سلام
اسمم ماها و اولین داستانیه که اینجا می‌نویسم
داستانم کاملا واقعیه چون دلیلی نداره بخوام داستان الکی بنویسم
خب بریم سراغ خودم من ۱۷ سالمه و بدن تو پر دارم نه چاقم نه لاغر ولی باسن بزرگ و سفت و خوش فرمی دارم رنگ پوستم سفیده قدم ۱۶۰ یزرع ریزه ام خب بریم سر اصل مطلب من چند سالی بود که علاقه پیدا کردم به کون دادن و مفعول بودن و دراگ کویین (زن پوشی) همیشه بدنمو شیو میکردم تو پیچ های لباس زیر زنونه می‌گشتم و برای خودم سفارش میدادم که بیارن شبا تو اتاقم میپوشیدمشون و کلی از خودم عکس و فیلم می‌گرفتم و با خودم حال میکردم بعد چند وقت دیگع واقعا خسته شده بودم دوس داشتم واقعا که سکس رو تجربه کنم بخاطر همین گشتم تو تلگرام با یه پسر آشنا شدم که همسن خودم بود تو پرانتز اینو بگم من مادر و پدرم شاغل هستن و همیشه تو تایم روز خونه ما خالیه برگردیم به داستان خلاصه با یه پسر آشنا شدم که همسن خودمم بود چن روز باهم حرف زدیم و من عکسامو براش می‌فرستادم تا یه روز چیدیم که اون بیاد خونه ما من تا اون روز هر موقع یادش میوفتادم استرس می‌گرفتم و می ترسیدم و از طرفی هم کرم کون دادنم امونم نمی‌داد بعد دو روز رسید روزی که قرار بود بیاد من شب قبلش ساعت گذاشته بودم که از خواب بیدار شم چون من معمولا ساعت ۱ الی۲ ظهر پا میشدم و از اونجایی که اون قرار بود ساعت ۲ بیاد من باید زودتر بیدار میشدم
(از اون پسر بخوام براتون بگم هیکلش مث خودم بود از عکسهایی که برام فرستاده بود سفید بود و تو کار تعمیرات و خرید و فروش موتور کار میکرد )
خلاصه صب ساعت گذاشتم ساعت ۱۱ از خواب پاشدم و از اونجایی که دوس دارم مث دختر ها رفتار کنم و باهام رفتار بشه برا خودم آهنگ گذاشتم شروع کردم به رسیدن به خودم رفتم دوش گرفتم ی ذره شیو کردم
بعدش اومدم بیرون رژ لب و لاک زدم و شورت و سوتین پوشیدم روشم یه تاپ نیم تن با یه شورتک بعدشم اتاقمو آماده کردم و ال ای دی های بنفش اتاقمو روشن کردم خلاصه یه فضای کاملا سکسی درست کردم ساعت نزدیکای ۲ بود که زنگ زد بهم گفت من دم درم خیلی استرس داشتم چون بار اولم بود ضربان قلبم یجوری بود که سینه ام بالا و پایین میشد یه حس ترس اومده بود سراغم هی داشتم باهاش چت میکردم یزرع دست به سرش کنم تا تایم بخرم برا خودم تا آروم شم داشتم از پنجره یواشکی میدیدمش ولی اون منو نمی‌دید خلاصه یچیزی تو مغزم گفت مگه دلت نمی‌خواست تجربه کنی همون شد بهش گفتم ببین من نمی‌خوام ببینمت بخاطر همین چشم بند میزنم در باز میکنم میرم تو اتاق آدرس اتاقم بهش دادم و بهش گفتم اومدی کفشاتو اونجا بزار خلاصه در باز کردم سریع چشم بندمو زدم و رفتم تو اتاق رو تخت دراز کشیدم هیچ دیدی نداشتم و این موضوع هم بهم استرس میداد هم یه وایب خوب فانتزی باحالی بود بعد ۱ الی۲ دقیقه از صدا شنیدم که اومد تو خونه و اومد تو اتاق بالا سرم و سلام کرد باهام منو جوابشو دادم و بهش گفتم تنم دست تو هرکاری دوس داری بکن . اول شروع کرد لباسامو در آوردن و منم مثل یه عروسک که از خودش حرکتی نداره فقط افتاده بودم بعدش شروع کرد به خوردن گردنمو رسید یه سینه هام سوتینی که پوشیده بود و باز کرد سینه هام افتاد بیرون بایه دستش یه سینه مو گرفت و می‌مالید اون یکی هم تو دهنش بود من داغ کرده بودم حرارت بدنم رفته بود بالا بعد اینکه یزرع سینه هامو خورد شلوارشو دراورد و منو راهنمایی کرد سمت کیرش و گفت بخورش من تجربه ای نداشتم اما از اونجایی که زیاد فیلم میدیم یه چیزایی یاد گرفتم کیرشو اول یه زبون کوچیک زدم و زبونم دور کلاهک کیرش کشیدم بعد آروم آروم کردمش تو دهنم خیلی حشری شده بودم کیرش مث پاستیل تو دهنم بود کیرش اونقدر بزرگ نبود اما کلفت بود شروع کردم به ساک زدن براش و کلی تف بعد با اون صدای آروم و خمارش گف کی یاد گرفتی انقد خوب ساک بزنی این جمله رو که گف من کیرشو از دهنم در آوردم و یه لبخند زدم و دوباره ادامه دادم به ساک زدن بعدش رفتم سراغ تخماش میک میزدم یزرع که گذشت گفت به شکم بخواب منم خوابیدم و خودش پاشد و شورتک و شورتمو دراورد بعد یه لحظه مکث کرد و گفت اوووف چقد کونت خوشگل و کردنیه منم هیچ حرفی نزدم فقط برای تایید حرفش کونمو تکون دادم از اونجایی که اتاقمو آماده کرده بودم کرم هم گذاشته بودم کنار تختم کرم برداشت مالید به کونم بهش گفتم من تا حالا ندادم حواست بهم باشه گفت باشه نمیزارم دردت بگیره اولش بدون اینکه انگشت بکنه توم شروع کرد ماساژ دادن سوراخم تا یزرع شل شه خیلی با تجربه بود فک کنم، منم با این ماساژ هی تحریک میشدم بعد چن دقیقه ماساژ دادن گف حالا آروم میخوام کیرمو بزار توت هرجا حس کردی درد داری بهم بگو هیچی نگفتم و کیرشو گذاشت رو سوراخم گرمی کیرشو حس میکردم ضربان قلبم بالا رفته بود آروم آروم فشار داد دردم کم کم داشت شروع میشد ولی زیاد نبود بعدش یهو سر کیرش رفت توم یه آه بلند کشیدم و تازه درد حس کردم بهش گفتم نه نه نه نمیتونم درش بیار گفت نفس عمیق بکش دردت کم میشه و منم همین کارو کردم چن لحظه وایساد تا من دردم کم بشه گف آماده ای میخوام فشار بدم بره توش با یه لحن لوند و حشری گفتم اوهوم بکنن آروم آروم کرد تو کونم و من خیلی درد داشتم اما هیچی نمی گفتم و از درد داشتم با دستام بالش رو مچاله میکردم کیرش تا ته رفت تو کونم و همون‌جوری که من به شکم خوابیده بودم اونم افتاد روم لبش دقیقا کنار گوشم بود نفس نفسش میخورد به گوشم و منو حشری تر میکرد بهم گفت بزار یزرع همینجوری بمونه تا جا باز کنه …
به نظرم خیلی طولانی شد بقیشو اگه خوشتون اومد تو یه داستان دیگه میگم 😍🍓🙈

نوشته: ماها