فانتزی های یک زوج و دوست همسر

1402/05/23

۶ساله که ازدواج کردم و از همون اوایل ازدواج خیلی اتفاقی با همسرم افتادیم تو خط روابط های فانتزی جنسی… گاهی خیلی پیگیرش بودیم و گاهی اصلا تمایلی بهش نداشتیم در صورتی که سکس دونفره خودمون داغی و هیجان و لذت خودشو همیشه داشت اما دیگه از فانتزی های سکسی خسته شده بودیم یه مدت بود دیگه حرفشو نمیزدیم و حقیقتا استرس از زندگیمون دور و کمتر شده بود اما گاهی هیجان و لذت فانتزی قلقلکمون میداد…
ما همه جور تجربه ای داشتیم توی این ۶سال، اول از لز کردن خانمم یاسمن جلوی چشمای من شروع شد تا سکس تریسام مون با زن و دخترای دوست و آشنا های اطرافمون… تا آشنایی ما با روابط ضربدری زوج ها رسید با اینکه اوایلش برامون سخت بود ولی تجربه اش کردیم اما زیاد لذت بخش و خوشایند نبود برامون… با هر زوجی وارد رابطه نمی شدیم خیلی سختگیر بودیم اخه کیس نرمال و قابل اعتماد پیدا نمیشد یا زنه مشکل داشت یا مرده مورد داشت همیشه همه چیز اوکی نبود، ولی توی انتخاب نفر سوم راحتر میتونستیم تصمیم بگیریم و کیس مون رو انتخاب کنیم بعد از اون دیگه سمت زوج نرفتیم چند باری نفر سوم خانم داشتیم بعد فانتزی پسر نوجوون خورد به سرمون که اونم انجام دادیم و برای دفعه اول لذت بخش بود… تا اینکه با یک زوج همه چی تموم که از نظر ما همه چی شون اوکی بود مشکلی نداشتن آشنا شدیم و رابطه مون حسابی صمیمی شد کلی فانتزی و تفریح و شیطنت داشتیم و رابطه مون روز به روز محکم تر و نزدیکتر میشد و همه نوع فانتزی رو ۴تایی باهم تجربه کردیم… تا اینکه سر یک اتفاق سردی افتاد بین دوستیمون و از هم دور شدیم، اما همچنان به یاد هم بودیم و همو دوست داشتیم و احترام همو نگه میداشتیم همدیگه رو گاهی میدیدم اما انگار یک دیواری بینمون کشیده شده بود اون صمیمیت قبل رو نداشتیم… اما داستانی که میخوام تعریف کنم از اینجا شروع میشه، یه مدت کلا از کل فانتزی ها دور شده بودیم و فقط فیلم پورن تری سام تماشا می کردیم، کم کم دوباره فکر های شیطانی زد به سرمون، ایندفعه فرق میکرد هردومون از روابط زوجی زده بودیم و من هم کلا از سکس تریسام با نفر سوم خانم سرد و سیر شده بودم، بی غیرت نیستما ولی از اینکه زنم اندام سکسی داشت و میتونست توجه مرد هارو به خودش بدون هیچ قصدی جلب کنه شهوتی ام میکرد و به خودم میبالیدم، با اینکه خوشم میومد مردا نگاهش کنن ولی اصلا دوست نداشتم بدون اجازه هر کسی نزدیکش بشه یا مزاحمت براش ایجاد کنه، تا اینکه با یکی از دوستای دوران کودکی ایم مهران که رفت و آمد مون زیاد بود و بسیار بچه ذات درست و چشم پاک و درستی بود،کاملا بهش اعتماد داشتم… ولی اصلا دوست نداشتم زنم یاسمن زیاد جلوش باز بگرده؛ دوست نداشتم چیزی راجبمون بدونه یا دیدگاهش بد باشه، تا یک مدت گذشت حس معذبی و خجالت مهران با یاسمن از بین رفت و با هم صمیمی تر و راحت شدن کم کم بهم دست می دادن یاسمن حجاب نمیکرد لباس خونگی میپوشید جلوش ولی سکسی نبود… تا اینکه یک روز ۳تایی باهم رفته بودیم طبیعتگردی یاسمن یه دامن پوشیده بود و زیرشم یک ساپورت مشکی که این وسط خشتک ساپورتش پاره شده بود، نشسته بودیم روی بوته درختا داشتیم جوجه سیخ میزدیم که یاسمن دامنشو داد بالاتر پاهاشو باز کرد تا پوزیشن راحت تر باشه بتونه جوجه سیخ بزنه که احساس کردم مهران نگاهش خشک شده به لای پای یاسمن، وقتی نگاه کردم دیدم بله خشتک یاسمن پاره شده و شورت زردش که چسبیده به کسش حسابی تابلو و معلومه، اولش خیلی دلخور شدم اما وقتی نگاه های مهران رو روی زن خودم حس کردم یکم لذت بخش تر بود برام ولی انگار خود یاسمن هم نمیدونست خشتکش پارس… که غیر مستقیم بهش فهموندم خشتکش پارس ،تا فهمید از خجالت سرخ شد سریع خودشو جمع کرد… این قضیه مدت ها گذشت و فکر این قضیه منو با خودش درگیر کرده بود با اینکه فکرش شهوتناک بود برام ولی اصلا نه دوست داشتیم نه جراتشو داشتیم راجبش با یاسمن حرفی بزنیم، با اینکه تجربه فانتزی داشتیم ولی توی این یک مورد رومون نمیشد باهم حرفی بزنیم چون واقعا هیچکدوممون حسی بهم نداشتیم فقط این نگاه ها بود که قضیه رو لذت بخش و شهوتی میکرد، خلاصه مدتی گذشت توی سکس های دونفره مون همش فیلم و حرف تریسام با یک آقا رو داشتیم اما دریغ از یک پسر قابل اعتماد تمیز با مهارت که ناموس دار باشه مزاحمت ایجاد نکنه و حد خودشو بدونه… تا کم کم رومون باز شد حرفامون به مهران کشیده شد، تصمیم گرفتیم از این به بعد هرموقعه اومد خونه مون یاسمن جلوش لباس های باز تری بپوشه تا مهران بتونه دیدش بزنه و شهوتی بشه، اما خب اینم بگم مهران خیلی سر به زیر بود اصلا طوری نگاه میکرد که خودت متوجه نمیشدی خیلی کم پیش میمومد بتونم مچ اش رو بگیرم که ببینم نگاهش به زن من خیره شده بجز اون یک دفعه اول که خشتک پاره شد بود، ما حتی ۳تایی نشتسیم پای پیک مست کردیم ولی کار و حرکت سکسی خارج از چهار چوب اصلا انجام ندادیم، ولی رفته رفته همش به یاسمن میگفتم باز تر بگرده طوری بگرد که مهران برات شق کنه اخر شبا که میره خونه من مطمعن بشم به عشق تو میره خود ارضایی میکنه، هدف مونم دقیقا این بود که فقط شهوتیش کنیم تحریک بشه قصد نداشتیم که وارد رابطه سکس خودمون کنیم یا تریسام بزنیم، یک روز که مهران اومده بود خونه مون یاسمن به بهانه گرما و عرق کردن بدنش رفت حموم البته من اون لحظه خونه نبودم یاسمن تعریف میکرد اینجاشو که از حموم در اومد حوله اش رو دور تر انداخته بود که وقتی رد شد حوله اش رو برداره مهران بتونه بدنشو از جلوی در اتاق دید بزنه وقتی حوله اش رو پوشید از جلو مهران رد شد رفت اشپزخونه و دوباره برگشت تو اتاق لباس هاشو هم طوری عوض کرد که توی دید مهران قرار بگیره
یه شلوار و لباس نیم تنه زرد نازک که از زیرش خط شورت قرمزش معلوم بود و سوتین هم نبسته بود نوک پستون هاش از روی لباس معلوم بود… خلاصه تا من اومدم خونه نشستیم دور هم مهران خیلی سعی میکرد دید بزنه معلوم بود وسوسه شده بود، ولی دیگه نگاهش میخ نمیشد اما بجاش دفعات نگاه نکردنش بیشتر شده بود و همش نگاهشو میدزید‌، اونشبم گذشت و مطمئن شدم مهران دیگه امشب میره خونه به عشق کس و کون زنم جق رو میزنه
خلاصه روزای دیگه هم گذشت با همین شیطونی ها تا اینکه برنامه گذاشتیم با یه اکیپ طبیعت گردی بریم شمال وقتی رسیدیم مقصد ،هرکدوم از خانواده ها یک سوئیت جداگانه برای خودشون گرفتن ولی نذاشتم مهران جدا از ما بره یه سویت گرفتم برای ۳تامون و اماده شدیم که بریم داخل روستا ها و طبیعت با اکیپ گشت بزنیم، وقتی برگشتیم حسابی خسته بودیم اونجا یدونه تخت بیشتر نداشت که دونفره بود یاسمن رفت حموم لباس های زیرشم انداخت بیرون…ماهم روی تخت دراز کشیدیم، وقتی از حموم در اومد این دفعه دیگه یک حوله کوچیک تر دور خودش پیچید که فقط سینه هاش تا زیر باسنش رو پوشونده بود؛
یاسمن با اینکه زن من بود توی این چند سال هر بار از نگاه کردن به اندامش سیر نمیشدم و تازه تحریک هم میشدم وای به حال مرد های دیگه، ولی مهران تا یاسمن رو توی اون وضع دید از روی شرم و ادب و احترام روشو کرد به دیوار… منو یاسمن باهم یک نگاه شیطانی با خنده ملیح بهم انداختیم و یاسمن رفت یک لباس بالا نافی توری پوشید که زیرش یه نیم تنه به حالت سوتین داشت و یک شرت هم پوشید به این بهانه که هوا گرمه، مهران هم گفت منم پس برم یه دوشی بگیرم…، توی این فاصله یه فکری زد به سرم به یاسمن گفتم من میرم توی کمد قایم میشم تو و مهران رو تنها میذارم مثلا، سعی کن یک اتفاقی بین تون رخ بده که من از داخل کمد ببینم، اگر مهران اومد گفت امید کجا رفته بگو با ماشین رفت شهر یکم خرید داشتیم رفت وسیله بگیره، و همین اتفاق افتاد من رفتم توی کمدی که داخلش چندتا پتو بود قایم شدم مهران از حموم اومد بیرون و یاسمن همین حرفو بهش زد مهران در جواب گفت شهر که خیلی دوره واجب بود مگه؟ کمی گذشت یاسمن روی تخت دراز کشید و به مهران هم تعارف زد گفت راحت باش توام بخواب رو تخت استراحت کن جا هست به اندازه کافی منکه خیلی خستم چشمام داره میره و سریع خودشو زد به خواب مهران هم که خودشو خشک کرد اومد روی تخت دراز کشید و ایندفعه دیگه راحتر داشت اندام زنم رو برانداز میکرد یک ربعی گذشت که یاسمن توی خواب برگشت سمت مهران و بغلش کرد و اسم منو صدا زد که امید خیلی خستم بغلم بگیر و خودشو چسبوند با مهران ، طوری وانمود کرد که انگار من کنارشم و خیال میکنه شوهرشو بغل کرده، مهران هم همینطور میخ شد چشماش گرد شده بودن هیچکاری نمیکرد فقط نگاه میکرد چند مینی گذشت یاسمن تغییر پوزیش داد و ایندفعه پشتشو کرد به مهران طوری که باسنش چسبید به رون پای مهران بازم مهران خشکش زده بود چند مینی که گذشت دلو جراتش بیشتر شد و دستشو گذاشت روی باسن یاسمن این صحنه رو که دیدم داشتم دیونه میشدم رفیق صمیمی بچگی هام الان روی تخت با زنم خوابیده و دستش روی کون زن منه؛ یاسمن هم یه تکونی به خودش داد و مثلا تو عمق خوابه خودشو بیشتر به تشک فشار داد سرشو جابجا کرد و کونشو بیشتر به سمت مهران قنبل کرد، مهران اولش ترسید و دستشو کشید ولی اینبار جسور تر شد دستشو گذاشت رو لمبه های کون یاسمن و کمی فشارشون داد یکم کم مالیدشون انگشت وسطشو گذاشت لای پای یاسمن و کسشو نوازش کرد که همون لحظه یاسمن یک ناله ای کرد و گفت امید داری شیطونی میکنی ها من حسابی خستم و کونشو بیشتر قنبل کرد داشت طوری وانمود میکرد که انگار من کنارش خوابیدم و مهران جرات بیشتر پیدا کرد محکم تر کسشو میمالید از روی شلوار، بعد یاسمن دمر خوابید مهران ایندفعه جفت قنبل های کون زنمو گرفت فشار میداد و میمالید و بعد یاسمن دوباره تغییر پوزیشن داد روبه کمر خوابید مهران هم لباس یاسمن رو داد بالا خیلی راحت سینه هاش افتاد بیرون و شروع کرد به مکیدن سینه های زنم یاسمن هم ناله هاش بیشتر شد منم توی کمد حسابی شق کرده بودم و داشتم صحنه رو تماشا میکردم، که مهران دستشو از روی شکم یاسمن سر داد به زیر شلوارک و شورت یاسمن و کسشو میمالید حسابی یاسمن ناله میکرد و از چهره مهران هم مشخص بود هم ترسیده هم استرس داره رنگش سفید شده هم حسابی شهوتی شده، شلوارک یاسمن رو میخواست در بیاره اما چون تنگ بود نمیتونست به راحتی این کارو انجام بده، چشمای یاسمن همچنان بسته بود که مهران گفت میشه کمک کنی شلوارتو در بیارم که ناگهان یاسمن چشماشو باز کرد مثلا که شوکه شد گفت وای مهران چیکار کردی من فکر کردم امید روی تخته مهران هم توی همون حالت خشکش زده بود زبونش بند اومده بود دست پاچه شده بود و با استرس به بدن یاسمن نگاه میکرد یک سکوتی توی اتاق رو گرفت و یاسمن گفت باشه ایرادی نداره حالا که این اتفاق افتاده کارتو ادامه بده تمومش کنیم و سر مهران رو گرفت به سینه های خودش فشار داد مهران هم توی اون حالت دستشو از زیر رد کرد از دو طرف کون یاسمن رو میمالید و اومد پایین تر شروع کرد به خوردن کس یاسمن و بعد سر کیرشو تنظیم کرد روی کس زنم و شروع کرد به تلمبه زدن یاسمن هم لب خودشو گاز گرفت یا ملحفه رو چنگ میزد یا سینه های خودشو و ناله میکرد که مهران گفت دارم ارضا میشم یاسمن گفت نه من هنوز نشدم یکم دیگه کسمو بخور و انگشت کن… و بعد به صورت داگ استایل در اومد گفت مهران ضربه های محکم بزن با تلمبه ات، چند مین بعد با اه و ناله بلند، یاسمن ارضا شد و به ۱۰ ثانیه نکشید مهران پشت سرش ارضا شد و ابشو خالی کرد تو دستای خودش و رفت به سمت سرویس یاسمن لباس شلوارشو پوشید مهران اومد از دستشویی بیرون روش نمیشد تو چشمای یاسمن نگاه کنه سکوت دوباره حاکم شده بود که مهران گفت شرمنده حلالم کن که یاسمن گفت انگار هیچ اتفاقی نیوفتاده فراموشش کن دیگه بهش نه فکر کنیم نه راجبش حرفی بزنیم
الانم لباساتو بپوش بریم بیرون تا امید نیومده اون خیلی تیزه یه وقتی شک نکنه، خلاصه رفتن بیرون منم از کمد اومدم بیرون حسابی حشری و شهوتی شده بودم از این اتفاق… ما توی فانتزی هامون اصلا تا حالا تنها تنها با کسی سکس نکردیم همیشه کنار هم بودیم و لذت بردیم دوست داشتم سکس مهران و یاسمن هم به تری سام با ما ختم بشه… اما چون دوست صمیمی و خانوادگیم بود دوست نداشتم روش تو روم باز بشه یا فکرای بدی راجبم بکنه. اما در کل قطعا این اتفاق لذت بخش بود برای هر سه مون.

نوشته: امید


👍 11
👎 10
36501 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

942368
2023-08-15 01:46:14 +0330 +0330

به مهران گف بیابغلم بخواب رو تخت بعداز چنددقیقه امیدامیدمیکرد . خواننده ها هم ازپشت کوه جمع شدن و حرفاتوباورمیکنن…واقعا رد دادی بااین طرز تفکری ک داری 😶

0 ❤️

942385
2023-08-15 03:07:15 +0330 +0330

بعد رفتن بیرون ماشین تویه کسکش رو ندیدن مگه زنت نگفته بود بهش با ماشین رفته بودی شهر کسکش ماشینو تو کونت کردی که رفیقت نبینه؟

0 ❤️

942425
2023-08-15 08:46:35 +0330 +0330

همون اولش خوندم دیدم کسشعر خیلی لتفاقی افتادی تو خط فانتزی؟؟؟برد جقت بزن

0 ❤️

942436
2023-08-15 11:32:43 +0330 +0330

زنشو به گفته خودش عالم و آدم کردن بعد میگه((بی غیرت نیستما ولی از اینکه زنم اندام سکسی داشت و میتونست توجه مرد هارو به خودش بدون هیچ قصدی جلب کنه شهوتی ام میکرد و به خودم میبالیدم))
بی غیرت بالای دیوثته که تو رو پس انداخته

0 ❤️

942465
2023-08-15 17:14:35 +0330 +0330

یه زن جنده به تمام معنایی

0 ❤️

942593
2023-08-16 09:14:00 +0330 +0330

مگه میشه؟ مگه داریم؟

0 ❤️