مدرسه عشایری (۲)

1400/11/12

...قسمت قبل

با توجه با استقبال نسبی از قسمت یک تصمیم گرفتم هم برای شما هم برای دل خودم قسمت دوم و آخر رو هم بزارم
قسمت قبل از خودم اصلا نگفته بودم، قدم ۱۷۸ هست وزنم ۷۵ که اون موقع خیلی لاغرتر بودم تیپ و قیافم بد نیست کیرم ولی سر قسم دوستانه، ۱۸ سانته و خیلی کلفت طوری که از کلفتی و سنگینی حشرم باید بچسبه تا کامل سیخ بشه وگرنه همیشه سر به زیره 😉
بریم برای ادامه داستان
سال دوم تدریسم داخل اون منطقه عشایری با حضور فاطمه رنگ بوی جدیدی گرفته بود یه پایه سکس اونم هر شب از شنبه شب تا سه شنبه شب که من داخل مدرسه بودم هر شبش که کیر فرمان میکرد منم اطاعت میکردم، دوستان همکارم شک کرده بودن که اکثر شبا من میرم بیرون و معلوم نیست کجا میرم، ما داخل مدرسه مثل یه خانواده بودیم چون بعد از تدریس دیگه کنار هم بودیم و با هم وقت میگذروندیم و به طبع خیلی صمیمی بودیم نمیشد که جوابشون رو ندم، هر بار یه داستانی به هم میبافتم ولی اونا فکر میکردن من میرم دنبال گنج و این حرفا چون ما هیج رابطه ای با مردم روستا نداشتیم، مردم اونجا از دو طایفه جدا بودن و همیشه درگیری داشتن و اصلا جو حاکم داخل روستا خوب نبود و این باعث شده بود ما هم ازشون فاصله بگیریم، من شبایی که میخواستم برم از ساعت ۱ شب میرفتم تا ۵ صبح پیش فاطمه بودم و انواع پوزیشن های که سوژه جق زدنم بود رو روش اجرا میکردم، مثل یه گدا که به گنج قارون برسه، و دیگه خبری از عذاب وجدان و این حرفا نبود، ساعت یک معتاد ها و مجرد های روستا هر جای میخواستن برن دیگه رفته بودن و ساعت پنج هم یا برگشته بودن خونه یا هموجا میموندن و داخل این ساعت ها تو مسیر که زیادم با مدرسه فاصله نداشت با کسی برخورد نمی کردم و این ۴ ساعت شده بود بهترین ساعت های زندگی من، اتاق فاطمه یک اتاق بزرگ گلی بود با تیر های چوبی که نقش سحر آمیزی داشتن با یه در فلزی درست حسابی که وقتی وارد اتاق میشدم درب رو قفل میکردیم و سریع با هم میرفتیم زیر دو پتو و یه لحاف قدیمی فاطمه تا گرم بشم اون منطقه کلا زمستون برفه، وقتی از شدت سرما بدنم کاسته میشد و گرم میشدم کامل لخت میشدیم و شروع میکردیم مالش و بوسه وقتی حسابی حشر میزد بالا تازه جای سخت کار شروع میشد و با اینکه دفعات سکسمون از دست در رفته بود ولی بازم این کیر لامصب من به راحتی داخل کون فاطمه نمیرفت با ده دقیقه ور رفتن و آروم آروم هل دادن داخل و درد کشیدن شدید فاطمه هر جوری نبود جاش میدادم ولی راضی نبودم کون فاطمی زیادی تنگ بود و کیر من زیادی کلفت همیشه بعد سکس کیرم درد میگرفت من که وقت زیادی داشتم روی پزیشن های دیگه شروع کردم کار کردن، ساک زدن هم به چند دلیل جواب نمیداد، یکی اینکه داخل اون روستا چیزی به جز گوشی ساده نبود و فیلم پورن تعداد کمی از اونها دیده بودن نت هم که کلا فرا گیر نشده بود، فاطمه از ساک زدن بدش میومد و یک چیز عحیب بود براش میگفت یعنی بکنمش توی دهنم که باهاش غذا میخورم، علاقه ای هم به یاد گرفتن نشون نمیداد و دومیش هم به این دلیل بود که فاطمه لب دهن کوچیکی داشت و دندوناش کیرمو جر میداد، بیشتر کیرمو میدادم لای کسش و می مالوندم، فقط موقع ارضا به خاطر اینکه اثر جرمی نمونه و حالش هم بیشتر باشه سر کیرمو جا میدادم داخل کونش و خالیش میکردم داخل فاطمه، لا ممه ای و لا کونی و هر جایی از بدن فاطمه رو میتونستم ازش یه سوراخ بسازمو امتحان میکردم،
سکس ما به همین منوال ادامه داشت، منی که کل سکس هام تا قبل کردن فاطمه به ۵ بار نمیرسید و با فتح کردن فاطمه به آرمان شهرم رسیده بودم کم کم داشتم عاشق فاطمه میشدم و فکر میکردم دختر رویاییمو پیدا کردمه ولی هیچ وقت اینو مستقیم بهش نگفته بودم، فاطمه هم بر خلاف سن کمش انگار از کسی مشاوره میگرفت و یه جورای داشت رو من کار میکرد که باهام ازدواج کنه، من خیلی گیج شده بودم یه طرف گرمای سکس و زیبایی بدون آرایش و بدون نقص فاطمه یک طرف هم اختلاف فرهنگی بسیار زیادمون باعث شده بود که همیشه با خودم درگیر باشم و وقتی از فاطمه فاصله داشتم و چند وقتی سکس نداشتم، مرکز تصمیم گیری من از مغزم میومد دست کیرم و میگفتم هرچه بادا باد هرکسی هم چه خانواده چه فامیل مخالفت کنن من میگیرمش، حتی به صورت شوخی چند باری با خانواده مطرح میکردم که عکس العملشون رو ببینم ولی اونا هم به شوخی می گرفتن ولی وقتی بازم آب کیرم داخل کون فاطمه خالی میشد، کیر بی حال و مغز فعال میشد بیشتر میفهمیدم که شدنی نیست، اون سال طلایی گذشت و من سال بعدش به خاطر پست خیلی خوبی که بهم پیشنهاد شد دیگه نرفتم اون روستا و فقط تلفنی با فاطمه در تماس بودم کم کم متوجه شدم دختر بچه عشایری فکرش از من کیر مغز بهتر کار میکنه و تمام هدفش بند کردن خودش به منه تا عشق و عاشقی، و اواخر دل رو به دریا زده بودم و با فاطمه شرط کرده بودم که اگر بتونه نمره های دبیرستانش رو خوب بگیره میتونم شانس ازداواج با خودم رو بهش بدم، من کس مغز فکر میکردم فاطمه به خاطر عشقش همه کاری میکنه و من میتونم با استفاده از قدرت عشق فاطمه رو با درس خوندن به جایگاهی برسونم که ازدواجمون معقول تر و مخالفت ها کمتر بشه، فاطمه هم به خاطر ادامه تحصیل و درگیری های طایفه ای یک سال بعد خونشون رو آورده بودن داخل شهر ما و از روستا عشایری که ۵ ساعت تا شهرستان فاصله داشت جابه جا شدن، ولی از شانس بد فاطمه من با یه زن خیلی سکسی و کونی خفن ولی قیافه معمولی دوست شده بودم(من وقتی کون گنده میبینم کیر مغز میشم) که این خانم داخل سکس استاد تمام بودن و منو تا حد جنون میرسوند و باعث میشد دیگه مرکز تصمیم گیریم کیرم نباشه، و منطقی به مسائل نگاه کنم
فاطمه اون سال با توجه به تمام حمایت های مالی و خرید کتب های آموزشی و… که من براش انجام داده بودم داخل نمراتش رید ولی به دروغ گفته بود معدل نوبت اولش شده ۱۹ ولی وقتی که من تونستم با یه ترفندی به کارنامش دسترسی پیدا کنم فهمیدم که فاطمه این یک سال داشته منو بازی میداده بهتر بگم دانش آموز عشایری معلم شهری پر مدعا رو کیر کرده بود
من به این نتیجه رسیده بودم که فاطمه به عنوان یه موقعیت این همه مدت به من نگاه میکرده تا عشق، من بهش گفتم که دیگه فکر ازدواج نباشه حتی بهش گفتم که با یکی دیگه رابطه دارم ولی در کمال تعجب فاطمه اصلا براش مهم نبود و حتی گفت اگر با هم ازدواج کردیم با هرکی هم دوست داشتی باش، هر روز که می گذشت بیشتر دست فاطمه برام رو میشد، من دیگه این رابطه رو قطع کردم ولی فاطمه ول کن نبود، وقتی جوابشو نمیدادم روزی هزار بار زنگ و پیام می داد، دیونم کرده بود، فاطمه که میدونست دستش برام رو شده دیگه صحبتی از ازدواج نمی کرد فقط میگفت برای بار آخر بیام پیشت(منو بکن) تقریبا این خواسته بار آخر فاطمه رو من ۲۰ باری اجابت کردم ولی هر بار که میکردمش از ۳ روز نگذشته بود باز خواستشو تکرار میکرد و من میداد دم زنگ پیام، منم بدم نمیومد وقتی سخ میکردم و کسی دم دست نبود فقط یه پیام بهش میدادم که این بار دیگه بار آخر و میرفتم درب خونه مجردیمو میزاشتم باز و میومدم دراز میکشیدم، فاطمه انگار پرواز می کرد خیلی سریع خودشو میرسوند و تازه بعد سه سال و فقط برای همین بارهای آخر کون فاطمه برای کیرم جا باز کرده بود ولی اونم نه خیلی راحت
من که دیدم اینطوری فایده نداره و اگه به فاطمه باشه و خواسته کیر من تا زنده ام باید فاطمه رو بکنم، دیگه به طور قاطع رابطه رو قطع کردم و فاطمه رو گذاشتم داخل بلک لیست، ولی این آخر ماجرا نبود فاطمه که دیگه هیج امیدی نداشت اون روی خودش رو نشون داد و منو تا مرز جنون رسوند و به مدت ۲ سال از آخرین سکس پدر منو در آورد و من روزی از ۱۰ تا ۱۰۰ پیام از فاطمه پاک میکردم که انواع فحش و دری وری داخلشون بود مرتب خط عوض میکرد اوایل برام مهم نبود ولی کم کم شده بود تیک عصبی برام همین که پیامش میومد از سمجی این دختر من منفجر میشدم بعضی اوقات زنگ میزدم انواع دری وری بارش میکردم ولی اون حتی یک کلمه هم نمی گفت، ۲ سال تمام یه نفر هر روز بهت پیام بده و حتی میشد که سه ماهی جواب نمیدادم ولی اون بی خیال نمیشد و این جنون دو سال تمام طول کشید تا با ازدواج فاطمه خاتمه یافت و الان که دارم این خاطره رو مینویسم تقریبا ۱۴ سال از اولین ارتباط ما میگذره ولی هنوز هم هر چند ماهی یک بار فاطمه که دوتا بچه داره با اکانت های فیک میاد اینستام و پیام میده من شناخت نحوه پیام نوشتنش بدون هیچ جوابی بلاکش میکنم، چند وقتی حوس کردم حالا که اوپن شده و برای خودش شاه کسی شده یکی از اون بار آخر ها روش اجرا کنم ولی واقعیتش رنجی که توی اون دوسال آخر بهم داد باعث میشه تخم این کارو نداشته باشم . پایان
ببخشید خیلی طولانی شد، این خاطره کاملا حقیقته اصلا چیزی بهش اضافه نشده و خیلی جاهاشو حذف کردم وگرنه میشد ۱۷ جلد و اسمشو میذاشتم اثری از سجاد کیر مغز و فاطمه کیر دوست

نوشته: sajad


👍 19
👎 3
31901 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

856755
2022-02-01 03:30:42 +0330 +0330

خوب نوشتی دمت گرم. ولی معمولا برعکسش رخ میده، یعنی پسر در به در پیگیر و پاپیچ دختر میشه و دختره که میزنه بلاک میکنه. تو خیلی خرشانسی که طرف خودش پیگیرت بوده و داوطلبانه بهت کون میداده و دو سوته خودش رو میرسونده به خونه ت که کون رو تقدیم کنه! سهمی که بقیه میخواستن از شانس ببرن رو تو یه جا بردی برا خودت دیوث.
درضمن اینکه طرف ازدواج کرده و هنوز پیگیرته نشون میده کاراش بخاطر چشم داشتن به موقعیت تخمی تو نبوده، یارو علاقه داشته به توئه کسمغز

1 ❤️

856761
2022-02-01 04:28:41 +0330 +0330

خط کاریم بود علاوه بر معلمی چندین کار دیگه میکردم و اینکه گرفتن شماره جدید زیاد براش کاری نداشت لازم بود به یکی از همکارا زنگ بزنه بگه شماره فلانی رو میخوام

1 ❤️

905006
2022-12-02 01:25:33 +0330 +0330

قشنگ بود

0 ❤️




آخرین بازدیدها