کس دادن تو انبار یونجه به آقای مدیرعامل

1394/08/15

چندوقته که اینجا نتونستم بیام امشب عکسی رودیدم پیش اغل خوک ها دونفرسکس میکردند یادم خاطره یکی ازسکس هام افتادم بهتون گفتم که بعدازبیوه شدنم با مردهای زیادی ازدوستان شوهرمرحومم که اکثرا دارای شغل های سطح بالایی هم بودنددوست میشدم زیبابودم جوان بودم و پر از عشوه و نازبودم. بلد بودم که چطور دل مردها رو ببرم…

یکی ازافرادی که براش نقشه ریختم مدیرعامل و سهام دار یک شکت لبنیاتی بودکه مارک معروفی هست و هنوز هم دارند مواد لبنی رو تولیدمیکنند این اقا حدود57-58سال سنش میشد اصالتا ترک بود قدبلندو پوست سفیدی داشت یکذره خیلی کم شکم داشت مردخوشتیپ و خوش هیکلی بود چشمم این روگرفته بود یکبار به بهانه اینکه شماره اون رواشتباه گرقتم بهش زنگ زدم اون من رو میشناخت قبلن تا شوهرم زنده بودبه خونه امون اومده بود باهاش گرم صحبت کردم و باسیاست زنانه ام توجهش رو بخودم جلب کردم. اونم میگفت خدارو شکرکه اشتباهی گرفتی تا من سعادت صحبت با تو رو داشته باشم. نمیدونست که همه اینهانقشه هست …
اون تلفن باعث شد که چندباری دیگه بهم زنگ بزنیم واون چندبار هم مقداری از محصولاتشون رو برام فرستاد و این ارتباط یک ماهی ادامه داشت تا اینکه یکروز بهش زنگ زدم گفت داره میره سری به یکی از دامداری هاشون بزنه ما توی استان بزرگی بودیم اینها تو سه تا شهرستان دامداری دارند منم گفتم کاش میشد منم میبردید تا حالا دامداری ندیدم و اونم استقبال کرد و گفت که دنبالم میاد منم باکلی نازه و عشوه ازش خواهش کردم خودش بیاد و راننده رو نیاره اخه میترسم راننده اون جایی بگه که من همراهش رفتم و برامون بد میشه اونم قبول کرد منم مثل همیشه اماده بودم مانتو تنگی پوشیدم وزیرش یه نیم تنه که پستونهام رو محکم بطرف بالا نگه میداشت و زیرمانتو دامن بلندی پوشیدم بدون اینکه شورتی بپوشم اون اومدو من با آرایشی زیبا سوار ماشینش شدم.

تعجب کرده بود. من رو اینجورراحت ندیده بودرفتم وکنارش نشستم توی راه بشوخی چن مرتبه دستم روبه بهانه های متفاوت و مثلا حواسم نیست بدستش زدم باخنده و نگاههای زنانه ام میدونستم که داره تحریک میشه راستش خودم هم دست کمی ازاون نداشتم با اون بوی ادکلن تلخ و این مرد پیرخوشتیپ که من عاشق مردهای پیرخوشتیپ هستم دل میخواست زودتر ترتیبم رو بده.
به دامداری رسیدیم نزدیک غروب بود درب دامداری بوق زد مردی افغانی در رو بازکرد تازه بقیه کارگرها رفته بودند بهم گفت توی ماشین میمونم یامیرم ساختمون و گاوها رو نگاه میکنم گفتم میرم نگاه کنم چندجا سرک کشیدم خودش رفت داخل یک اتاق کوچکی که اونجا بود و بعد از برداشتن دفتری بیرون اومد و بامن همراه شد. گفتم مگه نمیدونستن شما می ایید چرا همه کارگرهاتون رفتند؟ گفت خودم گفتم دیر میرسم مرخصشون کردم این دفتر رو نیاز دارم که گفته بودم بزارن رو میز برش داشتم.همینطورکه حرف میزدیم از آغل گاوها رد شدیم یک انباربزرگ بود گفتم اونجا چیه ؟گفت اونجا کاه و یونجه ها رو نگهداری میکنند گفتم میشه ببینیم کارگرافغانی روصدا زد اومد درب رو باز کرد بهش گفت بره افغانی رفت و در رو هل داد وارد انبار شدیم تو تاریکی دست کشید و لامپ رو زد سالن خیلی بزرگی داشت بوی کاه ویونچه بود. من رویاد بچگی هام انداخت وقتی که تو اون شهر کوچیک باخاله و مادربزرگ ودایی و خونواده ام توی یک خونه زندگی میکردیم. یه مقدارجلو رفتیم مشتی کاه برداشتم گفتم بوی کاه رو دوست دارم با لبخندگفت معلومه اهل طبیعت هستی گفتم اره طبیعت رو دوست دارم نزدیکم بود به عمد خودم رو روی توده کاهها که بودانداختم اون فکرکرد من افتادم اومدبازوم روگرفت ولی من خودم رو روی کاهها انداختم و گفتم واییییی…به سینه روی کاهها افتاده بودم کاهها کمی اذیتم کردندولی نرم بودند برگشتم وبه پشت روی کاه ها درازکشیدم و گفتم دردم نیومد اینا نرم هستند با لبخددستش رو درازکردکه از روی کاهها بلندم کنه دستش رو گرفتم و اون رو بطرف خودم کشیدم بهتون گفته بودم من وقتی حشری بشم خودم شروع میکنم و داغ کرده بودم قبل از اینکه حرفی بزنه یاچیزی بگه بادست راستم اون رو بطرف خودم کشیدم و با دست چپم پشت شانه اون گذاشتم واون روبیشتربطرف خودم کشیدم اونم بازانو خم شد وسرش روبروی سینه های من قرارگرفت منم معطل نکردم سرم روجلو برم بدست چپم ازپشت موهای سرش روگرفتم وسر روبالااوردم ولبهاش روشروع به خوردن کردم چند لحظه اول اون معلوم بود شوک زده هست ولی چند ثانیه بیشترطول نکشیدکه اونم دکمه های مانتوم روبازکرد و پستوهام رو توی دست کردمن لبهاش رومیخورم واونم همینجورکه زانوزده بود پستونهام رو بازی میکرد داشتم ازشهوت میمردم دستم رو طرف کمربندش بردم واونم معطل نکردپاشد و کمربندش وبازکرد وشلوارش رومحکم پایین کشید چطوری پایین کشیدکه شورتش هم باشلوارش پایین اومد همونجورکه کفش پاش بود شلواروشورت روبیرون اورد روی کاهها انداخت منم تااون شلوارش ودربیاره مانتو ودامنم رو دراوردم وقتی دید من شورت ندارم تنها یه نیم تنه پوشیدم خنده ای کردوبلندگفت جووووووووونم بجونم افتاددیگه حتی کت خودش رودرنیاورد کاه ها پوستم رواذیت میکردند ولی داغ وحشری بودم که این چیزا برام مهم نبود اونم اول ازروی نیم تنه پستونهام رو گازگرفت ومیخورد بعدش نیم تنه ام رو دراوردم واون روروی خودم کشیدم کیرکلفت وبزرگش که لای پاهام بود رودرکسم گذاشتم ونامردبدون معطلی توش کرد اونایی که باکیرکلفت وبزرگ سکس میکنندمیدونند من چه حسی داشتم توهوا بودم اونم مردقدبلندوخوش اندامی بودکه منو کامل توبغل خودش گرفته بود داشتم لذت میبردم کیرش روکشیدبیرون وابش باشدت بالای کسم وروی کسم ریخت بدجورتوذوقم خورده بودم گفتم لعنتی من کیرمیخوام حس کردم خودش خجالت کشیدازاینکه ابش زوداومد ازتوی جیب کتش دستمالی دراوردمنو روپاک کردکیرش روپاک کردوگفت شرمنده الان درستش میکنم من اخم کرده بودم وعصبانی بودم شروع کرد به بوسیدنم وتازه این موقع بودکه لباسهاش روکاملا دراوردازپاهام شروع به بوسیدن کردتازیرگلوم روبوسید وبعدشروع کردتنم رولیسدن وخوردن داشتم کم کم گرم میشدم اون بادستاش پستونهام رو بازی میکردوخودش بدنم رومیخورد کیرش که به بدنم میخوردداغی اون روحس میکردم وبعدازمدتی که من دوباره بشدت حشری شده بودم کیرش راست کرده بود پاهام رو دورکمرش گذاشت وکیرش رو در کوسم گذاشت منم پاهام رودورکمرش محکم حلقه کردم واون پستونهام روتوی دستهاش گرفته بود وشروع کردبه تلمبه زدن داشتم عرش روسیرمیکردم وافعاعالی بود درحین تلمبه زدن دستاش روزیرکمرم برد ومنوبلندکردهردوحالت نشسته بودیم منتهاپاهای من رو کمراون بود واون منوباکمربالاوپایین میکرد دستای من روی شونه هاوسرش بود واونم باهرپاین وبالاکردن من پستونهام رو روتودهنش میفشرد وگازمیزد دردم میاومدولی عالی بودتامن لرزیدم اون منومحکم نگه داشت وتلمبه زدنش رو محکم ترادامه دادو بعد از چند تلمبه اب گرم خودش روتوی کسم خالی کرد. همینجور که تواغوش هم بودیم روی کاهها افتادیم وقتی که حالمون جا اومد بعد از بوسه های زیاد لباس پوشیدیم و خودمون رومرتب کردیم.
تو راه بهم گفت قرص بخورم گفتم که من نمیتونم بچه دار بشم واین سکس ما منجربه سکس های زیادی شد که خاطرات خوبی روبرامون بجاگذشت .بعدازاینکه من ازاون شهررفتم دیگه ندیدمش تا همین چندماه پیش که توی یک برنامه تلویزیونی بعنوان یک کارافرین باهاش حرف میزدند.

نوشته: ماریا


👍 0
👎 0
217449 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

473487
2015-11-06 17:33:47 +0330 +0330

خجالت آوره
آدم تا این حد حشری ؟
شوهرت بمیره بری دوستاشو تور کنی ؟
نامردی و کسکشی تا این حد ؟
این زنا و دخترا رو دو دیقه ول کنی میرن به عالم و آدم میدن : |
بعدشم میگن چرا پسرای مردم گی میشن
والا

2 ❤️

473488
2015-11-06 17:39:27 +0330 +0330

احسنت ایکاش به ما هم پا بدی خواستی پیام بده در خدمتم

0 ❤️

473489
2015-11-06 18:12:49 +0330 +0330

این که تبلیغ دامداران بود

1 ❤️

473490
2015-11-06 18:14:59 +0330 +0330

کمی تا حدودی میتونست واقعی باشه،که البته مهمم نیست،مرسی

0 ❤️

473491
2015-11-06 18:32:16 +0330 +0330

برنامش پایش بود؟ شبکه 1

1 ❤️

473492
2015-11-06 19:28:12 +0330 +0330
NA

میشه گفت بد نبود اما میتونست بهتر از این بشه اگه کمی بیشتر روی توصیفها کار میکردی!..

من نمرتون رو (3) دادم، مرسی و موفق باشید.

0 ❤️

473493
2015-11-06 19:52:11 +0330 +0330

بيشتر اطلاعاتشو دادى فقط مونده بچه ها حدس بزنن اين اقاي مديرعامل كيه

0 ❤️

473494
2015-11-06 22:31:35 +0330 +0330

اسم اونم من میدونم اما مودبانه نیست بگم
در ضمن اوشخص قد بلند نیست

0 ❤️

473495
2015-11-07 00:24:07 +0330 +0330
NA

چی بگم داستان خوبی بود در کل موفق باشی

0 ❤️

473498
2015-11-07 03:45:24 +0330 +0330
NA

خوب بود بدک نبود

0 ❤️

473499
2015-11-07 03:45:56 +0330 +0330
NA

خوشم اومد جالب بود

0 ❤️

473501
2015-11-07 06:16:57 +0330 +0330

سلام به به عجب جنده باحالی هستی آفرین همینجور به کارت ادامه بده ایول داری

0 ❤️

473502
2015-11-07 06:44:43 +0330 +0330

چه جالب…

0 ❤️

473503
2015-11-07 07:19:01 +0330 +0330

جنده با یه چوپان سکس کرده تو توهم فکر کرده مدیرعامل کاله بوده البته چوپانها هم کم شخصیتی نیستن اکثر انبیا چوپان بدن اولش

0 ❤️

473504
2015-11-07 07:24:44 +0330 +0330

خانمی از فرصت دیدن گاوا استفاده میکردی یه کسم به گاوه میدادی درعوض شوهر مرحومتو اون دنیا مدام العمر لبنیات مجانی میدادن

0 ❤️

473505
2015-11-07 08:29:15 +0330 +0330

اون مدیرعامل تو مدیر ابجکت :))

اینقدر داستانا تخمیه این توشون خوب بنظر میاد. ولی وقتی روی ماه میدی مانتوتو زیرانداز کن چون کاه سفت تر از چیزیه که فکر میکنی

0 ❤️

473506
2015-11-07 08:55:08 +0330 +0330

تابلو بود فانتزیه … ولی بد نبود.

0 ❤️

473511
2015-11-07 13:51:34 +0330 +0330

عذیذم خاستی من پایه هستم بازباهم سکس کنیم اما به کسی نگو دادی به من

0 ❤️

473512
2015-11-07 14:21:30 +0330 +0330
NA

خداشوهرتو رحمت کنه رفت نفست بازشد biggrin

0 ❤️

473513
2015-11-07 15:32:55 +0330 +0330

اخه پسر جون اینقدر دروغ گفتی که سره کیر خر علف ذرت سبز شد

حالا این بابا از گاوداری بیرونت کرد که نمیخواست اینقدر صغرا کبرا بچینی که آبروشو ببری این بابا اگه اهل این کارها بود که گاو داری نداشت که مثل منو تو اس و پاس حالا نشسته بود شهوانی میخوند

رک و راست بگو رفتم کوس گاو بکنم مدیر عامل فهمید منو از گاوداری بیرون کرد

3 ❤️

473514
2015-11-07 17:01:28 +0330 +0330
NA

به ماهم بده بکنیم دعات کنیم

1 ❤️

473515
2015-11-07 17:31:07 +0330 +0330

بیا بمنم بده خواهش میکنم

0 ❤️

473516
2015-11-07 18:22:32 +0330 +0330

اون یونجه ها تو کونت کدوم داستانو قبلا نوشتی که هی میگی قبلا گفتم قبلا گفتم؟
کاری به داستانت اصلا ندارم ولی دامن زیر مانتو؟لابد گلدارم بوده ماله ننه بزرگت خواستی بار بعد رو ژاکتت سوتین بپوش.

0 ❤️

473517
2015-11-07 19:08:40 +0330 +0330
NA

Dehaty

0 ❤️

473518
2015-11-07 23:30:51 +0330 +0330
NA

سلام خوبی میشه دوست بشیم

0 ❤️

473519
2015-11-08 01:55:20 +0330 +0330

دمت گرم.مردای ایرانی همه شون خائنن.پس بهتره باهاشون مثل خودشون رفتار کنی.

0 ❤️

473520
2015-11-08 02:49:51 +0330 +0330

من همان مدیر عاملم
جنده من کی تو را کردم خودم خبر ندارم .
خواستی بدی ما نکردیم .

0 ❤️

473523
2015-11-08 21:54:37 +0330 +0330

سلام بلا . نشناختی؟ منم دوست شوهرت bye گی بم میدی ؟

0 ❤️

473524
2015-11-09 03:12:06 +0330 +0330

خیییییییییییییییییییییییییییییییییییلی با حال بود خوشم امد

0 ❤️

473525
2015-11-09 05:20:08 +0330 +0330

بله ظاهرا پشت هر مرد موفقی یه زن جندس ! حالا نظرت چیه بری به مدیر عامل سایپا کس بدی بجای پراید یه محصول بهتر تدلید کنه؟ دست در دست هم دهیم ازاد میهن خویش را کنیم اباد

1 ❤️

473526
2015-11-09 10:55:56 +0330 +0330

57_58 سال داشت اونوقت دوبار پشت سر هم سکس کرد؟میگن جوون هم جوونهای قدیم تو این سن و سال دوبار کرد 24_25 سال بوده از صبح تا شب میکرده biggrin

0 ❤️

473527
2015-11-09 11:05:40 +0330 +0330
NA

ابش باشدت بالای کسم وروی کسم ریخت بدجورتوذوقم خورده بودم گفتم لعنتی من کیرمیخوام حس کردم خودش خجالت کشیدازاینکه ابش زوداومد ازتوی جیب کتش دستمالی دراوردمنو روپاک کردکیرش روپاک کردوگفت شرمنده الان درستش میکنم

دو بار حال کردن در عرض نیم ساعت اونم با یه مرد 57 ساله که دوبار آبش اومد!!!
خیلی با جالبه !
من 40 سالمه نمیتونم اینجوری حال کنم!!
آخره خالی بندی بود!

0 ❤️

473528
2015-11-14 08:00:02 +0330 +0330

awli booood dada😃😃😃

0 ❤️

473531
2015-11-30 00:24:27 +0330 +0330

آدم میترسه هر کیو بکنه یهو خدارو چه دیدی فردا زد و ما هم مدیر عاملی چیزی شدیم یهو داستان کس کردنمون تو شهوانی 124000 بازدید میخوره مشهور میشیم به مدیر عامل کوس کنیان !
کوسم اگه میدین همه جا نشینین بگین بابا یه کس ناقابله دادی تموم شده دیگه رفته پی کارش

0 ❤️

545077
2016-06-16 16:34:24 +0430 +0430

دسسس خوش اخرش عااالی بود

0 ❤️