از فانتزی بی غیرتی تا واقعیت (۲ و پایانی)

1402/12/10

...قسمت قبل

شب بود از هیجان زیاد نمیتونستم یه جا بشینم همش بی قراری میکردم و فکر کنم صد بار کل خونه رو قدم زدم،
مامانم باید الانا می رسید اما خبری ازش نبود.
به فرهاد پیام دادم؛ چی شد عملیات موفق آمیز بود؟
جوابمو نداده بود و کلافه بودم.
نیم ساعت بعد مامانم اومد خونه گفت؛آریا امشب تو غذا درست کن امروز دو تا میکاپ عروس داشتم یکم خسته ام.
-قربونت بشم مامان خوشگلم چشم شما دستور بده.
× ممنون عزیزم من میرم یه دوش بگیرم.
-باشه مامانی خوشگلم با ی غذای خوشمزه خستگیتو در میکنم.
×مامانی قربونت بشه که اینقدر به فکرشی.
تو همین حین فرهاد پیام داد اقدامات اولیه با موفقیت انجام شد😂.
قلبم داشت از جاش در میومد: زود تعریف کن چی شد؟ چجوری بهت پا داد.
+اونو فردا دیدمت میگم تو چت نمیشه.
-جون من بگو اذیت نکن.
+خلاصه میگم، بهش گفتم خانم سه راه کیانمهر کجاست، اونم آدرس داد بعد گفتم مسیرتون کجاست
سرسنگین جواب داد ن ممنون خودم میرم.
منم گفتم بالاخره مسیرم تا اونجا بود اگه خواستید در خدمتم.
مادرت یکم مکث کرد بعدش با اکراه قبول کرد و صندلی عقب نشست
تو مسیر که بودیم بحث شغل و اینا رو انداختم بعد گفت آرایشگره منم الکی گفتم خواهرم میخواست آرایشگری یاد بگیره شما دوره آموزشی دارید.
مادرتم قبول کرد و درباره هزینه این چیزاش حرف زدیم.
خلاصه شماره داد و منتظر خبر من تو تلگرامه.
-پوف، هنر کردی من فکر کردم بردیش خونت یا حداقل لاس سکسی زدید.
+بابا مهلت بده فیلم سوپر که نیست.
-منو باش دلم خوش بود خبرای خوبی در راهه.
+ضد حال نباش دیگه هنوز اول کاره.
فرداش با فرهاد رفتم بیرون و بعدشم سکس کردیم موقع کردن من بیشتر از دفعه قبل راجب مامانم حرف میزد و من لذت بیشتری میبردم.
داشت منو می رسوند گفت فردا با مامانت قرار میزارم چون پس فردا شیفتم تا ۳ روز نیستم.
-خب به چ بهانه ای میخوای ببینیش.
+فکر همه جاشو کردم، الکی میگم خواهرم میخواد حضوری شمارو ببینه دعوتش میکنم تو کافه بعدش میگم خواهرم مشکل براش پیش اومده و نمیتونه امروز بیاد، خلاصه خیالت راحت فردا نصف راهو میرم😁.
-داری امیدوارم میکنی و، صورتشو بوسیدم و پیاده شدم.
+هر کاری برا لذت تو باشه انجام میدم، بوسم کرد و خدافظی کردیم.
جمعه ظهر زودتر از روزای دیگه ناهار خوردیم.
مامانم بعد ناهار زود رفت دوش گرفت بعدش اومد چند دست لباس شو نشونم داد و گفت آریا به نظرت کدومو بپوشم.
به صورت مامانم نگاه میکردم هیجان تو چشماش کاملا آشکار بود یه جورایی مشخص بود از فرهاد خوشش اومده از عمد گفتم:
مگه قرار کاری نیست خب لباس پوشیده بنظرم بهتره ولی خب لباسهایی که نشونم دادی بیشتر به دیت عاشقانه میخوره خخخ.
×کوفت،قرار عاشقانم کجا بود قرار کاریه ولی طرف خانمه باید ظاهرم براش قابل تحمل باشه نگه چطور آرایشگریه مثل پیرزنا لباس پوشیده.
-مامان اگه قرار عاشقانه هم داشته باشی من مشکلی ندارم، تو یه آدم بالغی طبیعی که کسیو تو زندگیت داشته باشی این حقته ولی خب راست میگی لباس خوشگل بپوش بگن خانم دافه آرایشگریش هم خوبه خخخ.
×وای آریا مرد میخوام چیکار تنهایی حالم بهتره.
آماده شد رفت سه ساعتی گذشته بود داشتم از بی قراری میمردم ساعت خیلی دیر می‌گذشت.
شب بود مامانم اومد.
×سلام آریا شام خوردی؟
-سلام آره مامان قرار چطور پیش رفت.
یکم مکث کرد و گفت خوب بود احتمالا اکی بشه.
زود به فرهاد پیام دادم؛ خب لامصب حتما من باید پیام بدم پیگیر شم‌ خودت بگو چی شده.
+سلام عزیزم بهت گفتم ک خیالت راحت باشه عملیات خیلی خوب پیش رفته‌.
-خب تعریف کن ببینم چی شد؟
+مامانت کلافه شد از اینکه قرار کاریش کنسله ولی با اصرار من شام موند‌ بعدش خودش بحث متاهل بودن اینارو انداخت منم گفتم مجردم و خلاصه حرفامون تبدیل به لاس شد و قرار شد چند روز بعد ببرمش یه جایی خرید فله ای رنگ مو و لوازم آرایشی و احتمالا اگ پول مواد رو حساب کنم بعدش میتونم ببرمش خونم.
-خب آخه پولشو داری؟ بعد مطمئنی راضی میشه.
+بابا کلا چند قلمه پولی نمیشه، خیالت راحت من کارمو بلدم مامانت بین حرفاش همش میگفت خیلی وقته با کسی نبوده.
یه هفته ای گذشت و با تصور سکس مامانم و فرهاد جق میزدم دیگه دلم سکس خودمو نمیخواست فقط میخواستم تماشاگر لذت بردن مامانم باشم.
با فرهاد قرار گذاشتیم و دوربینو به گوشیم وصل کرد.
-خیلی هیجان دارم دست بزن به قلبم.
+قربون ضربان قلبت بشم، امروز قرار کلی لذت ببری البته کس مامانتم قرار بعد چند وقت کیر ببینه.
آب دهنمو قورت دادم و گفتم قول بده فقط سکس باشه رابطه عاطفی بینتون شکل نگیره.
+هی اگ پشیمونی میتونیم همین الان کنسلش کنیم، گفتم تورو با کسی عوض نمیکنم.
-ن میخوام لذت ببرم ولی میخوام فقط مال من باشی.
گوشی تو دستم میلرزید، باورم نمیشد چی میدیدم.
فرهاد گردن مامانمو میخورد و مامانم دستشو گره کرده بود دور گردنش
فرهاد آروم آروم مانتوی مامانمو در آورد از روی تاپ مشکیش سینه هاشو میمالید.
همینجوری که سینه هاشو میمالید ازش لب میگرفت، اولش خیلی آروم بود ولی بعدش لب بازیشون تند تر شد
دست مامانم رفت رو کیر فرهاد و از رو شلوار میمالیدش.
کیرم سفت سفت شده بود، تف انداختم به کیرم و شروع کردم به جق زدن، قلبم داشت از جاش کنده میشد و لذتی وصف نشدنی کل وجودمو گرفته بود.
تاپ مامانم هم در آورده شد و فرهادم فقط یه شورت تنش مونده بود
از رو ساپورت تنگ مشکی کوص مامانم مالیده میشد چشماشو بسته بود و دست فرهاد رفت زیر شورت مامانم
دوباره لب گرفتنو فرهاد کص مامانمو تند تر میمالید.
مامانم بی اختیار شده بود و خودشو دست بکنش سپرده بود
سوتینش رو درآورد، سینه های خوشگل مامانم ۷۵ میشدن و فرهاد دیوونه وار داشت سینه هاشو میخورد مامانم هی دست به بر بازوی بکنش میکشید و از دیدن بدن مردونش لذت میبرد
دیگه فقط یه شورت تن مامانم مونده بود فرهاد از رو شورت کیرشو به کوص مامانم میمالید
رو مبل نشستو کیرشو گرفت تو دستش، مامانم موهاشو بستو کیر فرهادو کرد تو دهنش.
هنوز باورم نمیشد این صحنه ها واقعیه به قدری تحریک شده بودم آبم دو سه بار نزدیک بود بیاد ولی زود جلوشو گرفتم.
مردی که کون من گذاشت و آب کیرشو به خوردم داد این بار داشت کوص مامانمو فتح میکرد.
کیر فرهاد تو دهن مامانم عقب جلو میشد و سرشو محکم تر فشار میداد تا ته بخوره هر چند ثانیه مامانم نفس کم میاورد و کیر بکنشو از دهنش بیرون میاورد ولی فرهاد اعتنایی نمی کرد و سرشو فشار میداد که دوباره ساک بزنه.
اینبار مامانم رو مبل نشست و پاهاشو کامل باز کرد بکنش شروع کرد به خوردن کوصش
از صورت مامانم که چشماشو بسته بود و با دستاش که از گوشه مبل گرفته بود مشخص بود داره خیلی حال میکنه
یکم که گذشت مامانم با دستش به شونه فرهاد زدو اشاره کرد بلنده شه
خودشم سرپا وایساد و کمرشو یه خورده خم کرد
فرهاد ژل روان کننده رو زد به کیر خودش و کوص مامانم و بدون کاندوم کیرشو دم کوص مامانم گذاشت.
دلم نمیخواست این لحظات تموم بشن با ی دستم جق میزدم و با اون یکی دستم خودمو انگشت میکردم
کیر فرهاد آروم آروم وارد کوص مامانم شد
کمر مامانمو بیشتر خم کرد تا کونش قمبل تر دیده بشه
همزمان تلمبه های آروم میزد با دستش از زیر کوص مامانمو میمالید تا حشری ترش کنه.
مامانم کامل شل شده بود و هرزگاهی سرشو به عقب برمیگردوند و لبخند رضایتی میزد
شدت ضربه ها تند تر شدن و انگار مامانم میخواست خودشو جلو بکشه که بکنش از شونه هاش میگرفتو محکم تر کیرشو تو کوصش فرو میکرد
چند باری هم دستشو گذاشت جلو دهنش و شدت تلمبه هاشو محکم تر کرد
مامانم به رون پای بکنش چنگ میزد و خودشو عقب جلو میکرد انگار دیگه درد نمی کشید و خودش میخواست گاییده بشه
پوزیشن عوض شد و مامانم رو مبل لنگاشو داد بالا
فرهاد کیرشو گذاشت دم کوص مامانم و با ی فشار خیلی راحت شروع کرد به تلمبه زدن همزمان از هم لب می‌گرفتن و مامانم کوصشو میمالید
شدت تلمبه ها به قدری محکم شده بود که با هر تلمبه سر مامانم به لبه مبل میخورد
با دو تا انگشتش تند تند لبه های کوصشو میمالید و گاییده میشد
دیگه طاقت نداشتم و چشمام به صفحه گوشی چسبیده بود یهو آبم با شدت پاشید نفس نفس میزنمو رو تخت لش شدم
گوشی رو رو تخت انداختم سرمو ی وری کردم و بی میل صحنه سکس دوس پسرمو تماشا میکردم
بعد چند دقیقه مامانم بی حال شد و نفسی کشید مشخص بود ارضا شده.
فرهادم کیرشو بیرون کشید و آبشو رو بدن مامانم ریخت.
باهم رفتن حموم که من دیگ نمیتونستم ببینم چی شده چون همونجور که گفتم دوربین فقط تو پذیرایی و در ورودی خونه بود‌.
به خودم اومده بودم اون حس لذت جاشو به حس بد پشیمونی داده بود نتونستم خودمو کنترل کنم و اشکام بی اختیار رو گونم می‌ریخت.
حس بدی داشتم چرا اینکارو با خودم کردم چرا گذاشتم مردی ک دوسش دارم با کسی دیگه بخوابه اونم کی مامانم.
رفتم حموم تا حالم بهتر شه همش خودمو سرزنش میکردم و اشک می‌ریختم
از حموم بیرون اومدم موهامو سشوار کشیدم
رفتم سر وقت گوشی دیدم خبری از مامانم و فرهاد نیست
طاقت نیاوردم زنگ زدم فرهاد دیدم رد تماس داد
حالم خیلی بد شد، صدای اس ام اس اومد
فرهاد نوشته بود با اصرار مادرت قرار شد شام بریم بیرون نمیتونم جلوش حرف بزنم.
نمیتونستم این چیزارو تحمل کنم باورم نمیشد چ بلایی سر خودم آوردم
آهنگ گذاشتمو ساعت ها گریه میکردم
آخر شب مامانم اومد خونه
×سلام، وای آریا امروز چقدر خستم زنه کلی وقتمو گرفت اصلا هیچی از آرایشگری بلد نبود.
با اخم و طعنه گفتم آره مشخصه خیلی اذیت شدی، طبیعتا شام خوردی دیگ.
×آره خودش شام گرفت گشنمم بود گفتم تا برسم خونه از گشنگی میمیرم.
-کاری نداری میرم بخوابم شبت خوش.
×چ زود میخوابی، بی حالی چرا؟
-ن اکیم فردا صبح باید برم آخه چند تا فول بادی دارم.
با تمام وجود از مامانم متنفر شده بودم و دلم نمی خواست ریختشو ببینم.
رو تخت دراز کشیده بودم و حس بدی داشتم.
یهو فرهاد پیام داد سلام آریا خبری ازت نیست کجایی؟
خشم درونمو گرفته بود جواب دادم: شام خوش گذشت؟به سلامتی کی میای خواستگاری مادرم.
+هی تیکه ننداز مجبور شدم باهاش برم بیرون
-باشه میخوام بخوابم فردا کلی کار دارم.
+الان از من ناراحتی؟چیکار میکردم خب زشت بود می‌گفتم نه.
-آره میدونم خب بالاخره لذت بردی میخواستی از دستش ندی.
+دیوونه شدیا خودت خواستی اینجوری بشه.
-لطفا بزاریم فردا راجبش حرف بزنیم الان خیلی خسته ام.
از محل کارم بیرون اومدم دیدم فرهاد داخل ماشین نشسته منو دید بوق زد.
رفتم تو ماشین نشستم بدون اینکه سلام کنم با طلبکاری گفتم
-بپای من شدی؟اینجا چیکار میکنی؟
+چرا جواب زنگ و پیام هامو نمیدی؟
-امروز سرم شلوغ بود سمت گوشیم نرفتم
+اینقدر سرت شلوغ نبود ک نتونی یه پیام بدی.
-ولی دلیل نمیشه بی خبر بیای اینجا.
+بهت گفتم بعدش پشیمون میشی نگفتم؟میدونستم قرار چی بشه کاش به حرفات گوش نمیدادم.
-هی جوری وانمود نکن که مجبور بودی کوص مامانمو بکنی خوبه خودم دیدم چجوری داشتی باهاش لذت میبردی.
+آره من اشتباه کردم ولی پشیمونم کاش میتونستم برگردم عقب ولی اتفاقی که افتاده.
-چند روز بگذره حالم خوب میشه درک کن که حالم خوب نباشه.
+هی دیگه تموم شد شماره مامانتم پاک کردم اگه هم زنگ زد محترمانه بهش میگم دیگه مزاحمم نشه.
-ممنون، دیگه نمیخوام دست کسی به بدنت بخوره میخوام فقط مال من باشی.
دستشو دور گردنم انداخت و صورتمو بوسید
+عزیزم دلم لطفا منو ببخش من میدونستم عاقبت این کار چیه ولی قول میدم یه کاری کنم به مرور از ذهنت پاک شه.
-ن مقصر خودم بودم، به هر حال گذشته ولش کن.
+من خیلی عاشقتم بخدا از دیشب خوابم نبرد نمیتونم رفتار سردت رو ببینم.
بغلش کردمو سرمو به سرشونش تکیه دادم.
روزا گذشت و تو این مدت هربار که سکس داشتیم اصلا حتی حرف بی غیرتی و مامانم تو سکس نشد دیگه دلم نمی خواست به فانتزیام پروبال بدم.
یه شب که مامانم داشت می‌خوابید گفتم نتم تموم شده نیم ساعت کار دارم تو مجازی بزار با گوشیت نتتو هات اسپات کنم
×باشه عزیزم، فقط آریا کارت تموم شد نتمو خاموش کن گوشیمو بزار بالا سرم من یکم سردردم میخوابم.
-باشه مامان خیالت راحت.
قصدم فضولی نبود و واقعا فقط میخواستم از نتش استفاده کنم بعد نیم ساعت یهو به سرم زد گوشیش رو چک کنم.
رفتم تو پیامش خبری نبود وارد تلگرامش شدم چتش با فرهاد رو دیدم.
×وای دیروز خیلی خوب بود لطفا دوباره غیبت نزنه‌.
+گفتم ک این یه ماهی که نبودم مسافرت کاری داشتم.
×آخه درست بعد سکسمون غیبت زد.
+اتفاقی بود، حالا راضی بودی کوص خوشگلتو میخوردم؟
×اوف چه جورم، خیلی خوش سکسی.
+توام سینه هات خیلی خوردنین خیلی هم اندازه ان.
×وای باهات چت میکنم دلم دوباره میخواد، دوس داری یه شب دعوتت کنم شام بیای خونمون.
+ن پسرت هست جلوش راحت نیستم.
×راحت باش اون مثل مردای دیگه نیست پسر مهربون و منطقیه.
+لطفا بیخیال این موضوع شو.
×باشه عزیزم، راستی میدونی دیروز چی خیلی بهم حال داد؟
+نمیدونم بگو.
×اینکه آبتو ریختی رو صورتم و سینم.
با خوندن چتشون تپش قلب گرفته بودم ولی کیرم راست شده بود و حس بی غیرتیم فعال بود، تف انداختم و با استرس اینکه مامانم بیدار نشه چت هارو میخوندم و جق میزدم.
+دوست داشتم بریزم دهنت ولی خب…
×دهن نه آخه بدم میاد.
+باشه اصراری نیست، تا حالا از عقب دادی؟
×دو سه بار نصفه نیمه ولی سایز تورو فکر نکنم بتونم.
+اگ یکم شل بگیری میتونی اون موقع میفهمی از عقب دادن ولی از جلو ارضا شدن چ حسیه‌.
×آخه درد داره میدونم نمیتونم.
+آروم آروم میکنمت نترس.
×کوصمو که جر دادی حالا نوبت کونمه؟
+آخ نگو دلم خواست نوبت کونت هم میرسه دفعه بعد اونم میکنم.
تو همین حین آبم اومد و زود خودمو جمع جور کردم.
پتو کشیدم رو خودم و رو مبل خوابیدم، آروم گریه میکردمو خودمو سرزنش میکردم از جفتشون متنفر بودم نمیتونستم ببینم مامانم دوست پسرمو ازم گرفته.
عصرش با فرهاد قرار گذاشتم و رفتم خونش
بغلم کرد و موهامو بو میکرد و قربون صدقم میرفت.
خودمو از بغلش جدا کردم و با اخم گفتم ببین بدون حاشیه میرم سر اصل مطلب.
دو روز پیش با مامانم سکس داشتی چتتون هم خوندم، چرا این اتفاق افتاد؟
هاج واج نگام کردو از شرمندگی سرشو پایین انداخت
+بخدا یه لحظه بود بعدش پشیمون شدم نمیدونم چرا اینکارو کردم.
-یه دلیل قانع کننده بیار که چرا دوباره بعد سکست با مامانم چت کردی و میخواستی دوباره بکنیش؟
+بخدا فقط لاس بود میخواستم کلا بپیچونمش دفعه پیش هم پیچوندمش گفتم رفتم مسافرت کاری.
-دیگه حق نداری با مامانم در ارتباط باشی یه کاری میکنم جفتتون پشیمون شید.
+چشم من غلط کردم خوبه؟بخدا نمیخواستم ناراحتت کنم.
-همه چی بین منو تو تمومه خیلی آشغالی خیلی زیاد.
دستمو گرفت و سعی میکرد با توجیه های احمقانه منو نگه داره دستشو پس زدم و گفتم از زندگیم گمشو بیرون منه احمق بهت اعتماد کردم
با ناراحتی از خونش بیرون زدمو از همه جا بلاکش کردم.
چند روز با خط دیگش هی پیام میداد و معذرت خواهی میکرد در آخر با عذرخواهی های مکرر و هدیه و گل این چیزا دوباره نرمم کرد و قسم خورد دیگه سمت مادرم نمیاد
برای اینکه مادرم هم بیخیالش بشه یه پیام تهدید آمیز با گوشی فرهاد بهش فرستادم
-سلام من همسر آقایی هستم که چند روز پیش باهاش رابطه
داشتی، خونه ما مجهز به دوربین بوده و فیلم رابطه جنسیتون هست حتی با مشخصات میگم کجا سکس داشتید.
مامانم با ترس و لرز جواب داد سلام بخدا من نمیدونستم ایشون همسر دارن وگرنه مرض نداشتم مزاحم زندگی شما بشم.
دوباره با تهدید خفیف تر نوشتم تنها شانسی که آوردی اینه که تو چت هاتون دیدم شوهرم به دروغ بهت گفته مجرده وگرنه آدرس آرایشگاه تو داشتم میومدم زندگیتو سیاه میکردم فیلمتو هم پاک میکنم ولی خدا شاهده اگ ببینم زنگی پیامی به شوهرم دادی خونتو رو سرت خراب میکنم اگ شوهرمم زنگ زد جواب نمیدی.
مادرم با التماس و ترس معذرت خواهی کرد و داستان تموم شد.
رابطه ما مثل سابق شده بود و با هم خوب شده بودیم
اوایل پاییز بود و پنجشنبه شب با فرهاد رفتیم توچال و بعدش کافه و دور دور.
قرار شد شب پیشش بمونم
موقع خواب رومو کردم اونور یهو فرهاد از پشت چسبید بهم: بچه دلم کون میخواد.
با حالت شوخی گفتم اینجوری نمیشه باید بیشتر درخواست کنی
کونمو فشار داد و آروم ی اسپنک زد: بچه دلم کون میخواد بازم بگم؟
کونمو عقب تر دادمو سرمو عقب چرخوندم و شروع کردیم به لب خوری
من لبمو بی حرکت نگه داشته بودم و اون با زبونش لبمو خیس میکرد و آروم با حوصله لبامو تو دهنش میکرد و میک میزد
دوباره کونمو فشار داد تف انداخت به انگشتش و دستشو برد زیر شورتم و سوراخمو آروم انگشت میکرد
لباسامونو در آوردیم و گفت دراز بکش سرتو بزار لبه تخت میخوام کیرمو اینجوری بکنم دهنت
کیرشو تو دهنم کرد و با ی دستم کیرشو گرفته بودم که یهو تا ته نکنه تو دهنم
خودم دهنمو عقب جلو میکردم ولی یکم که گذشت گفتش اینجوری نمیشه دستتو بردار خودم تلمبه میزنم
فرهاد محکم نزنی همینجوریش گردن درد شدم
کیرش با سرعت بیشتری تو دهنم فرو میرفت و داشتم عوق میزدم که زود در میاورد
خودمم تحریک شده بودم و این بار کیرشو تا ته میکرد تو دهنم جوری ک کیرشو قشنگ ته گلوم حس میکردم تلمبه هاش شدت گرفت و یهو کشید بیرون
+می‌ترسم اینجوری آبم بیاد تا کونتو نکنم به جونم نمیچسبه
-69 شیم تو ام کیرمو ساک بزن
+دوست داری کیرتو بخورم؟
-آره دلم میخواد مزه کیرمو بچشی
رو تخت نشستم و خودمو یکم عقب دادم جلوم زانو زد و کیرمو تو دهنش گذاشت
مشخص بود بلد نیست و دندون میزد
سرشو گرفتمو محکم فشار میدادم کیرمو ته حلقش کردم یهو عوق زد: هی بچه آروم چه خبرته.
-سایزم کوچیکه خب تا ته بخور دیگه.
+خدا رحم کرد بکن نشدی خیلی بی رحم میشدیا
اینبار آروم و پر تف تر کیرمو میخورد دست رو ته ریشش میزدمو و نوازش میکردم
+بسه بخواب میخوام کونتو بکنم، شوهرت تشنه کونته.
-کون مال توئه دیگه صاحبش شما هستی هر کاری دلت میخواد بکن
+جون دیگه،میخوام داگی بکنمتا
-مامانمو داگی کردی بهت مزه داده؟
+آریا بسه از این فازا بکش بیرون
-شوخی بود بابا، آروم بکنیا.
کونمو با وازلین چرب کردمو این بار بدون کاندوم کیرشو گذاشت دم سوراخم
آروم فشار داد یهو خودمو خم کردم
کمرمو گرفت آورد بالا و با دستاش از پهلوهام گرفت تا تکون نخورم
سر کیرشو آروم فشار داد
-وای آروم تو رو خدا
+ناز نکن دیگ خب یکم تحمل کن
همینجوری بدون فشار کیرشو عقب جلو میکرد سوراخم چرب شده بود و کم کم کیرش بیشتر فرو می رفت داخلش
دیگه اعتراضی نمیکردمو کیرمو چرب کردم و جق میزدم
از پهلوم گرفته بود و آروم آروم تلمبه میزد کیرش تا ته تو کونم بود جوری که زیر تخمام ی فشار عجیبی حس میکردم
-تند تر بکن مگه بلد نیستی؟
+جون دیگه الان جرت میدم میفهمی چجوری بلدم
از سرشونه هام گرفت و محکم تلمبه میزد به قدری محکم بود که صدای تلمبه هاش تو خونه پیچیده بود
-وای فرهاد غلط کردم آروم تر بخدا واقعا دارم جر میخورم
+ساکت باش دو دقه زر نزنی آبمو آوردم
-صدای ناله هام بلند بود و دستشو گذاشت جلو دهنم و دوباره با شدت کیرشو میکرد تو کونم
چند بار خواستم خودمو جلو بکشم ولی کونمو میکشید عقب و محکم تر تلمبه میزد
فشار زیادی تو سوراخم بود و درد داشتم اما کیرم با وجود درد سفت مونده بود
همینجوری که محکم کیرشو تو کونم فرو میکرد یهو حس عجیبی بهم دست داد پاهام شروع به لرزش کرد و با تلمبه های محکمی که تو سوراخم وارد می‌شد یهو آبم پاچید
نفس نفس میزدم و هنوز تو شوک لذت ارگاسمم بودم
-تو رو خدا بیار دیگه نمیتونم آبم اومد زیرت.
تند تر از قبل کیرشو تو کونم فرو میکرد
+دیدی چجوری کردن بلدم؟کونتو خوب گاییدم؟
-آره قربونت بشم اما الان دوس دارم آبتو بیاری
ی ناله ای کرد و کل آبشو تو کونم ریخت.
زود رفتم دستشویی آبشو از تو کونم خالی کردم.
بعد سکس دیگه دلم نمی خواست فرهاد و ببینم یا بغلش کنم.
هر بار که میخواستم فرهاد و بغل کنم یاد سکسش با مادرم میفتادم که چجوری باهاش لذت می برد هر بار که میخواستم دوباره مثل قبل دوسش داشته باشم یاد این میفتادم که چجوری مخفیانه با مامانم قرار سکس گذاشت همه اینا باعث میشدن ازش سرد بشم و فقط حس جنسی بهش داشتم
گذشت زمان چیزیو حل نکرد تا اینکه با خودم کنار اومدم و به فرهاد گفتم میخوام رابطمون تموم بشه
+آریا دیونه شدی چرا داری اذیتم میکنی.
-نمیتونم باهات باشم همش خاطره سکست با مامانم جلو چشمه
+خودت خواستی، من که گفتم پشیمون میشی.
-دفعه دوم چی من خواستم؟ سکس چت هاتون چی من خواستم؟
+باشه گفتم که ببخشید تو هم بیخیال شده بودی یهو چی شد.
-هر بار که میخوام دوست داشته باشم اون خاطرات یادم میاد واقعا نمیتونم باهات باشم لطفا درک کن.
+درک نمیکنم، فردا میام دنبالت بریم بیرون حال هوات عوض شه یکمم حرف میزنیم.
-جدی گفتم دیگه نمیتونیم با هم باشیم‌.
+آریا من خیلی دوسِت دارم لطفا اینجوری نکن.
-من دوسِت ندارم خواهش میکنم دیگه مزاحمم نشو و سعی نکن اذیتم کنی چون هم محل کارتو بلدم هم خونتو.
+کسخول شدی؟این کسشرا چیه میگی؟ چرا باید اذیتت کنم.
-لطفا هیچوقت سمت مامانم نیا اگه ذره ای دوسم داری سمتش نیا چون خیلی عذابم میده.
+هی من دیگه با مادرت کاری ندارم اگه هم مزاحمتم از زندگیت میرم بیرون اگه واقعا حرفات جدی هستن.
-دیگه هیچوقت نمیخوام ببینمت یا وجودتو اطرافم حس کنم لطفا درک کن منو ببخشيد بای.
دو ماهه که کات کردیم و من نتونستم خودم و اونو ببخشم
قصد نصیحت ندارم چون نه اینجا کانون اصلاح و تربیت هستش نه من آدم پند گفتن
ولی فانتزی هاتون رو حداقل با کسایی که عاشقش هستید انجام ندید چون برا سکس ها و فانتزی های موقتتون آدم های دائمی زندگیتون رو از دست میدید.

پایان

نوشته: آریا


👍 20
👎 13
25601 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

973154
2024-03-01 01:07:50 +0330 +0330

خاک تو سر بی عیرتت کنن مجلوق کیر ندیده بدبخت

1 ❤️

973155
2024-03-01 01:12:12 +0330 +0330

عالی

0 ❤️

973159
2024-03-01 01:23:10 +0330 +0330

کوص شعر بود

3 ❤️

973182
2024-03-01 02:41:16 +0330 +0330

یعنی کس شعر تر از این نبود
وقتی نوشتی بعد ارضا شدن پشیمون شدم فکر کردم از اینکه مادرت انداختی زیر کیر غریبه پشیمونی
دیدم نه ناراحت اینی کیر بکنت رو با مادرت شیر کردی
ریدی واقعا یعنی تا آخر داستان همش حس میکردم نویسنده دختره

1 ❤️

973190
2024-03-01 03:34:17 +0330 +0330

عالی

1 ❤️

973254
2024-03-01 17:38:23 +0330 +0330

بکیرم

0 ❤️

973485
2024-03-03 09:37:31 +0330 +0330

کونی به توچه مامانت میخواست حال کنه

0 ❤️

973570
2024-03-03 23:59:47 +0330 +0330

فرهاد عقل نداشت وگرنه با همون فیلما تا ابد هم توی کونی و هم اون مادر جندت رو می‌گایید تا جرات نکنی آنقدر پر رو بازی در بیاری کصکش

0 ❤️

973857
2024-03-05 22:39:21 +0330 +0330

آخرشو خراب کردی، قسمت اولی خیلی باحال بود

0 ❤️

974054
2024-03-07 02:02:29 +0330 +0330

کیرش تو کونت بود دعواتون شد ؟😂😂

0 ❤️

974422
2024-03-09 17:54:11 +0330 +0330

نمیدونم چی بگم داستانت خوب بود ولی آخرش رو خوب تموم نکردی، من اصلا عقیده ندارم کسی که عاشقشم با کسی سکس کنه از دستش میدم چون تجربه کردم الانم بعد ۱۰ سال تجربه تریسام خودم و زنم و رفیقم هنوز زنم دوری منو و من دوری اونو تحمل نمی‌کنیم و هنوزم لذت می‌بریم از کارمون

0 ❤️