دوست پسری که بگام داد

1402/10/29

سال اول دانشگاه که بودم حسابی هات بودم و با این پسر اون پسر بودم اما با هیچ کدوم مکان نمیرفتم. تا با یکی دوست شدم و بعد یه مدت قرار شد بیاد خونمون که باهم باشیم. مستاجر یه خونه قدیمی حیاط دار بودیم که یه واحدش زیر زمین بود یه واحدش طبقه بالا بود. طبقه بالا یه پیرزن پیرمرد تنها بودن. ما زیر زمین بودیم. کلید انداختم رفتم تو جلو در حیاط یه پرده بود خودم رفتم داخل به نوید دوست پسرم گفتم بعد ۲ دقیقه بعد من بیاد. دو دقیقه که گذشت در واحد رو باز کردم دوید پرید تو. رفتیم رو تخت مامان بابام مشغول شدیم. لخت لخت بودم نشسته بودم لب تخت نویدم ایستاده بود براش ساک میزدم اونم با دست سینه هامو میمالوند که یهو یکی زد به پنجره اتاق خواب از ترس کیر نوید خوابید. حاجی بود. پرسید مامان اینا نیستن گفتم نه گفت چند لحظه پنجره رو باز کن کارت دارم. گفتم اجازه بدین یه چی سرم کنم نوید پرید بیرون اتاق منم چادر رنگی مامانمو سر کردم پنجره رو باز کردم آش آورده بود داد دستم یهو زل زد به پشتم. فهمیدم تخت به هم ریخته و لباسا مشکوکش کرده. بعد رفتنش به زور حسمون برگشت نوید یکم لا پایی زد و میخواست زودتر بره چون داداشمم داشت از مدرسه برمی گشت. میدونستم حاجی کشیک میکشه. به نوید گفتم یه جا قایم شه داداشم که اومد شک حاجی خوابید بعد بره اما ترسیده بود حوصله نداشت. زد بیرون بدو رفت سمت در حیاط که در قفل بود اومدم برم کلید بندازم حاجی مچمونو گرفت یکم داد بیداد کرد که خیلی ترسیدم الکی گفتم پسر داییمه اومده چیزی ببره برا مادرش گفت بریم زنگ بزنم مادر پدرت بپرسم. هولم داد تو خونه ش فکر میکردم زنش باشه اما نبود. نوید زد زیر گریه گفت حاجی هرچی بخوای میدم ولم کن برم به من نگاه کرد گفت تو وضعت بدتره نمی ترسی به ننه بابات بگم؟ گفتم خب نهایت چند روزه قهر میکنن چون پدر و مادر گیری نداشتم صدای در اومد فهمیدم. حاجی گفت داداشته برگشته. نوید ول نمیکرد انقدر التماس میکرد حاجی گفت دوست دخترت بگو لخت شه هر کار با تو کرده با من بکنه. نوید گفت سریع لخت شو مهناز تعجب کردم قبول نکردم نوید حمله کرد بهم شلوارمو در اورد به زور داشت تیشرتمو در می آورد اومدم داد بزنم حاجی گفت میخوای بگم داداشتم کصت بذاره؟ لخت شدم حاجیم لخت شد نوید دهنمو فشار میداد میگفت ساک بزن جنده خبر دارم چند نفر تو دانشگاه مالیدنت. اعصابم خرد شد حاجی گذاشت دهنم داشتم ساک میزدم. حاجی گفت دراز بکش رو مبل پاتو باز کن انجام دادم به نوید گفت کسشو بلیس نوید شروع کرد گفت از سوراخ کون بلیس تا بالای چوچولش نوید انجام داد. انقد حال میداد شهوتی شدم کیر حاجیو با ولع میخوردم که گفت پاشو دیگه قنبل کن. قنبل شدم به نوید گفت سوراخ کونشو ببوس نوید با اکراه بوسید گفت باهاش بازی کن ببوس انگشت کن لیس بزن نوید بی حوصله انجام میداد که یهو حاجی ازش فیلم گرفت گفت نکنی فیلمتو میبرم پلیس یا پخشش میکنم چهره تم قشنگ معلومه دیگه نوید با ولع افتاد به کونم انقدر لیسید و انگشت کرد که به ناله افتادم. خوب که ابم راه افتاد حاجی اومد سر کیرشو فشار داد تو سوراخم. سوراخ کونم نبض میزد کم کم حاجی فشار داد به نویدم گفت برو جلوش کیرتو بذار دهنش با پستوناش بازی کن نویدم انجام داد به منم گفت چوچولتو بمال مشغول شد توف انداخت عقب جلو کرد کمی. منم چوچولمو میمالوندم کیر نویدو میخوردم اونم نوک پستونامو لای دوتا انگشت که خیس کرده بود بازی میداد حاجی سرعتشو یکم بیشتر کرد منم چوچولمو تند میمالوندم ولی پاهام درد گرفته بود یهو اب نوید پاشید دهنم. حاجی گفت ای بدبخت. حاجی دست گذاشت رو دستم کسمو ناز کرد بعدم با من چوچولم میمالوند منم ارضا شدم که یهو حاجی نعره کشید کل ابشو تو کونم ریخت. بعد خوابیدم زمین پاهام میلرزید دیگه حاجی ماساژم میداد. به نوید گفت جقی پاشو بدو برو دیگه در بازه. نوید لباس پوشید حاجی یه خورده نازم کرد بوسم کرد گفت بازم بهم بدی جایزه داری کم کم پاکم کرد و دستمال گذاشت رو سوراخ کونم رفتم دستشویی خالی کردم خودمو اومدم حاجی بند سوتینمو بست شورتمو پام کرد لباس پوشیدم رفتم خونه شب اومد جلو در به بابام گفته بود دخترتو بگو بیاد حاج خانم کارش داره کشیدم تو انباری گفت سوراختو ببینم شلوارمو دراوردم خم شدم سوراخمو دید گفت نه پارگی نداره خیالم راحت شد. بعد بردم در خونه ش گفت حاج خانم یکم از کاچیت بده دخترمون حاج خانم یه کاسه کشید گفت امروز با حاجی هوس کاچی کرده بودیم گفتم بله بوش پایین اومد منم هوسم شد از حاجی پرسیدم گفت بیا حاج خانم بهت میده. یه چشمک به حاجی زدم. بعد اونم دیگه با هیچ پسری دوست نشدم حاجی حسابی تامینم میکرد.

نوشته: مینا کوچولو


👍 16
👎 10
31901 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

967478
2024-01-20 00:17:07 +0330 +0330

ای ول

0 ❤️

967501
2024-01-20 01:45:15 +0330 +0330

کص ننه سه تاتون

2 ❤️

967510
2024-01-20 02:17:10 +0330 +0330

جقی ها دست به کار ضدن بازهم

0 ❤️

967528
2024-01-20 06:58:09 +0330 +0330

با شیلنگ نمیشه بیلیارد بازی کرد، این 1000بار

0 ❤️

967566
2024-01-20 14:50:12 +0330 +0330

حاجی فیلم سوپر زیاد میدیده، در خونه خونه هم خود به خود باز شد نوید رفت بیرون!!
کص پدر ننویس دیگه

0 ❤️

967636
2024-01-21 00:54:22 +0330 +0330

خداشانس بده

0 ❤️