مشکل مالی و بردگی سالی (۲)

1402/06/28

قسمت قبل

یک هفته ای از ماجرا گذشت، روز یکشنبه بود؛ ساعتای 1.30 ظهر خانم زنگ زدن امروز ساعت 2.30 جای منی تا 4، به خانمم زنگ زدم و گفتم اضافه کار وای میستم و شب میام؛ ساعت 2.15 تایم نهار که شد سریع کارامو جمع کردم و رفتم سمت شرکت خانم، همینکه وارد اتاق منشیش شدم (تقریبا 2.29 بود)، منشیش کیفش رو برداشت و گفت خانم منتظرتونه و رفت و در رو از پشت قفل کرد؛ در زدم

  • بیا تو
    رفتم داخل، خانم با یک تیپ اداری رسمی پشت میزشون نشسته بودن و سرشون روی کاغذ هاشون بود و بدون اینکه سرشون رو بالا کنن گفتن
  • فکر میکنم قبلا گفته بودم که جای من میای باید کامل لخت باشی
    +بله خانم، اما
  • بیروووووون
    رفتم پشت درو لباسام رو کامل در آوردم و لخت لخت شدم و روی سرامیکهای سرد شرکت چهاردست و پا شدم و دوباره در زدم و رفتم داخل
  • بهت اجازه دادم بیای تو ؟ (امروز از اون دنده بود و معلوم نبود چه بلایی سرم بیاد تو این جلسه)
    خودم سریع برگشتم برم بیرون
  • من گفتم گمشی بیرون ؟
    همینکه اومدم دهنم رو باز کنم
    +ببخ…
  • تو چرا انقدر گاو شدی امروز توله سگ احمق ؟
    پاشدن و با قدم های سریع به سمتم اومدن، ترسیدمو خودم رو جمع کردم گوشی دیوار که یک لگد اومد توی پهلوم، واقعا درد گرفت اما سعی کردم خودم رو جمع و جور کنم و هیچ صدایی ازم در نیاد که بعدی محکم تر خورد
  • دم در رسیدی پیام دادی به اون شماره ؟
    +نه خانم
  • گوش کن چی میگم؛ میری بیرون لباسات رو میپوشی مرتب، به اون شماره پیام میدی، لخت میشی، چهار دست و پا میشی و پوزتو میمالی به در تا اجازه بدم بیای تو، بعد هروقت اجازه دادم درو باز میکنی و میای تو؛ فهمیدی ؟
    +بله سرورم
  • گمشو توله سگ احمق عوضی
    همه کارهارو دقیق انجام داد، چون میدونستم از تو دوربین نگام میکنه، لباس پوشیدم و لخت شدم و چهاردست و پا و چونه و صورتم رو به در میکشیدم تا یک صدایی بده، متوجه بشن و اجازه بدن برم تو
    ساعت تقریبا نزدیکای 3.20 دقیقه شده بود و من هنوز داشتم پوزمو (به قول خانم پروین) به در میمالیدم که در باز شد و خانم لخت با یک جوراب شلواری شیشه ای مشکی که تا رون هاشون رفته بود و یک شورت توری مشکی و یک سوتین مشکی جذاب درو باز کردن؛ همین که درو باز کردن مات و مبهوت ابهت و جذابیتشون شدم و با اخمشون متوجه شدم نباید چشم چرونی کنم و سریع سرمو انداختم پایین روی جوراباشون که توی کفش های ورنی مشکی بدون پاشنشون پاهاشون رو زیباتر کرده بود
  • گمشو بیا تو
    +هاپ هاپ هاپ (و رفتم به سمت داخل)
    همین که وارد شدم خانم نمیدونم با چی بود (بعد فهمیدم خط کش تی بود) یک ضربه محکم زدن در کونم که دو متر پرت شدم جلو
  • برو کنار میز بلند شو و تن لشت رو بنداز روی میز؛ روی میز رو نسبتا خلوت کرده بودن و رفتم و همینکه خم شدم و کونم قمبل شد، خانم شروع کردن با همون خط کش پشت هم زدن به کونم، فکر کنم توی یک دقیقه بیست سی تا ضربه زدن، کونم حسابی می سوخت و به ناله افتاده بودم
  • تحملت کم شده توله سگ
    +نه خانم (ضربه بعدی) آی، راحت باشید
  • من که راحتم، تو درد داری کونی (بلند خندیدن و ضربات رو ادامه میدادن)
    من فقط لابه لای اشکام که تو چشمم پر شده بود تونستم ساعت روی میزش رو نگاه کنم که یک ربع به چهار بود، یهو خانم بس کردن و رفتن اونور روی یکی از مبلهای جلوی میزشون نشستن و پاهاشون رو انداختن روی میز جلوش
  • بدو بیا پاهام منتظرتن
    سریع با تموم دردی که داشتم از روی میز اومدم پایینو چهاردست و پا شدم و رفتم سمت پاهاشون، با این ذوق که الان میزارن پاهاشون رو بلیسم، همین که رسیدم به جلوی کفشاشون، پاهاشون رو از روی میز گذاشتن پایین و رو به من اشاره کردن همونطور چهاردست و پا باشم
  • فکر کردی من پاهامو به کسی که چهارتا کتک میخوره و اشکش در میاد میدم ؟
    هیچی نگفتم و سرم رو به حالت خجالت (برای اینکه یکم خودمو لوس کنم) انداختم پایین
  • سر بالا
    سرمو بالا کردم و یک تو گوشی محکم اومد توی صورتم و بعد هم موهامو گرفتن و صورتم رو به سمت خودشون کردن و یک توف انداختن توی صورتم
  • اگر بتونی سی بار کونتو بزنی زمین بدون اینکه حالت چهرت عوض شه میزارم به پاهام برسی
    کونه پر درد من که میدونستم همینطوریشم تا دو روز نمیتونم درست بشینم حالا باید سی بار میخورد زمین بدون اینکه دردی به صورتم بیارم، شروع کردم روی دو پام نشستم و آروم کونم رو زدم زمین و بلندش کردم
  • من خر نیستم، تند تند
    به ضربه دهم نرسیده بود که نتونستم تحمل کنم
    +خانم نمیتونم تو رو خدا رحم کنید، من پاهاتون رو میخوام، لطفا
  • باشه
    پاهاشون رو انداختن روی میز جلوم و مثل گشنه ها حمله کردم سمت پاهاشون
  • کف کفشامو تمیز کن، بعد پاهام
    شروع کردم با زبونم حسابی کف کفشاشون رو لیسیدن، اصلا حواسم به ساعت نبود، فقط میخواستم سریع کارمو بکنم که بتونم برسم به پاهای خانم و تند تند میلیسیدم و تمیز میکردم با زبونم، نمیتونستم زبونم رو ببینم، ولی قطعا حسابی سیاه شده بود، یهو خانم دو تا پاشون رو از جلوم برداشتن و گذاشتن پایین
  • پاشو
    پاشدم و ایستادم جلوشون، کیرم شق شق بود
  • یعنی واقعا خاک بر سرت کنن (خندیدن بهم)، برو گمشو لباساتو بپوش و برو
    انگار آب سردی ریخته بودن روی سرم، از طرفی باید برمیگشتم سر کار و از طرفی دلم میخواست بعد این همه تحقیر هنوز به خانم خدمت کنم و به پاهاشون برسم…
    +ارباب…
  • پشیمونم نکن که ساعت امروزت رو ثبت نکنم و مجبور باشی تو این هفته دو بار دیگه بیای
    از طرفی واسم مهم نبود، دوست داشتم هر روز بیام و زیر پاهای خانم باشم، اما خوب امروز این همه اذیت شده بودم و کونم که حسابی می سوخت و زبونم که مزه خاک گرفته بود و سیاه شده بود
    +چشم، ببخشید
  • گمشو
    سریع رفتم و لباسامو تنم کردم و در زدم و برگشتم توی اتاق، خانم داشتن لباس میپوشیدن
    +ممنون خانم، بابت تنبیه و تحقیر ممنونم ازتون
  • امشب کونتو چرب کن
    +چشم، خدانگهدار خانم
    اومدم بیرون و لباسام رو مرتب کردم و در رو قفلش رو از پشت قفل باز کردم و رفتم

نوشته: پژمان


👍 14
👎 1
12001 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

948424
2023-09-20 02:00:56 +0330 +0330

عالی بود عالی

0 ❤️

948465
2023-09-20 08:42:24 +0330 +0330

اینا همش تخیلات ذهنه ولی ادامه بده

0 ❤️

948759
2023-09-22 02:42:54 +0330 +0330

کاش منم بتونم یک روز میسترس دلخواهم رو پیدا کنم. بنویس بازم. با خوندن داستانت غرق لذت شدم. مرسی

0 ❤️

952186
2023-10-11 05:39:55 +0330 +0330

ادامه اش چی شد؟

1 ❤️