانو تا کرد و با یه طناب دیگه مچ پاهام رو به مچ دستام بست.
در بدترین شرایط ممکن قرار داشتم و توان هیچ حرکتی رو نداشتم ، از طرفی کصم هم داشت تحریک میشد سهیل بدنم رو یه وری کرد و یه مقدار با طناب روی کصم بازی کرد.
چون تحریک شده بودم و در آستانه ارضا شدن بودم آه و ناله هم میکردم.
یه ذره که گذشت یه لرزش ریز تو بدنم داشتم و خیس شدن کصم رو متوجه شدم.
رسما با یه طناب ارضا شده بودم.
کفش و جورابام هنوز پام بود و نصف بدنم هم عملا لخت شده بود.
تازه داشتم معنی خنده سهیل رو می‌فهمیدم که دوباره برم گردوند ، فشار طناب به کصم باعث می‌شد که بازم تحریک بشم.
سهیل بند کفشهام رو باز کرد و آروم از پام درآورد شون.
یه مقدار که کفش‌هام رو جلوی صورتم گرفتم و منم بود کردم انداختشون روی زمین و رفت سراغ جورابهام.
خیلی آروم از پاهام درشون آورد.
تا یادم نرفته بگم که من پاهای صاف و کشیده و خوش فرمی دارم و از اونجایی که بدنم هم نسبتا سفید هست باعث میشه که کف پای صورتیم ترکیب جذابی رو ازم درست کنه.
روز قبلش رفته بودم حمام و کف پاهام تمیز تمیز بود ، موهای کس و کونم رو هم زده بودم ولی خب خبر نداشتم که سهیل میخواد چیکار کنه.
از داخل کیفش یه نخ برداشت و انگشت شصت پاهام رو به همدیگه بسته تا تو اون قسمت هم کاملا بی حرکت بشم.
جورابام رو برداشت و توپ درست کرد.
توپ رو داخل دهنم گذاشت و با چسب پهن دهنم رو بست.
بعد یبار دیگه طناب وسط بدنم رو کشید که باعث شد دوباره آب از کصم خارج بشه.
کلید اتاق رو برداشت و رفت بیرون.
در اتاق رو قفل کرده بود و از صدای پشت در فهمیدم که کلید رو هم برده.
من بودم و یه بدن بی حرکت و دهن بسته که هیچ کاری ازش بر نمیومد.
یه تایمر گذاشته بود جلوی چشمم که زمان رو هم داشته باشم.
تازه یکساعت شده بود و یک ساعت دیگه باید تحمل میکردم.
پشیمون بودم از تایم زیادی که گفته بودم ولی از اونجایی که معلوم نبود کی دوباره بشه این تجربه رو داشته باشم نمیخواستم کم بیارم.
زمان که گذشت درد بهم غلبه کرد و مشغول تقلا کردن شدم.
تو همین تقلا کردن‌ها یبار دیگه هم ارضا شدم.
طناب روی کصم اذیتم می‌کرد ، به نوک سینه‌هام داشت فشار وارد می‌شد ولی اینقدر محکم بسته شده بودم که هیچ کاری از دستم بر نمیومد.
زمان به کندی سپری میشد.
تایمر میگفت دو ساعت شده ولی خبری از سهیل نبود.
یبار دیگه سعی کردم خودم رو آزاد کنم ولی بی فایده بود ، تو این یبار هم باز از لرزش بدنم و خیس شدن کصم فهمیدن که ارضا شده بودم.
به زحمت خودم رو یه وری کردم که درد سینه‌هام کمتر بشه.
جوراب‌های تو دهنم کاملا خیس شده بود و احتمالا پاره هم شده بود.
یه نگاه به تایمر انداختم و کم کم داشتم از اومدن سهیل ناامید میشدم.
حدودا ۳ ساعت شد که صدای باز شدن در رو شنیدم.
سهیل با یه کیسه خوراکی اومد تو.
یه دست به موهام و بعدش هم به سینه‌هام کشید.
دوباره شروع کرد با طناب روی کصم بازی کردن.
تو این حین یه بار دیگه هم ارضا شدم.
تقریبا جونی تو بدنم نمونده بود. تا فهمیدم که خوراکی واسه چی خریده.
طنابی که مچ دستم رو به مچ پاهام بسته بود رو باز کرد.
مشغول باز کردن بقیه طناب‌ها و بود اما خب ظاهرا از ارضا شدن من خوشش اومده بود و با یه دستش مدام به طناب روی کصم ور میرفت و میکشیدش.
یادم نمیاد موقع باز کردن چند بار ارضا شدم ولی خوب یادمه که هر موقع طناب رو می‌کشید خیسی کصم چند برابر میشد.
قبل از اینکه طناب دستم رو باز کنه دهنم رو باز کرد و جوراب‌های خیس رو کشید بیرون.
مچ دستم رو باز کرد و کمکم کرد که رو میز بشینم.
اولش یه دستمال بهم داد که کصم و میز رو تمیز کنم.
داشتم لباسام رو میپوشیدم که از داخل کیسه خوراکی یه کیک و آبمیوه بهم داد و گفت بخور ، واست خوبه.
بعدش رفت ضبط دوربین رو قطع کرد.
مشغول پوشیدن کفشم بودم که گفت پول رو کی میدی؟
دست کردم تو کیفم و یک میلیون بهش دادم ، بعدش گفتم مگه قرار نبود دهنم رو نبندی؟
تازه قرارمون دو ساعت بود ، حدود سه ساعت و نیم طول کشید.
یه ذره فکر کرد و گفت قبوله.
مموری دوربین رو بهم داد و گفت این فیلم هم مال خودت.
بعدش هم از خونه رفتیم بیرون.
تجربه جالبی بود ولی در عین حال کلی استرس بهم وارد شد.
بعد از اون روز به گرایشات دیگه هم علاقه پیدا کردم ولی هیچکدوم مثل فانتزی اصلیم نشد.
شاید یه روزی تو قسمت‌های بعدی قصه اونا رو هم براتون تعریف کردم

نوشته: Mahshiid


👍 9
👎 9
24601 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

965142
2024-01-04 10:10:28 +0330 +0330

توی ایران!؟؟ به نظرم همچنان فانتزیه براتون

0 ❤️

965164
2024-01-04 14:04:04 +0330 +0330

کسخول که میگن همینه

0 ❤️

965183
2024-01-04 16:27:06 +0330 +0330

فقط از مغز ی جغی برمیاد این کسشعرها

0 ❤️

965254
2024-01-05 06:42:38 +0330 +0330

شما مهشید خانم تپل از کرج هستید؟

0 ❤️

965635
2024-01-07 18:45:41 +0330 +0330

کونی ۳۲ وبیست نه میشه سن بالا بعد خودت که ۲۴ سالته میشی جون کیرم تودهنت با کس گفتنت

0 ❤️